ایران دانشگاه خصوصی ندارد
دکتر محمدعلی نجفی: «دانشگاه خصوصی در ایران یک رویاست» مسوولان کشور مخالف دانشگاههای خصوصی هستند.
معتقد است ایجاد دانشگاههای خصوصی در تمام دنیا تجربه موفقی بوده ولی در ایران فرهنگ ایجاد آن شکل نگرفته است که بخشی از این مساله به مبانی سیاسی افراد تصمیم ساز مملکتی باز میگردد و بخشی ناشی از یک نوع فقر فرهنگی نسبت به ایجاد این فضا در کشور است. محمدعلی نجفی میگوید دولتیان باید قبول کنند که خصوصیسازی هم یک راه است برای توسعه آموزش عالی، منابع انسانی و تولید علم. تجربه مدارس غیرانتفاعی را موفق میداند و پیشنهاد میدهد که مدل مناسبی برای دانشگاهها نیز خواهد بود. محمدعلی نجفی که سابقه چندین سال وزارت در آموزس عالی و آموزش و پرورش در ایران پس از انقلاب را دارد، تاکید میکند که آموزش عالی خصوصی در ایران مصداق خارجی نداشته و در صورت ادامه یافتن سیاستهای کنونی، داشتن دانشگاه خصوصی در ایران یک رویا خواهد بود.
شاید بهتر باشد از گذشته شروع کنیم تا در ابتدا تصویری از فضای کلی شکلگیری آموزش عالی در ایران داشته باشیم.
دانشگاهها و مدارس عالی تا قبل از انقلاب وضعیت خاص خودش را داشته است که فکر میکنم موضوع کار شما هم نیست، چون نیازمند تحقیقات گستردهای است و درقالب یک مصاحبه و گزارش چند صفحهای نمیگنجد. ولی در مجموع شاید بتوان گفت وضعیت دانشگاههای خصوصی قبل از انقلاب از جهاتی خیلی بهتر از الان بوده است و از جهاتی نیز بدتر. از آن جهت بدتر بوده است که مجموعهای از موسسات آموزش عالی خصوصی در کشور در دهه ۴۵ تا ۵۵ یا به عبارت بهتر تا آغاز انقلاب تشکیل شد که از نظر کیفیت آموزشی درسطح بسیار پایینی قرار داشت و شاید یکی از خدمات بزرگی که انقلاب فرهنگی انجام داد این بود که موسسات آموزش عالی با کیفیت بسیار پایین را منحل یا ادغام کرد و بعدها به آنها سرو سامانی داد. اما از این جهت موسسات آموزش عالی قبل از انقلاب بهتر از موسسات فعلی است که واقعا چندین مرکز آموزش عالی خصوصی معتبر قبل از انقلاب وجود داشته که با توجه به معیارهای روز دنیا میتوان به آنها گفت دانشگاه خصوصی. یعنی هم از نظر سرمایه و منابعی که در تشکیل دانشگاه دخالت داشته کاملا خصوصی بوده و هم از نظر بعضی از مقررات و ضوابط آموزشی و نحوه گزینش کاملا خصوصی اداره میشده است. بنابراین به لحاظ تاریخی باید در مورد این دو گروه از دانشگاهها دسته بندی انجام داد و بررسی کرد که سرنوشت هر کدام از دانشگاهها به کجا ختم شده است. اما در مورد بعد از انقلاب میتوان گفت که در حال حاضر دانشگاه خصوصی متناسب با آنچه مدلهای بینالمللی مطرح میکنند نداریم. یعنی ما دانشگاههایی به نام غیرانتفاعی ایجاد کردهایم که فقط سرمایهها و منابع تشکیل دهنده آن از بخش غیردولتی گرفته شده است و امروز هم از نظر هزینهها و بودجه مورد نیاز به دولت وابستگی ندارند. ولی سیاستها و برنامهریزیهای آنان توسط دولت انجام میگیرد. شاید همین لفظ عجیب و غریب که ما برای این دانشگاهها با عنوان غیرانتفاعی درست کردهایم برای آنها خوب باشد چون مردم با آنچه که در دنیا به عنوان دانشگاه خصوصی از آن یاد میشود اشتباه نکنند. چون این دانشگاهها از نظر ضوابط و مقررات آموزشی، ازنظر گزینش استاد و دانشجو و از نظر برگزاری رشتهها و تصمیمگیری متاسفانه نیاز مستقیم به اجازه دولت دارند و میتوان گفت کم و بیش همان وضعیت دانشگاههای دولتی را دارا هستند. اگر شما بگویید اگر یک دانشگاه صد درصد دولتی باشد، دولتی محسوب میشود و لااقل باید ۵۰ درصد غیردولتی باشد تا به آن بگوییم خصوصی، به نظر من هیچ یک از این دانشگاههای غیرانتفاعی درحد ۵۰درصد غیردولتی نیستند. بلکه وابستگی آنها به مجموعه نظام تصمیمگیریهای دولت و نظام مدیریت دولتی بیش از ۵۰ درصد است. لذا به یک معنایی میتوان گفت دانشگاه خصوصی در ایران نداریم.
