پدیده باستانگرایی در مجله «کاوه»
نسلی که شکست خورد
حمید نجار- باستانگرایی پدیده جدیدی است که از اواخر عصر قاجار در عرصههای فرهنگ، اجتماع و سیاست ایران به وجود آمد و برخی آن را از مولفههای جدید برای نوسازی ایران میدانند و بر این باورند که «باستانگرایی یا آرکائیسم از مولفههای جدید برای نوسازی ایران به حساب میآید و در پی آن است تا با احیا و تجدید حیات سنتها و عقاید کهن و باستانی نظم جدیدی را در تفکر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بازتولید نماید و زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی نوین را بر پایه سنتهای کهن بنا نهاد.» این نگرش با چنین هدفی طی دو سده اخیر در بسیاری از محافل مطرح بوده و به عنوان یک جریان علمی تجلیات مختلفی داشته است. به ویژه با اقبال دولت به این جریان در سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۷ از جایگاه خاصی برخوردار شد.
چه در بسیاری از موارد باستانگرایی به نوعی دستاویز برای غلبه بر مشکلات و آسیبهای ناشی از حضور بیگانگان در کشور هم، محسوب میشد. دستاویزی که یکی از ابزارهای بروز و ظهور و حتی به نوعی ترویج آن روزنامهها و مطبوعات بودند؛ چراکه مطبوعات در بسیاری از موارد توجه به ایران باستان را در برابر مقابله با عقبماندگی کشور، سرلوحه کار خود قرار میدادند.
در این مجال فرصت بررسی طیف گستردهای از این نشریات نیست و تنها به واکاوی اندیشه باستانگراییدر مجله کاوه، نشریهای که در سالهای جنگ اول بینالملل و در برلین منتشر میشد؛ پرداخته خواهد شد. این بررسی در پی این است که به این پرسش پاسخ گوید که رویکرد مجله کاوه به اندیشه باستانگرایی چگونه است؟
برای پاسخگویی به این پرسش روند باستانگرایی در مجله کاوه در دو بخش مورد بررسی قرار خواهد گرفت که این تقسیمبندی متناسب با دورههای انتشار این مجله است و به این صورت خواهد بود:
۱ - از ابتدای انتشار تا شماره ۳۶ که دوره اول مجله مذکور است.
۲ - از آغاز انتشار دوره دوم و شماره ۳۶ تا پایان انتشار مجله در سال ۱۳۴۰ه.ق
اما پیش از پرداختن به اصل مطلب ابتدا اشارهای کوتاه به روند باستانگرایی در نشریات پیش از کاوه کرده و پس از بیان تاریخچهای کوتاه از مجله کاوه به بخش اصلی مقاله پرداخته خواهد شد.
روزنامهها و باستانگرایی:
از اواسط دوره ناصری نخستین جرقههای توجه به ایران باستان در مطبوعات فارسی زبان زده شد. به این ترتیب جریانی که تا پیش از این بیشتر حالتی زیرزمینی داشت، به حالت آشکارتری تبدیل شد. از نمونه این روزنامهها، روزنامههای شرف و شرافت هستند که از شماره سی و نهم آن سلسله مقالاتی تحت عنوان «انتزاع ممالک محروسه ایران از تحت سلطه عرب» دارد که در آن به چگونگی خلاصی ایرانیان از زیر سلطه اعراب اموی و عباسی میپردازد که خود انتخاب موضوع با توجه به رویه روزنامه میتواند هدفدار باشد. روزنامه شرافت نیز با همین رویکرد به سراغ معرفی و شرح حالات و سلطنت پادشاهان افسانهای و تاریخی ایران قبل از اسلام میرود. چنانکه در شماره نخست حدود ۴ صفحه را به شرح احوال کشورگشایی کیخسرو اختصاص میدهد.
پس از این دوره و در عصر مشروطیت نیز میتوان ادامه حیات اندیشه باستانگرایی را که حال در کنار مشرب فکری ناسیونالیسم جان تازهای یافته بود، مشاهده کرد.
ناسیونالیسم و باستانگرایی در سالهای جنگ جهانی اول همچنان ادامه داشت و با توجه به حضور بیگانگان در کشور به عنوان عاملی جهت وحدت مردم در برابر نیروهای اشغالگر درآمد و روزنامهها در دامن زدن به آن سعی بلیغ داشتند، چنانکه مجله کاوه به این راه رفت.
تولد مجله کاوه:
مجله کاوه در شهر برلین پایتخت آلمان به زبان فارسی هر دو هفته یک بار طبع و نشر میشد. شماره اول سال اول آن در هشت صفر به قطع بزرگ در تاریخ دوشنبه ۱۵ شهریور ماه ۱۲۸۵ مطابق با ۱۸ ربیع الاول سال ۱۳۳۴ قمری و ۲۴ ژانویه ۱۹۱۶ میلادی منتشر شده است و همان گونه که در ابتدا گفته شد دو دوره انتشار را پشت سر گذاشته است.
