جایی برای زندگی پیدا نکرد
در اوایل دهه۶۰، پس از پیروزی کامل انقلاب اسلامی، موضوع کنترل جمعیت مطرح شد. در آن فضای داغ و انقلابی که مقولهها و بحثها و رفتارهای رژیم گذشته انکار و نفی میشد، کنترل جمعیت به مثابه سیاست بر جای مانده در میان جامعه ایرانی هرگز در میان مدیران طرفدار نداشت.
محمدصادق جنانصفت
در اوایل دهه۶۰، پس از پیروزی کامل انقلاب اسلامی، موضوع کنترل جمعیت مطرح شد. در آن فضای داغ و انقلابی که مقولهها و بحثها و رفتارهای رژیم گذشته انکار و نفی میشد، کنترل جمعیت به مثابه سیاست بر جای مانده در میان جامعه ایرانی هرگز در میان مدیران طرفدار نداشت. طرفداران کنترل رشد جمعیت در میان استادان، روشنفکران و حتی شاخهای کوچک در میان مدیران نیز هرگز جرات طرح آشکار مساله کنترل رشد جمعیت را نداشتند. دولت میرحسین موسوی نخستوزیر دوران جنگ و شخص وی به صورت آشکار سیاست کنترل رشد جمعیت را نکوهش کرده و سیاستهای تشویق رشد جمعیت را با اعطای امتیازدهی اقتصادی اتخاذ و اجرا کردند. به این ترتیب رشد جمعیت در دهه ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۸ به طور متوسط به ۳درصد رسید و جمعیت ایران در کمتر از ربع قرن نزدیک به ۲برابر شد. پس از پایان جنگ و عادی شدن زندگی اقتصادی- سیاسی ایران و روی کارآمدن دولت تکنوکرات آقای هاشمی رفسنجانی، سیاستهای تشویقی برای خانوادههای پرجمعیت به مرور کنار گذاشته شد.
دولت سعی کرد با جلب نظر مراجع تقلید و تبلیغات گسترده رشد جمعیت را کنترل کند که این اتفاق افتاد. دولت آقای خاتمی نیز همین سیاست را ادامه داد. کنترل رشد جمعیت به ویژه در مناطق روستایی و شهرهای کوچک دور از مراکز استانها اعمال شد. از طرف دیگر نیز جامعه ایرانی فهمید که جمعیت زیاد دردسر دارد و تامین معاش آنها کار چندان آسانی نیست. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه دولت آقای احمدینژاد استقرار کامل پیدا کرد. رییسجمهور ایران همانند انقلابیون عمل بخش عمدهای از سیاستهای ۱۶سال گذشته را مذموم تلقی کرد. وی سیاست کنترل جمعیت اعمال شده در دولتهای سازندگی و توسعه سیاسی را نیز ناکارآمد و غیرمنطقی تلقی کرد و موضوع اتخاذ سیاست جدید را در هیات دولت مطرح کرد.
به زعم رییسجمهور ایران شرایط ایران با دهه ۱۳۷۰ تفاوت پیدا کرده است و دنیا نیز گونه دیگری شده و اکنون نوبت حذف سیاستهای کنترل رشد جمعیت است. رییسجمهور تاکید کرد سرزمین ایران توانایی دارد تا ۱۲۰میلیون نفر جمعیت را با شرایط مناسب مادی در خود جا دهد. این سخنان احمدینژاد که موجی از شگفتی در جامعه پدیدار کرد، بعدها توسط یکی از یاران او پی گرفته شد. رییس یک مرکز استراتژیک پژوهشی تاکید کرد که دولت قصد دارد سیاستهای تشویق جمعیت را اعمال کند. فرهاد رهبر رییس برکنار شده سازمان مدیریت و برنامهریزی و معاون احمدینژاد نیز انکار نکرد که مطالعاتی برای آماده کردن فضا برای حذف سیاست کنترل جمعیت و تشویق خانوادهها به داشتن فرزند بیشتر شروع شده است. اما انتقاد از این گفتههای رییسجمهور و همراهان وی در جامعه روشنفکری، در میان منتقدان سیاسی دولت و حتی در جامعه عادی بالا گرفت. آیا احمدینژاد فرصت پیدا میکند بار دیگر موضوع کنترل رشد جمعیت و حذف سیاستهای مبتنی بر کنترل رشد جمعیت را مطرح و اجرایی کند. به نظر میرسد شرایط فوقالعاده پیچیده فعلی جامعه ایرانی به ویژه سیاست خارجی و موقعیت سیاسی دولت نزد منتقدان و رقبا و حتی در میان هواداران و همراهان او در داخل دستکم تا مدتها این بحث را در محاق فرو ببرد.
