دیدگاه
برندهها از جنگ سود میبرند
اگرچه جنگها تاثیرات منفی گستردهای بر اقتصاد کشورهای درگیر دارند، اما گاه بروز منازعات میتوانند با ایجاد گسست در اقتصادهای قدیمی، شکل جدیدی از روابط اقتصادی را به وجود آورند. در دومین و آخرین بخش از مقاله پرفسور جاشوا گلدستاین تاثیر جنگ بر تکنولوژی و نتایج آن بر اقتصاد کشورها شرح داده میشود.
مترجم: فاطمه باباخانی
اگرچه جنگها تاثیرات منفی گستردهای بر اقتصاد کشورهای درگیر دارند، اما گاه بروز منازعات میتوانند با ایجاد گسست در اقتصادهای قدیمی، شکل جدیدی از روابط اقتصادی را به وجود آورند. در دومین و آخرین بخش از مقاله پرفسور جاشوا گلدستاین تاثیر جنگ بر تکنولوژی و نتایج آن بر اقتصاد کشورها شرح داده میشود. جنگها همچنین در مواردی در زیرساختهای قدیمی ترک و گسستی را ایجاد کرده و به بازسازی اقتصادی کمک میکنند که این امر منافع دراز مدتی را برای آن کشور ایجاد میکند. به عنوان مثال فرانسه پس از سال ۱۹۵۰ رشد اقتصادی سریعتری را شاهد بود. توسعه فناوریها همچنین از جمله مواردی هستند که در طول جنگها به ضرورت رخ میدهند نظیر آنچه درباره تکنولوژی رادار در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد (ابزاری که ابتدا برای کاربرد نظامی بود و سپس مصارف غیرنظامی نیز پیدا کرد) یا طرح شبکههای راه آهن اروپا که به شدت تحتتاثیر ملاحظات استراتژیک نظامی بود؛ به ویژه از سوی آلمان برای از هم پاشاندن نیروهای فرانسوی در سالهای ۱۸۷۰ و ۱۸۷۱ به کار گرفته شد. در سال ۱۹۹۰ سیستم جیپیاس که در آمریکا کاربرد نظامی داشت، به طور گسترده در مصارف تجاری مورد استفاده قرار گرفت.
اما به طور کلی میتوان گفت هزینههای جنگ بسیار بیشتر از موارد مثبت آن است. معضل اصلی کشورها این است که راه انداختن جنگ رفاه کشورها را تضعیف میکند ضمن اینکه شکست در جنگ بسیار پرهزینه است و بازنده باید غرامتی را نیز به برنده پرداخت کند.
پیروزی در جنگ، تجارت و انباشت ثروت
تقریبا تمام جنگها برای حفاظت از سرزمین صورت گرفته و گاهی اوقات برای منافع خاص اقتصادی نظیر مواد معدنی، زمینهای کشاورزی و.. انجام شده است. الگوهای پیروزی و شکست در جنگ در طول تاریخ شکل گرفته و جهت اقتصاد جهانی و نهادهای آن را شکل دادهاند. به عنوان مثال پرتغال در قرن ۱۶ به همراه کشتی توپدار تلاش کرد راه خود را به آسیا بگشاید. به این ترتیب یک تغییر عمیق اقتصادی رخ داد و تجارت فلفل دور از ونیز و مدیترانه به اقیانوس اطلس صورت گرفت. جنگها همچنین میتوانند به لحاظ اقتصادی سودمند باشند، اگر طرف برنده باشیم. چادرنشینان اسب سوار در عصر آهن در اوراسیا، سود خود را در غارت دیگران میدیدند. به همین ترتیب در قرن ۱۷ و ۱۸ پادشاه بوهومی، جنگ با همسایگان خود را به قصد در اختیار گرفتن بردگان در پیش گرفت. پس از جنگ این بردهها در بندرهای اروپایی برای خرید اسلحه برای ادامه جنگ فروخته میشدند. این روال و رابطه میان جنگ و اقتصاد امروزه نیز ادامه دارد. به عنوان مثال ارتش دموکراتیک کنگو و سیرالئون برای کنترل مناطق معادن الماس مبارزه میکند، جایی که به نوبه خود هزینههای ارتش از آنجا تامین میشود. دولتها در جنگ متعهد میشوند که به عنوان یک بازیگر عقلایی رفتار کرده و منافع خود را به حداکثر برسانند. با این حال جنگها به دلایل بسیاری فراتر از فتح بازارهای باارزش رخ میدهند. امپراتوریهای موفق از جنگ برای متمرکز کردن کنترل خود بر مناطق اقتصادی استفاده میکنند. زیرساختهای حملونقل و اطلاعات در این راستا انعکاس دهنده کنترل قدرت سیاسی مرکزی است. هنگامی که کشورهای اروپایی شروع به فتح مستعمرات خود در قرنهای ۱۶ تا ۱۹ کردند این مستعمرات به نفع کشور مادر رشد پیدا کردند. برای مثال خطوط راهآهن در جنوب غربی آفریقا ساخته شد تا مواد استخراج شده از معادن و کالاهای کشت شده به بنادر منتقل شود. برخی از محققان بر این باورند که امپراتوریهایی که منابع خود با جنگهای پرهزینه به خانه میآورند، با این کار به مرگ خود کمک میکنند.