کدام یک به ایمان و اخلاق نزدیکترند
لیــبرالیســــم یا کمــــونیــــسم
در دنیا ممکن است اشخاص زیادی از تعبد و اخلاق بسیار دم زنند، ولی در عمل دانسته یا ندانسته خلاف آن عمل کنند.
مهدی صدقی کلوانق*
در دنیا ممکن است اشخاص زیادی از تعبد و اخلاق بسیار دم زنند، ولی در عمل دانسته یا ندانسته خلاف آن عمل کنند. همچنین هستند نظامهایی سیاسی که از اخلاق دم میزنند، ولی در واقعیت دانسته یا ندانسته آن را پایمال میکنند. نظامهای کمونیستی بهترین نمونه این نظامها هستند. نظامهای کمونیستی در ابتدا با هدف برقراری عدالت و رهانیدن کارگران از استثمار سرمایهداران بهوجود آمدند، ولی پس از مدتی در سیاست و اقتصاد چنان اخلاق را زیر پا گذاشتند که گویی اصلا هدف چیز دیگری بوده است. کشتارهای خونین و زندانهای مخوف در شوروی سابق و چین با هدف برپایی و استحکام حکومتهای کمونیستی هنوز در خاطره تاریخ مانده است. کارل پوپر این سخن را چه زیبا گفته است:
«در میان آرمانهای سیاسی آنکه ادعای خوشبخت کردن بشریت را دارد شاید از همه خطرناکتر است. تلاش برای برپایی بهشت در روی زمین همیشه راه به جهنم برده است. برخی از کسانی که میپندارند قادر هستند، بشریت را سعادتمند کنند آدمهای خطرناکی هستند زیرا که پس از مدتی تصور میکنند که محق هستند انسانهای شرور بیشماری را از میان بردارند. به عبارت دیگر هدف وسیله را توجیه و تقدیس میکند.»
این نظامها علاوه بر این آزادیهای زیادی را محدود کردند و جامعهای پر از فساد و استبداد بهوجود آوردند. دین را افیون تودهها دانستند و دینداران را به تیغ قهر خود سپردند. دیندار بودن در این جوامع گناه نابخشودنی به شمار آمد. مسجدها و معابد را ویران کردند یا آنها را تبدیل به انبار کردند. این نظامها برای تمام مردم برنامه تعریف کردند. میخواستند با برنامهریزی همه آنها را سعادتمند کنند. اما برای اجرای برنامههای سعادت مدار خود آدمهای به اصطلاح شرور زیادی را به تیغ قهر جلاد سپردند. برای سالهای طولانی و بلند مدت برنامهریزی کردند و چنان به آینده برنامههای خود اطمینان داشتند که گویی صاحب اختیار دنیا بودهاند. میخواستند چون خدا همه امورات را جهت خواستهها و برنامه های کنترل و مدیریت کنند. در مقابل این سرکشیها خداوند مزه تلخ شکست را بر آنها چشاند و برنامههایشان را یکسره هیچ و پوچ کرد. شوروی کمونیست پس از هفتاد سال کفر، طغیان و سرکشی نابود شد و چین کمونیست مجبور شد راه آزادسازی در پیش بگیرد. این همان سنت خداوندی است که در قرآن بارها به آن اشاره شده است.
اما در مقابل نظامهای لیبرالی بودند که از همان ابتدا راه تواضع در پیش گرفتند. نه آزادی انسانهایی را که خداوند آنها را آزاد خلق کرده بود، پایمال کردند و نه راه ضدیت با دین پیمودند و نه در اقتصاد و سیاست ادعایی بیش از حدود توان عقلانیت بشری مطرح کردند. هم در اقتصاد مردم را آزاد گذاشتند و هم در سیاست، ولی به شرطی که آزادی افراد و انسانهای دیگر پایمال نشود. به خاطر این تواضع نه تنها درعرصه سیاست و اقتصاد باقی ماندند، بلکه تبدیل به الگویی در سیاست و اقتصاد برای دیگر کشورها و ملتها شدند. امروزه در این کشورها - بخصوص در آمریکا- مسلمانان و مومنانی زندگی میکنند که آزادانه به اعمال و عبادات خود میرسند و به دلیل وجود شرایط برابر و آزاد و داشتن یک دین حق هر ساله بر تعداد آنها افزوده میشود زیرا ادیان و مذاهب آسمانی به اعتقاد مومنانشان بر پایه حق استوارند و در شرایط برابر و آزاد بیشتر حقانیت خود را نشان میدهند. همه این موارد نشان میدهد که در این شرایط این دین حق در صورتی که اصول آزاد اندیشی و آزاد منشی را ضایع نکند به راحتی و بدون خونریزی خواهد توانست فراگیر شود و اندیشهها و سیاستهای حق مدار خود را به اجرا در آورد. اما منادیان این دین حق نباید راه آزاد اندیشی را مسدود کنند و راه اصلاح را ببندند در آن صورت این دین حق هر اندازه هم که بر حق باشد منزوی خواهد شد. اکثر انقلابیون از اندیشههای چپ بیشتر بهره برده بودهاند تا اندیشههای لیبرالیستی. بسیاری از آنها از اسلام و شیعه تفسیر کمونیستی داشتند. با سیری کوتاه در کتابها و آثار به جا مانده از معلم شهید انقلاب، دکترعلی شریعتی، میتوان به راحتی نفوذ اندیشههای چپ به افکار انقلابی را نشان داد. علاوه براین در جبهه اقتصاد نیز سیاستهای تمرکزگرایانه را که قبل از انقلاب شروع شده بود در دوره انقلاب بیشتر حاکمیت یافت که تا به امروز هنوز اثرات آن زایل نشده است.
*کارشناس ارشد بازرگانی
ارسال نظر