الزامات ورود باشگاه‌ها به بورس

گروه بورس- هدیه لطفی، امروزه ورزش و فعالیت‌های مرتبط با آن، تنها جنبه سرگرمی ندارد، بلکه بخش قابل‌توجهی از اقتصاد برخی از کشورهای فعال را در این زمینه شامل می‌شود.امروزه بسیاری از باشگاه‌های ورزشی مطرح دنیا، جزو بنگاه‌های سودده اقتصادی به شمار می‌روند که دارای سهامداران بی‌شماری هستند. فروش بلیت، امتیاز پخش بازی‌ها، مبادله بازیکنان، اسپانسر بازیکنان و تیم‌ها و حضور چهره‌های شاخص ورزشی در فعالیت‌های اقتصادی، بخشی از اقتصاد ورزش کشورهای توسعه‌یافته را تشکیل می‌دهد.

در کشور ما از حدود پنج سال قبل، بحث ورود باشگاه‌های پرسپولیس و استقلال به بورس مطرح شد و مورد بررسی قرار گرفت، اما تاکنون اقدام اجرایی به این منظور صورت نگرفته است.

بدون شک ورود این باشگاه‌ها به بورس، نیازمند شرایطی است که این دو مجموعه تاکنون آن را احراز نکرده‌اند. همچنین توجهی به روش‌های متعارف تامین درآمد باشگاه‌ها نشده است. این در حالی است که اقتصاد ورزش در دنیا از گردش مالی چندین میلیارد دلاری برخوردار است. از سوی دیگر ورود این دو باشگاه به بازار سرمایه نیازمند بستری است که در صورت فراهم شدن آن، سهام این دو باشگاه می‌تواند حضوری موفق در مبادلات بازار سرمایه داشته باشد.گفت‌وگوی خبرنگار دنیای اقتصاد با «دکتر علی‌اصغر بیگدلی» کارشناس ارشد اقتصاد ورزش، تجربه کشورهای دنیا در این زمینه و قابلیت‌های ورزش ایران برای پرداختن به اقتصاد ورزش مورد بررسی قرار گرفته و به برخی راهکارهای موجود در این زمینه اشاره شده است.

به نظر شما الزامات ورود شرکت‌های بزرگ ورزشی به بورس چیست؟ و آیا ورود کمپانی‌های ورزشی به بورس و عرضه سهام آنها عملی است؟

اولا ساختار ورزش ایران دولتی است و به همین دلیل تابع تصمیمات دولت است و اگر وارد عرصه اقتصاد شود ۱۰۰درصد به ورزش کشور کمک می‌شود. چنانچه در دهه ۱۳۷۰ به دلیل بحران‌های نفتی، ورزش کشور ما ناتوان بود، اما در دهه اخیر یعنی از سال ۱۳۷۶ تا سال ۱۳۸۶ جهش داشته است. در این دهه توان نفتی ایران بالا رفته ونفت از بشکه‌ای ۸دلار به بشکه‌ای حدود ۱۰۰دلار در سطح جهان رسیده است و چه بسا بالاتر هم برود. با توجه به تعریفی که اقتصاددانان از اقتصاد ایران می‌کنند که اقتصادی رانتینری است و بیش از ۵۰درصد بودجه آن را نفت تشکیل می‌دهد، بنابراین ورزش ما تابع تفکر دولتی است و نمی‌تواند حرکت کند.

یعنی شما معتقدید که رابطه‌ای بین افزایش درآمدهای نقدی ما و دولتی شدن ورزش وجود دارد؟

بله، نمونه بارز آن دو باشگاه پرطرفدار پرسپولیس و استقلال که نیازمند کمک دولت هستند. اگر وضعیت مالی آنها مناسب بود، مدیران عامل این دو باشگاه هر چند وقت یکبار نمی‌گفتند که سازمان به ما پول بدهد. باشگاه پرسپولیس به دلیل شکایت از یکی از بازیکنانش، ۵۰ یا ۶۰هزار دلار جریمه باید پرداخت می‌کرد که به این منظور سازمان به باشگاه کمک کرد، در حالی که در باشگاه‌های بزرگ دنیا اینها رقمی نیستند که باشگاه نتواند آن را پرداخت کند.

