سید حسن مرتضوی کیاسری

تئوری اقتصادی بازی‌ها که چند سال پیش توانست جایزه نوبل را برای ارائه‌کنندگان آن به ارمغان آورد، به زودی به یک تئوری فراگیر تبدیل شده و در رشته‌های دیگر، از جمله حسابرسی، مورد توجه قرار خواهد گرفت. بر این اساس، فرآیند حسابرسی مانند یک بازی در برابر صاحبکار قلمداد شده و رفتارهای حسابرس هم به عنوان بازیکن تعریف می‌شود. بنابراین رفتار حسابرسان در همه رده‌ها، باید تابع اصول بازی، بر پایه استراتژی مدیران باشد که بر اساس هدف‌های حسابرسی طرح می‌شوند. هماهنگی، خود ارزیابی، ارزیابی و پیش‌بینی رفتار مشتری، ارزیابی این که مشتری چه پیش‌بینی از رفتار حسابرس دارد و اتخاذ رفتارهای غافلگیر‌کننده و تا حد ممکن، پنهان نگاه داشتن تاکتیک‌ها و به اصطلاح رو بازی نکردن؛ از مهم‌ترین اصول یاد شده به شمار می‌آیند. الف) هماهنگی- اگر تا کنون شاهد تمرین یک تیم فوتبال بوده باشید، تذکر‌های پی در پی مربی را شنیده‌اید که به ویژه بازیکن‌های تازه کار را به «بازی سر بالا» دعوت می‌کند. این به معنای لزوم هماهنگی با هم تیمی‌ها و در نظر‌گرفتن موقعیت بازیکنان مقابل است که بنیادی‌ترین اصول تئوری بازی است. نمونه روش‌های هماهنگی در حسابرسی را می‌توان در این موارد بر شمرد: سرپرستی و نظارت دائم، تعریف و تقسیم مناسب کار، ارتباط تنگاتنگ اعضای‌ گروه به ویژه در رسیدگی به حساب‌های مرتبط، انتقال فوری یافته‌ها و نتیجه رسیدگی‌ها به کاربرگ‌ها، طرح شفاهی یافته‌ها در تیم(با رعایت جوانبی که سرپرست کار تعیین می‌کند)، طرح اولیه پرسش از کارکنان صاحبکار در تیم، در حد امکان برگزاری جلسه‌های مصاحبه در محل استقرار تیم، بررسی کاربرگ‌ها هم گام با رسیدگی به ویژه در مورد همکاران باسابقه کم و... از نمونه رفتارهای هماهنگ در حسابرسی هستند. نتیجه رعایت اصول هماهنگی را می‌توان در برآیند مناسب توانایی‌های اعضای تیم، اثر بخشی و کارآیی بالا، پرهیز از دوباره کاری، جلوگیری از واکنش‌های صاحبکار در اثر پرسش‌های تکراری، جلوگیری از برداشت‌های نادرست مشتری از سطح دانش حسابرسان تیم، شناسایی رفتار گمراه‌کننده صاحبکار در برابر حسابرسان رده پایین و موارد مشابه به روشنی مشاهده کرد.