عدالت اجتماعی را چگونه می‌شوددر ایران برقرار  کرد؟

الله‌یار صالح- در شماره‌های گذشته مجله«آینده»عرض کردم فعلا همه‌جا صحبت از عدالت اجتماعی است ولی طوری طبقه«منور الفکر»و حاکمه ایران غرق هوا و هوس‌های خودشان هستند که جز صحبت کار دیگری در این خصوص نمی‌کنند و می‌گذارند فرصت از دست برود. به این جهت باید اذعان نمود برقرار کردن عدالت اجتماعی در ایران با حفظ اصول و ترتیبات عادی کار بسیار مشکل و شاید غیرممکنی است زیرا علاقه‌مندی و حوصله آنهایی که‌ باید نظیر نقشه سر ویلیام یوریج انگلستان یا نیودیل آمریکا را برای ما بکشند غیر از طبقه حاکمه انگلستان و آمریکاست و تربیت و انصاف دسته اغنیا و متمولین ما هم که‌ باید در اجرای چنین نقشه‌های صمیمانه با دولت همکاری نمایند غیراز طبقه ثروتمندان‌ انگلیس و آمریکا است.

در آنجا دولت‌ها با اراده ملت روی کار می‌آیند و به این دلیل به دردهای جامعه‌ واقف می‌باشند و چون دوام و ثبات دارند می‌توانند برای علاج آن دردها نقشه بکشند و آن نقشه‌ها را اجرا کنند.

آن دولت‌ها،بعد از مشاهده بیست و هفت سال ثبات و قدرت روزافزون‌ حکومت جماهیر سوسیالیست شوروی، بعد از بیست و هفت سال که اراضی لم یزرع‌ روسیه‌آباد گردیده، کارخانه‌های بزرگ ایجاد شده رفاه و آسایش توده تامین و از میان همان توده ارتش عظیمی پدید آمده که کمر مقتدرترین سپاهیان دنیا را شکسته‌ است. آن دولت‌ها، یعنی زمامداران کشورهای بزرگ دموکراسی پی برده‌اند با اینکه‌ دیگر نمی‌شود مردم را به امان خدا سپرد، بلکه باید برای آنها فکر کرد و نقشه کشید و وسایل آسایش آنها را فراهم کرد، بنابراین از علم و حسن نیت دانشمندان اقتصادی و اجتماعی خود استمداد کرده به سرعت هرچه تمام‌تر مشغول ریختن طرح‌های لازم‌ برای تامین رفاه مردم هستند. برای کارگر خانه می‌سازند و بهداشت و فرهنگ‌ او را درست می‌کنند و حتی برای زمان پیری و بیکاری او ترتیب زندگی می‌دهند.

ولی ما چه می‌کنیم؟عینا حکایت کبک است که سرش را زیر برف نموده! مثل اینکه هیچ‌ خبری در دنیا نیست. دامن‌هایمان به پست‌ترین رذایل اخلاقی آلوده است. شب و روز تریاک می‌کشیم، می‌نوشیم، یا دنبال پرکردن جیب و تهیه فرار به آمریکا هستیم،‌ راستی عجب بدبختی گریبان‌گیر ما شده و خود ما متوجه آن نیستیم!

