محمد شاهینی* محققان وقوع سقوط بازار سهام را در نتیجه افزایش طولانی قیمت سهام در یک اقتصاد خوش‌بینانه بیان می‌کنند، وقتی که نسبت P/E سهام بالاتر از میانگین بلندمدت آن است و سهامداران برای خرید سهام، به شدت از اهرم بدهی استفاده می‌کنند.
گاهی کاهش دو رقمی شاخص بازار سهام در یک دوره میان مدت چند روزه را سقوط بازار سهام می‌نامند که البته این تعریف،
نمی‌تواند تعریف کمی دقیقی از ریزش بازار سهام باشد. بازار افتان اغلب نمایی از دوره‌های کاهش قیمت بازار سهام طی چند سال یا چند ماه را نشان می‌دهد و سقوط بازار سهام هرچند در یک بازار افتان به وقوع می‌پیوندد ولی لزوما این دو به جای هم به کار نمی‌روند (برای مثال سقوط بازار سهام در سال ۱۹۸۷ منجر به ایجاد یک بازار افتان نشد یا بازار نیکی ژاپن در سال ۱۹۹۰ چند سال بازار افتان را تجربه می‌کرد در حالی که هرگز سقوط بازاری در آن به وقوع نپیوست).
کاهش ناگهانی قیمت سهام در بخش‌های مهم و تاثیر گذار بازار سهام را سقوط یا ریزش بازار سهام می‌گویند. سقوط بازار در واقع پدیده‌ای اجتماعی است که رخدادهای بیرونی اقتصادی با رفتار جمعی و روانشناسی ترکیب شده و در یک چرخه متناوب شکل می‌گیرد. اگر تنها دلیل قیمت پایین امروز این است که قیمت فردا پایین می‌آید، در صورت عدم تغییر در ارزش ذاتی باید منتظر ریزش بازار بود.
رابطه ریزش سهام با حباب‌های قیمت
حرکت صعودی قیمت دارایی تا حد بسیار زیاد که در نهایت به سقوط می‌انجامد. در واقع حباب را به‌طور ساده می‌توان افزایش در قیمت در اثر انتظار افزایش آن تعریف کرد که سبب جذب خریداران جدید می‌شود. در پی این‌گونه افزایش قیمت‌ها اغلب انتظارات معکوس و کاهش شدید قیمت‌ها پدید می‌آید که معمولا به بحران مالی می‌انجامد. در بررسی حباب‌ها و ریزش‌های بازار سهام آنچه بسیار مهم به نظر می‌رسد این است که حباب‌ها به‌طور کامل با ریزش‌های بازارهای سهام از بین نمی‌روند و ممکن است مدت‌ها طول بکشد تا یک سهم حبابی با وجود از سر‌گذراندن ریزش قیمت به ارزش واقعی خود برسد.
در واقع چنانچه پس از ریزش بازار سهام حباب‌ها به‌طور کامل از بین می‌رفتند ارزش سهم‌های حبابی نیز به قیمت واقعی می‌رسید و سفته بازی از بین می‌رفت اما چنانچه شاهد هستیم سفته بازی همواره ادامه دارد.
از چند صد سال پیش، همواره سقوط متعاقب حباب رخ داده و حباب‌هایی که برای مدتی طولانی به رشد خود ادامه می‌دهند به سقوط‌های عظیم منتهی می‌شوند. نکته مهم این است که بین سقوط و تصحیح بازار تمایز قائل شویم، در حالتی که بازار تصحیح می‌شود حداکثر بیست درصد از ارزش بازار کاسته می‌شود و درحقیقت شدت تمایل سرمایه‌گذارها به خرید سهم‌های مختلف کاهش پیدا می‌کند. گاهی اوقات سقوط‌ها، تصحیح بازار محسوب می‌شوند.
