رقابت‌فرسایشی راست‌ها‌ ائتلاف شکننده چپ‌ها
انتخابات شوراهای سوم صف بندی های سیاسی قبلی را به هم زد و بسیاری از متحدان دولت به منتقدان آن تبدیل شدند

تعطیلات نوروزی سال ۸۷ که به پایان برسد، چهره‌های سیاسی تکراری با حرف‌های نسبتا تکراری بار دیگر در صحنه حاضر می‌شوند‌. بهار با خودش گفتمان تازه‌ای نمی‌آورد. همان‌طور که سال‌های گذشته نیز آمدن بهار‌، دلیلی بر جوانه زدن گفتمانی تازه در فضای سیاسی ایران نبوده است‌. بهار نه تنها گفتمان تازه‌ای را به بار ننشانده‌، بلکه حتی برخی شاخه‌های گفتمان‌محوری حاکم بر ایران‌، یعنی جمهوری اسلامی را نیز هرس نکرده باقی گذاشته است. گفتمانی که در فرآیند رشد و نموش به دو شاخه تقسیم شده و همچنان بر این دو شاخه استوار است. شاخه راست گفتمان جمهوری اسلامی‌، ۵سال پیش هرس شد‌، شاخه‌های قدیمی و خشکیده‌اش‌، جدا شدند‌، شاخه‌های جدیدی جوانه زدند و حیات تازه‌ای را در فضای سیاسی ایران آغاز کردند، اما شاخه چپ گفتمان جمهوری اسلامی‌، ۱۰‌سالی است که هرس نشده باقی‌مانده است‌. آخرین بار این شاخه در زمستان ۷۵ هرس شد و نتیجه‌اش را نیز در بهار ۷۶ دید‌، اما از آن زمان به بعد‌، ۱۰ بهار آمده و رفته است و جناح چپ گفتمان اسلامی به شاخه‌های خشک و فرسوده‌اش دل‌بسته است‌. به همین دلیل نیز اکنون چند صباحی است که در مقابل شاخه راست گفتمان جمهوری اسلامی شکست می‌خورد. گفتمان اسلامی هنوز شاخه سومی ندارد‌. هر‌چند هر از گاهی کسانی می‌آیند و مدعی می‌شوند که آنها راه سومی را برای توسعه ایران می‌شناسند‌، اما ادعای آنها را نباید چندان جدی گرفت چرا که آنان نیز در نهایت‌، در سمت چپ یا راست گفتمان‌محوری جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند‌. تنها می‌ماند مساله خرده گفتمان‌های غیر‌اسلامی که در ادبیات سیاسی ایران امروز اپوزیسیون نامیده می‌شوند و به‌رغم سهمی اندکی که در تحولات سیاسی دارند نمی‌شود آنها را نادیده گرفت‌. خرده گفتمان‌های غیر‌اسلامی موجود با وجود تنوعی که دارند‌، در یک هدف مشترکند و آن این است که دست‌کم تاکنون راه‌حل‌های انقلابی را برای برقراری حکومت مورد‌نظر خود تجویز نکرده‌اند‌. تاکید گروه‌های اپوزیسیون جمهوری اسلامی داخل به استفاده از راه‌حل‌های اصلاحی باعث شده برخی تحلیل‌گران آنان را نیز بخشی از جناح اصلاح‌طلب ایران بدانند. ولی به حال از این مساله مناقشه‌انگیز که بگذریم‌، در این که گفتمان اسلامی همچنان در فضای سیاسی ایران گفتمان غالب است و خرده گفتمان‌های راست و چپ‌اش را نیز یدک می‌کشد شکی وجود ندارد.
