دکتر صالحی اصفهانی با استناد به پژوهش های حوزه اقتصاد فقر:
یارانه نقدی جداگانه به مادران؛ نقشآفرین در بهبود وضعیت فقرا
طرح پرداخت یارانه نقدی در ایران، به صورت بالقوه میتواند به یکی از موضوعات پژوهشی مهم «اقتصاد فقر» در سطح بینالمللی تبدیل شود
در فاز دوم طرح هدفمندی، لازم است یارانههای نقدی «هدفمند»تر شوند
طرح پرداخت یارانه نقدی در ایران، به صورت بالقوه میتواند به یکی از موضوعات پژوهشی مهم «اقتصاد فقر» در سطح بینالمللی تبدیل شود
در فاز دوم طرح هدفمندی، لازم است یارانههای نقدی «هدفمند»تر شوند
دکتر صالحی اصفهانی در یک نگاه
دکتر جواد صالحی اصفهانی، چهرهای مشهور و معتبر برای بسیاری از اقتصاددانان ایرانی محسوب میشود. بدون شک بخشی از این اعتبار به سوابق آکادمیک ارزشمندی چون اخذ دکترای اقتصاد از دانشگاه هاروارد و سابقه تدریس طولانی در دانشگاههای «ویرجینیاتک»، آکسفورد و پنسیلوانیا مربوط میشود؛ اما بخشی دیگر از این اعتبار، ناشی از سوابق پژوهشی گسترده ایشان در حوزههای پژوهشی مرتبط با اقتصاد فقر است.
دکتر صالحی اصفهانی، با وجود سالها اقامت در خارج از کشور، همواره مسائل اقتصادی ایران را با دغدغهمندی تمام دنبال کرده و کوشیده است تا همهساله در تعطیلات دانشگاهی سفرهایی به ایران داشته باشد؛ سفرهایی که معمولا با تلاش ایشان برای مشاهده شرایط مختلف حاکم بر اقتصاد ایران همراه بوده و معمولا بخش ثابتی از این مسافرتها به بازدید از شرایط زندگی روستاییان اختصاص دارد.
علاوه بر اینها، یکی دیگر از دلایل شناختهشده بودن دکتر صالحی برای دانشجویان و استادان اقتصاد ایرانی، به وبلاگ تخصصی اقتصادی ایران مربوط میشود؛ وبلاگی که به تحلیل مسائل اقتصادی مختلف ایران، با تاکید بر مباحث مربوط به فقر، توزیع درآمد، آموزش و اشتغال میپردازد.
دکتر صالحی اصفهانی از آغاز طرح هدفمندی یارانهها با کلیات این طرح موافق بوده و در مصاحبهها و مقالات مختلف این اعتقاد خود را بیان کرده است که اگر جزئیات این طرح به خوبی طراحی شود، خواهد توانست علاوه بر کمک به رونق اقتصاد ملی، نقش موثری در کاهش جمعیت زیر خط فقر در ایران داشته باشد. وی در مصاحبه پیشرو، کوشیده است تا با استناد به برخی پژوهشهای مرتبط با اقتصاد فقر، پیشنهادهایی را برای اصلاح برخی جزئیات پرداخت یارانه نقدی به خانوارهای فقیرترین دهک درآمدی کشور ارائه دهد:
آقای دکتر صالحی، سیستم پرداخت یارانه نقدی ماهانه به شهروندان ایرانی، هماکنون 22ماهه شده است. صرفنظر از تاثیرات پرداخت یارانه نقدی بر وضعیت معیشتی طبقات درآمدی متوسط، یکی از اهداف مهم بیانشده برای سیستم پرداخت یارانه نقدی، کمک به کاهش میزان «فقر مطلق» در ایران بوده است. شما میزان موفقیت بهدستآمده در زمینه کاهش جمعیت زیر «خط فقر مطلق» را چگونه ارزیابی میکنید؟
به احتمال فراوان، پرداخت یارانه نقدی به همه شهروندان ایرانی در این دوره ۲۲ماهه، به کاهش تعداد افراد زیر خط فقر مطلق کمک کرده است و این مساله را میتوان یک نقطه قوت طرح هدفمندی محسوب کرد. اما نکته مهم این است که اگر چارچوب کلی پرداخت یارانه نقدی به شیوه فعلی ثابت بماند، همین نقطه قوت میتواند در بلندمدت به نقطه ضعف تبدیل شود. بنابراین، ما اگر بخواهیم تاثیر مثبت پرداخت یارانه نقدی بر کاهش فقر همچنان ادامه یابد، لازم است در مرحله دوم طرح هدفمندی، شیوه پرداخت یارانه نقدی را تا حدی اصلاح کنیم.
