یادداشت
بازارگردانی و اهمیت دستیابی به تعادل در بازار سرمایه
بخش پایانی
عوامل درونی
عوامل درونی در چارچوب و محدوده تصمیمگیری مدیریت هر شرکت قرار دارد. این گروه عوامل به طور کلی به عملکرد مدیران واحدها و شرکتها و تاثیر نقش آنها در بازدهی آتی واحدهای آنان مربوط میشود.
خسرو پورمعمار*
بخش پایانی
عوامل درونی
عوامل درونی در چارچوب و محدوده تصمیمگیری مدیریت هر شرکت قرار دارد. این گروه عوامل به طور کلی به عملکرد مدیران واحدها و شرکتها و تاثیر نقش آنها در بازدهی آتی واحدهای آنان مربوط میشود. عوامل درونی در برخی موارد تحت تاثیر سیاستهای کلان اقتصادی هر کشور قرار دارد. با وجود این در ارتباط با شرکتهایی که فعالیت آنها مشابه است یا در یک گروه صنعت قرار دارند و شاید از تغییر در سیاستهای کلان اقتصادی به طور یکسانی تاثیر میپذیرند، شیوه تصمیمگیری مدیران و به تبع آن عملکرد آنها عامل اصلی در سودآوری متفاوت شرکتها است. استفاده بهینه از امکانات تولیدی، تخصیص منابع در طرحهای سودآور، توجه به اهمیت و درجه حساسیت هریک از عوامل تشکیلدهنده قیمت تمام شده تولید کالا و خدمات از جمله دلایل و عواملی هستند که میتوانند سودآوریهای متفاوتی را حاصل سازند. بیشک سرمایهگذاران با مقایسه و بررسی نتایج سودآوریها در فعالیت مشابه یا بررسی آنها بین صنایع مختلف، میتوانند در جهت حفظ منافع خویش تصمیمگیری کنند.
سایر عوامل
سایر عوامل موثر در ایجاد عدم تعادل و نوسانات قابلملاحظه در بهای سهام ناشی از اختلالات یا تخلفاتی است که سبب ارائه نشانهها و علامتهای اشتباه به بازار شده و در نهایت موجب تصمیمگیریهای اشتباه میشوند. انتشار اخبار دروغ، انتشار اطلاعات نادرست توسط شرکتها، ایجاد درخواستهای خرید یا فروش صوری، ائتلاف برای تغییر مصنوعی قیمتها از جمله این عوامل هستند. گسترش محدود و تعمیم نیافتن مالکیت اوراق بهادار به نوبه خود میتواند از جمله سایر عوامل مختلکننده به شمار آید. دایره بسته مالکیت به ویژه زمانی که مالکیت در اختیار نهادهای دولتی یا تحت پوشش دولت باشد و به خصوص زمانی که چنین نهادهایی تمایل یا اختیار کافی را به منظور عرضه سهام به عموم نداشته باشند سبب میشود که در زمانهای لازم پاسخگویی به تقاضاهای خرید سهام امکانپذیر نشده و در عمل عرضه سهام با محدودیت مواجه شود.
نتایج عدم تعادل
عدم تعادل به تناسب شدت و گستردگی آن میتواند
پیامدهای نامطلوبی را به دنبال داشته باشد وازجمله سبب بروز مشکلات زیر میشود:
۱. سفارشهای خرید و فروش به موقع انجام نمیشوند. ممکن است برای خرید، سهمی عرضه نشود بنابراین انجام سفارش با تاخیر قابلملاحظه توام شود. همچنین در صورتی که سفارش از نوع «باز» و بدون قیمت باشد ممکن است انجام آن با نرخی گرانتر صورت گرفته و اسباب نارضایتی خریدار را فراهم کند. همچنین در وضعیتی دیگر ممکن است خریداری برای سهام نباشد و به اصطلاح سهام روی میز بماند. در چنین شرایطی سهام خاصیت نقدینگی خود را از دست میدهد.
۲. عدم تعادل قابلملاحظه در عرضه و تقاضا، قیمت سهام را با نوسانهای شدید توام میسازد. در بازار سهام، گروهی اینگونه نوسانها را حمل بر تغییر ارزش ذاتی سهام تلقی میکنند.
