گشتی در وب
نسبتهای مهم در تحلیل بنیادی سهام
گروه بورس- در دنیای مجازی، مطالب زیادی پیرامون دو روش معروف تحلیل در بازار سهام یعنی «تکنیکی» و «بنیادی» منتشر شده است. در همین راستا، در «گشتی در وب» امروز به تارنمای پاپیروس رفتیم که محمد آیتیگاراز در یکی از مطالب آن به تشریح نسبتهای مهم در تحلیل بنیادی پرداخته است: پری کوفمان تحلیلگر معروف بازار سرمایه در سال ۱۹۶۶ میلادی در مقابل صدها نفر که برای شنیدن سخنرانی او در مورد روشهای تحلیل بازار سرمایه گردآمده بودند، گفت: «اگر یک دقیقه وقت داشته باشید، به شما خواهم آموخت که چگونه در بازار سهام پول درآورید: سهم را پایین بخرید و بالا بفروشید! ... حالا اگر ۵ یا ۱۰ سال وقت دارید، به شما یاد خواهم داد که یک سهم، چه موقع بالا و چه موقع پایین است.»تجزیه و تحلیل بنیادی از طریق مطالعه و بررسی شرایط اقتصادی، صنعت و وضعیت شرکت صورت می پذیرد. هدف اصلی از انجام این گونه مطالعات، تعیین ارزش واقعی سهام و ارزش ذاتی شرکتهاست. این تحلیل معمولا بر اطلاعات و آمار کلیدی مندرج در صورتهای مالی شرکت تمرکز میکند تا مشخص کند که آیا قیمت سهام ارزان یا گران است.
بخش قابل ملاحظهای از اطلاعات بنیادی، بر اقتصاد کلان، وضعیت صنعت و شرکت تمرکز دارد. رویکرد معمول در تحلیل شرکت، در برگیرنده چهار مرحله اساسی است:
۱) تعیین وضعیت کلی اقتصاد کشور
۲) تعیین وضعیت صنعت
۳) تعیین وضعیت شرکت
۴) تعیین ارزش سهام شرکت
وضعیت اقتصاد ملی از آن جهت مطالعه و بررسی میشود که مشخص کند آیا شرایط کلی برای بازار سهام مناسب است یا نه؟ تورم در چه وضعی قرار دارد؟ نرخهای بهره در حال افزایش است یا کاهش؟
آیا مصرفکنندگان کالاها را مصرف میکنند؟ تراز تجاری مطلوب است؟ اینها تنها بخشی از سوالاتی است که تحلیلگر بنیادی برای تعیین کردن تاثیرات شرایط اقتصادی بر بازار سهام با آنها مواجه است.
در مرحله دوم، وضعیت صنعتی که شرکت در آن قرار دارد بررسی میشود که تاثیر قابل توجهی بر نحوه فعالیت شرکت میگذارد. اگر وضعیت صنعت مطلوب نباشد، بهترین سهام موجود در یک صنعت نیز نمیتواند بازده مناسبی داشته باشد. به قول معروف سهام ضعیف در صنعت قوی، بهتر از سهام قوی در صنعت ضعیف است.
بعد از تعیین وضعیت اقتصاد و صنعت، خود شرکت نیز باید تجزیه و تحلیل شود تا از سلامت مالی آن اطمینان حاصل گردد. این تحلیل معمولا از طریق بررسی صورتهای مالی شرکت انجام میشود. از روی این صورتها میتوان نسبتهای مالی سودمندی را محاسبه کرد. نسبتهای مالی به پنج دسته اصلی تقسیم میشوند:
۱) نسبتهای سودآوری
۲) نسبتهای قیمتی
۳) نسبتهای نقدینگی
۴) نسبتهای اهرمی
۵) نسبتهای کارآیی (فعالیت)
هنگام تحلیل نسبتهای مالی شرکت نتایج حاصل باید با سایر شرکتهای موجود در آن صنعت مقایسه شود تا عملکرد شرکت، ارزیابی گردد. در ادامه از هر یک از نسبتهای مزبور یک نسبت انتخاب و در مورد آن توضیحات مختصری ارائه شده است.
حاشیه سود خالص
حاشیه سود خالص شرکت، یکی از نسبتهای سودآوری است که از تقسیم کردن سود خالص به کل فروش محاسبه میشود. این نسبت نشان میدهد که از یک تومان فروش شرکت، چه مقدار آن به سود خالص تبدیل شده است. به عنوان مثال، حاشیه سود خالص ۳۰ درصد نشان می دهد که از یک تومان فروش محصولات شرکت، ۳ ریال سود خالص بهدست آمده است.
