تـحـلـیــل - فشار خفهکننده کارتل نفتی انگلیس بر مصدق – ۳
ایرانیهایی که به انگلیس کمک میکردند
دکتر محمد مصدق برای مبارزهای که شرکت نفت انگلیس در پهنه جهانی راه انداخته بود، شاید میتوانست از نیروهای داخلی استفاده کند، اما در این حوزه نیز نه تنها دست بستهای داشت، بلکه شاه کشور نیز نیرنگ به کار میگرفت.
علی سهیلی، سفیر وقت ایران در انگلستان
دکتر محمد مصدق برای مبارزهای که شرکت نفت انگلیس در پهنه جهانی راه انداخته بود، شاید میتوانست از نیروهای داخلی استفاده کند، اما در این حوزه نیز نه تنها دست بستهای داشت، بلکه شاه کشور نیز نیرنگ به کار میگرفت. پایداری محمد مصدق و راههای حقوقی و قانونی که او برای رویارویی پیدا و اجرا میکرد، اما کار را بر شرکت نفت انگلیس دشوار کرده بود و متحدان او در ادامه راه سست میشدند. همانطور که مصطفی علم در کتاب «نفت، قدرت و اصول» نوشته است، معاون وزارت خارجه آمریکا پس از خواندن یکی از یادداشتهای مصدق به انگلیسیها یادآور شد که مصدق درست میگوید و از انگلیسیها به دلیل تعلل و تاخیر در حل مناقشه انتقاد کرد.
در حالی که کشورهای متحد یا نزدیک به انگلیس جا خالی داده و زیر پای شرکت را میکشیدند، اما برخی از ایرانیان دارای مقام مثل علی سهیلی که سفیر ایران در لندن بود به انگلیسیها دلگرمی داد که دولت به زودی فرومیپاشد...
انگلیسیها یک شانس دیگر آوردند و آن تغییر سفیر آمریکا در ایران بود. لوی هندرسن به عنوان سفیر جدید آمریکا اشتیاق سفیر قبلی را نداشت تا اینکه مصدق برگ تازهای نشان داد...
مصدق راهی انتخاب کرد مخصوصا تا شاه را که میان او و شپرد دودوزه بازی میکرد، وادار کند در قضیه ملی شدن نفت، جانب او را بگیرد.
در یادداشتی که مصدق تهیه کرده بود گفته میشد «دولت ایران تمام مساعی خود را به کار گرفته است تا ملی شدن نفت هیچ گونه صدمهای به دولت و مردم انگلیس وارد نکند.» سپس متذکر شده بود، براساس یک قرارداد دوجانبه به انگلیس غرامت کامل داده خواهد شد، مقادیر عظیمی از نفت ایران با نرخ بینالمللی به آن کشور فروخته خواهد شد و عملیات نفتی در ایران به وسیله مدیران فنی خارجی که در استخدام ایران خواهند بود اداره خواهد گردید و این کارشناسان نقش ایجاد ارتباط میان هیاتمدیره اجرایی شرکت ملی نفت ایران و کارکنان انگلیسی را انجام خواهند داد.
در واشنگتن، مک گی معاون وزارت خارجه آمریکا به فرانکز سفیر بریتانیا گفت: «به نظر من پیشنهاد مصدق، از پایهگذاری اساسی برای حل مساله نفت چندان دور نیست و تنها نقطه ضعف آن عدماشاره به اصل تقسیم متساوی منافع بین طرفین است.» او ورقهای را تسلیم فرانکز کرد که حاوی نظریات رسمی وزارت خارجه آمریکا بود و در آن گفته میشد: «پیشنهادهای جدید ایران فرصتهای تازهای را به وجود آورده است و شدیدا به دولت بریتانیا توصیه میشود که در موضع مذاکره باقی بماند و از هر گونه رد بدون مقدمه پیشنهاد مصدق پرهیز کند.» ویلیام رانتری (معاون دیگر وزارت خارجه آمریکا) نیز نقطهنظرهای بسیار نزدیکی با نظریات مکگی را با فرانکز در میان گذارد و گفت: «وزارت خارجه آمریکا از اینکه دولت انگلیس دست به هیچ ابتکار سازندهای نمیزند ناراضی است.» فرانکز به وزارت خارجه انگلیس نوشت: از آنجا که به علت حالت حساسیت و عصبی شاه، امکان جدی برای سقوط حکومت مصدق وجود ندارد و همچنین از این نظر که برای ما بسیار سودمند است آمریکا را کاملا پشت سر خود داشته باشیم، از این رو من توصیه میکنم که بابت مذاکرات را مفتوح نگاه داریم.