۳. افزایش مداوم یا کاهش مستمر قیمتها موجب بروز آشفتگیهای بعدی در بازار شده و آثار تشدیدکننده عدم تعادل ظاهر میشود.در یک وضعیت خریداران نگرانند سهمی که امروز خریداری نشده فردا گرانتر خواهد شد؛ بنابراین هجوم خریداران تقاضاهای مضاعفی را به سوی بازار سرازیر میسازد و سبب میشود قیمتها بار دیگر افزایش یابند. در وضعیتی دیگر و در شرایط رکود، فروشندگان نگران کاهش بیشتر قیمتها در روزهای آتی هستند. این بار، این هجوم فروشندگان است که قیمتها را بیشتر کاهش میدهد. بازار، مبانی منطقی خود را در ارزیابی سهام رها میسازد و این امر سبب دور شدن بیشتر قیمت سهام از ارزش ذاتی آنها میشود.
۴. در شرایط رکود، سرمایهگذاران و به ویژه سهامداران جزء بخش عمدهای از پسانداز و ثروت خود را از دست میدهند. اعتماد و اطمینان عمومی نیز نسبت به بازار از بین میرود.
۵. در وضعیت رکود، شرکتهای نیازمند به سرمایه در تامین وجوه مورد نیاز خود با دشواری مواجه میشوند و ناگزیر از مراجعه به بازار پول رسمی یا غیررسمی میشوند و هزینه تامین سرمایه برای شرکتها افزایش مییابد.
۶. در شرایط رکود، حجم معاملات به صورت قابلملاحظهای کاهش مییابد.
۷. بازگرداندن بازار به حالت تعادل، خود نیازمند زمان و کوششهای بیشتری میشود. در وضعیت رکود، هرچه زمان عدم تعادل بیشتر به طول بیانجامد، نابسامانی بازار،حالت مزمنتری مییابد و خطر گستردگی دامنه رکود شدت میگیرد. بازگرداندن چنین وضعیتی به حالت تعادل، نیازمند منابع مالی و کوششهای بیشتر میشود. در وضعیت رونق و داغی بیش از حد بازار، فروشندگان برای تحصیل منافع آتی بیشتر در فروش سهام خود، دچارتردید میشوند. عرضه محدود و تقاضای در حال گسترش،فشار فزایندهای را بر قیمتها وارد میسازد. افزایشهای دامنهدار و بیرویه قیمتها بازار را ملتهب میسازد. مدیران شرکتها نگرانند که چگونه میتوانند سود خود را به تناسب بالا رفتن قیمتها افزایش دهند. آنان نگران سهامداران خشمگینی هستند که در زمان برگزاری مجمع سالانه شرکت انتظار بازدهی مناسبی را از سرمایهگذاری گران خود دارند.
مقابله با عدم تعادل
برای مقابله با عدم تعادل، اولین گام،شناخت ماهیت عدم تعادل و دلایل بروز آن است. در برخی موارد افزایش یا کاهش بهای سهام دلایلی منطقی را در پی دارند. دلایل منطقی آن گروه از عوامل برونی یا درونی هستند که پیش از این بدان اشاره شد. هرگاه به سبب بروز برخی تشنجات ناشی از جنگ یا تغییرات سیاسی و اقتصادی، قیمت سهام کاهش یابند، چنین کاهشی ناشی از طرز تفکر عموم سرمایهگذاران از بازده آتی سرمایهگذاری آنان است و بنا براین در این گونه موارد نقطه تعادل در قیمتهای جدیدتری ایجاد میشود.
از سوی دیگر برخی از عدم تعادلها ممکن است ناشی از اختلالاتی در بازار و وضعیت نامناسب عرضه یا تقاضا باشد که در چنین مواردی باید کوشید با شناخت منطقی دلایل موضوع، عوامل ایجادکننده را برطرف ساخت. نکته حائز اهمیت در این زمینه، سرعت عمل در شناخت عوامل و کوشش در رفع آن است زیرا عدم اقدام صحیح و به موقع میتواند سبب گسترش دامنه عدم تعادل شود.