آیا دولت انگیزه‌ای از نگهداشتن باشگاه‌‌ها به صورت دولتی دارد؟

به نظر من برخلاف تصورات، دولت از این کار انگیزه‌ای ندارد. دولت اگر در زمان مدیریت قبلی سازمان تربیت بدنی اجازه داده بود تا پرسپولیس و استقلال خودشان را پیدا کنند و کم‌کم نیز داشت این اتفاق می‌افتاد. اکنون بسیاری از مشکلات آنها حل شده بود. بخشی از مالکیت پرسپولیس و استقلال دست بخش‌خصوصی بود. دولت می‌خواهد این مالکیت را واگذار کند، ولی چون این دو باشگاه بزرگ و پرطرفدار هستند و جوسازی علیه آنها زیاد است، بنابراین دولت مجبور است با احتیاط و دست‌به‌عصا عمل کند. ولی به نظر من سازمان تربیت بدنی این دو باشگاه را واگذار خواهد کرد.

شما معتقدید واگذاری باشگاه‌هایی مانند پرسپولیس و استقلال راحت‌تر از واگذاری بنگاه‌ها است؟

بله، برای اینکه بنگاه‌ها دارایی دارند، ولی این دو باشگاه دارایی ندارند و دارایی آنها تنها برندشان است، آیا پرسپولیس و استقلال زمین ورزشی که در مالکیت خودشان باشد، دارند؟ آیا پرسپولیس و استقلال می‌توانند بلیت‌های بازی‌هایشان را یکجا از ابتدای فصل تا انتهای فصل با میانگین قیمت به فروش برسانند؟

آیا در قیمت‌گذاری بلیت‌ ورزشگاه‌ها نقشی دارند؟

بخش‌خصوصی در صورت واگذار شدن این باشگاه‌ها، چشم‌اندازی برای افزایش درآمدش ندارد؟

من یک مثال می‌زنم. کسی که تیم چلسی را خرید، ۳۰۰میلیون پوند سرمایه‌گذاری کرد و یا وقتی که «تاکسین» نخست وزیر سابق تایلند تیم منچسترسیتی را خرید و یا «عثمانوف» ازبک روسی که حاضر است ۱۵۰ تا ۲۰۰میلیون پوند فقط برای یک قسمت از تیم آرسنال هزینه کند، به طور قطع به افزایش درآمد می‌اندیشد، اما هر کسی بخواهد پرسپولیس و استقلال را خریداری کند، باید بداند که این باشگاه‌ها در حال حاضر سود نمی‌دهند. به نظر من حداقل چند میلیارد تومان باید هزینه زیربنایی صرف آنها شود.

در نتیجه زیرساختارهای ورزش حرفه‌ای در کشور ما وجود ندارد وگرنه هر سهامداری می‌داند چقدر از سرمایه‌گذاری خود سود دریافت می‌کند.

به عنوان مثال تیم‌های منچستر، میلان و باشگاه‌هایی که در بورس هستند همواره EPS خود را اعلام کرده و سود بالایی دارند.

‌ به نظر شما باشگاه‌های پرسپولیس و استقلال از چه منابعی می‌توانند درآمد عملیاتی داشته باشند؟

مهم‌ترین درآمد این دو باشگاه طرفدارانشان است و در واقع طرفداران و هوادارانی که از تلویزیون بازی را مشاهده می‌کنند. پس بخش مهم درآمد آنها از تلویزیون است که حق قانونی تمام باشگاه‌های دنیا است و جایگاه حرفه‌ای آن تعریف شده است.

‌این سرمایه اجتماعی هر باشگاهی به شمار می‌آید و سرمایه اجتماعی به دلیل وجود عشق و علاقه خیلی مهم‌تر و تاثیرگذارتر از سرمایه مادی است. ممکن است حتی تیم مورد علاقه تماشاگر ببازد، ولی عشق و علاقه‌اش آنچنان زیاد است که حاضر است ۱۰ دست از لباس آن تیم را برای فرزندش خریداری کند، یا تمام CDهای بازی آن تیم را در ۱۰ سال اخیر بخرد و نگهداری کند. در اینجا این فرد دنبال سود نیست، بلکه با این کار می‌خواهد باشگاه را حمایت کند. اما همین فرد در زمینه اقتصادی توقع دارد وقتی ۱۰ تومان سرمایه‌گذاری می‌کند حتی شده ۵ ریال هم سود ببرد. این نقطه تمایز طرفداری است.