یک نکته دیگر، بحث افزایش نرخ بهره است که خیلی از کارشناسان میگویند که ما باید نرخ بهره را بالا ببریم که مردم پولهایشان را در بانکها بگذارند و مثلا به جای خرید جنس چینی، پسانداز کنند. این سیاست درست است، اما باید توجه کنیم که افزایش نرخ بهره، فقط روی وضعیت دهکهای درآمدی متوسط تاثیر گذار است، اما برای طبقات فقیرتر که باید تمرکز اصلی برنامه ما باشد، این سیاست موثر نیست. واقعیت این است که خانوارهای فقیر چون درآمد بسیار اندکی دارند، این یارانه نقدی را پسانداز نخواهند کرد؛ بنابراین اگر میخواهیم تاثیر یارانه نقدی در کاهش جمعیت زیر خط فقر بیشتر باشد، باید ساختار فعلی پرداخت یارانه نقدی به خانوارهای فقیر را به شکلی اصلاح کنیم که به آنها انگیزه بدهیم که پول دریافتی را درست خرج کنند.
به نظر شما، کدام ویژگیهای پرداخت یارانه نقدی باید اصلاح شوند تا تاثیر مناسبتری در کاهش فقر مطلق داشته باشد؟
این نتیجهگیری بر اساس آمار نمونه هزینه و درآمد خانوار و «خط فقر»هایی است که من محاسبه کردهام. البته نتایج کلی، به این «خط فقر»ها بستگی ندارند و «خط فقر»های مشابه همین نتیجه را تایید میکنند. معیار متعارف بینالمللی در زمینه «خط فقر مطلق» درآمد روزانه سه دلار برای هر نفر است که اگر قیمت دلار را بر مبنای شاخص «برابری قدرت خرید» (PPP) در نظر بگیریم، در سال 1389، در ایران معادل ۱۵۰۰ تومان خواهد بود. این مقدار، همان است که من برای روستاها محاسبه کردهام. اما بنا به محاسبات من در سال 89، برای شهرها خط فقر تقریبا ۲۴۰۰ تومان در هر روز برای هر نفر است و برای تهران ۳۲۰۰ تومان. با این فرضها و براساس آمارهای ارائهشده در سال ۱۳۸۹، در سه فصل اول سال (قبل از انجام طرح) حدود نهونیم میلیون ایرانی در فقر به سر میبردند، اما در فصل چهارم سال بعد از اجرای طرح هفت میلیون نفر زیر خط فقر بودند. یعنی در اثر پرداخت یارانه نقدی 1500 تومانی در روز برای هر نفر، حدود دو و نیم میلیون ایرانی از زیر خط فقر درآمدهاند که تقریبا یک و نیم میلیون آنها روستایی بودهاند. البته در سال بعد افزایش تورم و بیکاری اثرات منفیای روی فقر
دارند که در این محاسبات نیستند؛ چون آمار آن در دست نیست. ولی همین که در ابتدا این طرح موفق بوده هم به نظر من حائز اهمیت است.
اما با وجود آنکه من پرداخت یارانه نقدی به شیوه فعلی در آغاز طرح هدفمندی را مفید و به سود فقرا میدانم، ولی تصور میکنم که اگر ما به دنبال تاثیرگذاری پایدارتر بر کاهش فقر هستیم، باید به تدریج اصلاحاتی در شیوه پرداخت یارانه نقدی به پایینترین دهک درآمدی کشور انجام دهیم.
