ناصر ایرانی

شرکت نفت مسجدسلیمان در قدیم

گروه تاریخ اقتصاد- آنچه می‌خوانید گزارشی تحلیلی به‌قلم یکی از مدیران دولتی درباره سیاست‌های نفتی است که در روزنامه داد، مورخ ۱۸ تیر ۱۳۳۲ منتشر شده است. این گزارش گوشه‌هایی از مشکلات تولید و فروش نفت را در آن مقطع تاریخی روشن می‌کند. دیروز مدیر بازرگانی شرکت ملی نفت، توضیحاتی به خبرنگار اداره کل تبلیغات داده بود که وقتی رادیو می‌خواست به‌این خبر بپردازد حواسم را جمع کرده دقت نموده ببینم چه خبر تازه‌ای درباره نفت می‌دهد.

علت توجه این بود که چندی قبل شرکت ملی نفت رسما اعلام کرد هیچ خبری جز آنچه شرکت ملی نفت به خبرنگار اداره تبلیغات می‌گوید قابل اعتماد نیست. به همین جهت من سعی داشتم ببینم چه خبری از شرکت ملی نفت می‌توانم «صحیح و درست» به دست آورده برای خوانندگان نقل نمایم. ولی خوب که گوش دادم دیدم هیچ گونه خبری از عالم نفت به ما نمی‌دهد. بلکه یک آگهی «فروش نفت» که یک سال و نیم است در ستون‌های جراید خارجی تا به حال منتشر گردیده فعلا به وسیله رادیو تهران می‌خواهد پخش شود. منتها تا به حال دماغ شرکت ملی نفت این قدر بالا بود که برای فروش نفت به خارجی‌ها مراجعه به آگهی خارجی آن در جراید خارجی می‌کرد. حالا که می‌بینند از خریدار خارجی خبری نیست دست به دامن بازرگانان ایرانی شده و از رادیو تهران مفت و مجانی برای انتشار آگهی استفاده می‌نماید!

خلاصه اینکه مدیر بازرگانی شرکت ملی نفت تقاضا کرده بود بازرگانان ایرانی اگر مشتری خوب برای خرید نفت پیدا کنند، دولت برای استفاده آنها از ارزهای صادراتی همه گونه کمک خواهد کرد.

من که این التماس و درخواست مدیر بازرگانی شرکت ملی نفت را شنیدم بی‌اندازه متاسف شدم که چگونه پس از دو سال و نیم تسلط حکومت هو و جنجال بر مملکت، پس از اینکه ملت ایران را به وعده عایدات روزی سیصد هزار لیره از فروش نفت امیدوار ساختند، حالا دیگر دست به دامن این و آن می‌زنند که برای آنها نفت بفروشند!

این التماس و درخواست مدیر بازرگانی شرکت نفت مرا به یاد مطلبی انداخت که یک سال و نیم پیش یعنی چند ماه پس از اجرای خلع ید از کمپانی غاصب نفت جنوب یکی از نزدیکان آقای اللهیار صالح برایم نقل کرد. او می‌گفت چند شب قبل با اللهیار نشسته بودیم و صحبت می‌کردیم. در این ضمن رشته سخن به امر نفت و ملی شدن آن کشید. من از او پرسیدم خب، تا به حال چقدر نفت فروخته‌اید؟ صالح گفت با کمال تاسف هیچ! زیرا ما خیال می‌کردیم همچنان که نفت را ملی کردیم و انگلیس را بیرون نمودیم به محض اینکه یک اعلان منتشر ساختیم «ما نفت می‌فروشیم» آی نفت، آی نفت! این قدر مشتری سر ما می‌ریزد که دیگر فرصت سر خاراندن نداریم؛ ولی حالا می‌فهمیم مشکل نفت در فروش آن و رساندن به بازارهای جهان است. حتی یک خریدار هم تا به حال پیدا نکرده‌ایم.