ولی در همان روز شپرد از تهران گزارش داد تا شاه پیامی دریافت داشته که در آن گفته شده است: «من به این نتیجه رسیدهام که لازم است خود را از شر مصدق نجات دهم و آنچه اکنون ذهن مرا مشوش داشته این است که برای برکناری وی از چه راهی بهتر است عمل کنیم.» شپرد با ارسال این پیام تاکید کرده بود: «به نظر من ضروری نیست برای برداشتن هر قدمی، با آمریکاییها مشورت کنیم.»
دو تحول دیگر نیز در این میان کمک کرد که انگلیسها درباره پیشنهاد جدید مصدق از خود سرسختی بیشتری نشان دهند. یکی نظریات علی سهیلی، سفیر ایران در لندن بود که به رجینالدباوکر دستیار معاون وزارت خارجه انگلیس گفته بود: «دولت دکتر مصدق بیش از این نمیتواند دوام بیاورد.» تحول دیگر تشکیل یک گروه اپوزیسیون در مجلس ایران با کمک سفارت انگلیس بود. این اپوزیسیون میتوانست در مواردی که مصدق نیاز به تشکیل جلسات مجلس داشت با عدمحضور خود (ابستروکسیون) مجلس را از اکثریت بیندازد.
نشانه تشویقآمیز دیگر برای بریتانیا در سپتامبر ۱۹۵۱، انتصاب لوی هندرسن به عنوان سفیر جدید ایالاتمتحده در تهران، به جای هنری گریدی بود که نسبت به ملی شدن نفت ایران و آمال و آرزوهای ملی ایران از خود همدلی فراوان نشان داده بود. از آنجا که هندرسن قبلا معاون وزارت خارجه آمریکا بود و بعد مکگی به جای وی منصوب شده بود و همچنین مدتی سمت سفیر ایالاتمتحده در هند را به عهده داشت، نسبت به گریدی به انگلیسها با نظر مساعدتری مینگریست و وزارتخانه بریتانیا امیدوار بود که او در موقع مناسب در روش آمریکا در اختلاف نفت، به سود انگلیسیها تغییراتی بدهد.
هیاتوزیران انگلیسی که از این تحولات به شوق آمده بود تصمیم نهایی خود را گرفت. شپرد در تهران به حسین علاء وزیر درباره رسما اطلاع داد که دولت متبوع وی عقیده ندارد پیشنهاد جدید دولت ایران، پایه و اساس مناسبی برای تجدید مذاکرات باشد. از طرف دیگر، برای آنکه وضع اپوزیسیون تازه تشکیل شده در ایران تقویت شود، سفارت انگلیس در تهران این مساله را بهوضوح آشکار ساخت که دولت بریتانیا آمادگی انجام هیچ گونه معاملهای را با دولت دکتر مصدق ندارد. «گروه کار ایران» در وزارت خارجه انگلیس که در طول مدت بحران نفت جلسات خود را مرتبا تشکیل میداد، سندی را با عنوان «برخورد با مساله تشکیل یک دولت جدید در ایران» تهیه کرد که در آن بر لزوم روی کار آمدن نخستوزیر جدیدی در ایران که بتواند «تعلیق قوانین مربوط به ملی شدن نفت» را تضمین کند، تاکید گردیده بود.
