روانشناسی بازار سهام
خود را شایسته موفقیت در سرمایهگذاری بدانید
گروه بورس- در علم روانشناسی بازار سهام همواره از روشهای ذهنی ابداع شده از سوی سرمایهگذاران، به عنوان یکی از عوامل موفقیت آنها یاد شده است. در کتاب ۲۳ اصل موفقیت وارنبافت به جزئیات بیشتری در خصوص این مبحث مهم پرداخته شده است:
برخی افراد در هجی کردن کلمات ضعیف هستند. آنها معلمان خود را خشمگین میکنند؛ زیرا هر تلاشی که معلم انجام میدهد تفاوتی در توانایی آنها برای هجی کردن ایجاد نمیکند. بنابراین، حتی هنگامی که این دانشآموزان در دیگر فعالیتها نسبت به دیگران ضریب هوشی بالاتر از میانگین از خود بروز میدهند، باز هم معلمان تصور میکنند که این دسته از دانشآموزان چندان باهوش نیستند. در حالیکه مشکل از کم هوشی نیست؛ بلکه مشکل مربوط به برخی راهبردهای ذهنی است که این دسته از افراد از آنها استفاده میکنند.
افرادی که به خوبی کلمات را هجی میکنند، کلمات را به خاطر میآورند و آنها را تجسم میکنند. آنها واژه مورد نظر را از حافظه خود کپی میکنند و به اینترتیب آنرا مینویسند. این فرآیند به حدی سریع رخ میدهد که افراد به ندرت متوجه آن هستند.
همچون اغلب افرادی که در مقولهای خبره هستند، آنها نیز معمولا نمیتوانند توضیح دهند که چه عاملی موفقیت آنها را ممکن میسازد.
بنابراین، راهحل این است که به افراد ضعیف در زمینه هجی کردن آموزش داده شود تا از روشهای ذهنی افرادی که در هجی کردن به خوبی عمل میکنند، استفاده کنند. به محض اینکه این افراد یاد بگیرند که به جای «شنیدن» واژهای که میخواهند هجی کنند در ذهن خود به آن «نگاه» کنند، مشکل هجی کردن آنها برطرف میشود. این مورد نمونهای از نیروی روشهای ذهنی است.
ساختار روشهای ذهنی
یک «روش»، واکنشی اکتسابی است که به واسطه تکرار، به امری خودکار بدل میشود. فرآیندهای ذهنی، که روش به واسطه آنها عمل میکند، با وجود ملکه شدن در ذهن، عمدتا به صورت نیمه خودآگاه عمل میکنند.
این موضوع به طور آشکار در مورد فردی که به خوبی واژهها را هجی میکند، نیز صادق است: چنین شخصی از چگونگی هجی کردن یک واژه به طور صحیح کاملا بیاطلاع است. فقط میداند که این شکل صحیح است.
اما آیا اغلب کارهایی که یک سرمایهگذار موفق انجام میدهد به طور آگاهانه انجام میگیرد؟ آیا خواندن گزارشهای سالیانه، بررسی صورتهای مالی، و حتی تشخیص الگوهایی مشخص در نمودارهای قیمتهای سهام یا کالا، اقداماتی آگاهانه نیستند؟
پاسخ این سوالات تا حدودی مثبت است. اما سطح هشیار و آگاهانه، تنها نوک تکه یخ بزرگ ذهن را تشکیل میدهد. در پشت هر تفکر، تصمیم و یا اقدام آگاهانه، مجموعه پیچیدهای از فرآیندهای ذهنی نیمه خودآگاه وجود دارد. علاوه بر این، یک دسته از باورها و احساسات پنهانی هستند که میتوانند مانع موفقیت مصممترین افراد شوند.
برای مثال، اگر دائما به شخصی گفته شود که «تو نمیتوانی هجی کنی»، این باور ممکن است بخشی از هویت او شود. این شخص میتواند راهبرد فردی که در هجی کردن به خوبی عمل میکند، را درک کند و با راهنمایی یک معلم میتواند حتی نتایجی مشابه فردی که در هجی کردن قوی میباشد، ارائه دهد. اما در صورتیکه به حال خود رها شود، به الگوی ذهنی سابق خود باز میگردد.
افرادی که یخ مجلس را میشکنند
تصور کنید که در مجلسی حضور داریم و دو مرد را مشاهده میکنیم که به فردی دیگر نگاه میکنند. در حالی که شاهد این صحنه هستیم، متوجه میشویم که مرد اول به سوی آن فرد حرکت میکند، اما در میان راه میایستد و مسیر خود را به سوی آشپزخانه تغییر میدهد و تمام بعد از ظهر را با افسردگی سر میکند. چند لحظه بعد میبینیم که مرد دوم به سوی آن فرد میرود و شروع به صحبت کردن با او میکند.