رقابت نفس‌گیر میان متحدان سابق
رییس‌جمهوری فعلی ایران اگر چند سال پیش‌تر به قدرت رسیده بود‌، رسانه‌های جناح مقابل او را با لفظ محافظه‌کار توصیف می‌کردند، اما حالا او را اصولگرا می‌نامند‌. این تغییر صفت شامل حال اکثریت فعلی مجلس شورای اسلامی و سایر اعضای جناح راست گفتمان جمهوری اسلامی نیز می‌شود‌. تغییر لفظ محافظه‌کار به اصولگرا در ادبیات سیاسی ایران، صرفا یک تغییر دلبخواهی و ژورنالیستی نبوده است‌. این تغییر لفظ نماد موفقیت جناح راست برای بازاندیشی درونی است‌. آنان زمانی که سه‌ بار پیاپی (ریاست جمهوری هفتم، مجلس ششم، شورای شهر اول) از اصلاح‌طلبان شکست خوردند‌، آرایش درونی نیروهایشان را تغییر دادند‌، جوان‌ترها را جایگزین ریش سفیدها کردند و کم‌کم آهنگ و وزن ادبیات سیاسی‌شان تغییر پیدا کرد، حالا اصولگراها دولت و مجلس و شوراهای شهرهای مهم را در دست دارند، اما این فتوحات سیاسی‌، نتوانسته است آنان را در رسیدن به یک‌دستی کمک‌رسان باشد‌، بلکه برعکس با هر فتح سیاسی‌، ریزش‌ها و رویش‌ها درون این جناح تشدید شده است. از دل طایفه اصولگرایان که نگه داشتن حرمت ریش‌سفیدان در میانشان حرف اول و آخر را می‌زد و مناسبات درون‌حزبی‌شان بر‌اساس شیخوخیت تعیین می‌شد‌، جماعتی به صحنه آمدند که حضورشان شورشی علیه ریش‌سفیدی بود‌. اینان نسل تازه اصولگرایان بودند‌. آبادگران نامی بود که آنان برای خود برگزیدند‌. با این نام کرسی‌های شورای دوم شهر و روستا را فتح کردند‌، بر صندلی‌های مجلس هفتم نشستند و در نهایت فتح‌الفتوحشان‌، پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری بود‌. با آن که محمود احمدی‌نژاد منکر هرگونه وابستگی حزبی بوده است، اما تقریبا همه تحلیل‌گران در ایران دایره دوستان رییس‌جمهور را می‌شناسند و می‌دانند که گروه موسوم به آبادگران نزدیک‌ترین دوستان احمدی‌نژاد در زمان تصدی ریاست کابینه از جانب وی بودند‌. با این حال حتی انشقاق در میان دوستان رییس‌جمهور نیز روی داده است‌. چنانکه اکنون دیگر نامی از آبادگران به میان نمی‌آید‌. دسته‌ای از حامیان رییس‌جمهور در دو سال و نیم گذشته از وی جدا شده‌اند و آنان که مانده‌اند نیز دیگر به نام آبادگران شناخته نمی‌شوند‌. آنان در انتخابات دور سوم شوراهای شهر‌، «رایحه خوش‌خدمت» را برای معرفی خود برگزیدند و عکس رییس‌جمهور را نیز زینت پوسترهای انتخاباتی خود کردند. به‌رغم این تلاش، رایحه خوش خدمتی‌ها‌، در کسب اکثریت کرسی‌های شورای سوم ناکام شدند و رییس‌جمهور نیز بعدا وابستگی این جزیان به خودش را اساسا انکار کرد‌. ناکامی حامیان رییس‌جمهور در انتخابات شوراهای سال گذشته البته به معنی شکست در اردوگاه اصولگرایان نبوده است‌. چرا که اصولگرایان این انتخابات را بردند‌. آن هم توسط طیفی که حالا می‌توان آنان را با کمی اغماض منتقدان درون‌حزبی رییس‌جمهور نامید‌. گروه منتقد در انتخابات شوراها را محمد باقر قالیباف رهبری می‌کرد‌. مردی که در انتخابات ریاست جمهوری از احمدی‌نژاد شکست خورده بود و انگیزه کافی برای قد علم کردن در مقابل رییس‌جمهور داشت.