برای نشان دادن عکسالعمل در برابر این اقدامات بریتانیا، مصدق سرانجام مصمم شد. کادر انگلیسی (AIOC) را از کشور اخراج کند و برای موجه نشان دادن این اقدام خود دلایل قانعکنندهای ارائه میکرد. او میگفت: «پرسنل انگلیسی آشکارا آماده همکاری با (NIOC) نیستند و از طرف دیگر (AIOC) اخطار کرده که در نظر دارد حقوق کارکنان ایرانی (NIOC) را قطع کند. از این هم بالاتر، کمپانی از پرداخت کامل حقالامتیاز دولت ایران، حتی آن قسمت که مربوط به قبل از تحریم نفت بوده، خودداری و همچنین حسابهای موجودی استرلینگ ایران را در «بانک انگلیس» توقیف کرده است. تحت چنین شرایطی، از نظر مصدق، پرسنل انگلیسی (AIOC) بخشی از نیروهایی به شمار میرفتند که به جنگ با وی برخاسته بودند و به این ترتیب نمیتوانستند در اجرای هدفهای وی در مورد ملی شدن نفت، هیچگونه کار مفیدی انجام دهند.
روز ۲۵ سپتامبر ۱۹۵۱ اخراج کارکنان انگلیسی به تصویب هیات دولت رسید به آنان اطلاع داده شد قبل از تاریخ ۴ اکتبر ۱۹۵۱ باید ایران را ترک کنند. دولت به هیات مدیره موقت ایرانی (NIOC) دستور داد مقامات رسمی ایران در خوزستان و دیگران باید «نهایت مراتب میهمان نوازی» را نسبت به کارکنان انگلیسی، در باقیمانده مدت اقامتشان نشان دهند و «با صمیمانهترین احساسات دوستانه، از آنها، هنگام ترک ایران مشایعت نمایند.» لحن ملایم و مودبانه این دستورات به خاطر مقابله با تبلیغاتی بود که انگلیسها کرده و حتی شایع ساخته بودند ممکن است نیروهای مسلح ایران هنگام خروج انگلیسها مزاحمت ایجاد کرده و احتمالا جلویشان را بگیرند. در واقع هم صدها تن از کارکنان انگلیسی بدون کوچکترین مشکلی ایران را ترک کرده و فقط تعدادی حدود ۴۰۰ نفر از آنها باقی ماندند.
تصمیم مصدق به اخراج بقیه پرسنل انگلیسی باقیمانده، در آن شرایط و اوضاع احوال به نظر نمیآمد نامنتظر و تعجبانگیز بیاید، اما هنگامی که چنین تصمیمی اتخاذ شد، انگلیسیها آشکارا «شوکه» شدند. اتلی به شپرد تلگرام زد به شاه اطلاع دهد: که اخراج پرسنل «انگلیسی» نتایج بسیار وخیمی برای روابط دو کشور ما خواهد داشت.»
پاسخ شاه چنین بود که تسریع در خروج کارکنان انگلیسی به اتخاذ تصمیم نهایی در مورد مساله نفت کمک خواهد کرد، چه وقتی آنها رفتند نشانه آن خواهد بود که سیاست دولت در مورد نفت با شکست مواجه شده و این امر منجر به سرعت بخشیدن در سقوط حکومت خواهد گردید. البته شپرد هم همینطور فکر میکرد، ولی وقتی خود مصدق دستور اخراج انگلیسها را شخصا صادر کرده بود، وضع تفاوت داشت. شپرد میخواست شاه را تحت تاثیر این مساله قرار دهد که اخراج پرسنل انگلیسی اقدامی است که ممکن است از آن به عبور بهانهای برای توسل به زور استفاده کرد و آن را توجیه نمود.
اما شاه خود را ضعیفتر و بیقدرتتر از آن میدید که بتواند هرگونه تصمیمی اتخاذ کند. اتلی به ترومن تلگرام زد که تسلیم به دستور اخراج کارکنان انگلیسی «وخیمترین نتایج» را برای منافع انگلیس و آمریکا در خاورمیانه خواهد داشت. «و این امر به عنوان ضربهای بر حیثیت انگلیس و غرب در منطقهای از جهان تلقی میشود... که ضعیف است و در دیوار دفاعی ما در برابر روسیه شکافی ایجاد خواهد کرد، که آن کشور با توجه به منطق ارتباط حوادث، مشتاق به پرکردن آن خواهد بود.» اتلی در پایان این تلگرام خواست ترومن به سفیر خود در تهران دستور دهد به شپرد ملحق شده و متفقا شاه را شدیدا زیرفشار بگذارند تا از اخراج پرسنل انگلیسی جلوگیری نماید.