منظور شما دقیقا چه اصلاحاتی است؟ آیا منظور شما این است که باید میزان یارانه نقدی پرداختی به پایینترین دهک درآمدی را بیشتر کنیم؟
بگذارید اینطور بگویم که ما باید سعی کنیم به تدریج پرداخت یارانه نقدی را «هدفمند»تر کنیم. هدفمندتر کردن پرداخت یارانه نقدی هم دارای دو جنبه است: اولا باید سیاستی در دستور کار قرار دهیم که پول را بیشتر به خانوادههای فقیرتر برساند و یارانه نقدی آنان را افزایش دهد که طبیعتا لازمه این امر شناسایی دقیق خانوادههای فقیرتر براساس درآمد و ثروت است. صد البته چنین فرآیندی مهم است، اما اجرای آن در ایران کار بسیار مشکلی بوده و در کوتاهمدت امکانپذیر نیست که من قدری جلوتر به ریشه مشکل بودن این فرآیند در ایران اشاره میکنم.
ثانیا باید شیوه پرداخت یارانه را به نحوی اصلاح کنیم که توزیع پول در داخل خانوارهای فقیر هم هدفمندتر شود و به عبارت دیگر بتوانیم پول را در داخل خانوادههای فقیر، به افرادی برسانیم که نیاز بیشتری دارند. در این زمینه دوم، بهترین سیاست این است که گروه هدف ما، «کودکان فقیر» باشند و سیاستهایی را اجرا کنیم که پول پرداختی به عنوان یارانه نقدی، هر چه بیشتر به سمت هزینه شدن در زمینه ارتقای کمی و کیفی آموزش کودکان خانوادههای فقیر، بهبود وضعیت بهداشت و سلامت آنها، و همینطور بهبود روحیه آنان مثلا در چارچوب توسعه امکانات ورزشی جهتدهی شود.
اهمیت حرکت به سمت «یارانه نقدی مشروط» (Conditional Cash Transfer)
چطور میتوانیم از هزینه شدن یارانه نقدی در زمینه آموزش یا سلامت و بهداشت کودکان فقیر اطمینان حاصل کنیم؟ آیا شما دارید به بحث موسوم به «پرداخت کمکهای نقدی مشروط» اشاره میکنید؟ منظور شما مثلا این است که افزایش یارانه نقدی برای ساکنان مناطق محروم کشور، مشروط بر ثبتنام کودکان در مدارس باشد؟
براساس پژوهشهای تجربی صورتگرفته در حوزه اقتصادی فقر، دو راهکار کلیدی در این زمینه داریم، یک راهکار کوتاهمدت و یک راهکار میانمدت: راهکار کوتاهمدت این است که ما بیاییم و نیمی از یارانه نقدی هر خانوار را به پدر و نیمی را به مادر بدهیم تا احتمال تلف شدن یارانه نقدی پرداختی به فقیرترین دهک درآمدی در در زمینههایی مانند خرید سیگار یا مواد مخدر، کاهش یابد. پژوهشهای متعددی در مناطق فقیرنشین کشورهای مختلف وجود دارد که نشان میدهد پرداخت کمکهای نقدی به مادران، شانس هزینه شدن این یارانه نقدی در زمینه آموزش و بهداشت کودکان را افزایش میدهد.
الان ما آمدهایم و یک نفر که معمولا پدر است را به عنوان رییس خانوار در نظر گرفتهایم، ولی باید برویم به این سمت که یارانه نقدی را به هر دو سرپرست خانوار بدهیم که زن و شوهر هستند.
دادن این پول به هر دو سرپرست به صورت مساوی، به ویژه در مورد خانوارهای فقیر ساکن مناطق محروم، اقدام بسیار مهمی است. به ویژه با توجه به اینکه در بسیاری از خانوارهای فقیر، یکی از والدین ممکن است معتاد به مواد مخدر بوده یا به هر دلیل دیگری بخش کمی از کمک نقدی دریافتی را برای کودکان خرج کند. حالا اگر ما بیاییم یارانه نقدی را نصف کنیم و نصف را به پدر و نصف را به مادر بدهیم، با یک کار ساده، شانس هزینه شدن یارانه نقدی برای کودکان خانوادههای فقیر را افزایش دادهایم.
