تحلیل فضای کسب و کار
تحلیل صورتهای مالی در واقع بخشی از تحلیل کسب و کار به شمار میآید. تحلیل کسبوکارم عبارت از ارزیابی چشمانداز و ریسکهای بنگاه به منظور اتخاذ تصمیم در مورد کسبوکار آینده است.
تصمیمگیریهای کسبوکار شامل موارد متعددی، از جمله ارزشگذاری سهام و بدهیها، ارزیابی ریسک اعتبار، پیشبینی سود، حسابرسیها و مذاکرات جبران خسارت است.
تحلیل کسبوکار، با ارزیابی محیط کسبوکار، استراتژیها و عملکرد بنگاه به مدیران کمک میکند تا تصمیمات بهجا و آگاهانه اتخاذ کنند.
یکی از مراحل اولیه تحلیل کسبوکار عبارت است از: ارزیابی محیط کسبوکار و استراتژیهای بنگاه که شامل: محصولات و فعالیتهای کنونی و آتی، بازارها، رقیبان، قیمت سهام بنگاه، مزیتهای بنگاه (از جمله مزیت هزینهای) و بسیاری موارد دیگر است.
صورتهای مالی، منبعی مطمئن جهت کسب اطلاعات مالی لازم برای تحلیل کسبوکار به شمار میآیند.
صورتهای مالی مشخص میکنند که یک بنگاه منابع خود را چگونه به دست میآورد (تامین مالی)، کجا و چگونه این منابع را مصرف میکند (سرمایهگذاری) و از این منابع تا چه حد کارآمد استفاده میکند (سوددهی عملیاتی).
برای پی بردن به اینکه اطلاعات صورتهای مالی چگونه در تحلیل کسب و کار مورد استفاده قرار میگیرند به یک مثال توجه کنید به عنوان نمونه، درآمدهای کمپانی «دل» طی ۵ سال، بیش از ۵۰درصد افزایش یافته است، در حالی که سود آن حدود ۴۰درصد افزایش نشان میدهد.
همانگونه که مشاهده میشود، کمپانی «دل» نه تنها سوددهی خوبی داشته، بلکه خالص گردش وجوه نقدیاش از محل عملیات بنگاه طی ۵سال حدود ۲۷درصد افزایش یافته است و ۳/۵میلیارد دلار گردش وجوه نقد عملیاتیاش معادل بیش از ۱۰درصد درآمد بنگاه بوده است.
و بالاخره سوددهی و بازده فوقالعاده حقوق صاحبان سهام، همراه با توانایی ایجاد گردش وجوه نقد قابل ملاحظه، سبب شده است تا قیمت سهام کمپانی «دل» از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ حدود ۳۳درصد افزایش پیدا کند.
حال آیا این اطلاعات برای قضاوت در مورد خرید سهام کمپانی «دل» و یا سایر تصمیمگیریهای مرتبط با این کمپانی کفایت میکند؟ یقینا خیر!
برای تصمیمگیریهای اقتصادی دقیق در مورد کمپانی «دل» و یا هر شرکت به اطلاعات بیشتری مانند اطلاعات زیر نیاز است:
* چشمانداز کسب و کار آینده شرکت چگونه است؟ آیا انتظار میرود که بازار محصولات شرکت گسترش یابد؟ نقاط قوت و ضعف شرکت در رقابت با رقبا کدامند؟ شرکت برای پاسخگویی به فرصتها و تهدیدها چه تدابیر استراتژیک اتخاذ کرده است و یا در نظر دارد اتخاذ کند؟ (SWOT)
* توانایی بالقوه شرکت برای کسب سود چه مقدار است؟ سوددهی شرکت در سالهای اخیر چگونه بوده است؟ سود کنونی شرکت تا چه اندازه پایدار است؟ عوامل موثر در سوددهی شرکت کدامند؟ رشد سود شرکت چگونه ارزیابی میشود؟
* وضع مالی شرکت در حال حاضر چگونه است؟ ساختار مالی شرکت متضمن چه ریسکها و مزایایی است؟ آیا سود شرکت در برابر نوسانات بازار آسیبپذیر است؟ آیا شرکت میتواند از پس یک دوره کاهش شدید سوددهی برآید؟
* شرکت چگونه میتواند با رقبای داخلی و خارجی رقابت کند؟
* قیمت معقول سهام شرکت چیست؟
* اعتبار دهندگان و وامدهندگان نیز در پی یافتن پاسخ برای سوالهای زیر هستند:
* برنامههای کسب و کار شرکت و چشمانداز آن چگونه است؟ نیازهای تامین مالی آتی شرکت کداماند؟
* منابع احتمالی شرکت برای پرداخت بهره و اصل وامهای اخذ شده، کدامند؟ سود و گردش وجوه نقد شرکت تا چه میزان پشتوانهای برای پرداخت بهره و اصل وامهای دریافتی به شمار میروند.
