دیدگاه
به شر کتهایی که در سر هوای جهانی شدن دارند
بخش اول
مقدمه
بازارهای جهانی، بازارهایی شدیدا رقابتی بوده و برخلاف بازارهای سنتی که تولیدکننده در آن بنا به میل خود هر محصولی را وارد بازار کرده و عقاید و طرحهای خود را بر بیرون یا مشتری تحمیل مینماید، در اینجا حکومت از آن مشتری است که به دنبال محصولات با کیفیت و مورد دلخواه خود است. یعنی در این بازار اتکای شرکت به جای داخل بر خارج است. تصمیمگیری در این بازارها شدیدا مربوط و لحظهای است که مفهوم حمایت و دایهگی از شرکتها کاملا برچیده شده است.
دکتر محمد ایمانی برندق
بخش اول
مقدمه
بازارهای جهانی، بازارهایی شدیدا رقابتی بوده و برخلاف بازارهای سنتی که تولیدکننده در آن بنا به میل خود هر محصولی را وارد بازار کرده و عقاید و طرحهای خود را بر بیرون یا مشتری تحمیل مینماید، در اینجا حکومت از آن مشتری است که به دنبال محصولات با کیفیت و مورد دلخواه خود است. یعنی در این بازار اتکای شرکت به جای داخل بر خارج است. تصمیمگیری در این بازارها شدیدا مربوط و لحظهای است که مفهوم حمایت و دایهگی از شرکتها کاملا برچیده شده است. شایعه پیوستن کشورمان به این بازارها، مدتی است که همهگیر شده و آرام آرام به واقعیت میپیوندد. این موضوع بیشتر شرکتهای داخلی خصوصا صنعتی را که با کمک امتیاز انحصاری، نبود رقیبان جدی و موانع ورود رقبا، سالهاست محصولات نامرغوب خود را به مردم تحمیل کرده و با ورود این رقبا خود را شکست خورده میبینند، شدیدا آزرده خاطر ساخته است و از همراهی این بازار واهمه دارند.
این مقاله پس از بحث در این زمینه به دنبال ارائه راهکارهای لازم و در حد ممکن برای فائق آمدن بر این مشکل ارائه شده و امید است که گرهی از مشکلات موجود را باز نماید. طوریکه ابتدا به دلایل ناخرسندی شرکتها از بازارهای رقابتی اشاره کرده و در ادامه تحت عنوان «چه باید کرد» به بررسی وضعیت و شرایط این بازارها پرداخته است. در بخش بعدی نیز، فاکتورهای مهم وضعیت شرکتها تحت عنوان مدیریت، وضعیت مالی و تجارت و بازار مورد تحلیل واقع شده و وظایف سهامداران در این زمینه گوشزد شده است و با ارائه راهکار عملی و گامهای اولیه برای بهتر نمودن وضعیت شرکتها و ورود به این بازارها خاتمه یافته است.
چرا شرکتها از این بازارها ناخرسندند
با اندکی تحلیل وضعیت شرکتها، بدون در نظر گرفتن بحث رقبا، هزینههای فرصت و مسائل خاص، ملاحظه میشود که شرکتها از نابسامانیها و زیانهای بالقوه رنج میبرند. این شرکتها، نهتنها مشکل سودآوری داشته بلکه از لحاظ نقدینگی نیز که یکی از حیاتیترین موضوعات تداوم فعالیت شرکتها بوده، وضعیت خوبی ندارند. از طرفی به وضعیت شرکتهای به ظاهر سودآور نیز نمیتوان اعتماد کرد زیرا که آنها نهتنها از لحاظ نقدینگی مشکلات حادی دارند بلکه سودهای ارائه شده از سوی آنها به دلایل و موارد زیر با واقعیتها منطبق نیست:
۱ - سود ارائه شرکتها سود حسابداری است نه اقتصادی
۲ - اثر اصول و استانداردهای حسابداری و حسابرسی در شناسایی سود
۳ - عدم توجه به نکات و گزارش حسابرس مستقل و بازرس قانونی
۴ - اثر محدودیتهای قوانین و مقررات
۵ - عدم شفافیت مالیات و دیگر حقوقهای دولتی
۶ - عدم کارآیی یا نبود سیستم حسابداری بهای تمام شده
پرواضح است که اگر با این وضعیت، رقیبان مجوز ورود بگیرند، شرکتهای داخلی با توجه به قیمت تمام شده بالا، کیفیت پایین و قیمت عرضه بالای محصولات، خودشان را غرق شده خواهند دید از این رو برای شرکتها ناخرسندی از این بازارها کاملا منطقی است.