هرچند هدف اولیه انتشار این مجله مبارزه با متفقین و حمایت از آلمان بود، اما در یک نگاه کلی میتوان اهداف این مجله را در چهار دسته تقسیم کرد:
۱ - پذیرش و ترویج بلاقید و شرط تمدن اروپایی
۲ - تقدم نوسازی فرهنگی به نوسازی سیاسی
۳ - پذیرش نخبهگرایانه در نوسازی و تکیه بر دولت مقتدر و متمرکز
۴ - قبول و ترویج آرکائیسم(باستانگرایی).
کاوه و باستانگرایی:
همان گونه که مشخص شد قبول و ترویج اندیشه باستانگرایی را میتوان یکی از اهدف این مجله به شمار آورد. هدفی که با تورق این نشریه از همان ابتدا خود نمایی میکند.
رویکرد باستانگرایانه کاوه، از اسمی که برای آن انتخاب شده است به خوبی هویدا است. همچنین اسم انتشاراتی آن به نام «مجله کاویانی» نیز مهر تاییدی به این مساله است. در کنار آنها انتخاب نقش صحنه قیام کاوه آهنگر عیله ضحاک که در تمام شمارههای آن جای خود را حفظ میکند نیز موید این ادعا است؛ اما آنچه در این مقال مورد بحث است رویکرد این مجله به باستانگرایی است.
همان گونه که گفته شد، میتوان رویکرد کاوه به مشرب فکری باستانگرایی را در دو مرحله بررسی کرد. مرحله نخست نظرگاه این مجله به این اندیشه را باید چنین عنوان کرد که در این مرحله دستاندرکاران کاوه با هدف احیای ایران و ایرانی در برابر حضور روس و انگلیس در کشور به سمت باستان گرایی گام برداشتند. چنانکه در شماره نخست روزنامه در زیر آرم مزبور، سرمقاله با عنوان «آغاز» قرار دارد که با این بیت شروع میشود:
کسی کو هوای فریدون کند/ سر از بند ضحاک بیرون کند
برخلاف انتظار پس از ذکر بیت مذکور تمام مطالب در حد دو صفحه مجله به بیان مسائل روز و اشغال ایران توسط متفقین و صدمات حاصل از آن، اشاره دارد و تنها در فراز پایانی این مقاله است که نویسنده پس از این آرزو که «بار دیگر ایران ثابت کند که روح ملی او نمرده و به یک جنبش پرشور و غیورانه، یک مرتبه دیگر درفش کاویانی برضد اژدهای روسی بلند شود و ریشه ستم ملت کش برانداخته گردد.» (کاوه، ۱۲۸۵: ش۱) به مقوله ایران باستان پرداخته و در توضیح اژدهای روسی چنین مینویسد: «اژدها در فارسی و اژدهاک پهلوی و آژیدهاک اوستایی، همان دیو سیرت و مار صورت بود که در عربی به ضحاک تعریف شده و بنا به اوستا و کتب پهلوی دینکرت و بندهشن و غیرهما یک غول دیو فطرت از مخلوقات اهریمنی و شیاطین بود که به پیکر مار و صورت انسان بود.» (همان)
و باز با همان رویکرد باستانگرایانه درخصوص خط مشی انتشار خود چنین ادامه میدهد که «به این امید که بتوانیم صدایی به صدای اولاد ایران که در هر گوشه هستند اهمیت موقع امروزه را ملتفت شده و فریاد میزنند برسانیم به نشر این گذاشته ورقه مساعدت و تیمنا نام آن را کاوه گذاشتیم. بدبختانه فریدونی پیدا نشد و قیام ایران برضد دشمنان کار خود ملت است و بس» (کاوه، ۱۲۸۵: ش۲)
در همین شماره در مقالهای دیگر «وظیفهامروز»باز هم با اشاره به لزوم وحدت مردم در مقابل متفقین و نابودی کشور در صورت فقدان اتحاد مردمی مینویسد: «بلی این است سرنوشت ایران و این است به طور حتم سرانجام دلسوز دولت کیان و ساسان اگر ایرانیان بدون درنگ دست به کار نزنند و به (اردوی) نجات ملی نپیوندند» (همان)
در برابر این رویکرد، نظرگاه دیگری نیز در باستانگرایی روزنامه کاوه دیده میشود که بیشتر توجه به ابعاد فرهنگی است و تعلق سیاسی در آن وجود ندارد، اما در خصوص بعد دوم باستانگرایی روزنامه کاوه باید چنین گفت که توجه به فرهنگ ایران قبل از اسلام در کنار مبارزه با اشغالگران از همان شمارههای نخست این مجله دیده میشود.
