روانشناسی بازار سهام
هزینههای سرمایهگذاری را کاهش دهید
گروه بورس- «خوب پولهایت را جمع کن» عبارتی است که حتی در جوامعی سنتی مثل ایران، سالها والدین در قالب نصیحت به فرزندان خود گوشزد میکنند، اما این نصیحت فقط برای جوانان کارساز نیست، بلکه در بازار سهام نیز از آن به عنوان یک استراتژی یاد میشود. آلبرت انشتین در این باره میگوید: «قویترین نیرو در جهان چیست؟... سود مرکب»
به گفته یک سرمایهگذار موفق دیگر، «نمیدانم که عجایب هفت گانه جهان چه چیزهایی هستند، اما هشتمین مورد آنها را میشناسم: سود مرکب»
سرمایهگذار خبره از پرداخت مالیات و دیگر هزینههای داد و ستد متنفر است و فعالیتهای خود را به گونهای تنظیم میکند که پرداخت مالیات خود را به طور قانونی به پایینترین حد برساند.
اما سرمایهگذار بازنده، متوجه تاثیر منفی مالیاتها و هزینههای دادوستد بر عملکرد سرمایهگذاری در بلندمدت نیست و یا آن را نادیده میگیرد.
از هنگامی که وارنبافت کنترل برکشایرهاثوی را بر عهده گرفته، این شرکت فقط یک سال اقدام به پرداخت سودهای سهام کرده است و بافت در این مورد به شوخی میگوید: «در این مدت احتمالا من در دستشویی بودهام.» برکشایر سودهای سهام پرداخت نمیکند و بافت علاقهای به آنها ندارد. علت آن چیست؟ مالیات!
هنگامی که سودهای سهام پرداخت میشود، میزان مالیات بر درآمد دو برابر میشود. ابتدا شرکت، مالیات بر درآمد را میپردازد، سپس، سهامداران مالیات بر سودهای سهام خود را میپردازند. یک دلار از سودهای شرکت، پس از پرداخت مالیات مربوط به آن، به ۶۵ سنت بدل میشود. هنگامیکه سودهای سهام پرداخت میشود، از این میزان تنها ۵۵ سنت باقی میماند، زیرا مالیات بر درآمد فدرال نیز از آن کسر میشود و در صورتی که شما در نیویورک یا کالیفرنیا مشغول زندگی باشید فقط ۴۴ تا ۴۵ سنت برای شما میماند، زیرا باید مالیات بر درآمد ایالتی را نیز پرداخت کنید!
اگر یک شرکت اقدام به پرداخت سودهای سهام نکند، درآمد شرکت تنها یک بار مشمول مالیات میشود و آن شرکت میتواند سود انباشته را در قالب بازده حقوق صاحبان سهام خود به حساب آورد. در صورتی که این شرکت تابع روش بافت باشد میتواند آن ۶۵ سنت از درآمدهای حفظ شده را به میزان ١۵ درصد درآمد سالانه و یا بیشتر، اضافه کند.
هر سهامدار برای آنکه بازده مشابهی در حدود ۴۴ تا ۴۵ سنتی که از سودهای سهام او باقی میماند، دریافت کند باید شرکتی با بازده ۲٠ درصدی نسبت به حقوق صاحبان سهام پیدا کند.
بافت علاقهای به پرداخت سودهای سهام ندارد زیرا نمیخواهد که ارزش ویژه متعلق به سهامدارانش (به ویژه خودش) مشمول کسر مالیات دو برابر شود. همچنین او نمیخواهد که سود سهام دریافت کند زیرا میداند که بسیار بهتر خواهد بود که این مبالغ در شرکتی که پیشتر خریداری کرده است به صورت سود مرکب جمع شود.
اثر شگفتانگیز کنترل هزینهها
بافت همچنین هیچ گونه علاقهای به پرداخت مالیات بر سود ناشی از فروش سهام ندارد. این عامل یکی از دلایلی است که بافت مایل به حفظ سهام به صورت «دائمی» میباشد، که در این روش، مالیات بر سود سرمایه به صورت نامحدود به تعویق میافتد.
یکی از راههایی که سرعت افزایش سرمایه را بالا میبرد، کاهش مالیاتها و دیگر هزینههای معاملاتی میباشد. کمترین مبالغی که امروزه پس انداز شود میتواند تاثیر بسزایی بر ارزش ویژه در بلندمدت داشته باشد و علت آن جادوی سود مرکب است. بافت از طریق وارد کردن این اندوختهها به سیستم سرمایهگذاری خود به افزایش نرخ سود مرکب میپردازد و به اینترتیب جلوه بیشتری به این تاثیر میبخشد.