نسبت P/E
نسبت P/E (نسبت قیمت سهام به عایدی هر سهم) از طریق تقسیم کردن قیمت جاری سهام به عایدی هر سهم (EPS) در طول سال به دست میآید. این نسبت نشان میدهد که سرمایهگذار برای خریدن یک تومان از عواید شرکت، چقدر باید بپردازد. به عنوان مثال، اگر قیمت جاری سهام، ۲۰ تومان و عایدی هر سهم در چهار فصل گذشته، ۲ تومان باشد، آنگاه نسبت P/E، ۱۰ بهدست می آید. به عبارت دیگر برای خرید یک تومان از عواید شرکت باید ۱۰ تومان بپردازیم. البته انتظارات سرمایهگذاران از عملکرد آتی شرکت، نقش بسیار مهمی در تعیین نسبت P/E ایفا میکند. رویکرد متداول در تحلیلهای مالی این است که نسبتهای P/E شرکتهای موجود را در یک صنعت با یکدیگر مقایسه کنیم. اگر تمام شرایط دیگر یکسان باشد، شرکتی که P/E آن کمتر است، ارزش بهتری برای خرید دارد.
ارزش دفتری هر سهم
ارزش دفتری هر سهم شرکت، یکی از نسبتهای قیمتی است که از تقسیم کردن کل داراییهای خالص شرکت (داراییها منهای بدهیها) به کل سهام موجود آن بهدست میآید. ارزش دفتری هر سهم میتواند در تعیین این موضوع کمک کند که آیا سهام شرکت، کمتر یا بیشتر از حد قیمتگذاری شده است. اگر سهامی به قیمتی بسیار پایینتر از ارزش دفتری آن به فروش رود، میتواند نشانگر این باشد که این سهام، کمتر از ارزش واقعی خود، قیمتگذاری شده و احتمالا برای خرید مناسب است.
نسبت جاری
نسبت جاری یکی از نسبتهای نقدینگی است که از تقسیم کردن داراییهای جاری به بدهیهای جاری شرکت محاسبه میشود. این نسبت توانایی شرکت را برای پرداخت بدهیها و تعهدات جاری آن نشان میدهد. هر قدر این نسبت بالاتر باشد، قدرت نقدینگی شرکت نیز بالاتر خواهد بود. به عنوان مثال، اگر این نسبت ۳ باشد، بیانگر آن است که داراییهای جاری شرکت، برای پرداخت سه برابر بدهیهای جاری آن، کفایت میکند.
نسبت بدهی
نسبت بدهی شرکت، یکی از نسبتهای «اهرمی» است که از تقسیم کردن کل بدهیها به کل داراییهای شرکت محاسبه میشود. این نسبت نشان میدهد که کل داراییهای شرکت تا چه حد از طریق بدهیها تامین شده است.
به عنوان مثال، اگر نسبت بدهی
۴۰ درصد باشد، بیانگر آن است که ۴۰ درصد از داراییهای شرکت از طریق ایجاد بدهی یا قرض گرفتن تامین شده است. بدهیها همانند تیغ دولبه عمل میکنند، اگر شرایط کلی اقتصاد نامناسب و روند حرکت نرخهای بهره، فزاینده باشد، آنگاه شرکتهایی که نسبت بدهی بالایی دارند، با مشکلات مالی عدیدهای مواجه خواهند بود. اما اگر شرایط اقتصادی مناسب باشد، بدهی میتواند از طریق تامین مالی شرکت با هزینههای پایینتر، سودآوری را افزایش دهد.
گردش موجودیها
گردش موجودیهای شرکت، یکی از نسبتهای «کارآیی» است که از تقسیم کردن قیمت تمام شده کالای فروش رفته به موجودیها محاسبه میشود.
این نسبت، کارآیی شرکت را در مدیریت موجودیها نشان میدهد. این کارآیی از طریق محاسبه تعداد دفعات گردش موجودیها در طول سال اندازهگیری میشود. این دسته از نسبتها، وابستگی شدیدی به نوع صنعت دارند. به عنوان مثال، گردش موجودیها در فروشگاههای زنجیرهای، به مراتب بالاتر از صنایع تولیدکننده هواپیماست. در اینجا نیز مقایسه کردن گردش موجودیها در بین شرکتهای یک صنعت اهمیت زیادی دارد.
منبع: http://www.papyrus.ir
ارسال نظر