* احتمال قصور شرکت در ادای تعهداتش چه مقدار است؟ سود و گردش وجوه قد شرکت تا چه اندازه ممکن است دچار نوسان شوند؟ آیا توانایی مالی شرکت آن اندازه است که در یک دوره رکود سوددهی بتواند به تعهداتش عمل کند؟
پاسخگویی به این سوالات و یک رشته سوالات دیگر در ارتباط با چشمانداز و ریسکهای شرکت مستلزم تحلیل اطلاعات کیفی در مورد برنامه کسب و کار شرکت و اطلاعات کمی در مورد وضع مالی و عملکرد آن است و این همان نقش اصلی تحلیل صورتهای مالی است.
انواع تحلیلهای کسب و کار
تحلیل صورتهای مالی، بخش مهم و لاینفک تحلیل کسب و کار را تشکیل میدهد. تحلیل کسب و کار به صورتهای مختلف انجام میپذیرد که در زیر به عمدهترین انواع آن اشاره میشود.
تحلیل اعتبار
تحلیل اعتبار عبارت است از ارزیابی شایستگی اعتباری یک بنگاه اقتصادی، یا به بیان دیگر توانایی بنگاه در ادای تعهداتش. بنابراین، تحلیل اعتبار عمدتا بر مساله ریسک و نه بر سوددهی بنگاه تاکید دارد. تغییرات سود به ویژه حساسیت سود در مقابل کسادی کسب و کار، مهمتر از سطح سود شرکت است. سطح سود فقط تا آن حد مهم است که منعکسکننده حاشیه امنیت توانایی بنگاه برای ادای تعهداتش است.
تاکید تحلیل اعتبار متوجه ریسک تنزل عملکرد و نه توانایی افزایش عملکرد بنگاه است. به این ترتیب، ریسک اعتبار شامل تحلیل نقدینگی و تحلیل توانایی پرداخت بدهیها میشود. قابلیت فراهم آوری نقدینگی عبارت است از توانایی یک بنگاه برای تهیه پول نقد در کوتاهمدت به منظور ایفای تعهدات. نقدینگی بنگاه بستگی به گردش وجوه نقد و ترکیب داراییهای جاری و بدهیهای جاری آن دارد. توانایی پرداخت بدهیها نیز عبارت از قابلیت و توانایی بلندمدت بنگاه در ایفای تعهدات بلندمدت است، این امر به سوددهی بلندمدت و ساختار سرمایه (ساختار تامین مالی) بنگاه بستگی پیدا میکند.
ابزار تحلیل اعتبار و معیارهای ارزیابی آن، متناسب با طول مدت، نوع و مورد استفاده وام تغییر میکند. در مورد اعتبارات کوتاهمدت، وامدهندگان به شرایط مالی فعلی، گردش وجوه نقد و نقدشوندگی داراییهای جاری توجه میکنند و در مورد اعتبارات بلندمدت و ارزشگذاری اوراق قرضه، وام دهندگان خواستار اطلاعات بیشتر و تحلیلهای آیندهنگر هستند. تحلیل اعتبار بلندمدت شامل پیشبینی گردش وجوه نقد و ارزیابی بلندمدت سوددهی (یا قدرت کسب سود پایدار) است.
تحلیل سهام
تامین مالی با انتشار سهام را سرمایه سهمی نیز مینامند. سرمایه سهمی در واقع پشتوانه یا محافظی برای سایر انواع تامین مالی که بر آن ارجحیت دارند، به شمار میآید. این امر بدان مفهوم است که سرمایهگذاران در سهام فقط پس از تادیه کلیه مطالبات سایر طلبکاران (از جمله پرداخت بهره و سود سهام ممتاز) نسبت به داراییهای شرکت محق، خواهند بود. به این ترتیب، سرمایهگذاران در سهام نخستین کسانی هستند که به هنگام ورشکستگی بنگاه متحمل زیان میشوند، هرچند که مقدار زیانشان به میزان سرمایهگذاریشان محدود میشود. از طرف دیگر، وقتی کسب و کار بنگاه رونق میگیرد، سرمایهگذاران در سهام در کلیه موفقیتهای به دست آمده سهیم خواهند بود. به این ترتیب، برخلاف تحلیل اعتبار، در تحلیل سهام باید هم ریسک تنزل و هم امکان ترقی بالقوه قیمت سهام، مورد ارزیابی قرار گیرد.