در بیشتر بورسهای اوراق بهادار برای مقابله با عدم تعادلهای موقت و نوسانهای بیرویه قیمتها روشهای مختلف و متنوعی طراحی شده است. ویژگی اصلی و مشترک کلیه این روشها در انطباق با ویژگی اصلی بازار و تبعیت از قانون عرضه و تقاضا است. هرچند در برخی از بورسها، درصدهای معینی برای نوسانهای متعارف قیمتها مشخص و تعریف شده است. اما خصوصیت اصلی مقابله باعدم تعادلها بررعایت و حفظ آزادی انتخاب قیمتها پیریزی شده است و کمتر به روشهای تحکمی نظیر دیکته کردن نرخهای تثبیت شده برای انجام معاملات متوسل شدهاند. اصل کلی، بر حفظ نقدینگی اوراق بهادار و همچنین برطرف ساختن موانعی است که سبب نوسانهای غیرمعقول میشوند. در چنین مواردی نوسانهای قابلملاحظه از نظر درصد نسبت به معاملات روز قبل یا معاملات پیشین مورد بررسی قرار میگیرد و حتی ممکن است ضرورت ایجاب کند که معاملات یک سهم به خصوص برای مدتی متوقف شود. در اینگونه موارد، هدف از توقف، بررسی دلایل موضوع وا تخاذ تصمیمهایی است که موجب روان شدن بیشتر معاملات از طریق ارائه اطلاعات دقیقتر، عرضه بیشتر سهام یا افزایش تقاضا میشود.
یکی از روشهایی که براساس آن تلاش میشود،از طریق سازو کار(مکانیزم) عرضه و تقاضا، بازار به سوی منطقی شدن هدایت شود و از بروز نوسانهای موقت و غیرمتعارف در بهای سهام اجتناب شود، روشی است که بر اساس آن از وجود گروهی به نام بازارگردانان استفاده میشود. اینها کسانی هستند که با استفاده از سازو کار عرضه و تقاضا به جنگ نوسانها و عدم تعادلهای موقت ناشی از عرضه و تقاضا میروند و نقش بسیار مهمی در متعادل ساختن بازار به عهده دارند.
اهمیت بازارگردانی در ایجاد تعادل
در بازار سرمایه کارآ، قیمت اوراق بهادار براساس عرضه و تقاضا تعیین میشود. عرضه و تقاضا در چنین بازاری برخاسته از نتیجه تحلیل آخرین و همه اطلاعاتی است که برای تصمیمگیری خریداران و فروشندگان لازم است. بدین روی، چنین قیمتی را میتوان به ارزش ذاتی اوراق بهادار نزدیک دانست. اما سکون قیمت در بازار اوراق بهادار بیمعناست. هر قیمتی همواره متزلزل و دستخوش تغییر است، زیرا همواره اطلاعات و شرایط جدیدی وجود دارند که منشاء آنها ناشی از رویدادهای هر شرکت و تغییرات در وضعیت اقتصادی و سیاسی هرکشور است. این گونه تغییرات و رویدادها از سوی خریداران و فروشندگان به گونههای مختلفی تفسیرو تعبیرمی شوند و چندگونگی تفسیر و تبیین آنان از این رویدادها، به صورت تغییردرقیمت سهام جلوه میکند. سکون قیمت، به معنای آن است که این چندگونگی در آرا، افکار و پیشبینیها را نادیده بگیریم. بازار ساکن، بازار میرنده است. از سوی دیگر، سادهاندیشی است که شرایط ایدهآل بازار کارآمد را شرایطی مطلق و قابل دستیابی تصور کنیم. بازار کارآی مطلق، وجود خارجی ندارد.
تجربیات گذشته و بروز نوسانهای شدید در بازارهای سرمایه معتبر بینالمللی، همواره هشدار میدهد که عوامل مختل کننده بسیاری وجود دارند که میتوانند بازار را به سوی عدم تعادل سوق دهند و بهای اوراق بهادار را به طور چشمگیری از ارزش ذاتی آنها دورسازند. بازاری که عدم تعادل شدید و پایدار را پذیرا شود، بازار قابل اعتمادی نیست و جای امنی برای سرمایهگذاری تلقی نمیشود.
سرمایهگذار در جستوجوی آرامش و اطمینان خاطر است
سکون مطلق یا نوسانهای شدید و پر دامنه در قیمتها هیچیک شرایط مطلوبی برای سرمایهگذاری نیست. اما میتوان تمهیداتی اندیشید و ابزاری را به کار بست، تا نوسانهای شدید و غیرمعقول در قیمتها مهار و بازاراوراق بهادار از عدم تعادل افسار گسیخته به تعادل معقول هدایت شود.