به غیر از این، باشگاه چه درآمدی می‌تواند داشته باشد؟

به غیر از این، صنایع ورزشی هم وجود دارد، مانند کارخانجاتی که در زمینه SPORT INDUSTRIAL فعالیت می‌کنند.

SPORT INDUSTRIAL در ایران تعریف نشده، اما بازار بسیار بزرگی با گردش مالی بیش از ۲۰۰میلیارد دلار است که رشد سالانه‌ای معادل ۶ تا ۷درصد دارد و می‌توان گفت رشد مثبتی دارد که معادل رشد اقتصادی بهترین کشورها از نظر توسعه اقتصادی است. مثلا کشور چین که رشد سالانه

۱۰-۹درصد دارد و به عنوان یکی از برترین کشورها از نظر رشد اقتصادی به شمار می‌آید، مدتی است پی به سود این بازار برده و نهایت استفاده را از این بازار می‌کند.

این بازار از سرمایه اجتماعی، علاقه اجتماعی و در عین حال موفقیت و سرفرازی اجتماعی تشکیل شده و بنابراین از رشد صنعت و کیفیت بالایی برخوردار است.

یعنی شما معتقدید هواداری این باشگاه‌ها در زمان رونق و یا رکود تغییر نمی‌کند؟

بله تغییر نمی‌کند. اما در حال حاضر تغییراتی در باشگاه‌های بزرگ در حال شکل‌گیری است. چون این باشگاه‌ها به سمت اقتصادی شدن حرکت کرده و در حال خروج از شکل سنتی خود هستند.

شما معتقدید قبل از اینکه دولت تصمیم به واگذاری باشگاه‌ها و ورود آنها به بورس بگیرد، باید الزامات و شرایط سودآوری آنها را فراهم کند؟

بله. باشگاه‌ها در حال حاضر این شرایط را ندارند.

به غیر از حق پخش مسابقات و تبلیغات دور زمین چه راه‌‌هایی برای سودآوری این باشگاه‌ها وجود دارد؟

یکی خود سرمایه مادی باشگاه‌ها است. هوادار‌های کهنه‌کار و قدیمی باهوش هستند، تا تیم را می‌بینند می‌فهمند که آیا تیم قهرمان می‌شود یا خیر. خیلی از این آدم‌ها بازیکن‌شناس هستند، زمانی که یکی از دو تیم پرسپولیس و یا استقلال در اوج قدرت هستند، اگر این دو تیم با هم رقابت کنند، میانگین تعداد تماشاچی‌های هر یک از دو تیم حدود ۵۰ تا ۶۰هزار نفر است.

در اوج بازی‌ها، ممکن است یکی از این دو تیم ۸۰هزار تماشاگر را به استادیوم بکشاند.

۸۰هزار تماشاگر معادل بالاترین تعداد تماشاگری است که به عنوان مثال برای «سانتیا برنابو»، «اولدترا فورد» و «سن‌سیرو» میلان می‌آید.

حال اگر استادیوم ما تا ۱۲۰هزار نفر جای داشته باشد، برای بازی‌های لیگ حساس، بیشتر از این نیز تماشاگر به استادیوم می‌آید، اما متاسفانه به دلیل نبود سیستم، هیچ درآمدی از این تعداد تماشاگر به باشگاه‌ها داده نمی‌شود.

یعنی شما معتقدید اگر این باشگاه‌ها برای تامین سرمایه خود، پذیره‌نویسی کنند، همین تعداد تماشاگر حاضرند با حداقل دارایی خود در این باشگاه‌ها سرمایه‌گذاری کنند؟

بله. سرمایه‌گذاری می‌کنند و ویژگی خیلی مهمی که تیم‌های استقلال و پرسپولیس دارند این است که در تمام استان‌های کشور طرفدار دارند. یعنی اینکه با این دو تیم یک بورس سراسری خواهیم داشت.

بهتر بگویم وقتی سهام فولاد مبارکه عرضه می‌شود، ممکن است قشر خاصی از آهن‌فروشان هر استان متقاضی این سهم باشند ولی بیشتر مردم درباره سهام فولاد اطلاعی ندارند.