در شماره اول روزنامه پس از سرمقاله، مقالهای از اوسکارمان از شرقشناسان آلمانی با عنوان «کاوه و درفش کاویانی» به چاپ رسیده است با لحنی همراه با ستایش ابتدا شروع به معرفی کاوه میکند و او را پیشرو یک قیام ملی معرفی میکند: « به واسطه آن نسل خارجی [عربها] را از ایران برانداخت و از نژاد پاک ایرانی فریدون را بر تخت سلطنت نشانده، ایران را استقلال بخشید.» (همان: ش۱)
سپس در شماره سوم سال پنجم انتشار نیز مقالهای با عنوان «بلشویسم در ایران قدیم» را به چاپ میرساند. این مقاله به قلم سید محمد علی جمالزاده نوشته شده و در خصوص مزدک و جنبش مزدکیان است. نکته قابل توجه در آن، تبیین و تطابق جنبش مزدکیان با جنبشهای آن روز است. چنانکه جمالزاده در این مقاله دو قسمتی بر این باور است که « نظیر همین وقایع و اصول را که امروز به اسم «بلشویسم» در روسیه میبینیم و در دو مملکت دیگر اروپا یعنی در مجارستان و... از ممالک آلمان جلوه نمود و پراکنده شد، تقریبا در هزار و چهارصد سال پیش در ایران خودمان در بحبوحه استبداد ساسانیان یک ربع قرنی حکمران میبینیم چنانکه میتوان گفت که تا اندازهای که تاریخ به ما نشان میدهد اولین جلوه و ظهور طریقه سوسیالیستی در ایران بوده و اولین شخص سوسیالیست مشهور دنیا... مزدک ایرانی است که شرح تاریخ او منظور این مقاله است.» و این مقاله در شماره ۴ و ۵ این مجله نیز ادامه مییابد. (همان، سال ۱۲۸۹: ش۳، ۴ و ۵)
در ادامه رویکرد باستانگرایانه در شماره هشتم سال پنجم مجله کاوه مقالهای با عنوان «اوضاع ایران در عهد انوشیروان نقل از مآخذ چینی» به چاپ رسیده است که نویسنده در آن ابتدا به معرفی نویسنده اثر به نام «ویشیاو» پرداخته و میگوید: این شرح بازمانده از قرن ۶ میلادی است. سپس اشاره میکند که مولف کتاب در فصل ۱۰۲ از کتاب شرحی در خصوص ایران زمان ساسانیان ذکر کرده است و شرحی از این فصل را میآورد که بخش نخست آن شامل تشریح وضعیت جغرافیایی ایران است و گاه با سخنانی توام است که بیشتر به افسانه میماند، همچون این جملات «در این مملکت فیلهای سفید و شیرها به عمل میآیند و تخم مرغهای بزرگ. آنجا یک مرغی است که در شکل شبیه شتر است. وی با دو بال خود میپرد ولی نه چندان بلند و هم علف و هم گوشت میخورد و همچنین میتواند آتش را ببلعد.» (کاوه، ۱۲۹۰: ش۸)
سپس به ترتیب حکومتی در ایران و پوشاک ایرانیان اشاره میکند. قسمتهای بعدی این مقاله را هم قوانین، روابط ایران و چین تشکیل میدهد.
ادامه روند باستانگرایی در دوره اول انتشار روزنامه کاوه را میتوان در خلال سطور این مقالات یافت.
- نوروز به قلم دکتر کایگر ایرانشناس آلمانی (همان، ۱۲۸۵: ش۵ - ۶)
- منشا اصلی و (قدیم) شاهنامه(کاوه، ۱۲۹۰: ش۱۰ و ۱۱ و ۱۲)
- یک نامه از عهد ساسانیان، نامه تنسر (به قلم سید محمد علی جمالزاده) (همان: ش۱۱)
اما در دوره دوم که مسوولیت مجله به صورت کامل به سید حسن تقیزاده واگذار شد اگر چه باستانگرایی کاملا شکل فرهنگی مییابد، اما همان گونه که ذکر شد به سمت و سویی حرکت میکند که میتوان آن را زمینه اقدامات باستانگرایانه دولت پهلوی به شمار آورد. چنانکه در شماره چهار از دوره دوم انتشار مقالهای تحت عنوان «نوروز و تقویم ایرانی» به چاپ رسیده است که در آن به شرح و توصیف تاریخ برگزاری جشن نوروز پرداخته میشود.
در مجموع پس از بررسی مقالههای این مجله میتوان در خصوص سیر اندیشه باستانگرایی در مجله کاوه نکات زیر را مطرح کرد:
نکته اول: اندیشه باستانگرایی در ابتدای انتشار نشریه بیشتر به عنوان یک عامل وحدت بخش در مقابل روس و انگلیس و حضور آنها در ایران به حساب میآید.نکته دوم: در دوره دوم حیات، نشریه از تعلقات سیاسی فارغ شده و با توجه به تغییر رویکرد آن به سمت و سوی یک نشریه ادبی- تاریخی مقالات نیز علمی شده و افرادی چون عباس اقبال آشتیانی، سید محمد علی جمالزاده و ابراهیم پورداوود در آن قلمفرسایی میکنند.نکته سوم: آخرین نکته را میتوان در شیوه باستانگرایی کاوه یافت. آنکه باستانگرایی مد نظر مسوولان کاوه از باستانگرایی توام با دروغ خالی است. چنانکه در یکی از مقالات به رواج دساتیر که کمی پیش از این و در دوره ناصری رواج یافته و در این زمان هنوز رواج داشت میتازد. این کتاب و لغات آن را لغاتی مجعول و ساخته و پرداخته اسماعیلیه میداند.
ارسال نظر