من از اینکه صالح یک آدم منصفی است که به اشتباه خود اذعان می‌نماید اطمینان داشتم؛ زیرا هنگامی که در دادگستری با یکدیگر همکار بودیم به همین صفت بی‌نظری معروف بود و به همین جهت هم نتوانست با دکتر مصدق کار کند چنانکه دوره وزارت کشورش بیش از بیست روز طول نکشید و برای اینکه از تهران و سیاست داخلی مصدق‌السلطنه کنار باشد راه آمریکا را پیش گرفت. البته اگر مصدق‌السلطنه نیز آلت دست عده‌ای- بی‌شخصیت که عشق وزارت و وکالت آنها را چنان مست کرده بود که از وجاهت ملی و لجاجت او استفاده کردند- نمی‌گردید و به تذکرات بی‌غرضانه اللهیار صالح و اشخاصی نظیر او که ابتدا با مصدق‌السلطنه همکاری داشت، گوش می‌داد دچار چنین وضع مخصوصی نمی‌گردید که هم خود از ‌ترس مردم روز به روز حصار کاخ ۱۰۹ را آهنین‌تر می‌سازد و هم ملت ایران را روز به روز در مضیقه بیشتری از زندگی قرار می‌دهد.

همین اعتصاب کارگران کوره‌پزی را نگاه کنید که چگونه کارگرها در نتیجه مشکلات زندگی و گرانی سرسام‌آور دست به اعتصاب دامنه‌داری زده بر دستمزد خود بیست و پنج درصد افزودند. البته آنها حق داشتند که دست به چنین اعتصابی بزنند ولی مگر صاحبان کارخانه‌های آجر و گچ هم ضرری کردند؟ آنها نیز پنجاه درصد بر قیمت آجر و گچ خود افزوده بر گرانی یکی از مهم‌ترین نیازها که «مسکن» است اضافه کردند. در حالی که کسی از آنها نپرسید چرا یک مرتبه پنجاه درصد اضافه کردید؟!

البته وقتی قیمت ساختمان خانه‌ها و مغازه‌ها که مصالح خارجی آن از قبیل آهن و لوله و سیمان چند برابر بالا رفته مصالح داخلی آن هم بالا برود اولا مردم قادر به خرید ساختمان نمی‌شوند. ثانیا موردی برای اجرای نظریات تعدیل مال‌الاجاره که مصدق‌السلطنه برای آن قانونی وضع کرد باقی نمی‌ماند.

یا این که مصدق‌السلطنه با اینکه وعده می‌داد وقتی نفت ایران ملی شد از قیمت فروش مواد نفتی خواهد کاست تا کمک به پایین آمدن مخارج زندگی شود درست برعکس رفتار کرده و بر قیمت بنزین و نفت در دو مرتبه افزوده در این صورت بود که بر قیمت حمل و نقل نیز افزوده خواهد شد. خصوصا اینکه به مناسبت گرانی ارز خارجی بر قیمت لاستیک و اسباب یدکی اتومبیل چند برابر اضافه شده‌است. در این صورت اگر مالکین اتوبوس‌ها دست به اعتصاب زده بگویند نرخ حمل و نقل با قیمت نفت و لاستیک برابری نمی‌نماید نمی‌شود به آنها جواب منطقی جز ماده ۵ حکومت نظامی و قانون امنیت داد و عده‌ای را گرفت و تبعید کرد. یا اینکه دیروز از کارگر گرمابه‌ای شنید که آنها نیز می‌خواهند به زودی دست به اعتصاب زده حقوق بیشتر و کار کمتری را مطالبه نمایند.

بدیهی است وقتی قیمت ضرورت‌های زندگی بالا رفت برای مصرف‌کنندگان و کسانی که با دستمزد زندگی می‌نمایند جز این که از راه اعتصاب کوششی در راه بالا بردن دستمزد خود کنند راه دیگری نیست.

پس اگر مصدق‌السلطنه‌ای که دلش به این خوش است در کنج اتاق نخست وزیر بوده و قدرت صدارتش هم این باشد که چند روزنامه‌نویس را به جرم آزادی فکر به زندان افکند غیر از این وظیفه‌ای برای خود قائل نباشد به عقیده ما چنین مقامی شایسته کسی که پنجاه سال آن همه ادعا در مملکت‌داری داشت نمی‌باشد و اگر هم مصدق‌السلطنه عقیده دارد نخست‌وزیر باید به داد مردم رسیده چاره دردهای آنها را بکند که باید اعتراف نماید مملکتی که اقتصاد آن به آب است نمی‌توان جلوی شکایت مردم را گرفت.