روند تبدیل حباب قیمت به ریزش بازار سهام
وقتی بازار وارد حباب می‌شود قیمت‌ها بالا و بالاتر می‌روند و دائما مطبوعات از حرکت به سمت بازار پر رونق سخن می‌گویند. در این بازار همیشه خبرها با تاثیر مثبت، بر قیمت سهم‌های بازار اثر می‌گذارند. در این زمان است که سرمایه‌گذاران حرفه‌ای شروع به فروش کرده و سهام را بالاتر از ارزش واقعی خود به سرمایه‌گذار جزء خوش‌بین می‌فروشند و اصطلاحا نرم‌فروشی می‌کنند. سهامدار جزء سهام را تنها به دلیل زرق و برقی که دارد، می‌خرد. اوضاع زمانی بدتر می‌شود که سرمایه‌گذاران ناوارد تسهیلاتی نیز به منظور خرید این سهام در حباب دریافت می‌کنند تا سهام بیشتری بخرند، در این حالت بازار با اضافه خرید مواجه شده و همه از کمبود نقدینگی صحبت می‌کنند. بنابراین بازار فقط می‌تواند به سمت پایین حرکت کند. سرمایه‌گذاران در می‌یابند که بازار فروریختنی و پوشالی است و هر روز خبر یا شایعه‌ای از راه می‌رسد و اینجا است که وقتی فروش عصبی و ناشی از سراسیمگی شروع می‌شود، بازار به سرعتی به مراتب بیشتر از آنچه افزایش یافته، کاهش می‌یابد و چون همه می‌خواهند از بازار خارج شوند، در اغلب موارد خریداری پیدا نمی‌شود و بازار خود به خود وارد سقوط می‌شود. می‌توان مراحل تشکیل و ترکیدن یک حباب و فراهم شدن زمینه سقوط در بازار سرمایه را این گونه بیان کرد:
۱) رشد سریع قیمت تا جایی که از نظر اقتصادی فاقد توجیه شود
۲) تغییر ناگهانی در باورهای عمومی و رفتار سرمایه‌گذاران
۳) از بین رفتن اعتماد عمومی نسبت به آینده بازار
۴) بروز رویداد فروش انبوه در بازار سرمایه
۵) ریزش و سقوط بازار سهام که بیشتر قیمت‌ها به زیر ارزش ذاتی می‌رسند.
دلایل اجتماعی و رفتاری سقوط بازار
آنچه هنگام ریزش بازار طبیعی به نظر می‌رسد این امر است که تحت تاثیر رفتار جمعی، قیمت‌ها بیش از پیش افول پیدا می‌کنند، در واقع سرمایه‌گذارها با هدف اجتناب از ضرر
بیش‌تر، بدون فکر و از وحشت دست به فروش می‌زنند و امیدوارند سهام رو به افول خود را در سبد دیگر سرمایه‌گذارها بگذارند. این فروش از روی وحشت به کاهش شدید بیشتر قیمت‌ها و تحت تاثیر قرار گرفتن همه سرمایه‌گذارها منجر می‌شود. معمولاسقوط بازار سهام به رکود اقتصادی منتهی می‌شود.
به‌طور کلی می‌توان دلایل رفتاری سهامداران از ریزش بازار را در چهار طبقه زیر جای داد:
۱- اخبار منفی تاثیری بیشتر و پایاتری نسبت به اخبار مثبت دارند.
همواره در بازار‌های افتان خبرهای منفی تاثیری به مراتب بیشتر برقیمت سهام دارند تا خبرهای مثبت، ضمن اینکه در این بازار‌ها گاهی مشاهده می‌شود که خبرهای مثبت در مورد یک سهم هیچ تاثیر مثبتی بر قیمت سهام نمی‌گذارد.
۲- وقتی بازار به سمت سقوط پیش می‌رود همه فعالان فروشنده می‌شوند.
این دلیل از سوی طرفداران نظریه مالی رفتاری مطرح شده است که در واقع عامل اصلی در ایجاد سقوط بازار سهام را عوامل روانشناختی و روانشناسی می‌دانند.
۳- فعالیت‌های غیر‌اخلاقی، سرمایه‌گذاران خرد را بیشتر تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. مخاطرات اخلاقی دغدغه اصلی سهامدارانی است که در بیشتر موارد مورد بازی یا دستکاری بازار سهام قرار می‌گیرند همچنین این عامل که از عوامل شناخته شده شکست بازار در تخصیص بهینه منابع است، اختلال زیادی در جریان عملیات بین بانکی ایجاد کرده است، رکود شدیدی که اکنون در بازار‌های آمریکا مشاهده می‌شود دلیلی جز برآورده نشدن تعهدات وام گیرندگان ندارد.
۴- دید سرمایه‌گذاران
وجود دید کوتاه مدت از آثار و عوامل مخرب تلقی می‌شود و عموما نوسان‌گیری در بازار، بازار را به سوی رکود هدایت می‌کند. این عمل و بینش در واقع آسیب را جدی‌تر کرده و تشدید می‌کند، و عمق رکود در بازار سهام را رقم خواهد زد. اما اگر دید، بلندمدت یا حداقل میان مدت باشد نوسانات فروکش کرده و بازار به سمت روال طبیعی خود حرکت خواهد کرد.