در بخشهای پیشین، پدیده عدم تعادل، دلایل آن و نتایج عدم تعادل به اختصار مورد توجه قرار گرفت. همچنین اشاره شدکه دربیشتر بورسهای اوراق بهادار، ازروشهای گوناگونی برای مقابله باعدم تعادلهای موقت استفاده میشود. یکی ازاین روشها، استفاده از وجودگروهی به نام بازارگردانان است. دراین بخش کوشش شده است تاوظایف بازارگردانان، ویژگیهای آنان و روش ارزیابی عملکرد آنها مورد اشاره قرار گیرد.
وظایف بازارگردانان
عدم تعادل بین عرضه و تقاضای هر سهم، سبب بروز نوسان در قیمت آن سهم میشود. بدیهی است که درجه نوسان قیمت، بستگی به شدت عدم تعادل بین عرضه و تقاضا دارد. وقتی تعداد سهام مورد تقاضا برای خرید ۱۰,۰۰۰ سهم و عرضه محدود به ۱۰۰۰ سهم باشد، بیشتر متقاضیان براساس اطلاعاتی که هریک ارزشمندی خود را دارند، به رقابت میپردازند. فروشنده با مشاهده وضعیت بازار و تعداد متقاضیان خرید، نه تنها قیمت پیشنهادی خود را ثابت نگاه نمیدارد، بلکه علاقه مند است که سهام را به قیمت بیشتری بفروشد. در چنین شرایطی، قیمت سهم به مرور افزایش مییابد. در روز بعد ممکن است شرایط عکس شرایط فوق باشد. بدین معنا که گروهی که تمایلی به فروش نداشتهاند، با مشاهده افزایش قیمت روز پیش، تمایل به فروش و عرضه سهام خود مییابند. این بار ممکن است فزونی عرضه برتقاضا، سبب کاهش قیمتها شده و به وضعیت اول در ابتدای روز پیش بازگردد. چنین نوسانهایی درقیمت سهام، ناشی از عدم تعادلهای موقت است. وظیفه بازارگردان، آن است که با خرید یا فروش سهام به مقابله این گونه عدم تعادلها برخیزد و بکوشد تا بازار عرضه و تقاضا را متعادل سازد. بازارگردان، با انجام وظیفه خود هدفهای مهم زیر را به انجام میرساند:
۱ - تداوم تعادل عرضه و تقاضا سبب روانی بازار میشود و قابلیت نقدینگی سهام که اصلیترین و مهمترین ویژگی اوراق بهادار است، فراهم میشود و بدینترتیب، سفارشهای خرید یا فرو ش با سرعت انجام میپذیرد.
۲ - نوسانهای موقت و غیرمعقول قیمت سهام مهار میشود و این امر موجب میشود که سرمایهگذاران از چنین نوسانهایی متضرر نشوند.
۳ - با توجه به دسترسی بازار ساز به آخرین اطلاعات و به سبب توان کارشناسی وی در مورد تحلیل رویدادهای مربوط به سهم، قیمت سهم به ارزش ذاتی آن نزدیک میشود.
۴ - مجموعه شرایط فوق، سبب جلب اعتماد عمومی به بازار سهام میشود.
گاهی به اصطلاح عنوان میشود که بازار سهام خاصی، «عمق» لازم را ندارد. این گفته، بدان معنا است که با فزونی در عرضه یا تقاضا، قیمت سهم با نوسان چشمگیر مواجه میشود. وجود بازارگردان به چنین بازاری عمق میبخشد. بازار وقتی عمق مییابد که سرمایهگذاران بدون تغییر چشمگیری در قیمت سهام، مقدار زیادی از آن را خریداری کنند یا به فروش برسانند. در تعبیر و تفسیر «مقدار زیاد» باید مراقب بود. آیا مقدار زیاد به معنای هرمقدار است. به بیان دیگر، آیا نقش بازارگردان آن است که به تنهایی و با امکانات و سرمایه محدودی که در اختیار دارد، تمام عرضهها را به نرخی که اعلام کرده است، خریداری کند. اگر این چنین باشد، بازار سهام هیچ گاه نباید شاهد نوسانهای مهم در قیمت سهام باشد.
