گاهشمار
بلوای نان در ایران
عباس صفایی فرد- در نیمه دوم آذر سال ۱۳۲۱ در تهران حادثهای روی داد که باعث نگرانی و وحشت هیات حاکمه، دربار، مجلس، دولت و حتی متفقین شد. در این روز گروههای مختلف مردم تهران شامل دانشجویان، دانشآموزان، تودههای عادی مردم، بازاریان و حتی رجالهها و چاقوکشها با تجمع در میدان بهارستان و خیابانهای اطراف دست به تظاهرات گستردهای زده و سرانجام گروهی از آنها وارد مجلس شده و نمایندگان را مضروب کردند. اگرچه در این شورش مردم بیشتر خواهان حل مسائل اقتصادی خود از قبیل رفع گرانی، تورم، تامین گندم و غلات به ویژه آرد و نان بودند، اما نهادهای سیاسی از جمله دربار و مجلس به دنبال سرنگونی دولت قوامالسلطنه بودند؛ بنابراین ضروری است که نقش هر یک از عوامل و زمینههای یاد شده در شکلگیری این شورش جداگانه و البته به اختصار مورد بررسی قرار گیرد.
عملکرد سیاسی- اقتصادی انگلیس
اگرچه بر اساس پیمان ایران با اتحاد سهگانه استالین، چرچیل، روزولت، حضور متفقین در ایران جنبه قانونی مییافت، ولی در ضمن آنها را به حفظ تمامیت ارضی، استقلال و حاکمیت سیاسی ایران ملزم میکرد. همچنین آنها را متعهد میساخت که در صورت بروز مشکلات اقتصادی به ایران کمک کنند. اما آنها نه تنها به تعهدات خود عمل نکردند بلکه در همان آغاز رسما در امور سیاسی و اقتصادی ایران دخالت میکردند که این اقدام آنها را میتوان دخالت آشکار در امور داخلی یک کشور مستقل بیان کرد. از طرف دیگر، متفقین خواستار کابینههای بادوام بودند تا بتوانند در صورت امکان در آن نفوذ کنند. به ویژه اینکه در سالهای ۲۲-۱۳۲۰ هر انتصابی در دستگاه دولتی بدون اعمال نظر سفارت انگلیس و روسیه امکانپذیر نبود. در جنگ، انگلیس و آمریکا با تاسیس «شرکت بازرگانی بریتانیا»و«مرکز تدارکات خاورمیانه» ضمن خرید کالاها و مواد غذایی مورد نیاز روسها و سازماندهی سرویسهای حمل و نقل جادهای، عملا نیمی از کامیونهای ایران، یعنی حدود ۲۰۰۰ دستگاه، را کرایه کرده و برای ارسال اقلام مورد نیاز به شوروی به کار گرفته بودند. انگلیسیها هم، برای حفظ خطوط ارتباط ریلی، زمینی و هوایی، راه شوسه و راهآهن کمک گرفته و حتی در امور ادارات محلی مداخله میکردند و طی درخواستی از دولت ایران، خواهان به دست گرفتن راهآهن سراسری شدند که دولت نیز با خواسته آنها موافقت کرد.
به این ترتیب دولت ایران در کلیه امور حملونقل خود با مشکلات بسیاری روبهرو شد؛ زیرا نه وسایل حملونقل را در اختیار داشت و نه به راحتی اجازه حمل کالا را؛ چون انگلیسیها بر این باور بودند که در این جنگ صلح و آزادی از طرف آلمان به خطر افتاد و شوروی هم به کمک کشورهای آزادیخواه نیاز دارد؛ بنابراین باید امور حملونقل و امکانات در اختیار آنها قرار بگیرد.
با توجه به اینکه شرکت نفت و فرآوردههای نفتی در سلطه انگلیسیها بودند (هنوز نفت ایران ملی نشده بود) بنابراین تامین سوخت نانواییها و نیز همان اندک وسایل نقلیهای که بهطور محدود در اختیار ایرانیها بود با مشکلات مواجه شد. بهطور کلی تامین فرآوردههای نفتی منوط به مذاکره با سفارت انگلیس بود در چنان اوضاعی، اگر یک روز سفارتین، انگلیس و شوروی به ایرانیها غضب میکردند، دیگر نانوایی سوختی نداشتند تا نان پخت کنند. البته انگلیسیها تعدادی کامیون برای وزارت خواربار در نظر گرفته بودند، ولی چون کامیونها تحت نظر خودشان اداره میشد، همیشه با بهانهای از واگذاری کامیونها خودداری میکردند.
در حالی که انگلیسیها این توانایی را داشتند که در حل کمبود خواربار به ویژه گندم و آرد به ایران کمک کنند، با بهانههایی چون شرایط ویژه جنگی و خطرات احتمالی یا اینکه در صورت تحویل گندم ممکن است در اختیار محتکران قرار گیرد، از انجام این کار خودداری میکردند؛گرچه بعدها معلوم شد که محتکران از عوامل فروش خودشان بودند، زیرا از این طریق میتوانستند با گرانفروشی گندم، ریال بیشتری برای پرداخت حقوق کارگران و خرید ما یحتاج خودشان به دست آورند. انگلیسیها با استخدام ۷۵ هزار کارگر ایرانی، نیروی کار در بخش تولید به ویژه کشاورزی را کاهش داده بودند. همچنین نزدیک به ۷۵ درصد شبکه توزیع و حملونقل و نیمی از کامیونهای دولتی را در اختیار داشتند؛ بنابراین دولت ایران، هم از درآمدهای حاصل از این بخش محروم شد و هم برای تامین خواربار گندم و سایر غلات با مشکلات بسیاری مواجه شد. میتوان گفت دولت ایران در صورتی که میتوانست مشکلات با بحران اقتصادی موجود را حل کند که یا میزان کمک به شوروی کاهش مییافت یا بیگانگان ایران را تخلیه میکردند.
عملکرد سیاسی اقتصادی شوروی
نیروهای ارتش سرخ در تمامی نواحی شمال مانع از حمل محصولات غذایی به ویژه برنج که مهمترین ماده غذایی داخل کشور به ویژه تهران بود میشدند؛مثلا سی و پنج هزار کیسه برنج در رشت و پنج هزار کیسه در قزوین جهت حمل به تهران جمعآوری شده بود که روسها از صدور پروانه حمل آنها خودداری کرده بودند.
علاوه بر این، دولت ایران براساس قرارداد سال ۱۳۲۱ موظف بود سالانه هفت هزار تن گندم، پانزده هزار تن جو و سی هزار تن برنج به دولت شوروی تحویل دهد و این در حالی بود که در نواحی تحت اشغال روسها گندم، جو و برنج به مقدار زیاد کشت میشد و وقتی که اجرای مفاد قرارداد به تاخیر افتاد روسها دولت ایران را به سختی تحت فشار قرار دادند.
ارسال نظر