در ادامه باید اعتراف کرد که چندین سال است شرکتهای داخلی بدون توجه به مساله کیفیت با کمک رانتهای مختلفی همچون امتیازات انحصاری، نبود بازار رقابتی چون بازار تجارت آزاد جهانی، موانع ورود رقبا، با تحمیل کالاهای نامرغوب خود به مشتریان، بدون هیچ دغدغهای تداوم فعالیت داشتهاند، طوریکه واژه رقابت برای چندین شرکت، واژهای بس جدید و غریب نموده و مینماید ،زیرا پدرخوانده این شرکتها (دولت) به هیچ وجه اجازه بازی به دیگر بازیکنان را در این مسیر نداده و همیشه او را قهرمان بلامنازع میدانهای عاری از حضور دیگر بازیگران اعلام کرده است. ولی باید این شرکتها به خود بقبولانند که وضعیت همیشه بر این منوال که بر مشتری حکومت نمایند نخواهد ماند، بلکه زمان حکومت مشتریان نیز فرا رسیده و دایهگان حمایتی نیز برچیده خواهد شد. باید شرکتها قبول نمایند که مسابقات جهانی دارای بازیگران قدرتمندی است که بدون تمرین و ممارست حتی نمیتوان جرات تفکر مسابقه دادن با چنین رقبایی را از ذهن گذراند. حال با مرور این مشکلات و فلسفه پیدایش آن و اطلاع از اینکه ما به دلایلی محکوم به ورود به این بازارها هستیم چه باید کرد؟
آیا با هدایت مدیران سنتی بدون پاسخگو، کنترل بودجهای دارای فرمهای اجرایی با قدمت چندین ساله، خط تولیدهای مستهلک شده و هدایت مدیران مالی که برخی حتی با واژههای حسابداری صنعتی و مدیریت نامأنوسند، ترکیب نیروی انسانی نامناسب و عدم تناسب سطح تحصیلی با مشاغل مربوطه، عدم توجه به مباحث مهمی چون سیستم مدون حسابداری صنعتی و حسابرسی داخلی و عدم ارزیابی و رتبهبندی صحیح مدیران میتوان در این بازارها تداوم فعالیت داشت؟ پرواضح است که جواب منفی است. زیرا تمامی ابزارهای ذکر شده عوامل طرد شده بازارهای رقابتیاند و هیچکدام مطابقتی با چنین بازارهایی ندارند. پس باید با تغییر دیدگاه صنعتی خود چارهای اندیشید (البته در برخی شرکتها شاهدیم ولی در مقیاس کوچک). حال چه باید کرد؟
به نظر میرسد که بهترین کار در این مسیر آنست که ابتدا این بازارها را بهطور کامل بشناسیم و بدانیم بازاری که قصد آن را داریم دارای چه خصوصیاتی است و شرط بقا در آنجا چیست؟ در گام بعد، باید بفهمیم که ما در کجا قرار داریم. یعنی وضعیت سنتی که ما هستیم چگونه است. سرمایه شرکتمان چه ساختاری دارد؟ نقدینگی در چه وضعی است و مسائلی در همین پیرامون و در نهایت وضعیت موجود چه شکافی با شرایط آن بازارها دارد؟
ارسال نظر