دانشگاهی مثل دانشگاه امام صادق را هم نمیتوان یک دانشگاه خصوصی دانست ؟
دانشگاهی مثل امام صادق از منابع مالی عمومیارتزاق میکند. ممکن است مستقیما در بودجه دولت برای آنها ردیف در نظر گرفته نشده باشد، ولی آنچه که منابع مالی آنها را تشکیل میدهد منابع عمومیکشور است و هیچ تفاوتی از نظر منابع با دانشگاههای دولتی ندارند فقط یک مقدار دستشان بازتر است و امکانات بیشتری برای هزینه کردن دارند. دانشگاه امام صادق در دوران وزارت من در فرهنگ و آموزش عالی شکل گرفت. این دانشگاه قبل از انقلاب دانشگاه مدیریت وابسته به دانشگاههاوارد بود و در واقع یک مجموعه دولتی محسوب میشد که با کمک دانشگاههاروارد تشکیل شده بود. در آن زمان به عنوان وزیر وقت موافقت کردم ساختمان این دانشگاه به دانشگاه امام صادق داده شود با این امید که دانشگاهی در چارچوب دانشگاه دولتی و با یک نظام جدید آموزشی نسبت به نظام سنتی آموزش عالی کشور تشکیل داده باشیم. ولی خوب دیدیم که بعد از مدتی از نظر نظام آموزشی و برنامهها و حتی تامین منابع صد در صد دولتی یا خیلی شبه دولتی شد. بنابراین به این معنا من میگویم ما دانشگاه خصوصی نداریم.
چرا شاکله دانشگاههای خصوصی و تفکر خصوصی سازی در این بخش بعد از انقلاب متوقف شد؟
به نظر من چندین علت دارد یک اینکه اصولا تفکر بعد از انقلاب در بین مسوولان و حتی شاید بتوان گفت در بین مردم بر اساس آنچه تبلیغ شده بود، آمادگی برای پذیرش حضور بخش خصوصی نبود. افکار غالب نمیپذیرفت بخش خصوصی واقعا مستقل از دولت یک موسسه آموزش عالی با کیفیت بالا را تاسیس و اداره کند و لذا الان هم اگر شما در بین بسیاری از روشنفکران جامعه، دانشجویان و استادان دانشگاه مطرح کنید که آیا شما موافق حضور بخش خصوصی در سیستم آموزش عالی هستید؟ به این معنا که با امکانات و منابع شخصی و با پذیرش چارچوب کلی ضوابط دولت و آموزش عالی دانشگاهی در سطح دانشگاه صنعتی شریف ایجاد کند، دانشجو انتخاب کند بدون اینکه به دولت کاری داشته باشد؟ فکر میکنم شاید بالای ۷۰ درصد جواب منفی باشد. این یک مشکل فرهنگی است که بعد از انقلاب به طور جدی کسی این مساله را مورد بحث و کنکاش قرار نداده است. زمانی که مقرر شد دانشگاههای غیرانتفاعی در کشور تاسیس شود، شورای عالی انقلاب فرهنگی متنی را در این مورد تصویب کرد. به نظرم به طور کلی هیچ وقت دولت و وزارت فرهنگ و آموزش عالی موافق تاسیس این دانشگاهها نبودند.