اما وقتی می‌گویند: بازی پرسپولیس و استقلال در این هفته برگزار می‌شود، حتی در نقطه صفر مرزی ایران نیز این دو تیم را می‌شناسند و بازی را تماشا می‌کنند.

یعنی نسبت به سهام شرکت‌های ورزشی آگاهی عمومی وجود دارد؟

بله صد در صد. چون در این حالت نیاز به تبلیغ نیست. ولی نسبت به اقتصاد ورزش نه تنها هیچ آگاهی عمومی وجود ندارد، بلکه در میان مسوولان تراز اول ورزش کشور نیز اطلاعی درباره اقتصاد ورزشی وجود ندارد.

یک باشگاه از چه تعرفه‌هایی می‌تواند درآمد داشته باشد؟

از لحاظ حرفه‌ای باشگاه‌ها تعریف‌های متفاوتی دارند، باشگاه‌هایی هستند که تمام دنیا آنها را می‌شناسند. به عنوان مثال هنگامی که اردوی تیم میلان در دبی برپا است، دوربین‌ها دنبال تیم «میلان» هستند و یا تیم «یوونتوس» وقتی به آمریکای لاتین می‌رود، تمام دنیا از فعالیت آنها باخبرند.

در حال حاضر ستاره‌های این تیم‌ها نیز حرفه‌ای شده‌اند و حتی از تغییر ظاهر خود در جهت جذب افراد و اسپانسر استفاده می‌کنند.

تبلیغات روی پیراهن هم از این نوع است؟

بحث تبلیغات روی پیراهن به Sponsership (اسپانسر شیپ) برمی‌گردد. در ایران اسپانسرها تنها به تبلیغات روی پیراهن اکتفا می‌کنند، در حالی که اگر یک تیم دارای استادیوم باشد، تمام سودش برای آنجا است و حق طبیعی هر تیمی به شمار می‌آید.در ورزش حرفه‌ای فدراسیون‌ها سیاست‌گذار و اتحادیه باشگاه‌ها مجری هستند، ولی در ایران این رابطه وجود ندارد و اتحادیه باشگاه‌ها و مدیران نقشی ندارند و درواقع نقطه ضعف ما از همین جا شروع می‌شود چون که مالکیت اینها دولتی است. در لیگ امسال ما دو تیم استقلال اهواز و شیرین فراز کرمانشاه دارای مالکیت خصوصی هستند، مابقی تیم‌ها به نوعی دولتی هستند.به نظر من اگر بورس ورزشی در حال حاضر وجود داشت، سهام تیم‌های سپاهان، فولاد مبارکه، ذوب‌آهن و مس کرمان سقوط می‌کرد و دلایل آن هم علمی است.

در ورزش حرفه‌ای حداقل زمان بالای ۳سال است. در حالی که این مدت در اقتصاد یک نرم متوسط برنامه‌ریزی انجام می‌شود.

یعنی به نظر شما دولت انگیزه‌ای برای این کار ندارد؟

دولت می‌خواهد این کار را انجام دهد ولی افرادی که برای دولت ساز و کار تعریف می‌کنند، نمی‌توانند این کار را انجام دهند.

فکر نمی‌کنید اگر شرکت‌ها وارد بورس شوند، «بازار سایه» اقتصاد ورزش که گردش مالی بالایی نیز دارد، محدود می‌شود؟

اتحادیه اروپا درباره ورزش تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده که توسعه اقتصادی‌شان مربوط به مسائلی مانند حقوق تجاری، اسپانسر، سازماندهی میلیون‌ها رویداد ورزشی، سازماندهی چند بعدی اقتصاد ورزش، انجمن خبرنگاران ورزش، ورزش‌های تفریحی ورزش و بهداشت و همکاری مراکز دولتی و غیردولتی است. براساس همین تجربه جهانی پیش‌بینی کرده بودند که ورزش در اتریش ۴۶/۰درصد در GDP نقش داشته و تصویب کرده‌اند که تا سال ۲۰۰۶ این درصد را به ۵۶/۳درصد GDP افزایش دهند.