سرمایهگذاران در سهام معمولا از تحلیلهای فنی و تحلیلهای اساسی و یا ترکیبی از این دو استفاده میکنند. تحلیلهای فنی یا نموداری در پی یافتن الگوی تاریخی قیمت یک سهم هستند تا از آن طریق، تغییرات آتی قیمت سهام را پیشبینی کنند. تحلیلهای اساسی که رواج بیشتری دارند عبارت از تعیین ارزش یک بنگاه از طریق تحلیل و تفسیر عوامل اصلی اقتصاد، صنعت و بنگاه است. از جمله بخشهای عمده تحلیل اساسی عبارت از ارزیابی موقعیت مالی و عملکرد بنگاه است.
یکی از اهداف عمده تحلیل اساسی نیز تعیین ارزش ذاتی یا ارزش اساسی است. ارزش ذاتی یک ارزش یک بنگاه (یا یک سهم) از سوی تحلیل اساسی و بدون رجوع به ارزش بازار تعیین میشود. استراتژی سرمایهگذاران در قبال تحلیل اساسی از این قرار است: وقتی ارزش ذاتی یک سهم از ارزش بازار آن سهم بالاتر میرود، اقدام به خرید میکنند و در مقابل وقتی ارزش بازار یک سهم از ارزش ذاتی آن بیشتر میشود، اقدام به فروش میکنند.
برای تعیین ارزش ذاتی بنگاه، تحلیلگر باید سود یا گردش وجوه نقد بنگاه را پیشبینی کند و ریسکهای بنگاه را مشخص سازد. وقتی سوددهی آتی و ریسکهای بنگاه برآورد شدند، تحلیلگر با استفاده از یک مدل ارزشگذاری، این اطلاعات را تبدیل به معیاری برای سنجش ارزش ذاتی میکند.
عناصر تحلیل کسب و کار
تحلیل کسب و کار دربرگیرنده چندین فرآیند مرتبط با هم است. در شکل «یک» این فرآیندها در ارتباط با برآورد ارزش بنگاه، نمایش داده شدهاند. ارزش شرکت یا ارزش ذاتی با استفاده از یک مدل ارزشگذاری، برآورد میشود.
ورودیهای مدل ارزشگذاری از برآورد سود و زیانهای آتی (گردش وجوه نقد یا سود آتی) و هزینه سرمایه به دست میآیند. فرآیند پیشبینی سود و زیان آتی به اصطلاح تحلیل چشمانداز نامیده میشود. برای پیشبینی دقیق سود و زیان آتی، ارزیابی دو مقوله اهمیت فوقالعاده دارد: چشمانداز کسب و کار بنگاه و صورتهای مالی. ارزیابی چشمانداز کسب و کار یکی از اهداف عمده تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه است. وضع مالی بنگاه را با مراجعه به صورتهای مالی و استفاده از تحلیلهای مالی ارزیابی میکنند و کیفیت تحلیل مالی نیز به نوبه خود بستگی دارد، به قابلیت اعتماد و محتوای اقتصادی صورتهای مالی. این امر مستلزم تحلیل حسابداری صورتهای مالی است. تحلیل صورتهای مالی، کلیه فرآیندهای زیر را در برمیگیرد:
تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه
تحلیل چشمانداز آینده بنگاه یکی از مهمترین اهداف تحلیل کسب و کار میباشد. برای انجام دقیق این امر مهم باید به آیندهنگری چندرشتهای مجهز شد که شامل پرداختن به تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه میشود.
هدف تحلیل محیط کسب و کار، شناسایی و برآورد شرایط اقتصادی بنگاه و صنعت مربوطه است و تحلیل استراتژی کسب و کار نیز در پی شناسایی و ارزیابی قدرت رقابت و نقاط ضعف بنگاه همراه با فرصتها و تهدیدها است.
تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی بنگاه از دو بخش تحلیل صنعت و تحلیل استراتژی تشکیل شده است. تحلیل صنعت معمولا اولین گام به شمار میآید، زیرا چشم انداز و ساختار صنعت تا حدود زیادی تعیین کننده سوددهی بنگاه است. تحلیل صنعت معمولا در چارچوب مدلی که از سوی پورتر در سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ طراحی شد و تحلیل زنجیره ارزش نامیده میشود، صورت میپذیرد. در این چارچوب، یک صنعت به مثابه مجموعهای از رقبا در نظر گرفته میشود که بر سر کسب قدرت چانهزنی در مقابل مشتریان و تامینکنندگان، بایکدیگر رقابت و مبارزه میکنند و در عین حال با تهدیدهایی از جانب رقبای جدید و محصولات جانشین روبهرو هستند. تحلیل صنعت باید هم آینده صنعت مربوطه را پیشبینی کند و هم میزان رقابت بالفعل و بالقوهای که بنگاه با آن مواجه است.