با آغاز سال 86 یعنی تنها چند ماه پس از انتخابات شوراهای سوم‌، آرایش درونی اصولگرایان روشن‌تر نیز شد‌. کسانی که تا پیش از این تمایلی به انتقاد صریح از دولت و حواریونش نداشتند، احتیاط را کنار گذاشتند و زبان به انتقاد از رییس دولت گشودند‌. به گونه‌ای که سال 86 را می‌توان سال مرزبندی حامیان و منتقدان دولت در اردوگاه اصولگرایان نامید‌. دلیل شفاف‌شدن این مرزبندی نیز روشن بود: نزدیک شدن به زمان انتخابات مجلس هشتم‌. حامیان احمدی‌نژاد هم خود را در این سال بر لابی کردن برای ورود طرفداران دولت به پارلمان نهادند‌. در میان حامیان می‌توان هم گروه‌های سنتی اصولگرا نظیر جامعه روحانیت مبارز و موتلفه اسلامی را مشاهده کرد و هم اصولگرایان جوانی چون رایحه خوش خدمت و بسیج دانشجویی‌. کسب حمایت از طرف طیف‌های سنتی اصولگرا پیروزی ارزشمندی بود که احمدی‌نژاد توانست در سال 86 از آن خود کند‌. اهمیت این پیروزی در این بود که گروه 5+6 مرکب از معتمدین عمدتا سنتی جناح اصولگرا که قرار بود لیستی واحد از نامزدهای همه طیف‌های اصولگرا برای انتخابات ارائه کنند‌، نظر لطف خود را به حامیان رییس‌جمهور نشان دادند و لیستی را منتشر کردند که حضور هواداران کابینه در آن محسوس بود به طوری که اگر این لیست در تهران رای‌آور شود‌، خیال رییس‌جمهور تا‌حدود زیادی از بابت پارلمان راحت خواهد شد‌، اما هواداران رییس‌جمهور به‌رغم اقبال خوبی که از جانب سنتی‌ها کسب کرده‌اند اکنون به خوبی می‌دانند که نباید رقیبان درون حزبی را نادیده بگیرند‌. حامیان دولت‌، باید در انتخابات مجلس با رقیبانی پر قدرت و کارآزموده دست و پنجه نرم کنند‌. افرادی نظیر محسن رضایی‌، محمد‌باقر قالیباف و علی لاریجانی‌. اینان رقیبان بالقوه احمدی‌ن‍‍‍ژاد در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری به حساب می‌روند و از هم‌اکنون می‌کوشند عاقبت‌اندیشی کرده و تا جایی که ممکن است یاران خود را به پارلمان بفرستند‌.
رقابت محمد‌باقر قالیباف با محمود احمدی‌نژاد از مدت‌ها پیش آشکار شده است و شهردار تهران با کسب کرسی‌های قابل اعتنایی از شورای شهر پایتخت توسط هوادارانش در سال گذشته اکنون از اعتماد به نفس کافی برای ادامه رقابت با هواداران رییس‌جمهور برخوردار است‌. او در چند ماه گذشته بارها با زبانی نسبتا صریح احمدی‌نژاد و سیاست‌های او را مورد حمله قرار داده است و از هم‌اکنون نیز این شایعه قوی وجود دارد که سردار سابق و شهردار فعلی اسب خود را برای انتخابات ریاست جمهوری آینده زین کرده است، اما او در مرحله فعلی در پی آن است که دسته‌ای از یارانش را بر کرسی‌های سبز پارلمان جای دهد تا شاید آنان بتوانند جاده رسیدن آقای شهردار به ریاست دولت را هموار کنند‌. در کنار قالیباف یک سردار سابق دیگر هم وجود دارد‌. چهره‌ای شناخته شده به نام محسن رضایی‌. با آن که رضایی شخصا برای نشستن بر کرسی پارلمان پیش‌قدم نشده، اما او نیز به مانند قالیباف جماعتی از منتقدان دولت را رهبری می‌کند‌. رضایی البته تاکنون کمتر از قالیباف زبان به انتقاد از دولت گشوده است، اما پایگاه اینترنتی منتسب به او یعنی سایت تابناک و پیش از آن بازتاب، عملکرد سیاسی و اقتصادی دولت را به صراحت مورد‌انتقاد قرار می‌دهد به گونه‌ای که انتقادهای این پایگاه اینترنتی‌، با واکنش‌های عصبی شدیدی از جانب هواداران دولت روبه‌رو بوده است‌. پیش‌تر نیز پایگاه اینترنتی بازتاب که آن نیز منتسب به محسن رضایی بود تا آنجا به انتقاد از دولت ادامه داد که از فعالیتش جلوگیری شد‌.