مشاهده نوسانهای مهمی که در بورسهای معتبر جهان رخ میدهد، نشاندهنده آن است که توان بازارگردانها، توان محدودی است. از سوی دیگر، آنچه که برای بازارگردان مهم است، تحلیل وضعیتی است که سبب عرضه یا تقاضاهای ناگهانی، عمده و مستمر شده است. چنین وضعیتی بیشتر بدون دلیل خاص ایجاد نمیشود و یکی از مهمترین وظایف بازارگردان تحلیل این وضعیتها است. بازارگردان به تناسب امکانات و توانی که دارد، میتواند در مقابل امواج بایستد، اما اگر قدرت امواج بیش از توان او باشند، ایستادگی او به معنای غرق شدن در بین امواج خواهد بود. مهمترین وظیفه بازارگردان، درک و پیشبینی وضعیت غیرمعمول، نامساعد و توفانی است.
بازارگردان کیست؟
بازارگردان کسی است که در مورد سهمی که مسوولیت بازارگردانی آن به وی سپرده شده است، سهام را به قیمت خرید و همچنین قیمت فروش اعلامشده خود خریداری میکند یا بهفروش میرساند.
قیمتهای خرید و فروش اعلام شده از سوی بازارگردان ثابت نیست. او قیمتهای خودرا به تناسب شرایط تغییر میدهد، اما تفاوت بین قیمت خرید و فروش پیشنهادی بازارگردان، کم است. بازارگردان، طی انجام معاملات، در دو نقش ظاهر میشود:
- در نقش خریدار در مواردی که سهم مربوطه خریدار ندارد.
- در نقش فروشنده در مواردی که سهم ذیربط عرضه نمیشود و فروشنده ندارد.
بازارگردان زمانی نقش خود را به خوبی به انجام رسانده است که در پایان روز بین جمع خرید روزانه خود و جمع فروش آن روز، توازن ایجاد کرده باشد. بازارگردانی فعالیتی انتفاعی است. ولی سود بازارگردان، از محل عایدات آتی سهامی که خریداری کرده است، تامین نمیشود.
سود بازارگردان از تفاوت اندک بین بهای خرید و فروش و به سبب فزونی حجم معاملات ایجاد میشود. بازارگردان ممکن است در برخی از معاملات خود متضرر شود؛ لیکن هدف بازارگردان تقبل زیان مستمر برای حمایت بیحد و حصر از سهم ذیربط نیست. بازارگردان میکوشد تا در هر لحظه با تجدیدنظر در قیمتهای اعلام شده خود، منافع خویش را تامین کند. تصمیم بازارگردان برای انجام معاملات، بیشتر از سه منشا ناشی میشود:
۱ - تصمیم بازارگردان برای خرید یا فروش سهام برای خود و به نام خود. این تصمیم، بیشتر برای مقابله با عدم تعادلهای موقت اتخاذ میشود؛
۲ - درخواست ناظر معاملات از بازارگردان؛
۳ - مراجعه دیگران به وی و درخواست آنان برای خرید یا فروش سهام ذیربط.
بازارگردانان به دو گروه طبقه بندی میشوند؛ گروه اول که اختیار دارند در مورد سهام دیگر نیز به معامله بپردازند و گروه دوم که بازارگردانان متعهد (متعهد در قبال سازمان بورس اوراق بهادار) نامیده میشوند، به صورت اختصاصی به انجام معاملات در مورد سهام شرکت یا شرکتهای خاص که مسوولیت ایجاد تعادل در قیمت آنها را پذیرفتهاند، میپردازند. در بورسهای معتبر، ایجاد تعادل در عرضه و تقاضای هر سهم خاص را به یک بازارگردان میسپارند. در برخی موارد نیز به سبب چشمگیر بودن ارزش بازار شرکت در مقایسه با امکانات و سرمایه بازارگردان و همچنین به سبب گستردگی سهام شناور و شمار سهامداران یک شرکت خاص، ممکن است ایجاد تعادل در عرضه و تقاضا به چند بازارگردان سپرده شود.