نقشه بوریج انگلستان‌ و نیودیل آمریکا

نگارنده درصدد بودم شرحی راجع به نقشه سر ویلیام بوریج‌ بنویسم که در سال ۱۹۴۱ به دستور دولت انگلستان‌ مطالعاتی در زمینه اصلاحات اجتماعی نموده و گزارش خود را پس از هیجده ماه بررسی دقیق در ماه نوامبر ۱۹۴۲ تقدیم کرده است(که در دنیا به اسم «نقشه بوریج» معروف شده). همچنین در نظر داشتم شمه‌ای از سیاست موسوم به‌ «نیودیل» که از ابتدای روی کارآمدن رییس‌جمهور فعلی آمریکا در آن کشور به موقع‌ به اجرا گذاشته شده برای اطلاع خوانندگان مجله عرض کنم ولی حقیقتش را بخواهید بعد از توجه بیشتری که به اوضاع و احوال خودمان کردم و دیدم صحبت از چنین نقشه‌هایی‌ در ایران عینا حکایت آهن سرد کوفتن و موسیقی در بازار مسگران نواختن است و بنابراین منصرف شدم،زیرا اساس نقشه‌های نامبرده آن است که دولت به عناوین مختلف از صاحبان‌ ثروت پول می‌گیرد و به مصرف کارگران می‌رساند.حال در کشوری مثل مملکت ما که‌ می‌بینیم چگونه قوانین وضع و اجرا می‌شود و چگونه هرکس سعی دارد از زیر بار مسوولیت فرار کند و صاحبان درآمدهای هنگفت به چه ترتیباتی متوسل می‌شوند که‌ درآمدهای خود را مکتوم بدارند و کلاه سر خزانه ملت بگذارند آیا تصور می‌کنید به فرض که نقشه‌ای برای وصول مالیات از ثروتمندان تنظیم شود تا اخلاق و روحیه ما به وضع فعلی باقی است می‌شود آن مالیات را وصول کرد؟ یا به فرض محال که وصول گردید آیا ممکن است به مصرف واقعی برسد؟

فراموش نمی‌کنم حکایت آن شخص انگلیسی را که در موقع تنظیم اظهارنامه‌ مالیات بر درآمد (بنا به قول یکی از دوستان) حتی مبلغ مختصری را که از فروش اسب‌ خود فایده برده بود جزو درآمدهای سال مالیاتی قلمداد کرد و وقتی از او پرسیدند کسی نمی‌داند شما از فروش اسب خود فایده برده‌اید چه لزوم دارد این درآمد را در اظهارنامه قید می‌کنید؟جواب داده بود: «لازم نیست کسی بداند- خود من‌ که می‌دانم کافی است» و البته نباید پا روی حق گذاشت. آن انگلیسی هم موقعیتش‌ خیلی با ما فرق دارد، زیرا او اطمینان دارد این مالیاتی که می‌دهد درحقیقت به مصرف‌ صحیح می‌رسد و از مجموع همین مالیات‌ها است که پرچم انگلستان در تمام اقیانوس‌ها دیده می‌شود و آن انگلیسی هرجای دنیا برود زیر همان پرچم مصون و محفوظ می‌باشد. ولی ایرانیان که مالیات می‌پردازند در دل خود این طور فکر می‌کنند که مالیات‌ در واقع «باج سبیل» است و به مصرف رفاه خود آنها نمی‌رسد، چنانکه هیچگونه علاقه‌ و ایمانی به حکومت‌های خود ندارند.

بنابراین به فرض اینکه مالیات‌های جدیدی هم وضع شود وصول نخواهد شد و هرگاه‌ قسمتی از آن وصول شود باید اذعان کنیم با این دولت‌های تغییرپذیر که در اثر نظریات‌ و سیاست‌های شخصی روی کار می‌آیند و بیش از دو سه ماه عمر نمی‌کنند و در مدت عمر کوتاهشان مثل مرداری که طعمه لاشخوران باشد دائم در فشار «سیاسیون» کشور هستند که هرکس سعی دارد حداکثر استفاده را از عمر کوتاه وزارت آنها بنماید نتیجه‌ای از آن مالیات‌ها عاید توده مردم نخواهد گردید و باز مردم به همین شکل گرسنه و لخت و بی‌پناه خواهند بود.

پس قبل از اینکه هر کار مفیدی در این مملکت انجام شود باید درصدد اصلاح‌ قوه حاکمه و تهذیب اخلاق مجریان قوانین و سایر اهالی مملکت برآمد که آن هم با رعایت‌ اصول و ترتیبات عادی کاری است بس مشکل و مدت طولانی وقت می‌خواهد که معلوم‌ نیست که با وضع فعلی جهان دیگر فرصت آن را داشته باشیم.