صف‌آرایی و رقابت اروپایی‌ها و آسیایی‌ها

فرخ مستوفی- اگر در عصر حاضر اقتصاد مبتنی بر نفت را شاهرگ اقتصادی خلیج‌فارس بدانیم، قرن‌ها قبل از کشف طلای سیاه، صید مروارید و بازرگانی آن مهم‌ترین فعالیت اقتصادی در سراسر خلیج‌فارس را تشکیل می‌داد. این امر به ویژه در بخش جنوبی این منطقه در طول سده‌ نوزدهم میلادی چشمگیرتر است. مروارید تنها منبع ثروت و بزرگ‌ترین زمینه‌ اشتغال ساحل‌نشینان جنوبی را در این دوران فراهم آورده بود. تعداد ناوگان‌های صیادی در هر بندر و پیشینه‌ ساکنان این بنادر در سده‌ نوزدهم‌ تصویر ساده‌ای از این اقتصاد به دست می‌دهد. اگر مروارید نبود اقتصاد کویت به‌ شدت آسیب می‌دید،اقتصاد بحرین به یک پنجم کاهش پیدا می‌کرد و بنادر عمان‌ که دارای هیچ منبع درآمد دیگری به جز صید مروارید نبودند، کلا از بین‌ می‌رفتند. در قرن نوزدهم بحرین مرکز کشاکش‌های سیاسی میان ایران، مسقط، انگلستان و عثمانی، پرتغال و حجاز به ویژه امیر عبدالعزیز و عناصر قبیله‌ای ساکن در نواحی‌ ساحلی بود. درآمد سرشار حاصل از صید مروارید عامل اصلی بروز این اختلافات ولشگرکشی‌ها محسوب می‌شد. رقابت شدید این قدرت‌ها در خلیج‌فارس موجب‌ تجدید و احیای قدرت عناصر قبیله ای در این منطقه شد.

آنها در نواحی ساحلی قدرت گرفته و حوادثی را پدید آوردند که در آینده این منطقه در قرن نوزدهم تاثیر چشمگیر گذاشت. نواحی جنوبی ایران، حد فاصل بندرعباس تا بحرین محل رقابت و درگیری‌های خونین حکام محل و سران قبیله‌ها بود. پیش از ظهور اسلام تجارت مروارید کلا در بنادر بخش شمالی یعنی هرمز، بوشهر انجام‌ می‌گرفت.در زمان حکومت خلفای عباسی بصره و بغداد نیز به این فهرست اضافه‌ شدند. اما قرن نوزدهم میلادی با دخالت انگلستان شاهد انتقال مراکز تجارت دریایی و مروارید از بوشهر و لنگه به هند و بمبئی، دبی، بحرین و قطیف بود. براساس‌ آمار موجود در قرن نوزدهم حدود ۳۵۰.۰۰۰ نفر از ساکنین مناطق جنوبی و شمالی‌ از طریق تجارت مروارید ارتزاق می‌کرده‌اند. بیش از ۷۴.۰۰۰ نفر به‌طور مستقیم با ناوگانی مرکب از ۶۰۰۰ قایق بزرگ و کوچک به کار صید مروارید مشغول بودند.تعداد زیادی نیز به عنوان سرمایه‌دار به کار تامین مالی قایق‌ها و صیادان‌ می‌پرداختند. جمعیت کم منطقه و گستردگی فعالیت‌های مرتبط با صید مروارید، درآمد سرشار حاصل از آن و اهمیت این صنعت در زندگی ساکنین خلیج‌فارس‌ حضور و رقابت کشورهای استعماری را در خلیج فارس به سادگی توجیه‌پذیر می‌کند.

تجارت مروارید یکی از پیچیده‌ترین حرفه‌های جهان به شمار می‌رود. بازرگان یا تاجر مروارید می‌بایست ماتریس پیچیده‌ای که شامل نوع‌ مروارید، رده‌بندی برحسب اندازه، رده‌بندی برحسب وزن و عیار، رده‌بندی از نظر شکل و رده‌بندی براساس رنگ را برای محاسبه قیمت مروارید در نظر بگیرد، سپس‌ باتوجه به واحد محاسبه که در هریک از مناطق خلیج فارس متفاوت بود، قیمت مروارید را محاسبه کند. این کار شباهت زیادی به محاسبه‌ نرخ تبدیل ارزها در بانکداری امروز دارد. مثال‌هایی که در کتاب‌ها و رساله‌های تاریخی آمده پیچیدگی‌ کار را روشن خواهد کرد. طبیعی است کسانی قادر به انجام چنین محاسباتی بودند که از زمینه فرهنگی و تمدنی بالایی برخوردار باشند. تمرکز معاملات در مراکز تمدنی نظیر بوشهر، سیراف، لنگه، کیش و هرمز در بخش شمالی خلیج فارس‌ جز دلیل احاطه و تسلط ساکنان این مناطق به این نوع محاسبات نبوده است.

