هر ساله ۲۳ اوت روز یادآوری تجارت برده و الغای آن است. این روز را سازمان ملل به این موضوع اختصاص داده است. ۲۳ اوت یادآور قیام بردگان در سانتو دومینگو (دومینیکن و هاییتی) در ۲۱۶ سال پیش است. با این که برده‌داری به صورت آشکار سابق کمتر دیده می‌شود، اما صورت‌های جدیدی یافته، که با نظر به آنها هنوز نمی‌توان از برافتادن کامل برده‌داری سخن گفت. بردگی قرض، صورتی از برده‌داری جدید است. هنوز نیز پدیده تجارت انسان وجود دارد

۲۰۰ سال پیش، در ماه مارس سال ۱۸۰۷ انگلیس برده‌داری را با قانونی ممنوع کرد. در همان ماه امریکا نیز قانونی مشابه را تصویب نمود که البته یک سال بعد قدرت اجرایی یافت. دیگر کشورهای اروپایی هم به آنها پیوستند. و با وجود این هنوز نیز پدیده تجارت انسان وجود دارد. هنوز هم میلیون‌ها نفر در سراسر جهان همچون بردگان می‌زیند، حقوق انسانی‌شان غارت می‌شود و به زور مجبور به کارشان می‌کنند. از جمله شکل‌های مدرن برده‌داری کار بی‌دستمزد کودکان است و تجارت سکس با زنان یا خدمتکاری به قصد پرداخت قرض.

در حاشیه شهر دهلی

مردان به روی زمین زانو زده‌اند. تنها مجهز به یک چکش و یک میله هستند و با این ابزار تخته‌سنگ‌ها را خرد می‌کنند. گاشیرام پیر در چنین معدن سنگی در حاشیه شهر دهلی ۳۰ سال تمام مشغول به کار بود، اگر چه استفاده از واژه «کار کردن» در مورد گاشیرام به معنای دست کم گرفتن شرایط واقعی‌ای است که او گرفتار آن بود.گاشیرام می‌گوید: «موقعی که مجروح یا مریض بودم، رییس‌ام نمی‌گذاشت به خانه‌ام در ده برگردم. موقعی که تب داشتم و افتاده بودم، من را مجبور می‌کرد با وجود تب کار کنم. دستم را می‌گرفت و می‌کشید و دستور می‌داد: بیا ببینم، من این چیزها سرم نمی‌شود.» گاشیرام تعریف می‌کند که یک بار سعی کرده تا فرار کند. اما نگهبانان متوجه می‌شوند، او را می‌گیرند و کشان کشان به معدن سنگ برمی‌گردانند. کارفرمای گاشیرام او را به برده تبدیل ساخته بود. و گاشیرام بی‌دفاع مانده بود، چون به کارفرمایش بدهکار بود.

گاشیرام می‌گوید: «من از راجستان به اینجا آمدم و در معدن سنگ کار پیدا کردم. چون پول نداشتم و می‌خواستم برای خودم آلونکی درست کنم، از رییسم پول قرض گرفتم. از آن موقع دیگر مرا راحت نگذاشت.»

گاشیرام که بدهکار بود چندین هفته مزدی دریافت نکرد. برخی اوقات کارفرما برای تمام هفته‌ای که گاشیرام کار کرده بود به او ۵ یورو می‌پرداخت، پولی بخور و نمیر برای خانواده. گاشیرام مدام مقروض‌تر و مقروض‌تر و بیش از پیش وابسته به صاحب معدن سنگ می‌شد.

