یادداشتهای تالار شیشهای
بورس و جریان آزاد اطلاعرسانی
«بازار سرمایه ایران ۱۵۰ هزار میلیارد تومانی شده است»، این عبارتی است که بارها از سوی مسوولان و متولیان بازار سرمایه ایران شنیدهایم. اتفاقی که البته در جایگاه خود رخدادی بزرگ محسوب میشود و از ورود بازار سرمایه ایران به مرحله بلوغ حکایت دارد. اما چه کسانی بازار سرمایه ایران را به نقطه کنونی رساندهاند و اساسا عوامل ورود بازار سرمایه کشورمان به مرحله بلوغ و تکامل چیست؟
علیرضا باغانی
«بازار سرمایه ایران ۱۵۰ هزار میلیارد تومانی شده است»، این عبارتی است که بارها از سوی مسوولان و متولیان بازار سرمایه ایران شنیدهایم. اتفاقی که البته در جایگاه خود رخدادی بزرگ محسوب میشود و از ورود بازار سرمایه ایران به مرحله بلوغ حکایت دارد. اما چه کسانی بازار سرمایه ایران را به نقطه کنونی رساندهاند و اساسا عوامل ورود بازار سرمایه کشورمان به مرحله بلوغ و تکامل چیست؟ به طور قطع میدانید، مسوولان سازمان بورس در سال ۱۳۸۴، زمانی که ارزش بازار سرمایه ۳۵ هزار میلیارد تومان بود، متولی اجرای قانون بازار سرمایه شدند و برنامه مجموعه نظام به ویژه دولت نهم و دهم مبنی بر اینکه بازار سرمایه جایگزین بازارهای موازی شود، اقبال بلندی را برای متولیان بازار سرمایه و البته فعالان این بازار رقم زد. از اواسط دهه ۸۰ یعنی از سال ۸۴ به بعد اجرای قانون جدید بازار سرمایه، اجرایی شدن سیاستهای اصل ۴۴ و پذیرش بهترین بنگاههای سودده دولتی در بورس، در کنار تمرکز دولت بر انجام تامین مالی از طریق بورس و از همه مهمتر الزام قانون برنامه پنجم توسعه مبنی بر معامله سهام همه شرکتهای سهامی عام از طریق بورس موجب شد، تا بازار سرمایه ایران در سالهای متمادی گذشته روند صعودی را در تمام ابعاد تجربه کند تا جایی که حتی متولیان این بازار بتوانند از برنامه ۵ برابر شدن ارزش بازار سرمایه در آینده سخن بگویند.اما هرچند در رسیدن بازار سرمایه ایران به بلوغ کنونی ابزارهای قانونی و حمایتی فعالیت متولیان پرتلاش آن دربرنامهریزیهای مدون، نقش اساسی داشتهاند، ولی هیچ گاه از نقش کلیدی رسانهها در بالندگی بازار سرمایه ایران به درستی یاد نشده است.بدون شک مسوولان سازمان بورس و اوراق بهادار که سال ۸۴ قدم به بازار سرمایه ایران گذاشتند، در آن زمان با انجام یک سنجش علمی، میزان آشنایی مردم با این بازار نوین مالی را نزد خود ارزیابی کردهاند.چه کسی میتواند منکر این واقعیت شود که اگر رسانههای دیداری، شنیداری و مکتوب نبودند، هیچ گاه مردم به بورس به عنوان بازاری برای سرمایهگذاری امن نگاه نمیکردند؟ علاوه بر رسانه ملی که در مقاطع مختلف همواره درخصوص بازار سرمایه اطلاعرسانی داشته، هستند رسانههای تخصصی بازار سرمایه اعم از روزنامهها و سایتهای اینترنتی که سالها بدون هیچ چشمداشتی نسبت به صرف همه توان خود در شناساندن بازار سرمایه به مردم قدم برداشتهاند. حال حدود یک دهه از جدی شدن نقشآفرینی بازار سرمایه در اقتصاد کشور میگذرد و بازار سرمایه را تقریباً بخش اعظمی از مردم ایران میشناسند.