امروزه برای مدیریت تعاریف مختلفی آورده می‌شود که فارغ از واژه‌ها، برخی اساس آن را علم می‌دانند و برخی فن و گروهی هنر و جملگی نیز بر جوهر وجود یا عدم وجود آن در افراد از کودکی اذعان دارند. حال اگر این مفهوم با مقوله بازار مترادف شود، آن هم بازار سهام به عنوان یکی از اصلی‌ترین بازارهای سامان یافته اقتصادی که هم مکانیزم‌های بازار را دارد و هم سامان‌یافتگی آن فراتر از رفتارهای هر بازاری به حساب می‌آید، موضوع مدیریت به مراتب پیچیده‌تر و جامع‌تر می‌شود و شاید هم همین پیچیدگی و جامعیت است که هیات مدیره هفت نفره را وادار به بررسی بیشتر کرده و امکان اخذ تصمیم را برای آنان تاکنون فراهم نیاورده و پیمانه منتظران را نزدیک به لبریز کرده است. در راستای پایان دادن به دوران انتظار بازار برای شناختن مدیر آن، ضرورت می‌داند توجه ذی‌صلاحان و تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران را به موارد زیر جلب کند:اول) اگر نقش و اهمیت مدیریت در هر سازمان و بنگاه اقتصادی دایر و در حال فعالیت بتواند با عدد ۱۰۰ شناسایی شود، در خصوص نهادهای در حال راه‌اندازی و در شرف ایجاد می‌توان آن را با عدد ۱۰۰۰ نشان داد. بدیهی بودن نقش کلیدی مدیریت در مراحل اولیه از عمر سازمانی هر بنگاه اقتصادی ضرورت توضیح را منتفی می‌کند.

دوم) مدیر شایسته برای هر بنگاه اقتصادی باید هم از کلان نگری اصولی برخوردار باشد و هم در جزئیات امور در حد کفایت اطلاع داشته باشد، ولی عموما سهم کلان‌نگری و جزء‌بینی در سازمان‌های متفاوت و در مقاطع مختلف زمانی سهمی یکسان نیست و این امر تا آن جا محک صحیح بودن خورده است که یکی از شاخصه‌های مهم برای ارزیابی میزان موفقیت یا عدم توفیق مدیران به حساب آمده و حتی فراتر از آن چه بسیار مدیران که با توجه به این ویژگی مورد نقد قرار گرفته‌اند. با این نگاه، امروز بازار بورس نیازمند داشتن سهم بیشتری از کلان‌نگری است چرا که در حال ایجاد ساختاری نوین است و در دوران سازندگی یک مدیریت کلان‌نگر، مطلع، با خرد و هوشمند است که ضمن بیگانه نبودن با مفاهیم اصلی و تکنیک‌های بازار، قادر خواهد بود با جامعیت و تمامیت‌نگری نقش اساسی خود را در تامین زیرساخت‌های لازم برای این بازار ایفا کند.

سوم) اصل تعامل با دیگران از طریق ایجاد بسترهای اصولی و منطقی و متناسب با شرایط و مقتضیات، ویژگی روشن و واضحی از توانایی‌های مورد نیاز برای هر مدیر به حساب می‌آید.

چهارم) با مروری بر آنچه رفت سوال می‌شود پس افراد مدیریت را باید از کجا آغاز کنند و اولین تجربه آنها کجا می‌تواند باشد؟ پاسخ این است: آن دسته از بنگاه‌های اقتصادی که اندازه کوچک‌تری داشته باشند و مورد مشابه آن نیز در کشور به تعدد وجود دارد و ذی‌نفعان آن نیز تعداد معدودی هستند. با این نگاه و ملحوظ داشتن این امر که مدیر شرکت بورس سکان کشتی‌ای را به دست خواهد گرفت که در حال حاضر بر اساس آمارهای موجود ۳میلیون سرنشین دارد و با وجود سهام عدالت به زودی تعداد سرنشینان افزون بر ۷میلیون نفر خواهد شد، می‌توان اذعان داشت که داشتن تجربه مدیریت از جمله مهم‌ترین شاخصه‌ها در امر انتخاب و تعیین مدیرعامل شرکت بورس است و چون شرکت بورس دیگری قبلا وجود نداشته که از تجربیات آن بتوان استفاده کرد و در حال حاضر هم شرکت بورس دیگری در کشور وجود ندارد که بتوان از آن الگوبرداری کرد، لذا هر چه فرد مورد نظر سابقه مدیریت طولانی‌تر و در سازمان‌های متفاوت‌تری داشته باشد، می‌تواند انتخاب بهتری باشد. جمع‌بندی آنکه، شرکت بورس اوراق بهادار در سایه سیاست‌گذاری‌های شورای بورس و نظارت‌های سازمان بورس، نیازمند داشتن مدیری متشخص، اهل تعامل اصولی، کلان‌نگر و با تجربه مدیریت و آشنا با مفاهیم بازار سرمایه است.