چرا؟
چون یک گرایش فکری با لایههای سوسیالیسم وجود دارد که به استناد قانون اساسی میگوید: آموزش عالی باید تا سرحد خودکفایی کشور دولتی و رایگان باشد. این گرایش هنوز هم در جامعه ما هست و چون کار فرهنگی در این رابطه فرهنگی صورت نگرفته و کسی به طورجدی به جنگ این تفکر نادرست نیامده، من فکر میکنم ما هنوز تا راهاندازی یک دانشگاه خصوصی به معنای واقعی آن در ایران فاصله زیادی داریم. کسانی که معتقدند راه اندازی چنین مرکز آموزش عالی به نفع کشور است باید بیایند و حرف بزنند و کم کم این تابو را بشکنند. کما اینکه در مورد مدارس غیرانتفاعی نیز همین وضعیت حاکم بود تا سال ۶۷ که من وارد آموزش و پرورش شدم با اینکه قانون تاسیس مدارس غیرانتفاعی چند سالی بود به تصویب مجلس رسیده بود اما فضای عمومیکشور به ویژه در آموزش و پرورش ضد این مدارس بود و فکر میکردند که اقدام برای تاسیس این مدارس به منزله انحراف از سیاستهای انقلابی و اصول قانون اساسی است. حتی وزیر وقت آموزش و پرورش تا پیش از حضور من در این وزارتخانه به عنوان یکی از نکات مثبت عملکرد خود اعلام میکرد اجازه نداده است مدارس غیرانتفاعی راه اندازی شوند. در حالی که قانون به دولت تکلیف کرده بود که این مدارس باید در ایران ایجاد شوند. یکی از معاونان وقت آموزش و پرورش نیزهنگام ورود من به این وزارتخانه با صراحت به من گفت من اجازه نمیدهم شما بیایید و میخ مدارس غیرانتفاعی را بکوبید و بروید. یعنی چنین تعبیری داشت.
پس چگونه توانستید راه مدارس غیرانتفاعی را هموار کنید؟
انجام کار فرهنگی و فعالیتهای دیگر باعث شد که مدارس غیرانتفاعی جای خودشان را در جامعه باز کنند تا به امروز که هویت مستقلی دارند. حتی شنیدم اخیرا در مجلس طرحی را تنظیم کردهاند که عنوان غیرانتفاعی را از این مدارس بگیرند تا تحت عنوان مدارس ملی یا مدارس خصوصی فعالیت کنند تا عملکرد آنها با عنوان آنها یکی شود.
دانشگاهها نمیتوانستند مثل مدارس تایید شوند؟
دولت از نظر فکری اصلا موافق نیست. بعد از انقلاب برای اولین بار در زمان دولت آقایهاشمیرفسنجانی بحث ایجاد این دانشگاهها مطرح شد که در آن زمان دکتر معین وزیر فرهنگ و آموزش عالی بودند و من وزیر آموزش و پرورش. ما در واقع کار تاسیس مدارس و دانشگاههای غیرانتفاعی را همزمان شروع کردیم. منتهی به اعتقاد من هم آقای دکتر معین و هم تیمیکه در آن زمان در وزارت آموزش عالی بودند اعتقادی به اینکه تاسیس این دانشگاهها به نفع کشور است، نداشتند؛ لذا مجموعه ای از محدودیتها را به وجود آوردند که حتی برخی از این محدودیتها را بعدا در شورای انقلاب فرهنگی هم به تصویب رساندند که در واقع با این کار ماهیت اصلی خصوصی بودن را از این دانشگاهها گرفتند: از نظر مقررات، ضوابط، اعمال محدودیت برای مجوزها به این معنا که دانشگاه مجبور است برای هر رشتهای مجوزهای متعدد درخواست کند یا برای گرفتن تعداد دانشجو، نحوه گزینش دانشجو و بسیاری مسائل دیگر به وزارت علوم مراجعه کند و حتی در هیات امنای این دانشگاهها باید افرادی باشند که ناخواسته و بدون رضایت ریاست دانشگاه باید در این دانشگاهها وارد شوند.