باید توجه کنیم که در اسلام هم ما مساله مالکیت جداگانه زن و شوهر را داریم و براساس قوانین اسلام، زنان بعد از ازدواج، اموالشان در اموال شوهر ذوب نمیشود و میتوانند مالکیت مستقل داشته باشند. بنابراین توجیه شرعی هم برای محروم کردن مادران خانوادهها از دریافت مستقیم یارانه نقدی وجود ندارد.
بسیار خب، شما به اهمیت شریک ساختن مادران خانوارهای فقیر در پرداخت یارانه نقدی اشاره کردید که چنین تصمیمی طبیعتا در کوتاهمدت قابل اجرا است. اما راهکارهای میانمدت برای افزایش تاثیر یارانه نقدی بر ارتقای آموزش و بهداشت کودکان خانوارهای فقیر چیست؟
ما در مباحث تئوریک «اقتصاد فقر»، بحثی در زمینه پرداخت «کمکهای نقدی مشروط» (Conditional Cash Transfer) داریم که با علامت اختصاری CCT به آن اشاره میشود. این اصطلاح، به مجموعه برنامههایی اشاره میکند که کمکهای نقدی را به صورت مشروط در اختیار خانوادههای مناطق فقیرنشین قرار میدهند؛ چه مشروطسازی به ثبتنام و حضور منظم کودکان در مدارس، چه مشروطسازی به نمرات کودکان، چه مشروطسازی به مراجعه منظم برای مراقبتهای بهداشتی و درمانی کودکان و ...
مثلا در مناطق فقیرنشین مکزیک و بنگلادش و فیلیپین، چون مشکل اصلی خانوارهای فقیر نفرستادن کودکان به مدرسه بود، دولتهای این کشورها در چارچوب برنامههایی نه چندان وسیع، کمکهای نقدی را برای بخشی از ساکنان این مناطق در نظر گرفتند که دریافت این کمکها مشروط بر ثبتنام همه کودکان و حضور منظم آنان در مدرسه بود.
اصلاحات فاز دوم طرح هدفمندی، در راستای کمک بیشتر به فقرا
آقای دکتر، شما این اصلاحات را برای فاز دوم طرح هدفمندی پیشنهاد میدهید؟ یا به نظر شما از همان اول هم شیوه فعلی پرداخت یارانه نقدی، لااقل برای خانوارهای مناطق محروم، به اشتباه طراحی شده بود؟
در مجموع به نظر من در مرحله اول، پرداخت نقدی به همین شکل درست بود. ما چارهای نداشتیم که در مرحله اول، سادهترین شیوه را برای پرداخت یارانه نقدی در نظر بگیریم تا به قول معروف، ساختار پرداخت یارانه نقدی پا بگیرد. اما در فاز دوم پرداخت یارانه نقدی، اگر بخواهیم سیستم یارانه نقدی هدفمندتر شود و تاثیر بیشتری در کاهش فقر داشته باشد، باید در سطح اول به دنبال پرداخت یارانه نقدی برابر به پدر و مادر باشیم، در سطح بعد ببینیم مشکل خانوارهای فقیر در ایران چیست، بعد بر روی همان مشکلات یارانه نقدی را مشروط کنیم. مثلا اگر در مناطقی از کشور نرخ ثبتنام کودکان دختر در مدرسه پایین است، افزایش یارانه نقدی ساکنان آن مناطق در فاز دوم طرح هدفمندی، باید مشروط به ثبتنام و حضور منظم کودکان دختر در مدرسه باشد.
