روایت دیگر
خاطرات دیپلمات انگلیسی در ایران(بخش پایانی)
شیرینترین بخش این حصه که گرانبهاترین منبع طبیعی ایران را دهها سال به تاراج داد و پیامدهای شوم آن گریبان نسلهای بعدی را گرفت و سالیان متمادی مبارزه و خون و حبس و تبعید طلبید تا بالاخره از چنگ غارتگران بیرون آورده شد، گرفتن امتیاز نفت جنوب ایران برای شرکت ویلیام ناکس دارسی (William Knox DArcy) بود که بعدها نام شرکت نفت ایران و انگلیس به خود گرفت. هاردینگ میگوید: «طریقهای که برای نیل به مقصود و گرفتن این امتیاز در نظر گرفته شده بود و به نظرم استحقاق داشت از طرف سفارت پشتیبانی شود، این بود که اولیای شرکت مورد نظر با تخصیص مقداری از سهام همین شرکت به جمعی از اعضای متنفذ حکومت ایران - از جمله به خود صدر اعظم، میرزاعلی اصغر خان امین السلطان - نظر موافق کابینه را با پیشنهادی که قرار بود به اعضای آن تسلیم شود، جلب کنند و امتیاز استخراج این ماده گرانبها را در ایالات نفت خیز ایران به دست آورند ».
شیرینترین بخش این حصه که گرانبهاترین منبع طبیعی ایران را دهها سال به تاراج داد و پیامدهای شوم آن گریبان نسلهای بعدی را گرفت و سالیان متمادی مبارزه و خون و حبس و تبعید طلبید تا بالاخره از چنگ غارتگران بیرون آورده شد، گرفتن امتیاز نفت جنوب ایران برای شرکت ویلیام ناکس دارسی (William Knox DArcy) بود که بعدها نام شرکت نفت ایران و انگلیس به خود گرفت. هاردینگ میگوید: «طریقهای که برای نیل به مقصود و گرفتن این امتیاز در نظر گرفته شده بود و به نظرم استحقاق داشت از طرف سفارت پشتیبانی شود، این بود که اولیای شرکت مورد نظر با تخصیص مقداری از سهام همین شرکت به جمعی از اعضای متنفذ حکومت ایران - از جمله به خود صدر اعظم، میرزاعلی اصغر خان امین السلطان - نظر موافق کابینه را با پیشنهادی که قرار بود به اعضای آن تسلیم شود، جلب کنند و امتیاز استخراج این ماده گرانبها را در ایالات نفت خیز ایران به دست آورند ». (ص ۳۵).
انگلیسیها، بنا بر یادداشت مترجم، از ۵۰۰۰۰۰ سهم یک لیرهای که سرمایه اولیه شرکت نفت دارسی را تشکیل میداد، ۳۰۰۰۰ سهم را به مظفرالدین شاه پیشکش کردند و ۲۰۰۰۰ سهم را به رجال متنفذ ایران بخشیدند. آن گاه به کمک اعضای حکومت ایران که حالا سبیلشان حسابی چرب شده بود حقه جالب به روسها زدند و امتیاز استخراج نفت جنوب را گرفتند.