ویژگیها و خصوصیات بازارگردانان
برخورداری از سرمایه و توان مالی و همچنین بهرهمندی از تخصص کافی، دو ویژگی اصلی هر بازارگردان است. بازارگردان برای انجام وظایف خود، باید، از سرمایه کافی برخوردار باشد. سرمایه و منابع مالی بازارگردان به دو صورت، قابل تفکیک و تشخیص است:
۱ - به صورت وجه نقد برای خرید سهام و مهار عرضهها؛
۲ - به صورت سهام برای عرضه سهام و مهار تقاضاها.
توازن بین این دو بخش از سرمایه بازارگردان برای بقا و ادامه فعالیت وی بسیار مهم است. بازارگردانی که به توازن مزبور اهمیت ندهد، وظیفه خویش را به درستی انجام نداده است. اطمینان از رعایت توازن مزبور در پایان هر روز قابل سنجش و اندازهگیری است. نزدیک بودن مقادیر سهام خریداری شده و فروش رفته، معیار مناسبی برای اندازهگیری توازن است. استمرار خرید و کاهش فروش، نشاندهنده آن است که بازارگردان در حال از دست دادن نقدینگی خویش است. بازارگردان برای استمرار خرید در روزهای بعد، به نقدینگی خود نیازمند است. کفایت سرمایه و توان مالی بازارگردان به عوامل زیر بستگی دارد:
۱ - ارزش بازار و حجم معاملات شرکت ذیربط که از جمله عوامل تاثیرگذار در تعیین سرمایه و توان مالی بازارگردان است. ارزش بازار شرکت، به نوبه خود، تحت تاثیر نوسانهای قیمت سهم قرار داد. ارزش بازار شرکت، به سبب افزایش سرمایه شرکت و همچنین به سبب افزایش مستمر بهای سهام شرکت، فزونی مییابد. افزایش ارزش بازار و بالا بودن حجم معاملات، بازارگردان را ناگریز میسازد که سرمایه و منابع مالی خود را به تناسب آن فزونی دهد.
۲ - شدت نوسانهای سهم ذیربط به نوبه خود میتواند عامل تاثیرگذار دیگری در تعیین کفایت سرمایه و توان مالی بازارگردان باشد؛ هر چند که فلسفه وجودی بازارگردانان، آن است که نوسانهای موقت در قیمت سهام را مهار سازند، با این حال، شرکتهای مختلف، در مقایسه با یکدیگر، از نظر درجه نوسان قیمت سهام، در شرایط یکسانی قرار ندارند. چنین نوسانهایی به نوبه خود تحت تاثیر تعداد وترکیب سهامداران، نوع صنعت، درجه تغییر در مدیریت و عوامل متعدد دیگری است. در مورد نوسانهای قیمت سهام، نکته حائز اهمیت دیگر، آن است که چنین نوسانهایی اعم از فزونی در قیمت سهام یا کاهش آن، تاثیرات متفاوتی را بر سرمایه بازارگردان ظاهر میسازند. در شرایط فزونی قیمت سهم یا افزایش سرمایه شرکت، بازارگردان برای انجام وظایف خود نیاز به وجه نقد بیشتری خواهد داشت. در شرایط کاهش قیمت سهم، بازارگردان، به سبب آنکه بخشی از سرمایه خود را به صورت سهام نگاه داشته است، در عمل با خطر از دست دادن بخشی از سرمایه خود مواجه میشود.