مشکلات فقط در حد مباحث فرهنگی بوده است یا اعمال نظر شخصی نیز صورت گرفته؟
نکته اول مباحث فکری فرهنگی بود، اما نکته دوم این است که دستگاه آموزش عالی کشور به دلیل موافق نبودن با این سیستم امکاناتی در اختیار این دانشگاهها نگذاشته است. درست برخلاف مدارس غیرانتفاعی که ما تلاش کردیم در سالهای نخست شکلگیری این مدارس برای اینکه عدهای تشویق به تاسیس این مدارس شوند بهترین امکانات آموزشی در بهترین نقاط تهران یا شهرهای بزرگ را با قیمتهای بسیار ارزان به این افراد اختصاص دهیم. البته این کار با نظارت وزارت مسکن و آموزش و پرورش انجام شد تا از این شرایط سوءاستفاده نشود. ما در آن زمان گفتیم اگر قرار است مدرسه ساخته شود فرقی نمیکند دولت بسازد یا بخش خصوصی، اگر بخش خصوصی حاضر است این زمین را تبدیل به مدرسه کند به نفع دولت است که برود یک منطقه محرومتر برای خودش مدرسه بسازد.
معضلی که دانشگاههای غیرانتفاعی در حال حاضر با آن مواجهاند مشکل تایین شهریه از سوی دولت است که محدودیت بسیاری برای غیردولتیها ایجاد کرده و باز هم وسیلهای برای سایه انداختن بر غیرانتفاعیها است. تعلق نگرفتن دانشجو، رشته آموزشی و مباحثی از این دست نیز ادامه فعالیت برخی غیرانتفاعیها را به مخاطره انداخته است.
من باز این مورد را با مدارس غیرانتفاعی مقایسه میکنم. مدارس غیرانتفاعی برای تعیین شهریه تقریبا دستشان باز است. البته یک ضوابط کلی وجود دارد، اما آموزش و پرورش از ابتدا بر اساس یک فهم سمپاتیک نسبت به این مدارس قبول کرد که شهریهها در حدی باشد که سود معقولی عاید موسسان شود و بتوانند از نیروهای بسیار خوب با دستمزدهای بالا بهرهمند شوند اما در دانشگاههای غیرانتفاعی با توجه به شهریههایی که برای آنها تعیین میشود به طور قطع نمیتوان از نیروهای خوب به عنوان استاد استفاده کرد و من فکر میکنم اگر سرانه یک دانشجو را در نظام آموزش عالی دولتی با شهریههای یک دانشگاه غیرانتفاعی مقایسه کنند، مشخص میشود که دولت چه ظلمیبه آنها میکند. چون به عنوان یکی از اعضای هیات امنا با دانشگاههای غیرانتفاعی همکاری داشتهام میدانم با ارقامیکه دولت تعیین میکند اصلا امکان اداره دانشگاه در سطح کیفی بالا وجود ندارد.
چطور با همین شرایط طرح اجرای مدارس غیرانتفاعی به طور نسبی موفق است و در شهرهای کوچک مدارس خوب غیرانتفاعی ایجاد شده است ولی دانشگاههای غیرانتفاعی نتوانستند به سطحی برسند که در حد دانشگاههای بزرگ مطرح شوند؟
اصولا راه اندازی دانشگاه که از نظر کیفی در سطح بالای علمیباشد نیازمند سرمایه گذاری بسیار زیاد است. چون دولت کمک نمیکند این سرمایه باید صرفا از سوی بخش خصوصی تامین شود و بخش خصوصی که بتواند چنین سرمایه گذاری در آموزش عالی انجام دهد متاسفانه وجود ندارد. بخش خصوصی ما همیشه به حد زیادی تاجر مسلک بوده و سوداگر است. بنابراین حاضر نیست سرمایه خودش را در این بخش وارد کند. آن کس که دغدغه فرهنگی و توانایی علمیبرای انجام این کار دارد سرمایه ندارد. آن کس که سرمایه دارد نه دغدغه فرهنگی دارد و نه توانایی علمی.
