رئیس «بورس» و حقیقیها
علیرضا باغانی سرانجام رئیس سازمان بورس تغییر کرد و علی صالحآبادی صندلی ریاست این سازمان را به محمد فطانت فرد واگذار کرد. در یادداشت قبلی از مطالبات کلی و اساسی بازار از رئیس جدید سازمان بورس و اوراق بهادار سخن گفتیم. فعالان بازار سرمایه اکنون مدیر جدیدی را در مدیریت سازمان بورس میبینند و منتظرند تا ببینند رئیس جدید چگونه میخواهد کار خود را شروع کند، آن هم در شرایط سخت کنونی. . . البته در همین جا این توصیه به فعالان بازار سهام ضروری است که انتظارات خود را از رئیس جدید منطقی کنند، زیرا او هم مثل سایر دولتمردان در شرایطی پست خود را تحویل گرفته که واقعا شرایط عادی نیست و بخش عمدهای از رخدادهای کنونی ناشی از تاثیریپذیری سریع و ناگزیر بورس از متغیرهای برونزا است.
علیرضا باغانی سرانجام رئیس سازمان بورس تغییر کرد و علی صالحآبادی صندلی ریاست این سازمان را به محمد فطانت فرد واگذار کرد. در یادداشت قبلی از مطالبات کلی و اساسی بازار از رئیس جدید سازمان بورس و اوراق بهادار سخن گفتیم. فعالان بازار سرمایه اکنون مدیر جدیدی را در مدیریت سازمان بورس میبینند و منتظرند تا ببینند رئیس جدید چگونه میخواهد کار خود را شروع کند، آن هم در شرایط سخت کنونی... البته در همین جا این توصیه به فعالان بازار سهام ضروری است که انتظارات خود را از رئیس جدید منطقی کنند، زیرا او هم مثل سایر دولتمردان در شرایطی پست خود را تحویل گرفته که واقعا شرایط عادی نیست و بخش عمدهای از رخدادهای کنونی ناشی از تاثیریپذیری سریع و ناگزیر بورس از متغیرهای برونزا است.
اما به هر ترتیب فطانت فرد برای شروع باید بداند که بازار از او چه میخواهد. حتما خبر بخشی از این مطالبات ازطریق رسانه به گوش آقای رئیس میرسد و بخشی را هم احتمالا همکاران او به گوشش میرسانند. همانطور که میدانید در مورد ارتباطات رسانهای اولین رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار یعنی صالحآبادی، نگاهها مثبت است. بیشتر رسانهها معتقدند وی مردی رسانهای بوده است و البته همزمان انتقادهایی را متوجه مدیران زیرمجموعه وی و مدیران بورسها میکنند. بیشتر خبرنگاران معتقدند بورسیها در دوران رونق بورس، ارتباطی صمیمانه با رسانهها داشتهاند؛ اما همین که اوضاع تغییر میکرد، انزوا را ترجیح میدادند. گاه برخی خبرنگاران که در ایام کسادی بازار سرمایه سری به تالار بورس زدهاند، با این سوال سهامداران مواجه شدهاند که آیا بورس شما را فرستاده تا اصطلاحا سر و گوشی آب بدهید؟! البته این نگاه از سر عصبانیت سهامداران، واقعیت عینی نداشته است و مسلما خبرنگاران هیچگاه سخنگو یا نماینده سازمان بورس نبودهاند.
در اینجا نمیخواهیم درباره مطالبات بخش رسانهای بازار صحبت کنیم و تنها مقصود از بازگوکردن این نکته گذرا این بود که بخشی از ارتباط رئیس سابق سازمان با بازار ازطریق رسانهها شکل میگرفت ولی یکی از علامت سوالهای دوره گذشته این بوده که صالحآبادی بهرغم جلساتی که با سهامداران حقوقی داشته، از چه طریق با سهامداران حقیقی و دیدگاههای آنها ارتباط برقرار میکرده است؟ پیگیریها نشان میدهد که وی با این افراد ارتباط دو سویه نداشته و حداکثر از دیدگاههای آنها مطلع میشده است. روش آشنایی رئیس بورس با نظرات سرمایهگذاران خرد این بازار را میتوان به این صورت خلاصه کرد: از مرکز تماس بورس، اطلاعاتی به وی ارسال میشده، مدیر روابط عمومی با حضور در فضای مجازی تا حدودی دغدغهها را دریافت و به وی ارائه میکرده است. مرکز شکایات بورس نیز محملی برای گزارشهایی با زاویه قضایی بوده است. البته ممکن است ارتباطات فردی نیز بهطور بسیار محدودی نقش داشته باشد مثلا در جلسهای که با فعالان حقوقی بازار داشته، آنان دیدگاههای سهامداران خرد را هم بیان کردهاند که متاسفانه به دلیل عدم دعوت از خبرنگاران در حتی یکی از این جلسات، این بخش آخر را باید به صورت فرضیه تلقی کرد. صالح آبادی در آخرین مصاحبه خود با رسانهها در جایگاه ریاست سازمان در روز چهارشنبه ۲۵ آذر درباره علت شکل نگرفتن کانون سهامداران حقیقی، گفت: «نکته مهمی که درخصوص کانون سهامداران حقیقی وجود داشت و باعث شد این کانون شکل پیدا نکند، این بود که با وجود تعداد میلیونی سهامداران چگونه میتوان کانونی تاسیس کرد که به معنای واقعی و نه در عنوان، کانون سهامداران حقیقی باشد و در فرض وجود سازوکاری برای حل این ابهام، این کانون دقیقا در چه بخشهایی قرار است نماینده سهامداران حقیقی باشد و آیا مثلا یک سهامدار حقیقی حاضر است به کانون اجازه دهد تا به نمایندگی از وی در مجامع شرکتها حاضر شده و رای دهد. همین ابهامات باعث شد که تا به امروز چنین کانونی شکل نگیرد.»