بازرگانان مروارید خلیج را تاجر(جمع آن تجار) یا طواش (جمع آن طواویش) می‌نامند.اصطلاح تاجر به کسی اطلاق می‌شد که عمده فروش مروارید داشت و کسی بود که مروارید را به در دکان یا حجره وی می‌آورند. این فرد عموما رابطه مستقیم با بازارهای چین، بغداد، ایران و اروپا و بمبئی‌ داشت. طواش‌ها خرده تاجر بودند و به دو دسته طواش صغیر و طواش کبیر تقسیم‌ می‌شدند.طواش صغیر معمولا باید به دنبال مروارید رفته یا روی کشتی با ناخدا همراه بوده یا در ساحل با پرداخت وجه نقد مروارید را خریداری می‌کرد. طواش‌ کبیر در مقابل دارای امکانات مالی بیشتری بود و با تاجر عمده خریدار مروارید در خلیج‌ فارس رابطه مستقیم داشت. رابطه تاجر و طواش را گاهی دلال و گاهی مقسم برقرار می‌کرد که از هر دو طرف معامله مبلغی حق دلالی دریافت می‌کرد. در طول تاریخ چند هزار ساله مبادلات مروارید، تابعیت تجار و طواش و نحوه‌ قیمت‌گذاری تجار و طواشان تغییر کرده است. به این معنی که هرچه به اواخر قرن‌ بیستم نزدیک‌تر شده‌ایم طواشان اکثرا هندی بوده و تجارت توسط اهالی بومی انجام‌ گرفته است.

واحد محاسبه وزن مروارید و به تبع آن قیمت مروارید«چو» (جمع اچوه) بود و تاجر مروارید باید به‌طور کامل با این واحد و نحوه‌ محاسبه آن آشنایی می‌داشت. چو، نقش عیار در زرگری را دارد. پرتغالی‌ها اولین نیروی خارجی بودند که در مناطق مختلف خلیج‌فارس در فواصل مختلف از مسقط گرفته تا هرمز، بحرین و چابهار (تیس) مستقر شدند و به‌ تجارت مروارید علاقه نشان دادند. یکی از اهداف همه‌ استثمارگران اروپایی‌ کنترل تجارت در خلیج فارس، به ویژه مروارید و گرفتن مالیات از صیادان بود. این‌ قدرت‌ها بدون استثنا مایل به تسخیر بحرین به عنوان بزرگ‌ترین مرکز صید مروارید و یکی از مهم‌ترین ایستگاه‌های دریایی در خلیج فارس بودند و به این ترتیب گاه در تعارض با حاکمیت ایران بر این جزیره قرار می‌گرفتند. باربوزا مورخ پرتغالی‌ سده‌ ۱۶ میلادی در بیان احوال«جزایر قلمرو ملوک هرمز»از بحرین به عنوان‌ شهری بزرگ و محل رفت‌وآمد بازرگانان هرمز که دارای مرواریدهای عالی است، یاد کرده است. مالیات بحرین در این دوره تا ۳۰۰ لک برآورد شده است که بیش از چهار پنجم آن در ارتباط با صید مروارید بود.