شاید در میان منتقدان درون‌جناحی دولت‌، علی لاریجانی مصلحت‌اندیش‌ترین فرد باشد‌. مردی که با وجود کنار کشیدن از ریاست مهم‌ترین پرونده دیپلماتیک کشور‌، همچنان زبان دیپلماتیک را حفظ کرده است و سعی می‌کند احتیاط را در موضع‌گیری‌هایش رعایت کند‌. ولی تقریبا میان صاحب‌نظران این اتفاق نظر وجود دارد که کنار کشیدن او از ریاست شورای‌عالی امنیت ملی به اختلاف سلیقه‌هایش با مشی رییس‌جمهور در سیاست خارجی بر می‌گشت و احتمال وجود همین اختلاف سلیقه‌هاست که اکنون تحلیل گران را بر آن داشته‌، لاریجانی را مردی از جنس منتقدان دولت قلمداد کنند‌. اگر تحلیل‌های موجود درباره دسته‌بندی درونی گروه‌های اصولگرا درست باشد‌، باید مربعی از منتقدان دولت ترسیم کرد که سه ضلع آن را هواداران قالیباف و لاریجانی و رضایی در بر‌می‌گیرد و ضلع چهارم نیز جماعت اصولگرایان منتقد مجلس هفتم همچون افروغ و خوش‌چهره و توکلی و ابوطالب‌اند‌. این طیف منتقدین در هفته‌های اخیر تلاش زیادی کرده‌اند که ائتلافی را برای رقابت با هواداران دولت در انتخابات مجلس شکل دهند، اگر ائتلاف آنان موفق به کسب پیروزی شوند‌، دولت و هوادارانش روزهای چندان خوشی را نباید انتظار بکشند‌.
آزمون عملگرایی اصلاح طلبان
تئوریسین برجسته جنبش اصلاحات‌، سعید حجاریان‌، چند سال پیش گفته بود که اصلاحات‌، جنبشی بی‌سر است اما می‌شود یک تعبیر استعاره‌ای دیگر را نیز برای بیان حال جنبش اصلاحات به کار برد‌. می‌توان اصلاحات را به درختی بی‌باغبان تشبیه کرد که از بس شاخه‌هایش کج و معوج رشد کرده و هرس نشده‌اند درخت را از شکل و قیافه انداخته‌اند‌. اگر شاخه‌های کم‌جان اصلاحات هرس شده بودند‌، اگر شاخه‌های جوان‌تر اجازه سبز شدن می‌یافتند‌، شاید وضع و حال جریان اصلاح‌طلبی در ایران متفاوت از آن چیزی بود که اکنون وجود دارد‌، اما به هر روی گفتمان اصلاحات پس از ده سال از دوران رشد و نموش در سال 76‌، هنوز به کوچک‌ترین بازاندیشی دست نزده است‌. طی ده سالی که از دوم خرداد 76 گذشته‌، ایران چندین تحول مهم و اساسی را به نظاره نشسته است، اما اصلاح‌طلبان ناتوان از بازاندیشی درون‌گفتمانی‌، همان کلیشه‌های سال 76 را دوباره و چندباره تکرار