در انگلیس نیز در سال ۲۰۰۲، ۲/۲درصد GDP از کل کشور را باشگاه‌های ورزشی ایجاد کرده‌اند. وقتی ۱۰۰هزار باشگاه ورزشی در انگلیس فعالیت می‌کند و در هر باشگاه حداقل ۲۵نفر مشغول فعالیت هستند. شما ببینید که چند نفر در این بخش کار می‌کنند؟! ولی ما در ایران تا به حال چنین تعریفی نتوانسته‌ایم ارائه دهیم.

یعنی ما تعریفی از سهم صنعت ورزش در اقتصاد ایران نداریم؟

خیر نداریم. به عنوان مثال در گزارش‌های بانک مرکزی در مورد ۳۱۰کالای CPi شاخص مصرف‌کننده، زمانی توپ ورزش بود و بعد از مدتی گرمکن ورزشی جایگزین توپ شد و توپ حذف شد. نگاه ما به ورزش این چنین است. در حالی که بقیه کشورها از حالت چندبعدی به اقتصاد ورزش نگاه می‌کنند.

شما معتقدید سیاست‌های اقتصادی در بخش ورزش قبل از واگذاری باشگاه‌ها باید تغییر پیدا کند؟

بله. به نظر من دولت خواستار این کار است، ولی افرادی که در این زمینه با دولت مرتبط هستند، کارآیی لازم را ندارند.

یعنی ما تحلیل‌گران و برنامه‌ریزان اقتصاد ورزش نداریم؟

خیر نداریم. من کشور اتریش را مثال می‌زنم. در این کشور حتی حالت‌ها را در GDP نیز بررسی می‌کنند، آنها می‌گویند حداقل حالت ممکن برای GDP در کشوری مانند اتریش ۸۳/۰درصد و حداکثر حالت GDPا ۵/۴درصد است، ولی در کشور ما این تعریف‌ها اصلا وجود ندارد. ما داریم بورس نفت را درکشور راه می‌اندازیم، در حالی که ۲۵سال از عمر بورس ورزش اروپا گذشته است. مثلا در سال ۱۹۸۲، تیم «تاتنهام هاسبرس» اولین تیم اروپایی بود که وارد بورس ورزش شد؛ الان سال ۲۰۰۸ میلادی است و تقریبا ۲۵سال از آن زمان گذشته است. منچستر و بقیه تیم‌ها سال ۱۹۹۰ وارد بورس ورزش شدند.

وضعیت سهام این تیم‌ها چگونه است؟

وضعیت سهام‌شان خوب است.

مدیران ورزش ما چه اقداماتی برای این موضوع انجام داده‌اند؟

در بحث ‌«Marketing» همواره از «آقای علی‌آبادی» سوال می‌شود، آقای علی‌آبادی پول پرسپولیس را دادید؟ مشکل استقلال حل شد؟

خود آقای علی‌آبادی از روز اول اذعان کرده است که به دنبال کالای عمرانی برای ورزش است و این درست است، چون به دنبال زیرسازی ورزش است.

شما معتقدید خصوصی‌سازی از کدام نقطه باید شروع شود؟

اول باید یک برنامه‌ریزی حرفه‌ای ورزشی داشته باشیم و تا زمانی که این برنامه‌ریزی ورزش حرفه‌ای از داخل سازمان‌ها و باشگاه‌های ورزشی مشغول به کار نشود، وضعیت همین خواهد بود و بهتر نمی‌شود.

فدراسیون فوتبال ما می‌تواند با استخدام ۲ یا ۳نفر همین کارها را انجام دهد. نتایج فراخوان‌هایی که سازمان تربیت‌بدنی سه‌چهار سال پیش در ارتباط با ورزش حرفه‌ای انجام داد، به کجا انجامید؟

چرا الان که سمینار اصل ۴۴ و آزادسازی برگزار می‌شود، مسوولان نمی‌توانند در این باره حرفی بزنند؟ متاسفانه افراد هیچ آگاهی ندارند و گاهی اوقات در تلویزیون نیز راه به غلط می‌روند و متوجه اثرات این کار نیستند.

به عنوان مثال کشور برزیل در‌حال‌حاضر کشوری چندمنظوره است، عمده فعالیت سرمایه‌گذاری آمریکای لاتین در برزیل است.