بخشی از قشر فرهنگی هم که سرمایه دارد به دلیل فشارهای وزارت علوم حاضر به سرمایه گذاری نیست.
دلیل آن روشن است: اگر سرمایهگذاری اولیه هم انجام شود ایجاد یک دانشگاه معتبر و با کیفیت بالا از نظر تخصصی کار بسیار مشکلی است. جذب نیروی متخصص هم دشواراست. در بین استادان دانشگاه در بخش دولتی هم گرایش توام با انگیزه و علاقه برای کار با دانشگاههای غیرانتفاعی وجود ندارد. البته این یک دور باطل است؛ چون دانشگاه خوب غیرانتفاعی نداریم که اسم و رسم و اعتبار بالایی داشته باشند استادان خوب احساس میکنند در شان آنها نیست که دراین دانشگاهها تدریس کنند.چون استادان خوب در این دانشگاهها تدریس نمیکنند، دانشگاه خوب نخواهیم داشت. بنابراین دچار دور باطل از این نوع شدهایم که مدام تقویت میشود. دانشگاههای غیرانتفاعی نمیتوانند پول زیادی بدهند بنابراین انگیزه مالی هم ایجاد نمیکنند. مجموعه این عوامل موجب شده که متوسط سطح کیفی دانشگاههای ما در بخش غیرانتفاعی پایین تر از متوسط سطح کیفی در بخش دولتی باشد.
این مشکل تحت چه شرایطی حل میشود؟
به نظر من در کشوری که تقریبا همه چیز دست دولت است و هیچ حرکت جدی بدون حمایت دولت انجام نمیشود باید دولت پشت این قضیه بیاید، اعتقاد راسخ پیدا کند که واقعا ایجاد دانشگاههای خصوصی در دراز مدت به نفع کشور است و بعد شروع کند به تقویت آنها و به دانشگاههای خصوصی مجوز فعالیت مشترک با دانشگاههای معتبر و موسسههای تحقیقاتی بینالمللی بدهد. اکنون در دنیا نیز دانشگاههای معتبر از طریق دولت با مراکز معتبر قرارداد منعقد نمیکند، بلکه دانشگاهها مستقیما با هم و در حیطه فعالیتهای آکادمیک همکاری دارند. برای مثال فرهنگستان علوم آمریکا افرادی از اعضای فرهنگستان را به دعوت دانشگاه صنعتی شریف به ایران میفرستد. ولی اگر وزارت علوم بخواهد این کار را انجام دهد قطعا جواب منفی دریافت میکند. چون روابط آکادمیک در دنیا به گونه دیگری است. دولت اگر امروز شروع به این کار کند شاید بتوان امیدوار بود تا ۲۰ سال دیگر ایران هم ۵ دانشگاه طراز اول خصوصی در سطح دنیا داشته باشد. ولی دانشگاههای غیرانتفاعی ما با این وضعیت به جایی نمیرسند و در حد نازلی از فعالیتها باقی میمانند.