جورجی شوارتز نیز دقیقا تفکری مشابه دارد. او مینویسد: «من به عملکرد کلی صندوق (کوآنتوم) در بلندمدت علاقمند هستم. اگر شما به مدت ۲۵ سال بازدهای معادل ٣٠ تا ۴٠ درصد در سال داشته باشید، حتی اگر با سرمایه بسیار کمی آغاز کرده باشید، پول بسیار زیادی به دست میآورید. به اینترتیب حجم پولی که من به دست آوردهام بسیار زیاد است».
تعجبی ندارد که سرمایهگذار خبره بر بازده کلی خود تمرکز دارد. همچنین طبیعی است که او تمام مواردی که باعث افزایش یا کاهش بازده خواهند شد، را در نظر میگیرد.
کاهش کارمزدهای کارگزاری
مالیات تنها هزینه معاملاتی نیست که میتواند بازده را کاهش دهد. یک معاملهگر کالا را در نظر بگیرید که از رویکرد آماری در سرمایهگذاری پیروی میکند. برای سهولت کار، فرض کنید که سیستم سرمایهگذاری او از هر هفت سرمایهگذاری، یک بار موفق عمل میکند (وقوع چنین شرایطی، غیرمحتمل نیست).
اما برای ساده بودن آمار و ارقام، ترتیبی غیرواقعی را در نظر میگیریم: هر یک از موفقیتهای معاملاتی، سودی معادل ۶۵ درصد برای این شخص ایجاد میکند و هر کدام از شکستهای معاملاتی، زیانی ۵ درصدی برای او در برخواهد داشت. همچنین این شخص میتواند در مدت دو ماه، هفت مورد معامله انجام دهد ـ یا ۴۲ معامله در سال ـ و نسبت مساوی از سبد سهام خود را به هر یک از این سرمایهگذاریها اختصاص میدهد (یک فرض غیرواقعی دیگر).
اگر این شخص با دارایی ٧٠٠٠ دلار، کار خود را آغاز کند و برای هر یک از معاملات خود ١٠٠٠ دلار اختصاص دهد، در پایان دو ماه، سودی معادل ۶۵٠ دلار از یک معامله و زیانی معادل ۵٠ دلار برای هر یک از شش معامله دیگر کسب میکند. در مجموع ٣۵٠ دلار(معادل ۵ درصد)بدست میآورد. در پایان سال، این شخص ٩٣٨٠ دلار بدست میآورد، که بازده سالانهای معادل ٣۴ درصد میشود. آسانترین راهی که این شخص بتواند بازده خود را افزایش دهد، چیست؟
اغلب سرمایهگذاران به دنبال راهی هستند تا سود معاملات موفق خود را افزایش دهند یا تعداد معاملات موفق خود را افزایش دهند. اما برای انجام چنین کاری، شما باید سیستم سرمایهگذاری خود را اصلاح کنید که اقدامی دشوار است. بسیار آسانتر است که همچون سرمایهگذار با تجربه، ابتدا بر کاهش هزینهها تمرکز کنید. فرض کنید که این معاملهگر میتواند کارمزد کارگزاران یا دیگر هزینههای معاملات را تنها به میزان ۵ درصد در هر معامله کاهش دهد. این میزان، هر یک از زیانهای او را از ۵٠ دلار به ۵۰/۴۷ دلار کاهش خواهد داد. بازده سالانه او به ۹/۳۵ درصد افزایش مییابد. این اتفاق، پیشرفت خوبی است. اما در مدت ده سال، این صرفهجویی ۵ درصدی در هر معامله، تاثیر بسیار زیادی بر بازده سرمایه او دارد. پیش از تغییرات، ٧٠٠٠ دلار ابتدایی او در مدت ده سال به ١٣٠٧٠٠ دلار میرسید؛ اما با اصلاح زیان هر معامله از طریق کارمزدهای پایینتر، این شخص پس از ده سال ١۵٠٨٠٠ دلار خواهد داشت. اندوختهها به تنهایی ۲٠١٠٠ دلار به ارزش ویژه او میافزایند یعنی سه برابر سرمایه اولیه! سرمایهگذار خبره میداند که یک سِنت اندوخته شده میتواند به معنای کسب یک دلار در آینده باشد؛ به آن شرط که از هدر رفتن پول جلوگیری کند.
منبع: www.bourse۲۴.ir
ارسال نظر