برزیل در یک‌سال فقط از محل صدور بازیکن ۲۲۰میلیون دلار کسب می‌کند. یعنی فوتبالیست‌هایش را تعریف کرده است.

اگر در فوتبال سالنی ما که مزایای نسبی‌اش به مراتب بهتر است، تعریف حرفه‌ای داشتیم، الان می‌توانستیم از این تعریف بهره‌برداری کنیم.

آنها هر ورزشی را به صورت یک (PLC Product life cizle) چرخه عمر کالا می‌دانند، که اغلب کشورها از مزیت‌هایشان در این PLC که اصل Marketing است، استفاده می‌کنند.

مثلا ما آقای رضازاده را که یک چهره جهانی است، داریم. چه بهره‌برداری اقتصادی توانسته‌ایم از ایشان بکنیم؟ فدراسیون وزنه‌برداری چه سودی توانست از این ورزشکار کسب کند؟

بعضی ورزش‌ها هم در دنیا زیاد زیرساختاری نیستند. اما اگر ما یک تنیس‌باز خیلی خوب داشتیم، به مراتب درآمدهای بهتری از آن کسب می‌کردیم. چون تنیس‌بازها جزو ۱۰ ورزشکار ثروتمند دنیا هستند.

رالی‌های اتومبیل که زیرساختار‌ش در آمریکا است، «ناسکار» در آمریکا چیزی مقابل رالی «داکار» است، به مراتب درآمدش حتی از NBA بیشتر است.

مردم ما در ایران NBA را می‌بینند، چون تلویزیون آن را پخش می‌کند و فوتبال در آمریکا ورزش دوم است، اما در همین آمریکا سرانه ورزش ۱۰۰۰دلار برای هر نفر است. یعنی جمعیت آمریکا را اگر در‌حال‌حاضر ۳۰۰میلیون نفر در نظر بگیرید، چیزی حدود ۳۰۰میلیارد دلار، سهم تمام آمریکایی‌ها از ورزش است.

Market آن در سال چقدر است؟

Market صنایع ورزشی ۲۰۰میلیارد دلار است، ولی درآمد فوتبال اروپا که در دنیا اولین است، در سال ۲۰۰۵-۲۰۰۴، معادل ۷میلیارد پوند بوده است، و از میان ۷میلیارد حدود ۱۴میلیارد دلار درآمد به همین لیگ برتر انگلستان تعلق دارد.

ظاهرا امارات به اقتصاد ورزش توجه زیادی نشان داده است؟

بله، به دلیل اینکه حجم سرمایه زیادی دارند. یکی از سهامداران منچستر فردی هتلدار در امارات بود، چون خودشان به تنهایی چیزی برای مطرح کردن ندارند و همه اینها نیز ناشی از تجارت و درآمدهای نفتی است، دوست دارند در جای دیگر خودشان را مطرح کنند.

الان فوتبال لیگ برتر انگلیس بازار خوبی برای کشورها شده است، اماراتی‌ها، مصری‌ها، تایلندی‌ها،‌ روس‌ها و حتی آمریکایی‌ها نیز در آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

این کشورها ارتباط خوبی بین اقتصاد ورزش و اقتصاد توریسم‌شان برقرار می‌کنند؟

بله، یک بخشش هم این است. مثلا در آمریکا مد شده در ورزششان از ورزشکاران چینی استفاده می‌کنند. همان‌طور که فیلم‌های چینی درست می‌کنند. جمعیت چین حدودا یک میلیارد و ۴۰۰میلیون نفر است. وقتی تی‌شرت یک بازیکن چینی را NBA تولید کرد، کلی فروخت و درآمد زیادی از این راه کسب کرد یا رئال مادرید سالی که زیدان را خرید، از محل فروش تی‌شرت‌های زیدان پولش را جبران کرد.

ظاهرا از اقتصاد ورزشی ایران در بازار سایه بیشتر سود بردند تا خود بازار؟

بخش کمی سود بردند، شما فکر نکنید خیلی سود بردند، چون زیرساخت درستی ندارد، فایده زیادی هم ندارد.

