فروشندگان اسلحه به ایران ۲ نکته را درباره بازار ایران همواره لحاظ کردند؛ نکته نخست این بود که اشتهای شاه برای خرید اسلحه تمامی ندارد و تا وقتی درآمدهای نفت روندی رشد یابنده دارد، می‌توان و باید این بازار را حفظ کرد. نکته دوم این بود که برای فروش اسلحه باید به دلائل‌ها و واسطه‌های ایرانی رشوه داد. پس از طوفانیان ولادی که به این کار مشهور شده بودند، شهرام که خواهرزاده شاه نیز بود به جمع دلالان پیوست.... در جریان مجمع عمومی سالانه شرکت گرومان در ماه مه ۱۹۷۶، شادی و شعف حکومت می‌کرد و هزاران نفر از سهامداران برای تماشای پرواز تام کت در کنار میدان هوایی کارخانه گرد آمده بودند. جان بایرویرت گفت که کمپانی گرومان با کمک نیروی دریایی آمریکا و دولت ایران توانسته است در سال ۱۹۷۵ مبلغ ۳/۱ میلیارد دلار فروش داشته باشد و این بزرگ‌ترین رقم فروش سالانه در تاریخ است. وی اضافه کرد که کمپانی اکنون امیدوار است که بتواند به بسیاری از کشورهای خارجی دیگر ازجمله عربستان و ژاپن و کانادا و استرالیا تام کت بفروشد و رقم صادرات را به ۳۰ درصد کل تولید افزایش دهد.

به این ترتیب ایران از طریق تعویض نفت با اسلحه توانسته بود برای دیگر کشورهای خریدار اسلحه تکلیف تعیین کند. سناتور چرچ هنگام آغاز تحقیقات درباره فروش اسلحه توسط کمپانی گرومان در سپتامبر ۱۹۷۶ گفت: «ما اکنون می‌توانیم تاثیرات دو عامل را به خوبی مشاهده کنیم، عوامل دوگانه‌ای که دولت آمریکا را به بزرگ‌ترین تاجر اسلحه در جهان تبدیل کرده‌ است؛ یکی از فشار تبلیغاتی و فعالیت‌های پیگیر کمپانی‌های اسلحه‌سازی آمریکا است که دولت آمریکا بر آنها نظارت موثری ندارد و دیگر آغاز جنینی دور و تسلسلی است که در آن گرفتار شده‌ایم. به عبارت دیگر اشتهای بیشتر برای تحصیل سلاح‌های پیشرفته‌تر باعث می‌شود که درآمد خرید این سلاح‌ها تامین شود و این امر به نوبه خود باعث می‌شود که فشار بیشتری برای افزایش قیمت نفت بر ما وارد آید.»

به هر حال ائتلاف ایران و گرومان خالی از حالات بحرانی نبود. در ماه آوریل ۱۹۷۵ یک دولت آمریکایی به ژنرال طوفانیان معاون وزارت جنگ ایران اطلاع داده بود که برادران لاوی به عنوان نمایندگان کمپانی گرومان تعیین شده‌اند. ژنرال طوفانیان (البته طبق گفته خودش) از پنتاگون و کمپانی‌ گرومان از این بابت گله کرد و به او اطمینان داده شد که چنین نمایندگانی در کار نیستند، ولی بعدا آشکار شد که کمپانی گرومان مبلغ ۲۸ میلیون دلار به این ماموران پرداخت کرده است و به دنبال آن ژنرال طوفانیان علنا و شدیدا اعتراض کرد. وی ضمن یک کنفرانس مطبوعاتی به خبرنگاران گفت: «این حادثه نشان می‌دهد که کمپانی‌های خارجی می‌خواهند ما را غارت کنند. ما چنین اجازه‌ای نخواهیم داد و آن پول اضافی را از گلویشان بیرون خواهیم کشید.» هوشنگ لاوی به دفاع برخاست و خود ژنرال طوفانیان را به «سوءاستفاده‌هایی» متهم کرد، ولی ژنرال‌ طوفانیان همچنان اصرار می‌کرد که آن مبلغ ۲۸ میلیون دلار باید بازپرداخت گردد.

اما گرومان تنها کمپانی نبود که در مورد مبالغ پرداخت شده به نمایندگان فروش دچار ناراحتی شده بود. کمپانی نورثروپ نیز فقط به استخدام کیم روزولت اکتفا نکرد، بلکه مبالغ عظیمی، به‌ویژه برای یک پروژه تله کمونیکاسیون که انجام آن مشترکا با سه کمپانی دیگر یعنی «زیمنس»، «نیپون الکتریک» و «جنرال تلفون و الکترونیک» به‌عهده گرفته بود، پرداخت کرده بود. برای این کار، کمپانی نورثروپ چندصدهزار دلار به شهرام، خواهرزاده شاه پرداخت کرده بود و همچنین حساب ویژه رشوه‌ای نیز به مبلغ ۶۰۰ هزار دلار در سوئیس باز کرده بود که گفته می‌شود بخشی از آن به بعضی از ایرانیان صاحب‌مقام پرداخت شده بود. دولت ایران بعدها اعلام کرد که کمپانی نورثروپ باید مبلغ ۸میلیون دلار به‌عنوان جریمه پرداخت این رشوه‌ها بپردازد و کمپانی نورثروپ سرانجام موافقت کرد که از این بابت مبلغ ۲ میلیون دلار دادنی باشد.