«جبهه آزادی کارگران مقروض»

سوامی آگنی‌وش، که در آغاز دهه ۱۹۸۰ سازمانی را با نام «جبهه آزادی کارگران مقروض» تاسیس کرد، می‌گوید که وضعیتی که گاشیرام در آن زندگی می‌کرد، موردی است که اغلب پیش می‌آید و نمونه‌ای است از وضعیت کارگرانی که بی‌حقوق‌اند و چون برده زندگی می‌کنند. سوامی آگنی‌وش می‌گوید: «این انسان‌ها نه تنها فقیرند، بلکه هیچ چیزی از مال دنیا ندارند. وقتی به پول احتیاج دارند، مثلا وقتی باید دارویی تهیه کنند مجبورند پیش کسی بروند و پول قرض کنند، مثلا مجبورند پیش صاحبخانه بروند یا پیش کارفرمایشان. پول را قرض می‌کنند و بعد مجبور می‌شوند که در ازای بدهی‌‌ای که دارند، بدنشان را بفروشند.»

این بردگان مدرن به هیچ وجه قادر نیستند به تنهایی از زیر بار قرض خود درآیند. آنان نیاز به کمک کسانی دارند چون سوامی آگنی‌وش و سازمان او. یکی از همکاران آگنی‌وش می‌گوید که وقتی این سازمان مطلع می‌شود که در کارخانه‌ معینی کارگران مقروض به کار

مشغولند، همکاران آن به کارخانه می‌روند و وضع کارگران را بررسی می‌کنند.سازمان «جبهه آزادی کارگران مقروض» در این اواخر با کمک پلیس به‌ترتیب تجسسی ضربتی را در معدن سنگ نزدیک شهر دهلی نو داد. در این باره آگنی‌وش می‌گوید: «ما ۲۵‌نفر بودیم که به معدن سنگ رفتیم و از کارگران پرسیدیم که به عنوان برده در آنجا نگاهداری می‌شوند. آنها این موضوع را تصدیق کردند. زنی برای ما تعریف کرد که حامله بوده و چنان با او بدرفتاری کرده‌اند که بچه‌اش را از دست داده است.»

حرکت کند دولت هند

۳۰ سال است که بردگی در هند با قانون ممنوع اعلام شده است. سازمان «جبهه آزادی کارگران مقروض» برآورد می‌کند که در هند همه کارگرانی که عضو سندیکای کارگری نیستند، یعنی چند صد میلیون بزرگسال و ده‌ها میلیون کودک، به عنوان برده کار می‌کنند یا دست کم در وضعیتی غیرانسانی به سر می‌برند. آگنی‌وش می‌گوید که جای امیدواری است که دولت هند متوجه این وضعیت شده است. آگنی‌وش می‌گوید: «به نظر می‌رسد که بالاخره موتور دولت به کارافتاده است. بوروکراسی احتیاج به شوک دارد تا از خواب بیدار بشود. برای همین باید به دولت گفت یا کاری علیه برده‌داری می‌کنید یا سرنگون می‌شوید.» کسانی که خوشبخت بوده و از بردگی نجات یافته‌اند برای همیشه زخم و آسیب‌های ناشی از دوره بردگی را با خود حمل می‌کنند. آنان تنها با چند روپیه در جیب به روستاهایشان ‌بازمی‌گردند. گاشیرام نمی‌خواست به ده برگردد. با خانواده‌اش در دهلی ماند. گاشیرام می‌گوید: «امروز من خوشبختم. قرضی ندارم و هر روز لقمه نانی به دست می‌آورم.»اگر چه گاشیرام هنوز هم فقیر است، اما آقای خود است و صاحب بدن خود.

در نزدیکی شهر لاهور

در روستایی کوچک به نام بالار در نزدیکی شهر لاهور در پاکستان ۸۰ خانواده زندگی می‌کنند. همه این خانواده‌ها متعلق به صاحب کارخانه آجرپزی هستند، چون آنان به خاطر بدهی‌های خود همچون برده وابسته به صاحب آجرپزی هستند.نسل به نسل بدهی‌ها منتقل شده و برای همین هم به نظر می‌رسید که رابطه بردگی هیچ گاه از میان نرود. تا اینکه سه زن از انجمنی مسیحی مدرسه‌ای را برای ۱۵۰ بچه‌ای که در ده هستند تاسیس کردند. این امید وجود دارد که این کودکان از مناسبات برده‌داری رهایی پیدا کنند.