در این حوزه مقاوتی برای خصوصی‌سازی داریم؟

بله این اثر رانت بودن ورزش است چرا که دائم افراد خاص برای یک‌سری مدیریت ورزش فوتبال وجود دارند، در حالی‌که در سایر ورزش‌ها نیستند و اشخاص به دلایل خاص پس از مدتی تغییر می‌کنند و اساسا تغییرات از شاخص‌های مدیریت بوده است.

شما در سوال‌های قبلی، پیش‌شرط‌های آزادسازی خصوصی‌سازی در ورزش را مطرح کردید. اولین اصل را وجود متخصص‌های ورزشی تعریف کردید. دومین نکته چیست؟

بحث مدیریت، بازاریاب ورزشی، اقتصاددان ورزشی و شناخت مزیت‌ها است. لیسانس‌های اقتصاد یا مدیریت یا حسابداری ما در دروس آموزشی و علمی ورزشی دانشگاهی چه یاد می‌گیرند؟ ۲ ساعت تربیت بدنی دارند و وقتی نمره را می‌گیرند، تمام می‌شود.

یعنی شما معتقدید باید رشته‌های ورزشی در سطح دانشگاهی داشته باشیم؟

بله، در حال حاضر اثرات پیشرفت علم در ورزش کاملاً مشخص است.

درباره خصوصی‌سازی دو دیدگاه وجود دارد. بعضی‌ها معتقدند که واگذاری باشگاه‌ها باید به‌صورت مالکیت سهام عمده باشد یعنی سهامش به‌صورت بلوک واگذار شود و بعضی‌ها معتقدند که با توجه به اینکه اقتصاد ورزشی یک اقتصاد حسی است و جمعیت و توده مردم این سهام را خریداری می‌کنند، پس به‌صورت تک سهم و پذیره‌نویسی عمومی عرضه شود و سهام خرد شود. به نظر شما این روش‌ها چه تاثیری در آینده باشگاه‌ها خواهد داشت؟

تجربه بورس انگلستان نشان داده است که اگر بخواهیم حرفه‌ای کار کنیم، به سمت تک‌مالکیتی کشیده می‌شود یا به‌صورت گروهی که مالکیت را به عهده بگیرند، زیرا فرآیند تصمیم‌گیری در ورزش با فرآیند تصمیم‌گیری اقتصادی متفاوت است.

در اقتصاد شما می‌‌توانید ریسک سرمایه را پیش‌بینی کنید. اما در ورزش به دلیل اینکه نتایج قابل پیش‌بینی نیست، بنابراین ریسک بالایی دارد و به فرد متبحری نیاز دارد تا بتواند پیش‌بینی کند. مثلاً آرسنال تا دیروز سهامش در بورس خوب بود. یک تساوی در زمین خودش داشت و منچستر یونایتد بالا ‌آمد و همان روز بورس تکان خورد. در بورس هر ۶ ماه یا ۹ ماه یکبار مجمع سود را تصویب می‌کند و به افراد پرداخت می‌کند؛ در حالی‌که در ورزش در یک فصل از ابتدا تا انتها مشخص نیست کدام تیم قهرمان می‌شود. منحنی ورزش دائما در حال بالا و پایین رفتن است و خیلی از سهامداران ورزشی به وجود رقابت اعتقاد دارند. قراردادهای تجاری در ورزش ما باید دوباره تعریف شود.

سوال من این است که این قوانین را چه کسی برای رییس سازمان تربیت‌بدنی تعریف می‌کند؟

این صداقت وجود دارد که سازمان تربیت‌بدنی خواستار تحول است ولی باید حق بدهیم که نه آقای علی‌آبادی و نه افراد دیگر عمل‌گرا نیستند و بیشتر به حاشیه‌ها توجه دارند. اینها را باید کسانی که توانایی عمل دارند، انجام دهند. متأسفانه در مصاحبه‌هایی که رادیو و تلویزیون پخش می‌کند، گاه افراد سخنان بی‌ربطی می‌زنند.