مشکلات داخلی و خارجی ایران در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم و ظهور سلسله قاجار در ایران به قدرت‌های دیگر فرصت داد تا به توسعه قدرت خود در خلیج فارس بپردازند. قاجارها در زمان آغا محمد خان بندر عباس، هرمز و قشم را به مدت ۷۵ سال در ازای سالی ۶ هزار تومان به سید سلطان امام مسقط اجازه داده‌ بودند و از درآمد سرشار مروارید فقط به همین مقدار ناچیز کفایت کرده بودند. انگلستان بعد از خروج هلندی‌ها از خارک و بصره و تسخیر شبه قاره‌ هند با استفاده از ضعف و فساد دستگاه سلطنتی قاجار با استقرار در بوشهر به قدرت برتر نظامی و اقتصادی خلیج‌فارس تبدیل شده بود. عثمانی‌ها بصره و قطیف و کویت‌ را در اختیار داشتند، ولی از لحاظ دریایی توان مقابله با ناوگان‌های انگلیسی در خلیج فارس را در خود نمی‌دیدند. کشتی‌های این کشور رفت‌وآمد هر کشتی‌ خارجی را در بنادر جنوبی و شمالی خلیج فارس زیر نظر داشتند و در اصطلاح‌ امروزی هر وقت صلاح می‌دیدند آنها را بازرسی می‌کردند. این بازرسی‌ها نتیجه‌ معاهداتی بود که انگلستان با شیوخ متعدد خلیج فارس امضا کرده بود،اما در باطن نقشه‌ انگلیسی‌ها برای تبدیل خلیج فارس به یک دریای بسته mare clausum یا دریاچه‌ای انگلیسی بود تا جلوی دست‌اندازی دیگر خارجیان به‌ صیدگاه‌های جنوب خلیج فارس به ویژه بحرین را بگیرند. در سال ۱۸۲۰ انگلستان عقد قرارداد با شیخ‌های خلیج فارس از جمله شیخ بحرین را آغاز کرد که نقض آشکار یکی از مواد معاهده‌ ۱۸۱۴ میلادی میان ایران و انگلیس بود. در سال ۱۸۴۸ میلادی قرارداد دیگری با شیخ بحرینی بسته شد که طی آن‌ کشتی‌های انگلیسی اجازه یافتند تا همه‌ کشتی‌های متعلق به شیخ بحرین یا مردم‌ آن جزایر را تفتیش کنند. با این وصف تا مدت‌ها حقوق دولت ایران مبنی بر مالکیت به بحرین را به صورت ظاهری رعایت می‌کردند. در یکی از این موارد در یکی از فصول صید، یک کشتی تجاری انگلیسی به نام جانستون کستل‌ بدون‌ داشتن مجوز وارد صیدگاه‌های مروارید ایران در بحرین شد.سه نفر از اروپاییان این‌ کشتی در بحرین مستقر شده با استخدام چند نفر محلی وارد صیدگاه‌های ایران در بحرین شده بودند. کشتی مزبور سپس به طرف بوشهر حرکت‌ کرده در ماه ژوئیه به بوشهر رسیده بود. کشتی در اجاره شخصی به نام پلونکت ‌۴۸ بود که با سرگرد دیزبرو، قائم مقام نماینده سیاسی انگلیس در بوشهر به مذاکره‌ پرداخت تا موافقت وی را برای بهره‌برداری در آب‌های ایران جلب کند. دیزبرو، ورود به آب‌های ایران را خطرناک توصیف کرده و بعضا موضوع را به مقامات‌ ایرانی اطلاع داده بود. پس از مذاکرات مقامات انگلیسی و ایرانی یک کشتی دولتی‌ ایرانی عازم بحرین شد تا از کار صید مروارید توسط اروپاییان در صیدگاه‌های‌ بحرین جلوگیری کند. ایرانی‌ها قایق آنها را توقیف کرده به بوشهر آوردند. پس از ورود به بوشهر مشخص شد که قایق به یک تبعه عثمانی تعلق داشته؛ انگلیسی‌ها بر بازرسی از کشتی اصرار کردند. نهایتا انگلیسی‌ها کشتی را بازرسی کرده و پس از کشف تنها ۲۳ عدد مروارید آنها را تحویل مقامات ایرانی دادند.

