نــگــاه ۲ - شاه ایران و خرید اسلحه-بخش آخر
قرارداد فوق سری آیبکس و قتل کارمندان
آخرین بخش از نوشته آنتونی سمسون درباره تجارت اسلحه ایران و غرب به ویژه آمریکا به افشاگری برخی از روزنامههای آمریکایی از جمله «کالیفرنیا بیزنس» اختصاص دارد. این نویسنده معتقد است کار شاه به جایی رسیده بود که رهبران بنگاههای فروشنده اسلحه در آمریکا را میتوانست مزدبگیر خود کند و قراردادهای عجیب و دور از چشم کنگره، سنا و حتی دولت آمریکا منعقد کند، یکی از قراردادهایی که آنتونی سمسون به آن اشاره کرده است پروژه آیبکس است که براساس آن نوعی سیستم اطلاعاتی الکترونیک باید به ایران داده میشد... شاه تصور میکرد طرف قرارداد او را فریب داده است و....
مجله کالیفرنیا بیزنس نوشته بود: «امروزه هرکجا که در ایران قدم بزنید، با کسی که به نحوی با یک کمپانی کالیفرنیایی مربوط است، برخورد میکنید... از تنهایی رنج میبرید؟ چرا سفری به ایران نمیکنید؟» کمپانی نورثروپ اعلام کرد که درآمد کمپانی در تاریخ نظیر نداشته است و این امر معلول صدور ۱۴۰ جنگنده تایگر به ایران، مالکیت نیمی از سهام «صنایع هواپیمایی ایران» و سهام کمپانی در کنسرسیوم تله کمونیکاسیون بوده است.
علاوه بر این کمپانی امیدوار بود که ایران هواپیماهای «اف ۱۸» نیز خریداری کند. کمپانی لاکهید نهتنها ۶۴ فروند هواپیمای حملونقل هرکول بلکه ۶ فروند هواپیمای اکتشافی اوریون به شاه فروخته بود. لاکهید ضمنا قرارداد گرانبهای دیگری از ایران گرفته بود که پیس لاگ نامیده میشد و منظور از آن تهیه لیستی از کلیه مایحتاج نظامی ایران بود که خود اکنون بهصورت صنعت کوچکی درآمده بود.
قراردادهای ایران خود شبکه تار عنکبوتی تازهای از روابط نوین که بسیاری از آنها مخفی بود، ایجاد کرده بود. من در هتل هیلتون آناهایم، در نزدیکی دیسنیلند، شاهد توقف اتوبوسی بودم که از آن تعداد زیادی جوان ایرانی پیاده شدند و سپس عازم یک سالن ناهارخوری خصوصی شدند که فقط با اغذیه ایرانی پذیرایی میکرد و بعد ناپدید شدند.
بعدها معلوم شد که بخش بزرگی از هتل به این افراد تعلق دارد و برایشان موسیقی ایرانی پخش میشود، این افراد را به دقت از ایرانیان دیگر دور نگاه میداشتند و معلمین و استادانشان قسم خورده بودند که درباره نوع فعالیتهایشان سکوت اختیار کنند. من بعدا کشف کردم که این افراد برای شرکت در یک پروژه خیلی سری اطلاعاتی به نام «آیبکس»، یعنی «بزکوهی» آمده بودند که توسط «راک ول کورپوریشن» اداره میشد و مخارجش در حدود ۵۰۰ میلیون دلار بود. این پروژه قبلا نیز در واشنگتن نگرانیهایی ایجاد کرده بود زیرا راکول تعدادی از افسران سابق «آژانس امنیت ملی» آمریکا را برای تعلیم و آموزش جوانان ایرانی استخدام کرده بود.