می‌کنند‌. غفلت اصلاح‌طلبان از بازاندیشی در گفتمان خود پیامدهای تلخی برای آنها به همراه داشته است‌. مهم‌ترینش این که آنان در چند انتخابات گذشته‌، میدان سیاست را دو‌دستی تقدیم رقیب کردند به طوری که اکنون و در آستانه انتخابات مجلس هشتم‌، تقریبا هیچ سهمی از مدیریت سیاسی کشور را نیز در اختیار ندارند‌. شاید تنها ترفند و تاکتیک قابل اعتنای اصلاح‌طلبان که می‌توان آن را در خدمت به بازاندیشی گفتمانی نیز قلمداد کرد‌، تلاش آنها برای تقویت پیوند‌های درونی برای رسیدن به ائتلافی علیه رقیب مشترکشان یعنی اصولگرایان دانست‌. تلاشی که تاکنون نه کاملا کامیاب بوده است و نه کاملا ناکام. مثلا در سومین دوره انتخابات شهر و روستا‌، آنان به واسطه حفظ همبستگی درونی و ارائه لیستی واحد از سوی همه گروه‌های اصلاح‌طلب‌؛ توانستند سهمی از کرسی‌های شورای پایتخت را از آن خود کنند‌. سهمی اندک شمار ولی امیدوار‌کننده برای ادامه دادن تاکتیک ائتلاف‌. آنان با تجربه ائتلاف در شوراها‌، از ابتدای سال 86 نیز به دنبال این بودند که با جلوگیری از پراکندگی نیروها‌، راه ورود به صحن سبز پارلمان را هموار کنند‌، اما از آنجا که همه چیز مطابق انتظار پیش نمی‌رود‌، اصلاح‌طلبان نیز برای ادامه سیاست ائتلاف با مشکلاتی قابل پیش‌بینی از قبل مواجه شدند‌. آنان با این که برای نگه‌داشتن نیروهایشان زیر یک چتر واحد‌، چهره موجهی چون محمد خاتمی را به عنوان عامل اتحاد گروه‌های مختلف اصلاح‌طلب برگزیدند‌، اما برخی از گروه‌ها‌، خاتمی را به عنوان رهبری واقعا مختارحمایت نکردند‌. برای مثال، حزب اعتماد ملی به دبیر کلی شیخ مهدی کروبی بارها و بارها از تفاوت لیست انتخاباتی شان با لیست ائتلاف اصلاح‌طلبان سخن به میان آورد تا نشان دهد که ائتلاف اصلاح‌طلبان بر‌چه پایه‌های شکننده‌ای بنا شده است‌. ولی به هر حال پس از ریزش بسیاری از نیروهای مورد‌حمایت ائتلاف اصلاحات از فیلتر رد‌صلاحیت‌ها و ماندن گزینه‌هایی واقعا محدود برای رقابت‌، مکانیسم دستیابی به یک لیست واحد ساده‌تر شد. اصلاح‌طلبان ناگزیر شدند از همه گزینه‌های باقی‌مانده استفاده کنند و لذا دیگر جای زیادی برای سهم خواهی از لیست انتخاباتی باقی نماند.