اکنون قدرت نظامی شاه ایران به حد اعلای خود رسیده بود. در سال ۱۹۷۵ زرادخانه شاه شامل ۳۰۰ تانک چیفتن (۶۸۰، ۱ تانک چیفتن دیگر نیز سفارش داده شده بود)، ۸۶۰ تانک متوسط، (۲۵۰ تانک اسکورپیون سفارش داده شده بود)، سه ناوشکن (شش ناوشکن و سه زیردریایی سفارش داده شده بود)، ۲۳۸ هواپیما و ۳۴۹ جنگنده و نیز هواپیماهای تام کت در حال ساخت بود. کل مخارج نظامی ایران در سال ۷۶-۱۹۷۵ در حدود ۴۰۵ ۱۰ میلیون دلار تخمین زده شده که تقریبا یک‌سوم کل تولید ناخالص ملی ایران و کمی بیشتر از بودجه دفاعی بریتانیا (۹۷۴، ۹ میلیون دلار) است که تولید ناخالص ملی آن پنج برابر ایران است.

من در مورد مخارج دفاعی ایران ضمن مصاحبه‌ای در ماه فوریه سال ۱۹۷۵ سوال کردم و شاه گفت: «امیدوارم دوستان خوب من در اروپا و ایالات متحده و جاهای دیگر بالاخره درک کنند که مطلقا فرقی میان ایران و فرانسه و انگلستان و آلمان وجود ندارد. چرا شما این موضوع را مطلقا عادی و طبیعی می‌دانید که دولت فرانسه آن مقدار برای ارتش خود خرج می‌کند ولی کشور من چنین کاری نکند؟» شاه سپس گفت: «هرچه نیرومندتر شویم، احساس مسوولیت بیشتری می‌کنیم!... ما به سرزمین دیگران احتیاج نداریم و ثروت دیگران را نمی‌خواهیم، خودمان به اندازه کافی داریم؛ به‌علاوه می‌توانستیم آن افراد مزاحم را خرد کنیم، ولی هرگز چنین کاری نکردیم... قدرتی که ما امروزه در خلیج‌فارس داریم، ده برابر و بلکه بیست برابر بیشتر از قدرتی است که انگلیسی‌ها داشتند.»

ائتلاف کالیفرنیا

سیل اسلحه به ایران فروکش نمی‌کرد. در ماه اوت ۱۹۷۶، کمیته روابط خارجی آمریکا یک گزارش بسیار مستند در مورد قدرت نظامی ایران انتشار داد که نشان می‌داد چگونه موافقت نیکسون باعث از میان رفتن کنترل و رونق کار صنایع اسلحه‌سازی شده است و در عین حال هزاران نفر آمریکایی را روانه ایران کرده است که ممکن است در یک حالت بحرانی به بهترین گروگان‌های انسانی تبدیل شوند.

اما وزارت خارجه آمریکا فورا با این گزارش به مخالفت برخاست و اعلام کرد که فروش اسلحه یک زائده رشد یافته طبیعی معلول دکترین نیکسون بوده است و درست در زمانی که این گزارش انتشار یافت، کیسینجر سرگرم بازدید از ایران بود و به شاه قول سلاح‌های مدرن‌تر داده بود. شاه ضمن یک کنفرانس مطبوعاتی گفت که فقط ایران می‌تواند تشخیص بدهد که به چه سلاح‌هایی نیازمند است و بار دیگر تهدید کرد که می‌تواند سلاح‌های مورد لزوم را از جاهای دیگر بخرد و اضافه کرد: «اگر شما حاضر نباشید که از سیاست حمایت از دوستان خود پیروی کنید، دوستانی که پول خودشان را خرج می‌کنند و حاضرند خون خودشان را بریزند، در آن صورت تنها شق دیگر مساله جهنم هسته‌ای یا ویتنام‌های بیشتر خواهد بود.» اندکی پس از سفر کیسینجر، به ایران اجازه داده شد که ۱۶۰ فروند جنگنده «اف۱۶» ساخت جنرال دینامیکس بخرد (پیمان ناتو تازه آنها را سفارش داده بود) که قیمت آنها روی‌هم‌رفته ۴/۳ میلیارد دلار بود و به موشک‌هایی نیاز داشت که آنها هم حدود ۶۰۰ میلیون دلار تمام می‌شد.

جونز، رییس نورثروپ، اکنون از دوستی‌اش با شاه حداکثر استفاده را می‌کرد. وی در ماه سپتامبر ۱۹۷۶ به تهران پرواز کرد تا با شاه ملاقات کند و او را به خرید تعدادی هواپیمای «اف ۱۸» ترغیب کند. این هواپیما نوع جدید هواپیمای کبرا بود که نورثروپ و مک‌دانل داگلاس تولید آن را مشترکا برای نیروی دریایی آمریکا به عهده گرفته بودند. اندکی پس از این ملاقات، شاه نامه‌ای به پنتاگون نوشت و هواپیمای مذکور را درخواست کرد و بعضی از مقامات پنتاگون جدا سوء‌ظن برده بودند که متن نامه را جونز خودش نوشته است. شاه اکنون چون یکی از نمایندگان نورثروپ عمل کرده بود، نماینده‌ای که تقاضایش رد کردنی نبود.

در این دوره تقریبا همه کمپانی‌های اسلحه‌سازی به شاه ایران چشم دوخته بودند. در تابستان سال ۱۹۷۶ که به کالیفرنیا رفتم، به نظرم می‌رسید که شاه در همه جا در زیر هر ترازنامه و در هر ارزیابی مربوط به درآمدهای آینده وجود دارد.