به همین حساب نفت نگاه کنیم و ببینیم فعلا چه کرده‌ایم و در آینده چه خواهیم کرد؟

مصدق‌السلطنه در شب نوروز امسال یعنی سه ماه و هفده روز پیش رسما اعلام کرد تا شش ماه به خریداران نفت ایران پنجاه درصد از قیمت خلیج‌فارس تخفیف می‌دهیم. در آن روز این تصمیم مصدق‌السلطنه مورد اعتراض همه علاقه‌مندان به مملکت قرار گرفت. ما هم در این خصوص مقالاتی نوشتیم ولی بعد به سکوت گذرانیده به انتظار نشستیم ببینیم در این شش ماه چند میلیون بشکه نفت خواهیم فروخت و مدیر بازرگانی فروش نفت چگونه ملت ایران را از قراردادهای متعدد فروش نفت مستحضر خواهد ساخت؟

متاسفانه تا به حال کمترین خبر رسمی درباره نتیجه حاصله از این تصمیم دولت در جراید یا رادیو منتشر نشد که خود دلیل شکست دولت در این تصمیم می‌باشد. ولی ما با تحقیقاتی که نموده‌ایم معلوم شد از ابتدای ملی شدن نفت تا به حال به دفعات ذیل به این مقادیر با این کشتی‌ها نفت فروخته‌ایم:

۱- رزماری ۷۸۰ بشکه نفت خام

۲- میرییلا ۴۶۰۰ بشکه نفت تصفیه شده

۳- آلبا ۱۰۰۰۰ بشکه نفت خام

۴- میرییلا ۴۹۰۰ بشکه نفت تصفیه شده

۵- پاکس ۴۵۰۰ بشکه نفت خام

۶- آلبا ۱۰۵۰۰ بشکه نفت خام

۷- سالسو ۱۰۰۰۰ بشکه نفت خام

۸- برزا ۱۰۳۰۰ بشکه نفت خام

که اینها معاملات ایران با دو شرکت «سویور» و «اپیم» بود که به ایتالیا حمل گردید و با ژاپن نیز دو فقره کشتی میستومارو یکی ۱۶۰۰۰ بشکه و دیگری ۱۷۰۰۰ بشکه نفت تصفیه شده فروخته‌ایم. با توجه به جمع این ارقام معلوم می‌شود در این دو سال جمعا تا به حال فقط ۴۶۰۸۰ بشکه نفت خام و ۴۲۵۰۰ بشکه نفت تصفیه شده فروخته‌ایم که جمع این دو رقم به بیش از ۸۸ هزار بشکه نمی‌رسد و تعجب در این است که هیچ‌یک از این معاملات پس از اتخاذ تصمیم دولت در تخفیف ۵۰ درصد قیمت نفت به عمل نیامده بلکه پیشنهاد خرید اینها قبل از سال ۱۳۳۲ و هنگامی بود که دولت ایران هنوز چنین تصمیمی اتخاذ نکرده بود.

اینک ما از شرکت نفت می‌پرسیم: اولا این ارقامی که منتشر نموده ایم صحیح است یا خیر؟ ثانیا در برابر حمل این مقادیر نفت به ایتالیا و ژاپن تا به حال چقدر دلار یا کالا به ایران رسیده است؟ ثالثا آیا پس از اعلام تصمیم پنجاه درصد تخفیف در قیمت نفت پیشنهاد معامله‌ای از خریداری رسیده و قراردادی بسته شده است یا خیر؟ ما در انتظار پاسخ شرکت ملی نفت بوده و اگر جوابی نرسد سکوت را حمل بر صحت مطالب فوق و شکست دولت در کار نفت می‌دانیم و در این صورت حق داریم به ملت ایران اعلام کنیم دولت فعلی هیچ‌گونه برنامه‌ای در راه «ملی شدن نفت ایران» ندارد و عمل فعلی دولت جز تعطیلی دستگاه‌های نفت و محروم کردن ملت ایران از یکی از مهم‌ترین صادرات خود و باز گذاردن دست کارتل ها و‌تروست‌های نفتی آمریکا و انگلیس در تصاحب بازارهای فروش نفت ایران چیز دیگری نیست. ما به ملت ایران اعلام می‌داریم که سیاست «به تعطیل افکندن منابع نفت ایران» جز اجرای نظریات خداوندان نفت آمریکا و انگلیس نمی‌باشد و به همین جهت این گرانی سرسام آور هزینه‌های زندگی، این اعتصاب‌ها، این عصبانیت‌های گروه‌هایی از مردم، همه مقدمات آن ورشکستگی قطعی و نهایی اقتصاد ملی ماست که به واژگونی دستگاه خواهد انجامید.

منبع: روزنامه داد، ۱۸ تیر

۱۳۳۲، ش ۲۶۹۹