دیگر کمتر کسی به جای به کار بردن واژه خرید سهام، عبارت «میخواهم بورس بخرم» را به کار میبرد! هرچند شناخت و درک عمیق مردم از بازار سرمایه ایران جای بسی خوشحالی دارد، ولی نکته اینجا است که رسانههای تخصصی بازار سرمایه و نقش کلیدی آنها در اتفاقات مثبت رخ داده در این بازار نوین مالی اخیراً از سوی مسوولان نادیده گرفته میشود؛ گویی رسانهها ابزاری بودند که در حال حاضر دیگر نیازی به آنها نیست.واقعیت این است که اختصاص غرفههای کوچک در سالنهای تونلی شکل و تفکیک شده از سالنهای اصلی نمایشگاه بورس به رسانهها، عدم پاسخگویی مسوولان سازمان بورس به رسانهها و انتشار مصاحبههای مدیران این سازمان فقط در سایت اینترنتی سازمان بورس (که البته مطبوعات ناچار به درج این مصاحبهها هستند) و از همه مهمتر توصیه به کارگزاران و مدیران شرکتهای بورسی برای عدم مصاحبه با رسانهها درخصوص وضعیت کنونی بازار و شرکتهای بورسی از کملطفی مسوولین بازار سرمایه و سازمان بورس و اوراق بهادار نسبت به رسانههایی حکایت دارد که سهم بسیار بزرگی در توسعه روزافزون بازار سرمایه دارند.
هرچند سه سال پیش سازمان بورس جشنوارهای برای رسانههای بازار سرمایه برگزار کرد که البته به دلیل اشکالات ساختاری فراوان انتقادات زیادی را دربرداشت، ولی همین انتقادات که با هدف اصلاح جشنواره رسانههای بورسی انجام گرفت، مسوولان سازمان بورس را بر آن داشت که رسانهها و خبرنگاران بورس را برای همیشه از برخورداری از این جشنواره نمادین محروم کنند.
از برگزاری جشنواره بگذریم؛ در این نوشتار هدف اصلی نگارنده هشدار و جلوگیری از محدودیت جریان آزاد اطلاعات در بازار سرمایه است که تحت عنوان چند پرسش اساسی ذیل قابل اشاره است:
۱- اگر قرار باشد کارگزاران و دیگر فعالان بازار سرمایه درخصوص وضعیت بازار اظهارنظر نکنند، پس چه کسانی باید درباره این بازار تخصصی نظر بدهند، مردم عادی یا مسوولان محترم سازمان بورس؟
۲- رسانههای تخصصی در بازار سرمایه چه جایگاهی دارند و آیا میتوان نقش آنها را در توسعه بازار نادیده گرفت؟ در این شرایط به نظر مسوولان محدودیت رسانهها چه پیامدهایی میتواند داشته باشد؟
۳- اظهارنظر مدیران شرکتهای فعال در بازار سرمایه درخصوص وضعیت شرکتها و نمادها همواره یکی از اولویتهای اطلاعرسانی در بازار سرمایه است. بدون شک مسوولان بازار میدانند که در بازار کمعمقی همچون بورس ایران شایعات میتوانند جهتدهیهایی همراه با منفعت یا زیان برای سرمایهگذاران به دنبال داشته باشند. بر این اساس، این که دائما گفته میشود که مدیران شرکتها با رسانهها گفتوگو نکنند چه توجیهی میتواند داشته باشد؟ در شرایط کنونی که دسترسی به اطلاعات موثق همچنان برای سرمایهگذاران مشکل است به جای تقدیر از نقش رسانهها در شفافسازی، برای سرپوش گذاشتن بر ضعفهای موجود آیا باید رویکرد محدود کردن جریان آزاد اطلاعات را در پیش گرفت؟
و نکته آخر این که رسانههای بورسی همواره خود را یکی از ارکان تاثیرگذار در توسعه بازار سرمایه میدانند و در راستای رسالت مهم خود که اطلاعرسانی و شفافسازی درست، دقیق و به موقع است، همچنان تلاش خواهند کرد که بتوانند تصویر روشنی از شرایط به جامعه بزرگ ۵/۴ میلیون نفری سرمایهگذاران این بازار ارائه نمایند. باشد که لطف حق تعالی و همراهی متولیان و فعالان بازار سرمایه، رسانهها را در مسیر تحقق این مهم سربلندتر از گذشته نماید.
ارسال نظر