بسیار خب، حالا اگر ما بخواهیم در مرحله دوم طرح هدفمندی، میزان افزودهشده به یارانه نقدی خانوارهای فقیر را به صورت «مشروط» پرداخت کنیم، این سوال پیش میآید که از کجا مهمترین مشکلات خانوارهای زیر خط فقر مطلق را تشخیص دهیم؟ و از کجا بدانیم که مشروطسازی پرداخت یارانه نقدی، میتواند این مشکلات را کاهش دهد؟
اگر بخواهیم مشروطسازی پرداخت یارانه نقدی بر پایهای پژوهشی صورت گرفته و در عین حال به چارچوبی سازگار با ویژگیهای بومی مناطق فقیرنشین کشور برسیم، باید زیرساختهای شکل گرفتن تحلیلهای آماری مناسب را ایجاد کنیم. مثلا بیاییم و در یک استان شروع کنیم و یارانه نقدی را نصف به پدر و نصف به مادر بدهیم و در یک استان دیگر هم پرداخت یارانه نقدی را مشروط به ثبتنام و حضور منظم کودکان در مدارس کنیم. بعد از گذشت شش ماه یا یک سال، بیاییم ومثلا پنج هزار خانواده را انتخاب کنیم و تاثیرات مختلف این تغییر شیوه پرداخت یارانه نقدی را ارزیابی کنیم و ببینیم که مثلا وضعیت آموزش یا بهداشت و سلامت کودکان چه تغییری کرده است. بعد بر مبنای این ارزیابی علمی، هم میتوانیم چارچوب علمیتر و دقیقتری را برای اصلاح سیستم یارانه نقدی در کل کشور پیشنهاد کنیم و هم اینکه چنین برنامههایی میتواند فرصت ناب پژوهشی در اختیار اقتصاددانان متخصص در حوزه اقتصاد فقر در سراسر جهان قرار داده و ایران را روی نقشه علمی مباحث «اقتصاد فقر» در سطح بینالمللی قرار دهد.
کشش بالای طرح «یارانه نقدی»، در جلب پژوهشهای بینالمللی «اقتصاد فقر»
آیا شما واقعا فکر میکنید طرح پرداخت یارانه نقدی در ایران، کشش تبدیل شدن به یکی از موضوعات پژوهشی اقتصاد فقر در سطح بینالمللی را دارد؟
قطعا همینطور است.
مثلا در مکزیک آمدند و در چارچوب برنامهای تحت عنوان «پروگرسا»، از اواسط دهه 1990، پرداختهای نقدی برای خانوارهای بخشی از مناطق فقیرنشین خود در نظر گرفتند. با وجود آنکه وسعت این برنامه بسیار کمتر از ایران بود، و فقط بخش کوچکی از ساکنان مناطق روستایی بسیار فقیرنشین مکزیک را در بر میگرفت، اما خیلی در سطح بینالمللی مشهور شد و پژوهشگران متخصص در حوزه اقتصاد فقر، از کشورهای مختلف، بالغ بر 100 طرح پژوهشی علمی دقیق در زمینه جنبههای مختلف این برنامه انجام دادند و سعی کردند بر مبنای این طرحهای پژوهشی، پیشنهادهایی هم در اختیار سایر کشورهایی قرار دهند که به دنبال برنامههای مشابهی بودند. هماکنون کشورهایی مانند فیلیپین و بنگلادش و چند کشور دیگر که دارای انبوهی از جمعیت فقیر هستند، برنامههایی مشابه برنامه مکزیک را در بخشهایی از مناطق فقیرنشین خود اجرا میکنند.
چرا برنامه ارائه «کمکهای نقدی مشروط» در مکزیک، اینقدر در سطح بینالمللی مشهور شد و نظر پژوهشگران را به خود جلب کرد؟
علت مشهور شدن برنامه مکزیک در سطح بینالمللی، این بود که اولا خود مکزیک در طول این سالها از تمرکز پژوهشگران کشورهای مختلف برای تجزیه و تحلیل نتایج این طرح، استقبال کرده و آمارهای دقیق مورد نیاز را در اختیار آنها قرار داده است. ثانیا درآغاز کمکهای نقدی را به یک گروه کوچک پرداخت کردند و بعد از شش ماه وضعیت آنها را با دیگران مقایسه کردند و وقتی دیدند که مفید بود، توسعهاش دادند. بعد آمدند در یک منطقه همه کمک نقدی را به پدر دادند و در منطقهای دیگر بخشی را به پدر و بخشی را به مادر، و باز هم بعد از گذشت چند ماه آمدند و کار پژوهشی برای مقایسه نتایج حاصله و انتخاب شیوه تاثیرگذارتر انجام دادند و خلاصه در هر مرحله با کار پژوهشی برنامه را پیش بردند. همین پشتوانه پژوهشی که شامل پژوهش خود مکزیکیها و پژوهشگران خارجی بود، باعث شد با وجود نوسانات سیاسی در مکزیک، کلیت برنامه در طول این سالها ثابت باقی بماند.
