خـاطــرات-خاطرات ناظمالاسلام کرمانی از جلسات انجمن سری-۷
انحصار آب و دریافتهای غیرمعقول
ظلم و جور حکام باعث شدهبود که جامعه در خفقان فرو رود و از سوی دیگر بسیاری از رجال دلسوز که نمیتوانستند این وضع را برای مردم و ایران تصور کنند، برای رهایی ملت از جور ظلم و ستم و آبادانی کشور اقدام به تشکیل انجمنهای مخفی میکردند و در آن به بررسی وضعیت وضع موجود و راههای رهایی از آن میپرداختند که ناظمالاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» به شرح برخی از آنها پرداخته است. آنچه در پی میآید بخش سوم از جلسه انجمن مخفی به روایت این کتاب است:
روز دوشنبه بیست و نهم ذیالحجهالحرام سال ۱۳۲۲ هجری در مدرسه ناصری معروف به مدرسه سپهسالار جدید، در حجره جناب آقا شیخ محمد شیرازی مشهور به فیلسوف، انجمن تشکیل یافت. جناب فیلسوف که میزبان امروز ما بود سنش قریب به چهل سال، درعلوم عقلیه و سیاسیه با ربط، در حب وطن و بیداری اهالی مجد و ساعی بود. این فیلسوف با حرارت شروع به تکلم نمود و گفت: من اکثر مطالب کتاب سیاحتنامه ابراهیمبیک را از حفظ دارم. در ضمن برای شما نقل میکنم، هر کدام هم که آن را بخواهید میدهم همراه خود ببرید در خانههای خود هرقدر مایل باشید بخوانید، بلکه از آن کتاب لازمتر خواندن روزنامه حبلالمتین است در هر جلسه تا اجزا همگی حاضر شوند، از برای شما روزنامه خواندن الزام است.
یکی از اجزا گفت: ما امروز لازم داریم که اشخاص عاقل را به سایر بلدان روانه کنیم بلکه در ایلات و دهات هم داعی گسیل داریم که مردم سایر شهرها را بیدار کنند و نگذارند آنها قبول ظلم کنند.
فیلسوف مذکور جواب داد: شما مردم پایتخت را بیدار کنید قهرا سرایت به سایر بلدان هم خواهد نمود، شما از بدبختی خود مذاکره کنید، شما نظر به همین پایتخت اندازید ببینید چگونه هرج و مرج زیاد است. هر کس قوتی دارد بر ضعیف مسلط خانمان بلکه هستی او را نابود میکند. فقط نظر خود را محدود و مشخص نمایید و اندکی در امر آب ملاحظه کنید؛ که تمام ممالک متمدنه و غیرمتمدنه از جهت آب از حیث پاکیزگی و محفوظیت راحت و آسوده میباشند. ما ایرانیها باید اینگونه آبهای کثیف ومملو از نجاسات را به این ذلت و خواری بیاشامیم، آن هم محدود و ممنوع. صدراعظم ایران شنیده است در ممالک خارجه مشروبات محدود است، دیگر ندانسته است مراد از مشروب آب نیست، بلکه مسکرات است آن هم محدود است، نه ممنوع. بیچاره عینالدوله خواسته است مشروبات را محدود کند، آمده است امتیاز آب را داده است به یک نفر سید و او هم جمعی از اراذل و اوباش را با خود همدست نموده، آبهای این شهر را از صاحبانش اجاره کرده و اسم ادارهاش را اداره میاه گذارده. در هر فصل و هر روزی به یک بهانه و یک اسم مطالبه یک مالیاتی از مردم و خانهها و حمامها و کاروانسراها میکند؛ در زمستان به اسم مخارج خرابی نهر، در تابستان به اسم میرابی، در پاییز به اسم پول آب، در بهار به نام تنقیه قنات، بعد از آنکه پول را گرفت آب را در خارج شهر به صاحبان باغ و زراعت میفروشد. تا کسی بخواهد دو کلمه حرفی بگوید میگویند: حضرت والا نایبالسلطنه، حضرت والاشعاع السلطنه، حضرت والا عینالدوله، حضرت والا، حضرت والا، حضرت بالا، حضرت اشرف، حضرت اقدس، در این شرکت دخالت دارند.
مردم هم به شنیدن اسم مضاف به دولت و سلطنت میترسند، خصوص اگر مضاف و مضافالیه شعاعالسلطنه و عضدالسلطان و سالارالدوله پسرهای شاه باشند یا نایبالسلطنه برادر شاه باشد. آه از ظلم، آه از جور، آه از استبداد، به این آب کثیف هم عادی و قانع بودیم دارند از دستمان میگیرند، دیگر این آبهای کثیف را که حیوانات از شرب آن کراهت دارند ما باید به قیمت گزاف بخریم و بخوریم.
یکی از حاضرین گفت: آه از جهالت، تمام این خرابیها از جهل است. چرا مردم اجتماع نمیکنند که دفع ظلم را از خود بنمایند، چرا ساکت مینشینند؟
نگارنده گفت: آقایان دو کلمه به عرض من گوش دهید این جناب ذوالریاستین حاضر، این جناب آقا سید محمد حجت کرمانی که از عدول است شاهد،اهالی کرمان در این پایتخت بسیارند، از هر کدام سوال کنید مطلعند و جواب خواهند داد. در چند سال قبل در کرمان یک نفر رفت نزد آصفالدوله که در آن وقت شهابالملک لقب داشت و حاکم کرمان بود، عرض کرد: آقای حاکم هیچ وقت در کرمان قیمت ماست از یک من پنجشاهی زیادتر نبوده، در حکومت شما قیمت یک چارک که ربع یک من است به پنج شاهی رسیده است.
ارسال نظر