کمی بعد متوجه میشویم که گویا مرد دوم تقریبا با تمام افرادی که در مجلس هستند صحبت میکند. در آخر او به سمت ما میآید و صحبت را آغاز میکند. نتیجه میگیریم که او فرد بسیار جالبی است، اما کمی بعد هنگامی که در این مورد فکر میکنیم، متوجه میشویم که او چندان صحبتی نکرده است؛ بلکه ما بیشتر صحبت کردهایم.
همه ما افرادی را میشناسیم که میتوانند به سوی فردی کاملا غریبه بروند و در عرض چند دقیقه چنان با آن شخص گرم بگیرند که گویی دوستان قدیمی هستند. من این دسته از افراد را «یخ شکنان مجلس» مینامم در پس رفتار آنها، روشهای ذهنیای وجود دارد که آنها مورد استفاده قرار میدهند:
١ - باور: آنها بر این باورند که هر شخصی جالب است.
٢ - راهبرد ذهنی: آنها صدای خود را در ذهن شان میشنوند که میگوید: «این شخص فرد جالبی است.»
٣ - احساس نگه دارنده: آنها در هنگام روبرو شدن با فردی جدید احساس کنجکاوی و حتی هیجان زدگی میکنند. این دسته از افراد در مورد خودشان احساس خوبی دارند و توجه شان معطوف به اطراف است. (در صورتی که مشکلی ذهن آنها را مشغول کرده باشد یا در مورد چیزی اندوهگین باشند (یعنی به درون خود متمرکز باشند) در آن صورت حال و حوصله صحبت کردن ندارند.)
٤ - مهارتهای مرتبط: این دسته از افراد از طریق برقراری ارتباط با چشمانشان و لبخند زدن با چشمان خود، رابطهای دوستانه با اطرافیان برقرار میکنند. هنگامی که احساسی دوستانه دارند، با اشارهای مناسب، صحبت را آغاز میکنند و به جای حرف زدن با گوش دادن مکالمه را ادامه میدهند، و ارتباط چشمی خود را حفظ و توجه خود را به شخص مقابل معطوف میکنند (احساس مهم بودن را به شخص مقابل القا میکنند)، و همچنین با کنجکاو بودن نسبت به آنچه در ذهن شخص رخ میدهد، به ادامه روند گفتگو کمک میکنند.
شما میتوانید با امتحان کردن این روش در مورد خود، از چگونگی کارکرد این شیوه مطلع شوید. فقط تصور کنید (اگر هنوز آن را باور ندارید) که شما تمام اشخاص را جالب میدانید و صدای خود را بشنوید که میگوید «این شخص، فرد جالبی است». سپس به اطراف نگاه کنید و در صورتی که تنها هستید، تصور کنید که در میان جمعی از افراد هستید. باید قادر باشید تا تفاوت را احساس کنید (حتی برای زمانی کوتاه).
شخص گوشهگیری که به سوی آشپزخانه رفت، راهبرد ذهنی کاملا متفاوتی داشت. پس از جرقهای از علاقه که در ابتدا زده شد، مجموعهای از تمام مواقعی که در رابطهاش با دیگران صدمه دیده بود را در ذهن خود به یاد آورد، و احساس بسیار بدی به او دست داد. واکنش احساسی او نشانگر باوری نیمه خودآگاه و محدودکننده مبنی بر اینکه «من به اندازه کافی خوب نیستم»، یا «من همیشه در روابط خود با دیگران متحمل صدمه روحی میشوم» بود.
بنابراین، هنگامی که فرد گوشه گیر سعی میکند تا صحبت را با یک فرد به طور کامل غریبه آغاز کند، واقعا چه اتفاقی روی میدهد؟ باورهای محدودکننده او بر تلاش آگاهانه او برای انجام کاری متفاوت غلبه میکنند و در نتیجه هیچ اتفاقی روی نمیدهد.
به همین صورت، سرمایهگذاری که به طور نیمه خودآگاه بر این باور است که «من شایسته پول در آوردن نیستم»، یا «من یک بازنده هستم»، نمیتواند در بازارها موفق شود؛ هیچ تفاوتی نمیکند که مهارتهای بسیاری آموخته است و تلاش بسیار زیادی انجام میدهد یا نه. پس برای موفقیت در بازار سهام لازم است تا قبل از هرچیز خود را شایسته پیشرفت و کسب ثروت در بازارهای مالی بدانید.
منبع: www.bourse۲۴.ir
ارسال نظر