با این حال، برای این که آرایش درونی جریان اصلاح‌طلبان ایران‌، روشن تر شود‌، باید منتظر ماند تا التهاب ناشی از انتخابات مجلس هشتم بخوابد و آن زمان به این سوال پاسخ داد که آرایش نیروهای اصلاح‌طلب‌، تفاوتی با گذشته کرده است یا نه‌؟‌ هرچند که از هم‌اکنون نیز می‌توان چشم‌اندازی از این آرایش به دست داد‌. چرا که برخی متغیرها از هم‌اکنون قابل پیش‌بینی هستند‌. مثلا بر‌اساس برآوردها انتظار می‌رود که اصلاح‌طلبان در خوشبینانه‌ترین حالت موفق به کسب حداکثر ۳۰‌درصد کرسی‌های پارلمان شوند و اقلیتی نه چندان قوی را در مجلس شکل دهند‌. در این صورت حضور آنان در ساختار قدرت کماکان محسوس نخواهد بود و همین حضور کمرنگ‌، احتمالا جلوی چند پارگی بیشتر درون این جریان را خواهد گرفت‌. از سوی دیگر انتظار می‌رود که اصلاح‌طلبان در ماه‌های بعد از انتخابات مجلس عملگراتر از گذشته ظاهر شوند‌. این عملگرایی البته اکنون نیز در میان گروه‌های سرشناسی مانند‌، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی‌، جبهه مشارکت و حزب کارگزاران سازندگی و حزب اعتماد‌ملی قابل مشاهده است‌. هر‌چند که عملگرایی حزب اعتماد ملی از جنس دیگری است و در تفکر این حزب‌، ویژگی خوداتکایی و استقلال رای بیشتر از علاقه به کار جمعی به چشم می‌خورد. ولی به هر حال محتمل ترین چشم‌انداز برای ترسیم آرایش‌درونی اصلاح‌طلبان‌، قرار گرفتن گروه‌های عملگرا در یک‌سر طیف و قرار گرفتن گروه‌های اقماری مانند مردم‌سالاری و همبستگی در سر دیگر طیف است‌. هر چند که این آرایش احتمالی نیز ممکن است به دلایل متعددی تغییر کند‌. خصوصا با نزدیک شدن به زمان رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری در سال آینده و به تبع آن مطرح شدن نام گزینه‌های متعدد از جانب اصلاح‌طلبان برای این انتخابات‌، دستیابی به ائتلاف میان عملگرایان مشکل‌تر خواهد شد تنها نقطه امید برای اصلاح‌طلبان عملگرا شاید این باشد که تجربه انتخابات دور نهم ریاست جمهوری همه آنان را تا آن حد متنبه کرده باشد که دیگر هوس فرستادن چند کاندیدای اصلاح‌طلب در میدان رقابت ریاست جمهوری در سر نداشته باشند‌. اشتباهی که در صورت تکرار‌، اصلاح‌طلبان را تا زمان نامشخص دیگری دور از زمین قدرت نگاه خواهد داشت‌.
سکوت معنادار معتدلین
یک جمله معروف در میان اهالی سیاست پیرامون کیش سیاسی آیت‌ا... ‌هاشمی رفسنجانی وجود دارد‌. جمله‌ای که رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام خود نیز به آن علاقه‌مند است «‌هاشمی فراجناحی است» با این تعریف‌، طبیعتا نمی‌شود ‌هاشمی را در دل یکی از دو گفتمان حاکم بر ایران امروز جای داد‌، اما نقش او در مناسبات سیاسی ایران نیز پر‌رنگ‌تر از آن است که نادیده گرفته شود‌، لذا باید سهمی جداگانه برای او در آرایش نیروهای سیاسی ایران در نظر گرفت‌. گرچه تحلیل رفتار سیاسی‌هاشمی همواره کار دشواری بوده است، اما بسیاری از تحلیل‌گران در یک تفسیر کلی معتقدند که وی در طی یک فرآیند از چهره‌ای محافظه‌کار به چهره‌ای عملگرا