عثمانی‌ها همچنان با این حیله‌ها به صید مروارید پرداخته برای جلوگیری از سوءظن انگلیسی‌ها را استخدام می‌کردند. در سال ۱۸۷۲ والی بغداد مدحت پاشا غواصی انگلیسی را استخدام کرده بود تا مروارید صید کند، ولی مقامات انگلیسی‌ غواص را تهدید کرده مانع کار او شدند. دخالت انگلیسی‌ها در کار عثمانی‌ها تا اواخر قرن نیز ادامه داشت و با ذکاوت، هوشیاری و فعالیت‌های دیپلماتیک کار را بر ترک‌ها سخت می‌کردند. از موارد دیگر این ‌که در روزنامه‌ دیلی اکسپرس مورخ ۹ مه ۱۹۰۱ خبری مبتنی بر اقدام یک سندیکای آلمانی در مورد اخذ امتیاز صید مروارید با استفاده از روش‌های علمی در سواحل دریای سرخ و بخشی از سواحل‌ خلیج فارس که در اختیار عثمانی است،درج شده بود. سفیر انگلیس در قسطنطنیه‌ بلافاصله به دیدن مقامات ترک رفته و به مقامات ترک گفته بود«چنین عملیاتی‌ باعث برانگیخته شدن احساسات محلی‌ها شده در چنین صورتی وظیفه اخلاقی‌ دولت بریتانیا است تا از حقوق شیوخ حمایت کند.» وزیر ترک به روی‌ خود نیاورده و از وقوع چنین تدارکاتی اظهار بی‌اطلاعی کرده بود! سال ۱۸۹۲-۱۸۸۰ دوره‌ تثبیت قدرت انگلیس در ناحیه بحرین است. شیخ‌ بحرین در دو معاهده جداگانه ملزم شد که بدون اجازه انگلیس با هیچ دولت‌ دیگری قرارداد نبندد، به هیچ دولتی حق فرستادن نماینده سیاسی ندهد و حق‌ واگذاری یا فروش بخشی از خاک خود را به دیگری جز انگلستان نداشته باشد. در دسامبر ۱۸۹۱ شیخ بحرین انحصار صادرات پوسته صدف مروارید بحرین را به یک‌ شرکت انگلیسی در بوشهر واگذار کرد. بازرگانان بحرینی دست به اعتراض شدید زدند، شیخ امتیاز را لغو کرده به جای آن عوارض گمرکی بالایی بر این کالا وضع‌ کرد تا حدی که صادرات این کالاها در بحرین کلا متوقف شد و به جای آن مقادیر فراوانی از پوسته صدف نامرغوب از سواحل ایران در فاصله ۹۳- ۱۸۹۲ به اروپا صادر شد. کیفیت نازل این صدف‌های صادراتی سبب شد تا تقاضا در اروپا به نحو چشمگیری کاهش پیدا کرده و صنایع دگمه‌سازی و سایر صنایع وابسته به این‌ محصول به دنبال بازارهای دیگری بروند. بازرگان ایرانی و بحرینی درگیر با این‌ محصول به شدت آسیب‌دیده اغلب ورشکست شدند.

هجوم اروپاییان برای دست‌اندازی بر تجارت مروارید از قرن شانزدهم آغاز، ولی‌ در سده‌های بعد دستخوش تحولات زیادی شد.ابتدا پرتغالی‌ها همراه با حاکمان‌ ایرانی هرمز به بحرین حمله کرده در سال ۱۵۲۲ میلادی آن‌جا را تسخیر کردند.

قرن شانزدهم شاهد درگیری‌های عثمانی‌ها، صفویان و پرتغالی‌ها برای تسخیر خلیج فارس و کنترل تجارت مروارید بود. در قرن هفدهم ایران حاکمیت خود را بر این منطقه تثبیت کرده و با کمک انگلیسی‌ها،پرتغالی‌ها را از سواحل ایران بیرون‌ راند. باتوجه به حاکمیت کامل ایران بر بحرین به عنوان بخشی از ایالت فارس کنترل‌ کامل صید مروارید و درآمدهای ناشی از آن در اکثر نقاط خلیج فارس دراختیار دولت‌ ایران قرار داشت. در سال‌های بعد هلند،انگلیس،مسقط و بعضی از حکام محلی‌ هم به ایران و عثمانی و پرتغال اضافه شدند و معادله رقابت بین قدرت‌ها پیچیده‌تر شد.در سال ۱۷۵۴ بارون فون کنبیپهاوزن‌، بنیانگذار مرکز بازرگانی هلند در جزیره‌ خارک به شرکت هند خاوری هلند(واک)پیشنهاد کرد که بحرین تسخیر شود تا تجارت مروارید در اختیار هلندیان قرار گیرد. شورای عالی واک در باتاویا(جاکارتا) و نیز مدیران آن در آمستردام این پیشنهاد را رد کردند. هلندی‌ها به تحقیق در مورد صید مروارید ادامه دادند تا رمز بازرگانی مروارید را کشف کنند. اما موفق نبودند و ترجیح دادند فعالیت‌های تجاری خود را به خرید پشم از ایران و فروش مازاد شکر متمرکز کنند.