بازارگردان علاوه بر داشتن سرمایه کافی، لازم است که از توان تخصصی و تحلیلگری کافی نیز برخوردار باشد. استفاده نکردن از کارشناسان ذیصلاح توسط بازارگردان، میتواند وی را با مخاطرات شایان توجهی از نظر تدوام فعالیت و حفاظت از سرمایه مواجه سازد. تخصص بازارگردان فقط به زمینههای ذیربط با تحلیل وضعیت شرکت محدود نمیشود. وی باید در مورد وضعیت اقتصادی و سیاسی، و به عبارت بهتر، در مورد عوامل برون سازمانی تاثیرگذار بر قیمت سهام، صاحبنظر باشد، در مورد شرکتی که مسوولیت بازارگردانی آن را عهده دار شده است، وی باید تمام اطلاعات درون سازمانی، از قبیل حساسیت عوامل موثر بر قیمت تمام شده کالا یا خدمات، اطلاعات مربوط به فروش، توزیع کالا، محدودیتهای نرخگذاری، وضعیت رقبا، سودآوری پروژههای شرکت و قراردادهای مهم و سایر اطلاعات دیگر را دارا باشد. او باید نزدیکترین فرد به شرکت برای تعیین ارزش شرکت باشد. به همین سبب نیز در برخی کشورها، بازارگردان، به استناد قانون، اجازه مییابد که، برای اطلاع از آخرین رویدادها و اطلاعات، در جلسات هیات مدیره حضور یابد، هر چند که چنین حضوری جنبه دخالت در امور شرکت را ندارد، اما مدیران شرکت نیز علاقهمند هستند که تاثیر تصمیمات خود را بر قیمت سهام بدانند. به این روی نظر مشورتی بازارساز را در چنین جلساتی مورد توجه قرار میدهند. اطلاع بازارگردان از آخرین اطلاعات، در روز بعد، در تعیین قیمت سهم متجلی میشود و ارائه چنین اطلاعاتی به بازار، شفافیت اطلاعاتی را امکانپذیر میسازد؛ به سبب حساسیت وظایف بازارگردان و ویژگیهای شغلی وی، اشتغال به امر بازارگردانی نیازمند کسب مجوز خاص است.مجوز مزبور از یک سو بازارگردان را در قبال سازمان بورس متعهد میسازد، و از سوی دیگر به او اعتبار میبخشد.
معیارهای ارزیابی عملکرد بازارگردانان
در بورسهای معتبر جهان، عملکرد بازارگردانان را در هر دوره شش ماهه یا یکساله ارزیابی میکنند. مبنای ارزیابی عملکرد بازارگردانان، انجام درست وظایفی است که پیشتر به آنها اشاره کردیم. مبانی مزبور، به اختصار، عبارتند از :
۱ - سرعت بخشیدن به انجام سفارشهای خرید و فروش؛
۲ - عدم ایجاد نوسانهای قابلملاحظه در قیمت سهم ذیربط؛
۳ - پایین نگاه داشتن تفاوت بین قیمت خرید و فروش در هر لحظه خاص؛
۴ - انطباق قیمتهای پیشنهادی بازارگردان با رویدادهای شرکت و تحولات دیگر؛
۵ - پایبندی بازارگردان به مبانی اخلاقی و رعایت انصاف در انجام معاملات؛
۶ - برخورداری بازارگردان از توان تخصصی و کارشناسی مورد نیاز.
خلاصه
شدت نوسان قیمت هر سهم، بستگی به میزان تعادل در عرضه و تقاضای آن دارد. عدم تعادل ناشی از تاثیر عوامل برون سازمانی، درون سازمانی و دیگر عوامل بر نظرها و پیشبینیهای سرمایهگذاران است. چنین نظرهایی میتواند از رویدادهای واقعی یا بروز برخی اختلافات و اطلاعات غیرواقعی تاثیر پذیرد. عدم تعادلهای موقت در صورتی که به موقع مورد توجه قرار نگیرد، میتواند پیامدهای نامطلوبی در کارایی بازار داشته باشد. در بورسهای سهام معتبر جهانی، برای مقابله با عدم تعادلهای موقت، از بازارگردانان کمک میگیرند. بازارگردانان به سبب تعهد خود و همچنین به علت دسترسی به آخرین اطلاعات، کسانی هستند که میتوانند قیمت سهم ذیربط را نزدیک به ارزش ذاتی آن تعیین کنند. به سبب بهرهمندی از توان کارشناسی و برخورداری از سرمایه کافی، بازارگردانان متعهد میشوند که با اعلام نرخ خرید و فروش سهم ذیربط درهر لحظه، نتایج تحلیل نهایی خود را از وضعیت شرکت و ارزش آن به بازار انتقال دهند و معاملات را به نرخهای خرید و فروش پیشنهادی به انجام رسانند. معیار اصلی ارزیابی عملکرد بازارگردانان، توان آنها در مهار عدم تعادلهای موقت، نزدیکی قیمتهای خرید و فروش پیشنهادی آنان، سرعت بخشیدن به انجام معاملات سهم ذیربط، و در نهایت، حفظ نقدینگی سهم است.
* مدیر عامل شرکت کارگزاری پارس نمودگر
ارسال نظر