فایده مطالعات تطبیقی این است که فرد نقاط ضعف یا قوت خود را می‌شناسد. الان در مدیریت تکنیک «سوات» را استفاده می‌کنند. در ایران اینها را چه کسی تعریف کرده است؟ فرصت‌ها، تهدیدها و نقاط ضعف و قدرت بورس ورزش را در ایران چه کسی تعریف کرده است؟ وقتی در چشم‌انداز صنعت ۲۰ ساله دقت کنید، ایران توسعه اقتصادی دارد پس باید ورزش هم توسعه اقتصادی داشته باشد. پس کجاست؟

اگر این مقوله تعریف شود، بقیه معیارها هم به وجود می‌آید و به نظر من کسانی که در مدیریت ارشد ورزش هستند، فاقد این علم هستند و این را به صراحت می‌گویم و پای حرفم ایستاده‌ام.

صندوق اعتباری درست می‌کنیم، رانتی است. می‌گویند این محیط مال صندوق اعتباری است. اگر بحث تجارت است، باید برای باشگاه‌هایی باشد که مالکیت خصوصی دارند.

فدراسیون فوتبال باید سیاستگذار باشد نه مجری، تا وقتی که باشگاه‌ها دولتی هستند، می‌‌تواند مجری باشد. وزیر راه در مصاحبه با شبکه ۵ تلویزیون گفت که «هما» را هرکه بخواهد بخرد ما می‌فروشیم. هما را اگر بخش خصوصی بخرد، تغییر مالکیت می‌دهد و دیگر درآمدش به دولت نمی‌رسد و به نظرم برای باشگاه‌ هما هم مفید است.

در واقع ما باید اول استانداردهای ورزش حرفه‌ای را تعریف کنیم. خود علم این موضوع در دانشگاه‌های ما مجهول است. این علم را دانشمندان و استادان رشته مدیریت و اقتصاد در دانشگاه امریکا و سپس در انگلستان مطرح کردند و بعد به بقیه کشورها انتقال یافت. فقط یکی از دانشگاه‌های آفریقای جنوبی ۴۲ صفحه تحلیل اقتصادی توسط گروه اقتصادی‌اش درباره اثرات اقتصادی جام جهانی ۲۰۱۰ بر قاره آفریقا ارائه داده است.

دانشگاه آلمان هم یک سال بعد از جام‌جهانی آ‌لمان تحلیلی تحت عنوان«یک سال پس از جام‌جهانی» ارائه داده است که اثرات اقتصادی جام‌جهانی در این کشور را مطرح کرده است.

فکر کنید اگر کشور ما یکی از قطب‌های ورزش دنیا بود، چه شرایطی برای این کار داشت؟ فرض‌کنید امکانات ورزشی کشور ما طوری بود که به‌جای دوبی ما فعالیت کنیم و تیم‌های اروپایی در داخل کشور ما فعالیت کنند. در این حالت ظرفیت هتل‌های ما که در اغلب موارد خالی هستند، پر می‌شد.

تیم‌ها وقتی خصوصی می‌شوند روابط خاصی با هم پیدا می‌کنند. دو دفعه آنها می‌آیند، سه دفعه تیم ما به آن کشورها می‌روند. در همین رفت و آمدها ممکن است ۲ هزار تماشاگر به طرفداری از تیمش راهی ایران شود و درآمد از محل این توریست‌ها برابر ۲ تا ۳ بنگاه توریسم ما است. این درآمدها را چه کسی می‌خواهد بررسی کند؟ به این دلیل من با قاطعیت می‌گویم که این مسائل را کسی برای مسوولان دولت و به‌خصوص سازمان تربیت‌بدنی نشکافته است. اگر این مسائل حل شود، پول بسیار زیادی از صنعت ورزش کشور جابه‌جا می‌شود که از محل آن می‌توانیم حداقل ۱۰۰ هزار شغل ایجاد کنیم و با توجه به اینکه شغل ایجاد شده هم برای خانم‌ها و هم برای آقایان است. در حالی‌که در بیشتر شغل‌ها این‌طوری نیست. وقتی ما کارخانه راه‌اندازی می‌کنیم، معمولا مردها در آنجا کار می‌کنند.

یعنی تفاوت جنسیتی وجود ندارد و ایمنی اشتغال نیز داریم؟

بله ایمنی اشتغال دارد. دختران جوان ما می‌توانند به طور مثال در المپیک بانوان کشورهای اسلامی راهنمای توریست‌های ورزشی باشند و توریسم ورزشی هم مستلزم تعریف جدیدی است.

عکس: حمید جانی‌پور