تحلیل استراتژی شامل ارزیابی دو مقوله، شامل: اول، تصمیمات بنگاه در مورد کسب و کار، و دوم، موفقیت بنگاه در دستیابی به مزیت رقابتی است. تحلیل استراتژی شامل برآورد واکنش استراتژیک بنگاه در مقابل محیط کسب و کار و تاثیر این واکنشها در موفقیتها و رشد آتی بنگاه میشود.
تحلیل استراتژی مستلزم بررسی دقیق استراتژی رقابت بنگاه در زمینه ترکیب محصولات و ساختار هزینهها است.
تحلیل محیط کسب و کار و استراتژی مستلزم تسلط بر دانش اقتصاد، نیروهای صنعت و نیز مدیریت استراتژیک، سیاست کسب و کار، تولید، مدیریت پشتیبانی، بازاریابی و اقتصاد مدیریت است.
تحلیل حسابداری
تحلیل حسابداری شامل فرآیند ارزیابی میزان انعکاس واقعیتهای اقتصادی در حسابداری بنگاه است. این امر با بررسی مبادلات و رویدادهای بنگاه، برآورد تاثیر سیاستهای حسابداری بنگاه بر روی صورتهای مالی و تنظیم این صورتهای مالی به گونهای که واقعیت اقتصادی را بهتر منعکس سازند و قابلیت تحلیل بیشتری پیدا کنند، تحقق مییابد. صورتهای مالی منبع اصلی اطلاعات لازم برای تحلیل مالی هستند. این امر بدان معنا است که کیفیت تحلیل مالی به میزان اعتماد به صورتهای مالی بستگی دارد که این نیز به نوبه خود به کیفیت تحلیل حسابداری بستگی دارد. تحلیل حسابداری به ویژه در موارد تحلیلهای مقایسهای اهمیت فوقالعادهای پیدا میکنند.
در تحلیل کسب و کار معمولا تحلیل حسابداری کمتر مورد توجه و استفاده قرار میگیرد. احتمالا یکی از علل این کمتوجهی آن است که تحلیل حسابداری مستلزم مجهز بودن به دانش حسابداری است. تحلیلگرانی که به دانش حسابداری آشنا نیستند، گرایش بدان دارند که تحلیل حسابداری را از پیش دیده دور کنند و صورتهای مالی را همانگونه که تنظیم شدهاند، بپذیرند. این بیتوجهی به حسابداری، عملی بسیار خطرناک است، زیرا تحلیل حسابداری در تحلیل کسب و کار و تحلیل مالی اهمیت فوقالعادهای دارد.
تحلیل مالی
تحلیل مالی یعنی استفاده از صورتهای مالی جهت تحلیل وضع مالی و عملکرد بنگاه و نیز برآورد عملکرد مالی آینده آن است. طرح سوالات متعدد میتواند به انجام تحلیل مالی کمک کند. یک رشته از این سوالات به آینده بنگاه مربوط میشوند. مثلا، آیا بنگاه منابع کافی برای کسب موفقیت و رشد در اختیار دارد؟ آیا منابع کافی برای سرمایهگذاری در پروژههای جدید وجود دارند؟ منابع سوددهی بنگاه کدامند؟ قدرت درآمدزایی آتی چگونه است؟ و یک رشته دیگر از سوالات مربوط میشود به ارزیابی عملکرد بنگاه و توانایی آن در تحقق عملکرد مالی مورد انتظار. مثلا این که موقعیت مالی بنگاه تا چه اندازه محکم است؟ بنگاه تا چه اندازه سودده است؟ آیا درآمدهای بنگاه با پیشبینیهای تحلیلگران مطابقت دارد؟
تحلیل مالی از سه جزء تحلیل سوددهی، تحلیل ریسک و تحلیل منابع و مصارف تشکیل میشود. تحلیل سوددهی از ارزیابی بازده سرمایهگذاری به دست میآید.
منبع: ایدرو فاینانس
این گزارش با همکاری دکتر«منوچهر فکری ارشاد» تهیه شد.
ارسال نظر