در سال ۱۶۹۰ میلادی هوخکامر، بازرگان هلندی که در خلیج فارس به کار صید پرداخته بود،گفته بود:«اگر بخواهید در این کالا سرمایه‌گذاری کنید به خرید مروارید بپردازید نه صید آن.» رمز تجارت مروارید این اندرز حکیمانه بود که‌ انگلیسی‌ها در قرن نوزدهم به کار بستند و عملا تجارت مروارید خلیج فارس را در اختیار گرفتند. دولت انگلیس به بهانه رفع اختلافات قبیله‌ای و ایجاد صلح بین‌ شیخ‌نشین‌ها برای گسترش و حمایت از صید و صیادان،ولی در عمل برای‌ جلوگیری از نفوذ روزافزون روس‌ها و فرانسوی‌ها و حفظ امنیت شبه قاره هند کنترل تجارت و سرانجام دستیابی به ثروت سرشار حاصل از صید مروارید در یک‌ سده جنوب خلیج فارس را تحت الحمایه خود قرار داد و به امپراتوری خود افزود.

اختلافات قبیله‌ای در جنوب خلیج فارس در ارتباط با صیدگاه‌های مروارید همواره‌ بهانه‌ای برای دخالت در امور این شیخ‌نشین‌ها بوده است. پرتغالی‌ها، عثمانی‌ها و انگلیسی‌ها سعی در جهت‌گیری به نفع کسانی داشته‌اند که از منافع سیاسی و اقتصادی‌ آنها حمایت می‌کردند. شیخ‌نشینان خلیج فارس نیز همواره در دریا بر سر زیستگاه‌های صدف مروارید در حال مخاصمه بوده‌اند. برای این شیخ‌نشینان مرز خشکی مفهومی نداشت و تنها سواحل دریا معیار حاکمیت آنان به شمار می‌رفت. این مخاصمات تا سال ۱۸۵۳ ادامه داشت. در این سال شیخ‌های منطقه پیمان‌ صلحی برای پایان مخاصمات در دریا امضا کردند. دولت انگلیس از طریق نماینده مقیم خود در بوشهر مسوولیت حفظ صلح بین آنها را از طریق حکمیت به عهده گرفت.هرچند صید مروارید بزرگ‌ترین برگ برنده این ترک مخاصمه محسوب می‌شد،ولی این‌ اقدام استقلال خلیج فارس به ویژه بخش جنوبی آن را به شدت تهدید کرده و در زیر سیطره انگلیس قرار داد. آخرین نبرد بر سر مروارید در اواخر سده‌ نوزدهم به‌ وقوع پیوست.

جنگ‌های دریایی در خلیج فارس زمان و مکان خاصی نداشت و سواحل مروارید نیز به‌طور طبیعی صحنه اصلی این نبردها بودند. کشتی‌های کوچک صید مروارید و صاحبان آنها که قدرت تفاهم نداشتند، درگیر شده و این درگیری‌ها منجر به‌ نابودی بسیاری از آنان و همچنین بنادری می‌شد که این کشتی‌های صیادی به آن‌ متعلق بودند، زیرا که در فصل صید نصیبی از صید نداشته و به ورشکستگی و فلاکت دچار می‌شدند. آخرین نبردها بر سر تصرف سکوهای مرواریدخیز در سال‌ ۱۹۰۰ میلادی به وقوع پیوست. در این سال ناوگان صید مروارید آل بوعلی به‌ ناوگان قایق‌های«عمامره» در سواحل قطر حمله کرد که با مداخله انگلیسی‌ها«آل‌ بوعلی»۱۵۰۰ روپیه جریمه شد.در بسیاری از موافقت‌نامه‌های انگلیس و شیخ‌های مذاکره کننده بندهایی راجع به حل‌ اختلاف در مورد مروارید آمده است. بعضی از این موافقت‌نامه‌ها در ارتباط با صید مروارید است. از جمله در سال ۱۸۹۷ موافقت‌نامه مهمی که اساس آن‌ اختلافات ناشی از صید مروارید بود بین مقامات عمان انگلیسی‌ها برای معاودت غواصان و قایق‌هایی که تحت الحمایه یکی از شیخ‌ها بوده و به شیخ‌ دیگری پناهنده می‌شدند،به امضا رسید. هریک از شیخ‌ها براساس این موافقت‌نامه‌ موظف بودند بدهی غواصان و صیادان مروارید فراری را به عهده گرفته و ضمنا به‌ شیخی که قانونا این افراد تحت قیمومیت آنها قرار داشته جریمه بپردازند.این‌ جریمه برای هر فرد ۵۰ دلار و چنانچه شخص فراری به صید غیرقانونی مروارید در منطقه شیخ دیگر می‌پرداخت،۱۰۰ دلار بود. در صورت اختلاف شیوخ به شورا یا مجلس محلی رجوع می‌شد و چنانچه نتیجه‌ای گرفته نمی‌شد،نماینده مقیم‌ انگلیس حکمیت نهایی را به عهده می‌گرفت.