سقوط بازار سهام در سال ۲۰۰۸
بازارهای سهام آمریکا و اروپا سال ۲۰۰۸ را با سقوط کم‌سابقه‌ای به پایان رساندند که باعث مداخله بانک‌های مرکزی تاحدی شد که از زمان سقوط پس از حملات ۱۱ سپتامبر بی‌سابقه بود. علت اصلی سقوط بازارها، سقوط سهام مربوط به موسسات مالی فعال در بازار وام بود که به دلیل ناتوانی دریافت‌کنندگان وام مسکن از پرداخت اقساط ماهانه وام، ارزش سهام آنها رو به نزول گذاشت. در آمریکا مانند بسیاری از کشورهای صنعتی، بخش عمده‌ای از پول لازم برای خرید مسکن به وسیله بانک‌ها و موسسات مالی تامین می‌شود و متقاضیان خرید مسکن با دریافت وام صاحب خانه می‌شوند.
اعتبارهایی که برای خرید مسکن پرداخت می‌شد، مدام افزایش یافت ولی بر اساس گزارش‌ها، برخی از آمریکایی‌هایی که با وام‌های موسسات مالی و بانکی صاحب خانه شده‌اند، به خاطر بالا رفتن نرخ بهره نتوانسته‌اند اقساط وام‌های خود را بپردازند. ناتوانی در پس دادن وام و کوتاهی در بازپرداخت اقساط وام مسکن، باعث شده است موسسات مالی نتوانند تاخیر در بازپرداخت وام‌های مسکن را جبران کنند.
از همین رو موسسات مالی و اعتباری از بیم زیان مالی بیشتر، از دادن وام و اعتبارهای تازه خودداری می‌کنند و کمبود اعتبار نیز وضعیت را پیچیده‌تر کرد. این وضعیت کاهش ارزش سهام بانک‌ها، موسسات اعتباری و برخی شرکت‌های سرمایه‌گذاری را در بازارهای سهام نیز رقم زد. بازار مسکن به صورت سنتی یکی از بزرگ‌ترین بخش‌های اقتصادی است که گردش مالی آن بسیار بالا است و از آنجا که بخش عمده منابع مالی خرید مسکن از اعتبارات و وام‌های موسسات مالی تامین می‌شود، سهم منابع مالی بانک‌ها و موسسات مالی در این بازار بسیار بالا است.
از آنجا که نبض بورس در سراسر جهان، از شرق دور تا آمریکا و اروپا به وضعیت بازار مسکن آمریکا وصل است همزمان با رکود در بازار مسکن و موسسات مالی و اعتباری ارزش سهام در بورس‌های دنیا نیز روندی نزولی گرفته است.
نتیجه‌گیری
بورس هر کشور ویترین اقتصادی آن کشور و سقوط بازار سهام آن به منزله غبارآلود شدن این ویترین است. حمایت دولت‌ها با تزریق نقدینگی به بازار سهام از راهکارهایی است که شاید نقش پررنگی در غبارآلودگی این ویترین داشته باشد. کاهش پی‌در‌پی شاخص بورس‌ها و متوسط بازدهی‌های بازار سهام تقلیل سهم ارزش افزوده این بخش از سهم تولید ناخالص داخلی و همچنین منفی شدن نرخ تشکیل سرمایه را در پی خواهد داشت. همچنین سیاست‌ها و حمایت‌های سازمان در فعال کردن یا سقوط بازار بسیار حائز اهمیت است که از این منظر دو جایگاه را خواهیم داشت یکی بحث سیاست‌های کلان اقتصادی و دیگری شفاف‌سازی برای جلوگیری از ورود بازار به حالت حباب، زیرا همان‌طور که گفتیم همه حباب‌ها الزاما سقوط بازار را به دنبال دارند. به نظر می‌رسد، راهکارهای زیر در ایجاد مانعی برای سقوط بازار یا ترمیم بازار پس از سقوط موثر ‌باشد:
۱) مزیت‌سازی برای ورود شرکت‌ها به بورس.
۲) اطلاع‌رسانی دقیق و شفاف برای بازار سرمایه به منظور جلوگیری از ایجاد حباب.
۳) تحریک تقاضا در بخش مسکن به عنوان موتور و محرک اقتصادی.
۴) اولویت دادن به شرکت‌های بورسی برای دریافت تسهیلات بانکی با هدف اجرای طرح‌های در حال تکمیل و تامین سرمایه در گردش.
۵) تزریق نقدینگی به بازار سرمایه از طریق شرکت‌های سرمایه‌گذاری به‌منظور بازار‌گردانی و حمایت از بازار.
۶) تدوین سازوکار صندوق حمایت از سرمایه‌گذاران.
۷) هماهنگی بازار پول با بازار سرمایه در تصمیم‌گیری‌ها.
منابع در روزنامه موجود است.
*دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت مالی دانشکده علوم اقتصادی