بخش نخست

عبدالحسین میرزا فرمانفرما، از نامدارترین سیاستمداران ایرانی در صد سال اخیر است. این بازیگر سیاسی که اصل و نسب قاجاری دارد در اواخر دوره قاجار و حتی در سال‌هایی از حکومت رضاشاه به عنوان یک سیاستمدار فعال نقش داشت. وی همانطور که در متن نوشته حاضر می‌خوانید «صنعت سیاست» بلد بود و مناصب لشکری و کشوری پرشماری را در سال‌های طولانی سیاست‌ورزی داشته است. درباره روش‌ها و ماهیت فعالیت‌های سیاسی او داوری‌های متناقضی شده است. برخی باور دارند که او سیاستمداری میهن‌دوست و برخی گمان می‌کنند او یک عنصر وابسته بوده است. منصوره اتحادیه (نظام مافی) در کتاب عبدالحسین میرزا فرمانفرما، زمانه و کارنامه سیاسی و اجتماعی او را بررسی کرده است. نوشته‌ای که می‌خوانید از جلد دوم این کتاب اخذ شده و روزگار قحطی در فارس و فعالیت‌های فرمانفرما را نشان می‌دهد.

در سال‌های پایانی جنگ جهانی اول، تقریبا در همه نقاط ایران قحطی حکم‌فرما بود،‌ ولی قحطی فارس که ناشی از خشکسالی طولانی، جنگ‌های مکرر و ملخ‌خوارگی بود، از سایر ایالات سخت‌تر بود.خشکسالی از ۱۳۳۲ ه.ق/ ۱۹۱۴ - ۱۹۱۳ آغاز شد و به مرور شدت یافت.حضور پلیس جنوب نیز باعث گرانی و کمبود آذوقه بود، هر چند که مقامات انگلیسی و هواداران آنها، مانند روزنامه‌ فارس، منکر این قضیه بودند، اما روزنامه‌های مستقل می‌نوشتند که پلیس جنوب، غله را انبار می‌کند.فرمانفرما برای مقابله با قحطی، سه نوع تدبیر پیش گرفت. تهیه آرد، تهیه نان تابه و تاسیس دارالعجزه.تهیه آرد دو راه داشت، یا ارسال جنس از مالیه اصفهان یا از هند، که خبر آن مرتب در روزنامه فارس منتشر می‌شد. او به نصرت‌الدوله نوشت که در دولت سپه‌سالار قرار شده بود دوهزار و پانصد خروار جنس از اصفهان حمل شود و به قیمت تعیین شده به فروش برسد، ولی آن اجناس را نفرستاده بودند. او شکایت کرده بود و در دولت وثوق‌الدوله مقرر شده بود هفت‌صد خروار گندم و سیصدخروار جو بدهند، تا به شیراز حمل شوند، ولی مالیه اصفهان کارشکنی کرده بود و فرمانفرما نگران بود که اگر اقدام فوری نشود، گرسنه‌ها و قحطی‌زده‌ها آشوب عمومی برپا کنند. ضمنا نوشت که کنسول انگلیس هم سعی کرده از کراچی آرد وارد کند:

«ولی کی بیاید، از کدام راه و خرواری پنجاه‌تومان کرایه به چه قیمت وارد شود، اینها معلوم است چه صورتی خواهند داشت.راهی که به نظر فرمانفرما می‌رسید، این بود که رییس‌الوزرا با کنسول روسیه مذاکره کند و با نفوذ او از جنس مالیاتی اصفهان هزار و پانصد خروار گندم تحویل بگیرند. با این مقدار غله، اقلا دو ماه می‌توانستند سرکنند، تا آرد کراچی برسد. بالاخره خبر رسید که آرد از کراچی رسیده و میان خبازان تقسیم شده.هرگاه دغدغه تهیه آذوقه در میان بود، فرمانفرما از مردم کمک و نظر می‌خواست که اتفاقا مثمرثمر هم بود. در نطق مفصلی در دوم شوال ۱۳۳۵/ ژوئیه ۱۹۱۷، تقریبا یک سال پس از آغاز حکومتش در فارس، پیشنهاد کرد عموم بزرگان و توانگران مملکت مکلف باشند در تدارک جنس به قدر توانایی خود همت کنند و نگویند فرمانفرما باید برای ما نان پیدا کند:«من تا یک اندازه که می‌توانم و مکلفم، به سهم خودم که تکلیف یک ایالت است، اقدامات می‌کنم. شما هم به قدر خودتان مساعدت کنید.»فرمانفرما گفت تهیه نان تابه برای فقرا، شش تا هفت هزار خروار جو و ذرت لازم دارد و از مخاطبانش خواست چهارهزار و پانصد خروار غله تهیه کنند و او نیز از طرف دولت هزار و پانصدخروار بقیه را فراهم کند:«در این مسائل طوری نیست که بتوان به حرف قناعت کرد، عملیات می‌خواهد.»کارگزار فارس گزارش داد که با توجه به ترقی قیمت نان و سایر اجناس در اول خرمن، «احساسات خوبی نسبت به نطق مزبوره مشاهده نشد.»