گریه خنده آور است که در گیر و دار این استعمار دوسویه همه فکر و ذکر مظفرالدین شاه جهانگردی است و مسافرت به اروپا برای مشاوره با پزشکان خارجی و استحمام در حمامهای آب معدنی کنترکسویل (Contrexeville). اولین باری که هاردینگ به حضور شاهانه شرفیاب میشود، مظفرالدین شاه او را جلوی یک کره جغرافیایی مرصع به جواهر میبرد و از او خواهش میکند تنگه بهرینگ (Behring) را به دقت نگاه کند. سپس، گفته خود هاردینگ را بخوانید: «دنباله کلام خود را گرفت و گفت سالها در این آرزو بوده است که روزی از آمریکا دیدن کند، ولی پس از تجربهای که در سفر اخیرش به اروپا هنگام عبور از بحر خزر و کانال مانش پیدا کرده، از دچار شدن به مرض دریا و آن حال تهوع و استفراغ که به انسان دست میدهد به شدت هراسان است و دیگر نمیخواهد آنگونه سفرهای دشوار دریایی را به هیچ عنوان تکرار کند و به این ترتیب بعید نیست که این آرزو (دیدن اقلیم آمریکا) در دلش بماند و هیچ گاه جامه عمل نپوشد، اما به قراری که تحقیق کرده مطمئن شده است که عرض تنگه بهرینگ زیاد با پهنای کانال مانش فرق ندارد و در نتیجه این راهحل به نظرش رسیده که شاید بشود دوست تاجدارش تزار روسیه را وادار کند که منتی گردن وی (شاه ایران) بگذارد و با احداث پل آهنی روی این تنگه خاوری وسایل مسافرتش را با قطار (از راه سیبری و خاور دور) به آمریکا فراهم کند تا او دیگر مجبور نشود وحشت سفر دریایی از سیبری تا آلاسکا را تحمل کند. سپس عقیده مرا نسبت به این فکر بکری که به نظرش رسیده بود جویا شد و سوال کرد نظر انگلستان راجع به این نقشه چیست؟ حقیقت این است که از شنیدن پیشنهادی چنین عجیب و مسخره به شدت تکان خوردم، ولی پیش خود فکر کردم از آنجا که دولت روسیه عامل اصلی در اجرای این «طرح ملوکانه» است بگذار خود آنها مسخره اش کنند؛ بنابراین با کمال احترام خدمتشان عرض کردم که بهتر است با وزیر مختار روسیه در این باره صحبت کنند و نظر اورا جویا شوند.» (ص ۶۸و۶۹).
مسافرتهای مظفرالدین شاه به اروپا فرصتهای مغتنمی فراهم میآورد تا درباریان حریص او مهارتهای غارتگری خود را در کشورهای اروپایی نیز به کار ببرند و سنتی را پایه گذاری کنند که بعدها رواج بسیار یافت؛ یعنی مسافرت به خارج را تقریبا محدود به خرید یا «جیزگری» اجناس لوکس یا بنجل کردن و هیچ چیز دیگری را ندیدن. هاردینگ در صفحات ۱۲۱ تا ۱۲۳ کتاب حاضر شرح غمانگیزی از حرص و آز این دلههای چشم تنگ مینویسد:
«خود اعلی حضرت هم ابدا اهمیتی نمیدهد که خزانه دولت خالی است و ابدا اهمیتی نمیدهد که هر وام جدیدی زنجیر محکم دیگری بر دست و پای مردم بیچاره این مملکت میبندد و منابع دیگری از ثروتهای اقتصادی کشور را در اختیار استعمارگران قرار میدهد. او مسافرت دوست است و مسافرت نیاز به پول دارد. پس باید وام تازهای گرفت تا مسافرت ممکن گردد. از چه دولتی و با چه شرایطی؟ انگلیسیها با کمال میل آماده بودند باز هم به روسها حقه بزنند و بهرغم قرارداد مربوط به وامی که آنها در سال ۱۹۰۰ به ایران داده بودند وام جدیدی به دولت ایران بدهند و در عوض، درآمد گمرکات فارس و بنادر سرتاسر جنوب ایران را از دهانه اروندرود گرفته تا کرانههای بلوچستان به عنوان تضمین طلب خود در اختیار بگیرند.» هاردینگ در مدت پنج سال ماموریت خود در ایران با بهرهگیری استادانه از فساد و حماقت شاه و درباریان و ناتوانی و بیدفاعی کشور موفق شد امتیازات پرسودی به نفع کشور متبوع خود کسب کند. آن گاه به خاطر دلایل خانوادگی که ایجاب میکرده زیاد از انگلستان دور نباشد از خدمت دیپلماتیک در شرق معاف و به سمت وزیر مختار انگلستان در بلژیک منصوب میشود.
منبع: خاطرات سیاسی سرآرتور هاردینگ. ترجمه دکتر جواد شیخ الاسلامی. تهران. مرکز نشر دانشگاهی
ارسال نظر