در سدههای اخیر به دست آوردن اقیانوسها موجب بزرگترین جنگها در جهان شده است، این امر متفاوت با امپراتوریهای پیشین است که بیشتر مبتنی بر دستیابی به زمین بودند. در این دوره فاتحان به جای اداره سرزمینهای فتح شده، تلاش میکنند از هژمونی خود برای کنترل اقتصادی این کشورها استفاده کنند. تجارت آزاد در نهایت برای هژمونیها که تولیدکنندگان پیشرفتهای هستند، سودمند است تا بازار خود را به کشورهای دیگر سوق دهند. هلند بعد از جنگهای سی ساله، بریتانیا پس از جنگهای ناپلئون و ایالات متحده بعد از جنگ جهانی دوم از این برتری اقتصادی سود بردند. به موجب این قدرت برتری نظامی دریایی، هر یک از این قدرتهای بزرگ توانستند قوانین و هنجارهای اقتصاد بینالملل را شکل دهند. به عنوان مثال موسسات مالی بینالمللی نظام برتون وودز بعد از جنگ جهانی دوم به واسطه سلطه آمریکا ایجاد شد. هر چند که در دهههای بعد از جنگ، کشورها شروع به بهسازی کردند تا به لحاظ قدرت به سمت برابری و کاهش قدرت اولیه هژمونی رفته و موسسات اقتصادی بینالمللی نیز مستقل شوند. به طور مثال ایالات متحده امروزه با وجود برتری نظامی خود، به طور یکجانبه نمیتواند به کنترل سازمان تجارت جهانی مبادرت ورزد. قدرت نیروی دریایی در طول تاریخ همچنین برای ایجاد نظمهای جدید اقتصاد جهانی مورد استفاده قرار گرفته است. وقتی میپرسیم که دلایل اعلام جنگ هلند به انگلیس در قرن هفدهم چه بود پاسخ داده میشود که هلندیها میخواستند تجارت بیشتری از آنچه پیش از آن در اختیار داشتند را انجام دهند. همچنین منافع تجاری دریاها در اواسط دهه ۹۰ موجب شد کانادا و روسیه تلاش کنند با استفاده از کنوانسیون سازمان ملل در خصوص حقوق دریاها، قایقهای ماهیگیری دیگر کشورها را از مناطق تحت نفوذ خود کنار بزنند. در دهههای اخیر نیز اختلاف بر سر کنترل جزایر کوچک که از آنها برای ماهیگیری و استخراج معادن استفاده میشود، در جزایر فالکلند منجر به بروز خصومتهای نظامی شده است. قدرت نظامی همچنین نقش مهمی در به دست گرفتن منابع و مسیرهای تجاری و در همین راستا گذاشتن تعرفههای تجارت ایفا میکند. جنگ و اقتصاد هر دو بر هم تاثیرگذارند و یکدیگر را در مواردی تقویت میکنند. بهعنوان مثال هلند در اوایل قرن هفدهم با اقتصاد پویای خود توان ساخت کشتیهای سریع و ارزان را پیدا کرد. نیروی نظامی این کشور نیز به نوبه خود از تجارت دریایی این کشور حمایت میکرد. در مقابل ثروت حاصل شده از تجارت به تمرین و به کارگیری یک ارتش منظم حرفه ای کمک میکرد و موجب شد این کشور از جنگهای سی ساله جان سالم به دربرد. بنابراین جنگ و اقتصاد دو مقوله در هم تنیده هستند. هرچند که پرداختن زیاد به هزینههای جنگی، کشورها را از توسعه اقتصادی بازمی دارد مانند آنچه برای شوروی در دوران جنگ سرد اتفاق افتاد؛ در مقابل هزینههای کم ژاپن در این دوران به رشد تولید ناخالص داخلی و نوآوری در ژاپن کمک کرد.
در دوران پس از جنگ سرد شکاف شمال - جنوب از ویژگیهای آشکار اقتصاد جهانی است که موجب تشدید جنگها نیز شده است. به این ترتیب ما جنگهای زیادی را در آفریقا، خاورمیانه، قفقاز، آسیای جنوبی و جنوب شرقی شاهدیم. در برخی از فقیرترین کشورهای جهان مانند سودان و افغانستان، جنگهای داخلی مانع توسعه اقتصادی و تولید فقر هستند که این امر به نوبه خود به تشدید درگیری و جنگ منجر میشود. نقش جنگ در اقتصاد جهان پیچیده و در عین حال فراگیر است. ما میتوانیم سایه جنگ را بر سراسر اقتصاد جهان مشاهده کنیم. به این ترتیب که جنگها در سقوط و پیشرفتهای اقتصادی و در نهایت به شکل دادن به اقتصاد جهان موثر بودهاند.
ارسال نظر