نــگــاه ۲ - شاه ایران و خرید اسلحه-۴
اف ۱۴ در برابر میگ ۵۲
شاه ایران عطش سیریناپذیری در خرید انواع تسلیحات نظامی از خود نشان میداد. بخشی از علاقه شاه به خرید جنگافزار برای راضی نگه داشتن امرای ارتش و تقویت حس وفاداری آنها به خود بود. علاوه بر این، شاه تصور میکرد با کمکهای فنی ایالات متحده آمریکا میتواند ژاندارمری خلیجفارس را به طور کامل از انگلیس به ایران انتقال دهد. او برای خرید جنگافزار نوعی رقابت در میان فروشندگان بزرگ جهان را دامن میزد. آنتونی سمسون، نویسنده کتاب «بازار اسلحه» که در سال ۱۳۵۷ توسط انتشارات امیرکبیر به فارسی ترجمه شده است، داستانهای جذابی از چگونگی رقابت فروشندگان اسلحه به شاه را انتشار داده است که آن را میخوانید:
کیم روزولت، سفیر کمپانی نورثروپ در ایران بود. وی در ماه آوریل سال ۱۹۶۵ به تهران رفت و با دوست قدیمیاش ژنرال خاتمی فرمانده نیروی هوایی صحبت کرد و فشار آورد که چند اسکادران جنگنده دیگر خریداری شود؛ روز بعد روزولت به دیدار شاه رفت تا هواپیماهای تایگر بیشتری بفروشد و این فروش در مقام مقابله با هواپیماهای «اف ۱۱۱» (ساخت جنرال دینامیکس) بود که شاه میگفت هواپیماهای دورپروازی هستند (روزولت اقرار داشت که «اطلاع کافی نداشتم که بتوانم با شاه بحث کنم.») به هر حال شاه بسیار مهربان و صمیمی بود و از او دعوت کرد همراه زنش برای گذراندن تعطیلات به او ملحق شود. دو روز بعد از این، سوءقصدی نسبت به جان شاه صورت گرفت و این حادثه روزولت را کاملا متوجه ساخت که «ثبات ایران فقط به وجود یک فرد بسته است.» روزولت شش ماه بعد مجددا به ایران آمد تا درباره برنامه آموزشهای الکترونیک برای نیروی هوایی و ساواک (پلیس مخفی ایران) مذاکره کند.
اما شاه ایران از همه کمپانیهای اسلحهسازی خرید میکرد و یک سال بعد، یعنی در سال ۱۹۶۶، پنتاگون اجازه فروش آخرین مدل جنگندههای فانتوم مک دانل یا «اف ۴ دی» را صادر کرد. این هواپیماها در مقام مقایسه با تجهیزات نیروی هوایی آمریکا فقط چهار سال عقب بود؛ ولی شاه تدریجا اولویت خود را بر دیگر مشتریان خارجی تثبیت کرده بود.
شاه همچنان مواظب بود که به یک کشور واحد وابستگی پیدا نکند و از برانگیختن کشورها علیه یکدیگر لذت میبرد و از فرانسه و انگلستان نیز خریدهای مفصلی کرد و کمی پس از معامله هواپیماهای فانتوم به جسورانهترین اقدام ممکن دست زد: شاه در ماه فوریه ۱۹۶۷ به مسکو رفت و اعلام کرد که قراردادی به مبلغ ۱۱۰ میلیون دلار برای خرید تجهیزات نظامی، از جمله زرهپوش نفربر، کامیون و توپ ضدهوایی، با دولت شوروی امضا کرده است. شورویها هرگز در گذشته به کشوری در چارچوب ائتلاف غرب اسلحه نفروخته بودند و کنگره آمریکا که به حق تکان خورده بود، جلسات بازجویی ویژهای به این منظور تشکیل داد، اما این بازجوییها و تحقیقات به این نتیجه رسید که نزدیکی شاه به شوروی باعث خواهد شد که آمریکا اسلحه و مهمات بیشتری بفروشد و ثابت کرد که این نوع تهدیدات فقط در کوتاهمدت بسیار موثر است.
البته هرگز این خطر جدی وجود نداشت که شاه فریفته شود و به اردوگاه کمونیسم ملحق گردد، بلکه بالعکس، هنگامی که روابط شاه را با جانسون بهبودی بیشتری بخشیدند، از نگرانی و ترس ضدکمونیستی شاه استفاده میکردند.
در ماه سپتامبر ۱۹۶۸ توماس جونیز، رییس کمپانی نورثروپ نامهای زیرکانه به کیم روزولت نوشت و توصیه کردکه شاه را به حمایت از پروژه هواپیمای تازه نورثروپ ترغیب کند؛ این هواپیما «پی ۵۳۰» نام داشت (بعدها کبرا نامیده شد) و قرار بود جای هواپیمای تایگر را بگیرد. جونز دراین نامه بر امتیاز نزدیکی شاه با جانسون انگشت گذارده به روزولت تاکید کرده بود که «در جریان مذاکرات با شاه، نهایت اهمیت دارد که مساله بر پایه هدفهای ملی اساسی حفظ شود و هرگز اجازه داده نشود که کار به صورت یک طرح فروش جلوه کند.»