خلاصه آنکه اگر ما هم جزئیات پرداخت یارانه نقدی را با قدری تفاوت در استانهای مختلف کشور اجرا کنیم، ماده اولیه بسیار ارزشمندی برای انجام پژوهشهایی غنی در حوزه اقتصاد فقر خواهد بود و بعد از مدتی میتوانیم بر مبنای این پژوهشها به جمعبندی مناسبی در مورد مناسبترین شیوه پرداخت یارانه نقدی برای کاهش موثر فقر در کشور برسیم.
بسیار خب، شما در زمینه اصلاح سیستم یارانه نقدی برای کمک بیشتر به خانوارهای فقیر، به اهمیت پرداخت یارانه نقدی مساوی به پدر و مادر، اهمیت مشروطسازی افزایش یارانه نقدی به ارتقای آموزش و بهداشت و سلامت کودکان، و اهمیت کارهای پژوهشی برای یافتن شیوه بهینه مشروطسازی افزایش یارانه نقدی اشاره کردید.
در پایان این گفتوگو، متشکر میشوم اگر توضیحی هم در مورد شیوه ایجاد تمایز بین دهکهای درآمدی مختلف با هدف افزایش یارانه نقدی گروههای کمدرآمد بفرمایید.
همانطور که قبلتر هم اشاره کردم، باید به دنبال چنین برنامهای هم باشیم، اما چنین برنامهای برای جامعه ایران که مردم به هیچ عنوان عادت نکردهاند درآمدهای خود را به دولت اعلام کنند، فرآیند پیچیده و طولانیمدتی خواهد بود.
اشتباه ما این بود که فکر کردیم با یک پرسشنامه از طرف یک سازمان آماری میشود درآمد مردم را فهمید؛ در حالی که در کشورهای پیشرفته فهم درآمد هر خانوار، از طریق سازمانهای آماری صورت نمیگیرد، بلکه از دل سیستم فراگیر مالیاتی صورت میگیرد که توسط وزارت دارایی طراحی شده و در طول سالهای طولانی پخته شده است و پشت سر آن هم قوه قضائیه وجود دارد که تخلف در اطلاعرسانی درآمدی را به عنوان تخلف مالیاتی شناسایی میکند. حالا وزارت دارایی و قوه قضائیه در همکاری با هم، ساختاری را ایجاد میکنند که به تدریج شهروندان یاد میگیرند واقعیت درآمدشان را به دولت اعلام کنند و وجود این سیستم جامع، یکی از ویژگیهای هر جامعه مدرن است. اما به هر حال اگرچه چنین ساختاری باید حتما در ایران هم طراحی شود، اما طراحی آن دستکم در کوتاهمدت ناممکن است و تا زمانی که چنین ساختاری طراحی نشده باشد، اگر بخواهیم یارانه نقدی عدهای را کاهش دهیم، ریسک بالایی در زمینه معترض شدن شهروندان وجود دارد. بنابراین اگر بخواهیم در فاز دوم طرح هدفمندی به سمت هدفمندتر کردن سیستم پرداخت یارانه نقدی و افزایش تاثیر آن در فقرزدایی برویم، در کوتاهمدت باید بر این مساله
متمرکز شویم که به شیوههایی که توضیح داده شد و سایر شیوههای مفید، نسبت هزینه شدن یارانه نقدی پرداختی به خانوارهای فقیر در زمینه آموزش و بهداشت و سلامت را افزایش دهیم تا به این وسیله بتوانیم به خروج تدریجی اما پایدار آنها از چرخه فقر امیدوار باشیم.
* m.hashemkhany@gmail.com
ارسال نظر