چگونه و از چه راهی نظارت حداکثری دولت، به نظارت حداقلی تبدیل میشود؟
من معتقد نیستم که نظارت از سوی دولت نباشد،آن بخش از نظارت که ضروری است باید صورت گیرد.ولی متاسفانه الان در مواردی غیرضروری نه تنها نظارت بلکه دخالت از سوی دولت در کار این دانشگاهها انجام میشود. فکر میکنم روش یک بحث است و اینکه عزم و اعتقادی برای این کار باشد بحث دیگر است. در مورد روش کار میتوان بحث بسیار کرد. راههای زیادی وجود دارد که چگونه میتوان بخش خصوصی و گروههای صاحب صلاحیت را ترغیب و بعد آنها را منسجم کرد. من الان میگویم ما هنوز باید دوره قبل از این را بحث کنیم و اینکه اصلا اعتقادی به اینکه دانشگاه خصوصی در کشور میتواند در جهت توسعه علم و توسعه منابع انسانی مفید واقع شود داریم یا نداریم. فقط دولت هم نیست بیرون دولت هم اینطور است جو غالب دربین مسوولان کشور مخالف این بحث است. اگر هم گفتهاند دانشگاههای غیرانتفاعی تشکیل شود به نظرم بیشتر برای خالی نبودن عریضه است. وگرنه الان ظرفیت دانشگاههای دولتی، آزاد و به ویژه پیام نور با آن وضعیت اسفبار خودش آنقدر بازار تقاضا را اشباع کرده است که دیگر از نظر تقاضا در آموزش عالی نیازی به بخش خصوصی نیست. زمانی ما میگفتیم تقاضای اجتماعی برای آموزش عالی بسیار زیاد است و برای پاسخگویی به این تقاضا دانشگاههای خصوصی را راه اندازی کنیم، ولی متاسفانه در حال حاضر تقاضا برای آموزش عالی در حال کم شدن است. الان هم ظرفیت ما بیش از تقاضا شده است و مشکلی است که همه به سیاستهای نادرست دولت بازمیگردد. البته فقط هم به دولت نهم برنمیگردد ولی در دولت نهم بزرگترین فاجعهای که در آموزش عالی رخ داد در ارتباط با دانشگاه پیام نور و توسعه عجیب و غریب آن بود. ولی مشکل دانشگاههای خصوصی به عملکرد تمام دولتها باز میگردد.
شما هم زمانی جزو دولت بودید و به نحوی دخیل در این سیاستها.
سوابق موجود نشان میدهد که من با آن سیاستها مخالف بودم چه در مورد توسعه دانشگاه آزاد به این شکل و چه در مورد دانشگاههای دولتی.
با توجه به تمام صحبتهای شما تنها دولت در خصوصی نشدن دانشگاههای ایران مقصر است و نمیتوان سرمایه گذاران بخشخصوصی، روشنفکران، سیاستمداران و دانشگاهیان را خیلی مقصر دانست.
نه تنها در دولت بلکه در بین بخش بزرگی از مسوولان دولت این اعتقاد وجود ندارد و حتی این را یک تفکر انحرافی میدانند. برای اینکه زمانی فکر میکردند هرکس وارد دانشگاه شود حتما وزیر و وکیل میشود؛ بنابراین دانشگاهها راه کنترل مدیریتهای بالای جامعه را در اختیار دارند و این نباید از اختیار دولت خارج شود، چون خلاف عدالت و امنیت نظام و از این جنس عقاید و حرفها است. ولی الان که معلوم شده هرکس وارد دانشگاه خوب نشود در کشور ما وزیر و وکیل میشود. بنابراین باید آن طرف قضیه را مواظب باشند، چون کسانی که وارد دانشگاهها میشوند حداکثر مهندس و در یک شرکت پیمانکاری مشغول میشوند.
دولت برای آغاز این کار با توجه به مباحث سیاسی با چه چالشهایی روبرو خواهد بود؟
یکی از چالشهای مهم این است که دانش آموزان با استعداد برای ورود به دانشگاه ابتدا دانشگاههای شناخته شده دولتی را به دلائل مختلف انتخاب میکنند. طبیعی است که این مساله چالش جدی برای نظام آموزش عالی محسوب میشود. چگونه یک دانشگاه غیردولتی میتواند دانشجویان خوب جذب کند، در حالی که الویت نخست همه دانش آموزان، دانشگاههای دولتی است.
با توجه به گفتههای شما هیچگاه در ایران دانشگاه خصوصی و معتبر نخواهیم داشت.
اگر رئیس جمهوری بیاید که اعتقاد به این کار داشته باشد و مسوولان بالاتر و پائین تر از خودش را نیز به انجام این امر قانع کند میتوان برنامه ای تدوین کرد که تا ۲۰ سال آینده، ۴ یا ۵ دانشگاه خوب خصوصی با فاکتورهای معتبر داخلی داشته باشیم و بعد از آن به بینالمللی شدن آن فکر کنیم. ولی اگر وضعیت فعلی ادامه پیدا کند رسیدن به این نقطه فقط یک رویا است، مثل این رویا که امروز میخواهیم دنیا را مدیریت کنیم، دانشگاه خصوصی هم همین طور است.
ارسال نظر