دیدگاه
و اما آنچه فراموش شد «فلسفه حسابرسی»
ما حسابرسان تاکنون از ترسهای واهی (فوبیا) زیادی رنج میبردیم. ترس از دست دادن کار، ترس از کاهش حقالزحمه، ترس از کنترل کیفیت، ترس از احضار بورس و حالا این یکی هم اضافه شده است.
منصور شمساحمدی
ما حسابرسان تاکنون از ترسهای واهی (فوبیا) زیادی رنج میبردیم. ترس از دست دادن کار، ترس از کاهش حقالزحمه، ترس از کنترل کیفیت، ترس از احضار بورس و حالا این یکی هم اضافه شده است. ترس از نوشتن. حالا دیگر میترسیم یک چیزی بنویسیم و بعد بشود کتاب سال. حتی میترسیم درباره کتاب سال بنویسیم. در مناقشات اخیر درباره فلسفه حسابرسی آنچه فراموش شد، اصل موضوع یعنی فلسفه حسابرسی بود. واقعیت این است که حسابرس فعالیتی سادیستی، مازوخیستی (دگر آزادی، خودآزاری) است که اساسش بر یافتن چیزی است که نیست. حسابرسان هم مثل فیلسوفان قدیم دستمزدهای ناچیز میگیرند و حرفهای بی سر و ته میزنند. کسی آنها را جدی نمیگیرد. آخر سر هم کاسه و کوزهها را بر سر این دو خراب میکنند. استالینیسم را انداختند گردن کمونیسم، کمونیسم را گردن سوسیالیسم، سوسیالیسم را گردن مارکس و مارکس را گردن هگل. فاشیسم را انداختند گردن نیچه و بنابراین هگل و نیچه شدند مسوولان مستقیم جنگ جهانی دوم. خودکشی را انداختند گردن نهیلیسم (پوچی گرایی)، نهیلیسم را گردن اگزیستانسیالیسم و اگزیستانسیالیسم را گردن ژانپل سارتر و بنابراین سارتر شد متهم ردیف اول. حالا هم کاهش درآمدهای مالیاتی را میاندازند گردن اشخاص حقوقی که بالاخره دفتر و دستکی دارند (انگار که اصلا اقتصاد زیرزمینی وجود ندارد) این اشخاص را میاندازند گردن ماده ۲۷۲ و ماده ۲۷۲ را گردن حسابرسان. وقتی حباب قیمت سهام باد میکند، مسوولش حسابرسان هستند و وقتی هم میترکد، باز هم حسابرسان باید جواب بدهند. بنابراین با شبهه یا بدون شبهه، حسابرسی عین فلسفه است. این یک اظهارنظر شخصی نیست، یک باور عمومی است. وقتی امتحانی میگیریم و از ۱۴۰۰نفر فقط هفت نفر قبول میشوند، معلوم نیست میخواهیم حسابرس انتخاب کنیم یا فیلسوف! جیوردانو برونوی فیلسوف را در آتش سوزاندند. این روزها کسی را نمیسوزانند، فیلسوفان، حسابرسان و شاگردانشان باید بسوزند و بسازند. حسابرسان هم مانند فیلسوفان با فانوس در تاریکی به دنبال حقیقتی میگردند که وجود ندارد. راستی حقیقت به کجا فرار کرده است؟
ارسال نظر