برای آنکه اطمینان حاصل شود که پاسخ تلگرام و درخواست اتلی مثبت خواهد بود فرانکز، سفیر انگلیس در واشنگتن نزد دین آچسن وزیر خارجه و اورل هریمن، شروع به فعالیت شدیدی کرد. هریمن با تاکتیک انگلیس در مورد فشار آوردن به مصدق موافق نبود و پروایی نیز نداشت که مخالفت او علنی شود. در حالی که انگلیسها «ناسیونالیسم ایرانی» را بیپایه و سست تلقی میکردند، هریمن آن را یک «نیروی حقیقی میدانست که به سادگی نمیشود کنارش زد و تار و مارش کرد.»
هم او هم آچسن فکر میکردند که مردم ایران اجازه نخواهند داد شاه خود را از شر مصدق راحت کند، مگر آنکه نشان دهد میتواند چیزی به دست آورد که مصدق در دستیابی به آن شکست خورده است. به طور خلاصه هریمن اصرار داشت که روش منفی نتیجهای نخواهد داد.
در حالی که فرانکز ملاقاتهای دوستانه ولی بسیار مشکل با آچسن و هریمن داشت، مافوقهای او در لندن دست به دامن جان اشنایدر وزیر خزانهداری و ژنرال عمر برادلی رییس ستاد مشترک آمریکا شده بودند تا پشتیبانی آنها را نسبت به موضع بریتانیا به دست آورند. به اشنایدر گفته میشد از دست رفتن عواید نفت ایران عواقب وخیمی برای هزینههای دلاری انگلیس ایجاد خواهد کرد و در مذاکره با ژنرال برادلی تاکید را روی «منافع استراتژیکی» که در این مساله وجود دارد، «به ویژه در زمانی که قرار است ترتیبات و پایه و اساس محکمی برای یک سیاست دفاعی در خاورمیانه داده شود» میگذاشتند. به هر حال از هر دو خواسته میشد تا ترومن رییسجمهوری آمریکا را قانع سازند که جلوی خروج پرسنل انگلیسی را از ایران بگیرد. اما بهرغم تمام این کوششها پاسخ ترومن به اتلی این بود که برای به دست آوردن دستور لغو خروج کارکنان انگلیسی، دولت بریتانیا باید ابتکاری در این زمینه نشان دهد که پیشنهادهای جدیدی را مطرح سازند تا اساس شایستهای برای مذاکره به وجود آید.
مطبوعات ایران تصمیم دولت را در مورد اخراج کارکنان انگلیسی مورد تحسین قرار دادند. روزنامه کیهان نوشت: «تصمیم مصدق خواست ملت ایران است.» باختر امروز که هوادار شدید دولت بود اعلام کرد: «از آنجا که انگلیس، هر راهحلی را براساس رعایت اصل ملی شدن رد کرده، ممکن است اخراج کارکنان انگلیسی دولت آن کشور را بر سر عقل بیاورد و دست از ادامه روشهای امپریالیستی خود بردارد.»
سرانجام امیدهای کمپانی برای نگاهداشتن کارکنان انگلیسی بر باد رفت. اما هربرت موریسون وزیرخارجه، که ماهها مبلغ نظریه توسل به زور بود، هیات وزیران انگلیس را زیرفشار گذارد تا با اشغال نظامی آبادان، بتواند پرسنل انگلیسی را در ایران حفظ کند. به این ترتیب نیروهای انگلیسی که برای اشغال آبادان در نظر گرفته شده بودند، به حال آماده باش ۲۴ ساعته درآمدند.
ارسال نظر