مدیران کمپانی نورثروپ در آن زمان سخت میکوشیدند که با هواپیمای دیگری که دولتهای آلمان و ایتالیا و انگلستان مشترکا طرح آن را ریخته بودند و میتوانست به انجام ماموریتهای مختلف نظامی بپردازد، رقابت کنند. (این طرح سرانجام به عنوان امآرسیای یا تورنیدو عملی شد.) جونز میدانست که قرار است به زودی شاه با کورت کیزینگر، صدراعظم آلمان غربی ملاقات کند و مایل بود شاه به صدراعظم آلمان بگوید که هواپیمای ساخت نورثروپ نمودار «علاقه مشترک همگان به آزادی است و بنابراین بر هر هواپیمای دیگری ارجح است. به این ترتیب جونز میکوشید که شاه را به نماینده فوقالعاده کمپانی نورثروپ تبدیل سازد؛ زیرا فقط او میتوانست به سایر اعضای جهان غرب شوک فروکند.» البته در اعتقاد جونز و روزولت دایر بر آنکه جنگندههای آنها در ایران حافظ جهان آزاد است، میتوان تردید کرد. کیم روزولت در جریان ترغیب ملک فیصل به خرید هواپیماهای تایگر بر اهمیت داشتن کنترل زمینی مناسب تاکید کرده بود و با اشاره به «یکی از همسایگان عربستان» که خود خلبان ماهری است و بهترین هواپیماها را انتخاب کرده، گفته بود «ولی مطلقا فاقد کنترل زمینی است و بنابراین با وجود آن هواپیماها در حکم شخصی نابینا است.»
تام کت
همراه با افزایش درآمد و سفارشات شاه، همه کمپانیهای بزرگ اسلحهسازی، از جمله لاکهید و بوئینگ و مک دانل داگلاس، با کمک نمایندگان و عوامل خود شدیدا به فعالیت پرداختند. کمپانی بوئینگ به اقدامی محتاطانه دست زد و دایی ملکه ایران را به عنوان نماینده خود انتخاب کرد. بخش عمدهای از این تجارت نوین نصیب کمپانیهای سواحل غربی آمریکا شد؛ ولی بزرگترین و جالبترین منتفع این جریان تازه، کمپانی گرومان واقع در لانگ آیلند در حدود هفتاد کیلومتری نیویورک بود و روابط میان گرومان و شاه ایران به یکی از جنجالیترین و مهمترین ائتلافهای جدید میان کمپانیها و کشورها تبدیل شد.
کمپانی گرومان هرگز کمپانی برونگرایی نبود. این کمپانی از حدود سال ۱۹۳۱ یعنی زمانی که شخصی به نام «لروی گرمان» یک هواپیمای دوباله کوچک برای نیروی دریایی آمریکا ساخت، در کنار نیروی دریایی کشور رشد کرده بود. در جریان جنگ جهانی دوم، گرومان ۲۵ هزار نفر را استخدام کرد و ۱۷ هزار هواپیمای جنگنده ساخت که از میان آنها «وایلد کت» و «هلکت» شهرت فراوان پیدا کردند.
در دوران صلح، کمپانی محصولات خود را تنوع بخشید و به ساختن کالاهای دیگر، از جمله قایقهای آلومینیومی، قایقهای فلزی، ماشین سمپاشی و جتهای کوچک مسافرتی (به نام گلف استریم) پرداخت. پس از سال ۱۹۶۰، کمپانی به دریافت قراردادهای بزرگ فضایی برای ساختن اقمار مصنوعی و سفینههای مهنشین نائل آمد؛ ولی در پیکار فروش هواپیماهای جنگنده به ژاپن و اروپا از کمپانی لاکهید شکست خورد. گرومان همچنان به پنتاگون، به ویژه به نیروی دریایی وابستگی داشت و در دوران جنگ ویتنام هفت نوع هواپیمای مختلف، ساخت گرومان بر فراز آن کشور پرواز کردند.
آن گاه در سال ۱۹۶۹ گرومان به دریافت قرارداد دیگری برای ساختن جنگنده جدیدی برای نیروی دریایی نائل شد که پروژهای درخشان و پرمنفعت بود.
هواپیمای مذکور به نام «اف ۱۴» که بعدها به نام «تام کت» معروف شد بالهای متحرکی داشت که اجازه میداد هواپیما با سرعت بیش از ۲ برابر سرعت صوت مانند یک موشک ارتفاع بگیرد و برای جنگهای هوایی «تن به تن» به سرعت بچرخد و مانور بدهد. این هواپیما میتوانست یک مسلسل بزرگ چند لولهای حمل کند و در آن واحد چهار موشک فینیکس به چهار هدف مختلف پرتاب کند.
در این هواپیما یک شبکه الکترونیک بسیار ظریف و پیچیده از جمله کامپیوتری برای کنترل بالها کار گذاشته بودند و گفته میشد که این «نخستین کامپیوتر پرنده» است. طرح این هواپیما را به عنوان یک جنگنده «میگکش»- در مقابل «میگ۲۵» جدید یا «فاکس بت» شورویها- ریخته بودند و منظور آن بود که برتری هوایی آمریکا را بر شوروی در جریان دهه ۱۹۸۰ حفظ کند و بالاخره این هواپیما نخستین جنگنده جدید کاملا آمریکایی در عرض ده سال گذشته بود و رقیب بزرگش؛ یعنی جنگنده ایگل یا «اف ۱۵ ای» که کمپانی مکدانل داگلاس برای نیروی هوایی طرحریزی کرده بود، یک سال از آن عقب بود.
ارسال نظر