اما سوال اساسی اینجا است حال که این کانون شکل نگرفته، آیا صالح آبادی به دنبال کانالی دیگر برای مواجهه مستقیم با سهامداران بوده است!؟ بهطور اتفاقی و در هنگام بررسی سایت سازمان بورس، متوجه شدیم در بخش «درباره سازمان» قسمتی به نام ملاقات مردمی رئیس سازمان وجود دارد. هنگامی که وارد صفحه این بخش میشویم، در همان ابتدا با این پیام مواجه میشویم: به صفحه نوبتدهی اینترنتی ارتباطات مردمی رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار خوشآمدید. این سامانه بهمنظور ارتباط مستقیم رئیس سازمان با فعالان و ذینفعان بازار سرمایه طراحی شده است.
در ادامه یک نمونه از فرم مربوط را هم تکمیل کرده و کد رهگیری دریافت کردیم. ظاهرا این بخش از اوایل مهرماه سالجاری روی سایت سازمان قرار داشته، اما هیچ ملاقات مردمی انجام نشده است. ظاهرا آقای رئیس، دیر و زمانی که اوضاع بازار نامساعد بوده و در حقیقت پس از ۸ سال ریاست سازمان متوجه شده که ارتباط با سهامداران نیز برای اداره بازار ضرورت داشته است!تا جایی که به یاد داریم، رئیس سازمان بورس جز موارد استثنایی و تا حدودی غیرمترقبه هرگز با سهامداران حقیقی برخوردی نداشته است. وی نه جلسه ملاقات مردمی داشته است و نه در محلی حضور داشته تا مردم به وی مراجعه کنند البته یکی از چالشها هم این است که علی صالحآبادی چطور و از طریق این سیستم دیدار میخواسته با مردم ملاقات کند. اگر فرض کنیم از این ۷ میلیون کد سهامداری حتی نصف آن نیز حقیقی باشد و از این ۳ و نیم میلیون نفر فقط یک در هزار هم تقاضای ملاقات داشته باشند، وی باید با ۳۵۰۰ نفر ملاقات کند. اگر هر نفر هم تنها ۱۰ دقیقه میخواست صحبت کند- که معمولا درددل سهامداران حقیقی بیش از اینها هست- وی باید حدود ۶۰۰ ساعت وقت میگذاشت که با توجه به مشغلههای زیاد، این کار به هیچ وجه مقدور نبوده است. با مطالعه نوشتهای که در صفحه اول سایت ملاقات مردمی میبینیم، این شیوه ارتباط بهمنظور بررسی مستقیم دیدگاهها طراحی شده بسیار ساده است. اگر جمعبندی کنیم که این ملاقاتها - به فرض هم که امکان اجرایی پیدا میکرده - جنبه تبلیغاتی داشته و مدیر ارشد بازار سرمایه بهطور کلی نمیتوانسته با عموم مردم ملاقات کند.
به هر صورت حالا سازمان بورس سیستمی برای ملاقات مردمی دارد که باید تکلیف خود را با آن روشن کند. دوره مدیریت حدودا ۱۰ ساله صالحآبادی پایان یافت، حالا با تغییرات مدیریتی رخ داده در بورس نگاه سهامداران خرد به فطانت است. از نظر نگارنده قبل از اینکه فعالان مختلف بازار مطالبات خود را از رئیس جدید مطرح کنند بهتر است او خود را به سهامداران خرد نزدیک کند زیرا اهمیت آنها کمتر از سهامداران حقوقی نیست. رصد وضعیت بازار در یک سال گذشته نشان میدهد که حقیقیها بازیگر اصلی بازار بودهاند نه حقوقیها! سهامدارانی که هر چند سرمایههایی به مراتب کمتر و ناچیز داشتهاند، اما پای این بازار ایستادهاند و البته ضرر و زیان سنگینی را هم شناسایی کردند. بنابراین بهتر است آنها بهعنوان مهمترین گروه حاضر بگویند از رئیس چه میخواهند؛ بهبود اوضاع بازار یا...؟
ارسال نظر