و از چهره‌ای عملگرا به چهره‌ای اصلاح‌طلب تبدیل شده است‌. چنان که اکنون وی را در کنار محمد خاتمی و مهدی کروبی‌، اضلاع مثلث اصلاحات در ایران قلمداد می‌کنند‌. ظاهرا ‌هاشمی خود نیز از این که در‌حال‌حاضر به عنوان ضلعی از مثلث اصلاحات شناخته می‌شود ناخرسند نیست‌، لااقل این که او تاکنون اعتراضی نسبت به این تحلیل‌ها نکرده است‌، اما سوای جهت‌گیری فعلی آیت‌ا... ‌هاشمی‌، آنچه در سال ۸۶ برای تحلیل‌گران سیاسی تعجب‌آور شد‌، سکوت حواریون ‌هاشمی و عقب‌نشینی‌شان از میدان انتخابات مجلس بود‌. چنانکه مطرح‌ترین گزینه نزدیک به ‌هاشمی یعنی حسن روحانی از حضور در رقابت‌های مجلس امتناع کرد و حزب اعتدال و توسعه به دبیرکلی محمد باقر نوبخت نیز که انتظار می‌رفت اعضایش در انتخابات شرکت کنند و هواداران‌ هاشمی در مجلس را شکل دهند‌، از کاندیداتوری صرفنظر کردند و با سکوت تامل‌برانگیز خود سوالی بزرگ را در فضای سیاسی ایران به وجود آوردند‌. به همین جهت‌، در آرایش نیروهای سیاسی ایران در سال ۸۶‌، این معتدل‌های نزدیک به ‌هاشمی بودند که راهی غیرقابل پیش‌بینی در پیش گرفتند‌. انگیزه آنها برای دوری گزیدن از انتخابات مجلس هنوز به درستی بر کسی معلوم نیست‌، اما حالا این شایعه دهان‌به‌دهان در بین سیاسیون می‌چرخد که آنان رقابت در میدانی بزرگ‌تر را انتظار می‌کشند‌.
سرنوشت نامعلوم
مناقشه‌های جاری در فضای سیاسی ایران را اندکی از بالاتر که نگاه کنیم‌، در سپهر سیاست‌، باز همان گفتمان جمهوری اسلامی نمایان می‌شود که نفوذش را حفظ کرده و دو شاخه راست و چپش هم به‌رغم ریزش‌ها و رویش‌هایشان به حیات خود ادامه می‌دهند‌. حتی کسانی هم که امروز عنوان معتدل‌ها به آنها داده می‌شود باز در یک تقسیم‌بندی کلی جایی در سمت راست یا چپ گفتمان جمهوری اسلامی دارد‌. اصلاح‌طلبان رادیکالی چون نهضت آزادی و ملی مذهبی‌ها را هم باید همچنان در شاخه چپ این گفتمان در نظر آورد‌. آنها نیز مانند همتایان خود در طیف چپگرا در ارائه گفتمانی بدیل ناکام بوده‌اند و بنابراین از همان ضعفی رنج می‌برند که بر گروه‌های دیگر اصلاح‌طلب نیز وارد است‌. در مورد اصلاح‌طلبان نیز به نظر می‌رسد که آنان تا زمانی که دست به بازاندیشی گفتمانی نزنند و تا زمانی که حرف تازه‌ای نداشته باشند‌، سرمایه‌های اجتماعی خود را یکی‌یکی از دست خواهند داد و همچنان پشت دروازه‌های قدرت می‌مانند، اما شاخه راست گفتمان جمهوری اسلامی که اکنون در غرور ناشی از فتوحات سیاسی قرار دارد هم با خطرهای جدی مواجه است‌. آنان تاکنون به‌رغم فتح قوه‌مجریه و قوه‌مقننه و شوراهای شهر و روستا‌، از رقابت رو به فزونی درون حزبی رنج می‌برند‌، چنان که دوستان و متحدان سابق در این جناح‌، به رقیبانی آماده رزم تبدیل شده‌اند و اگر رقابت نفس‌گیر اصولگرایان بدون دستیابی به صلحی از سر مصلحت همچنان ادامه یابد‌، سرنوشت آنان نیز بهتر از اصلاح‌طلبان نخواهد بود‌. پاشنه آشیل اصولگرایان ادامه رقابت فرسایشی درون جناحی است‌. آنان برای نجات دادن خود باید هر‌چه زودتر صلح کنند‌.