از طرف دیگر سطح آگاهیها، نوع تمایلات فرهنگی و اجتماعی و سبک زندگی انتخاب شده توسط جامعه ایرانی به ویژه جوانان شهرنشین نیز حتی در صورت تمایل دولت و امکان طرح و اجرای موضوع، کار را دشوار کرده است. جوانان ایرانی در شرایط حاضر رفتار، تمایلات و سبک زندگی را انتخاب کردهاند که با دهه ۱۳۶۰ بسیار متفاوت است. افزایش سن ازدواج، بیمیلی خانوادههای جوان برای داشتن بچه، افزایش هزینه زندگی، میل به استقلال از خانواده بزرگ و... موجب شده است رشد جمعیت در جامعه به صورت غیردستوری کنترل شود. آیا چنین رفتاری بر آینده ایران در مصاف با همسایگان تاثیر خواهد گذاشت؟ این شاید یک دغدغه برای برخی سیاستمداران باشد که احتمال میدهند رشد جمعیت در کشورهای همسایه به ویژه کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس به گونهای باشد که آنها از نظر میزان جمعیت بر ایران برتری پیدا کنند. این گروه از سیاستمداران ایرانی باور دارند که هنوز و با وجود شرایط جدید جهانی، جمعیت یک عامل قدرت است. آیا این دغدغهای کاملا مردود است؟ باید در این باره بحث و مجادله کرد تا جزئیات آن آشکار شود.
اما آنچه اکنون میتوان درباره جمعیت گفت، مدیریت کارآمد ایرانیان فعلی است. آیا جمعیت جوان ساکن در درون مرزهای ملی اکنون موقعیت مناسبی دارند؟ این پرسش را میتوان از زاویههای گوناگون دید و پاسخ داد. به طور مثال آیا جمعیت ساکن ایران به لحاظ درآمد سرانه نسبت به میانگین درآمد سرانه کشورهای در حال توسعه، کشورهای ثروتمند و همسایگان موقعیت مناسبی دارد؟ آیا جامعه ایرانی ساکن در وطن اکنون به لحاظ دسترسی به امکانات تحصیل و تفریح و زندگی شاداب موقعیت خوبی دارند؟ آیا جمعیت جوان ساکن در این مرز و بوم امید و آرزوهایشان برای داشتن شغل پایدار و منطبق با تحصیلات و تمایلاتشان در آینده نزدیک محقق خواهد شد؟ کیفیت زندگی جامعه امروز ایران به لحاظ ارزشهای پذیرفته شده جهانی چگونه است؟ به نظر میرسد پاسخ به پرسشهای یاد شده نمیتواند مثبت باشد. درآمد سرانه جمعیت امروز ایران به اندازهای نیست که بتوانند یک زندگی با کیفیت مناسب مادی را تجربه کنند. جامعه جوان ایرانی امروز سابقهها، تمایلات و سبک زندگی خاص خود را دنبال میکنند که پاسخ دادن به آنها فراتر از مسائل مادی و تامین غذا، پوشاک و مسکن است. نیازهای جوان امروز ایرانی تحصیلات با کیفیت، داشتن آزادی بیان و آزادی انتخاب سبک زندگی است و کاش میشد به این نیازها پاسخ مثبت داده شود.
دولت آقای احمدینژاد حتی اگر در شرایط سال قبل و چند ماه پیش باشد و دولتهای بعدی نیز در صورت تداوم وضعیت موجود هرگز توانایی ندارند سبک زندگی جامعه ایرانی را به سادگی تغییر دهند و آنها را وادار کنند خانواده پرجمعیتی باشند، جز اینکه آنها خود بخواهند.
ارسال نظر