«پروژه «آیبکس» بهصورت یک سیستم اطلاعاتی الکترونیک پیشرفته که قرار است در سراسر مرزهای ایران استقرار یابد و دفاعی در مقابل مهاجمان احتمالی باشد، توصیف شده بود. ولی برخی ایرانیها سوءظن داشتند که در این برنامه سیستم استراق سمع بسیار وسیعی نیز گنجانده شده بود که میتوانست برای شنیدن و ضبط مکالمات مردم در ایران به کار رود- و این نکته شاید توضیحی برای آن همه پنهانکاری بود.
به هر حال دامنه برنامه آیبکس هرچه بود، در مراحل اجرایی با دشواریهای فراوان مواجه شد. کمپانی راکول ضمن عجلهای که برای گرفتن قرارداد داشت، مانند گرومان، نورثروپ و دیگران به نمایندگان و عوامل مخفی متوسل شده بود و مدیران کمپانی به افرادی و از آن جمله یک مامور مخفی به نام ابوالفتح محوی که آدرسی در برمودا داشت قول پرداختهایی داده بودند که ژنرال طوفانیان را سخت عصبانی کرده بود. اما هنوز هم دشواریهای سختتری در راه بود. در هتل آناهایم، جوانان ایرانی که به مراحل نهایی دوره آموزشی خود میرسیدند، دچار ناراحتیهای روانی جدی میشدند و سرانجام یک متخصص روانکاوی را مخفیانه از وزارت خارجه آمریکا برای بررسی و مشورت اعزام داشته بودند و در ایران پس از آنکه تجهیزات را تدریجا نصب کردند، در مورد امکان استفاده و بهکار انداختن آنها شک و تردیدهایی به وجود آمد. «ریچارد هلمز»، سفیر آمریکا سعی کرد خود را از این پروژه دور نگاه دارد و سازمان سیا که در تدارک آن نقش عمده داشت، با تعهدات بسیار سنگینی روبهرو شد.
شاه فکر میکرد که به او سیستمی قلابی فروختهاند و در مورد حیلهگری برخی از ماموران پنتاگون اعتراضات شدیدی کرد. کارمندان کمپانی راکول بهرغم خصوصیت مخفیگری خود بسیار علنی کار میکردند و روز به روز در ایران شهرت بدتری مییافتند. در ماه اوت ۱۹۷۶ سه نفر از آنان در تهران سرگرم رانندگی بودند. یک فولکس واگن قرمز در جلوی آنها توقف کرد و یک مینیبوس از عقب به آنها زد و گروهی که به مسلسلهای لهستانی مجهز بودند، ظاهر شدند و هر سه آمریکایی را به ضرب گلوله به قتل رساندند.
قتل کارمندان آیبکس در میان کارمندان آمریکایی در ایران وحشت فوقالعادهای ایجاد کرد و بعضی از آنان با عجله کشور را ترک گفتند؛ جریان کار راکول به خوبی نمودار بسیاری از دشواریهای تعهد جدید آمریکا نسبت به ایران و عواقب واقعی دکترین نیکسون بود. پنتاگون و سیا امیدوار بودند که شاه مخارج آنان را بپردازد و افراد لازم را در اختیار بگذارد و آنها به هدفهای دفاعی خود نایل شوند. ولی اشتیاق شاه به خرید و علاقه کمپانیها به فروش، از حد گذشته بود.
ایرانیها در استفاده از آن سیستم تجربهای نداشتند. سودمندی واقعی تجهیزات هرگز مورد آزمایش قرار نگرفته بود و اشتباهات و ندانمکاریها روز به روز آمریکاییهای بیشتری میطلبید که حضورشان در ایران شدیدا آشکار شده بود.
اساس فکری دکترین نیکسون، یعنی اسلحه بدون نیروی نظامی، واژگون شده بود، زیرا اسلحه و تجهیزات به «مزدوران متخصص» احتیاج داشت و این خود نوعی استعمار نوین ایجاد کرده بود؛ ولی شاه مصمم بود که قدرت در ایران از آن اوست. ترکیبی انفجارآمیز درست شده بود.
ارسال نظر