بازتاب
نقدی بر آزمونهای بازار سرمایه
شما میخواهید رانندگی کنید باید گواهینامه رانندگی دریافت کنید بنابراین در کلاسهای آموزشی ثبتنام میکنید دورههای علمی و عملی را میگذرانید بعد به شما گواهینامه میدهند. از آنچه به شما آموزش میدهند امتحان میگیرند.
محمدمهدی رفیعی*
شما میخواهید رانندگی کنید باید گواهینامه رانندگی دریافت کنید بنابراین در کلاسهای آموزشی ثبتنام میکنید دورههای علمی و عملی را میگذرانید بعد به شما گواهینامه میدهند. از آنچه به شما آموزش میدهند امتحان میگیرند. شما میخواهید خلبان شوید در کلاسهای خلبانی ثبتنام میکنید دورههای عملی و علمی را میگذرانید و از آنچه به شما آموزش میدهند امتحان میگیرند بعد شما میشوید خلبان. وارد جنبه دیگری از فعالیت حرفهای میشویم. شما میخواهید پزشک شوید کنکور پزشکی میدهید قبل از آن در دبیرستان دروس مربوطه را به شما یاد دادهاند منابع مشخص و هیچ ابهامی وجود ندارد آموزشهای علمی و عملی را توام میگذرانید بعد شما میشوید پزشک. لازمه پزشک شدن تنها کتاب خواندن نیست بلکه بالای سر بیمار رفتن و در بیمارستان اقدام به مداوا کردن است. شما میخواهید حسابدار رسمی شوید. مدرک لیسانس مرتبط دارید ولی شرکت در امتحان حسابدار رسمی لازمهاش فقط مدرک مرتبط نیست بلکه حداقل سه سال سابقه حسابرسی در موسسات حسابرسی است. یعنی تجربه لازم است وقتی از شما آزمون میگیرند تا گواهی به شما اعطا شود شرایطی دارد. برای اخذ مدرک لیسانس حسابداری باید حداقل واحدهای تعیین شده را در دانشکده حسابداری با نمره قبولی پاس کنید.
راننده رانندگی میکند، طبیب طبابت میکند، حسابدار حسابداری میکند و مکانیک ماشین تعمیر میکند اما کسی که گواهی اصول مقدماتی بازار سرمایه و گواهی معاملهگری در اوراق بهادار یا معاملهگری در بورس کالا یا ... هر یک از گواهیهای ۹گانه تعریف شده را تنها با یک امتحان اخذ میکند چه میکند؟ اصلا این گواهینامه چیست و مبنای قانونیاش کدام و ریشه اش از کجا سرچشمه گرفته است. این مقدمه بهانهای بود که نکاتی که آقای عطایی در مصاحبه خود در روزنامه دنیای اقتصاد مورخ ۱۳ شهریور ۹۱ تحت عنوان زیر و بم کنکور بورس تهران بیان نکردند را به بحث بکشم. برای اینکه بدانیم آزمونهای سطح بینالمللی چیست ابتدا مقداری درباره این آزمونها صحبت میکنیم. سپس به تاریخچه آزمونهای بورس میپردازیم و بعد نکاتی درباره آزمونهای فعلی و جنبههایی از آن که به نظر اینجانب قابل تعمق هستند را مورد بررسی قرار میدهیم. آزمون بینالمللی برای فعالیت در بازارهای مالی را CFA مینامند.
CFA= Chartered Financial Analyst
دارنده CFA متخصص تحلیلگر مالی است و این گواهی به شخصی اعطا میشود که سه مرحله آزمون CFA را با موفقیت طی کرده باشد. کسی که خواهان داشتن این مدرک است حتما باید دارای مدرک کارشناسی و نیز سه سال سابقه کار در صنعت سرمایهگذاری باشد تا بتواند در امتحانات CFA شرکت کند. مرحله اول آزمون ۶ ساعت است و تستهای متفاوت و جامعی از درک فرد متقاضی از حسابداری، اقتصاد و مدیریت پرتفولیو به عمل میآید. همچنین ارائه موفقیت آمیز و کارآ در ارزیابی و تحلیل حقوق صاحبان سهام و عایدی ثابت اوراق بهادار لازم است. اولین سطح از آزمون شامل ۲۴۰ سوال تستی است که توانایی و قابلیت متقاضی را در بهکار بردن فرمولها، مفاهیم و مبانی پایهای اندازهگیری کند.
سطح دوم و سوم آزمون شامل سوالات تشریحی و مطالعات موردی یا کیس استادی درباره آنچه در دنیای واقعی رخ میدهد، است. همچنین محاسبات پیشرفته و پیچیده تر مورد سوال واقع میشوند. ارزیابی داوطلب براساس روش حل مساله و ارائه راهحلها صورت میگیرد. سرفصلهای مورد سوال عبارتند از:
تجزیه و تحلیل صورتهای مالی
اقتصاد خرد و کلان
ارزیابی و قیمت گذاری اوراق بهادار
آمار و احتمال
تحلیلهای بنیادی و تکنیکی
مدیریت مالی
بازارهای جهانی
مدیریت سبدگردانی
اخلاق حرفهای
اما تاریخچه و هدف آزمونهای بازار سرمایه و آنچه در وب سایت SEO عنوان شده! اولین آزمون بازار سرمایه را به سال ۱۳۸۲ بازمی گرداند و از آن تاریخ تاکنون ۳۳۱۵ نفر موفق به دریافت گواهینامه شدهاند. ۶۵درصد گواهی اصول مقدماتی اوراق بهادار ۶/۱۲درصد اصول مقدماتی کالا، ۸/۸درصد تحلیلگری اوراق بهادار ۳/۱درصد تحلیلگری کالا و ۱۲درصد گواهی مشتقه دریافت کردهاند. برای این آمار تعداد شرکتهای کارگزاری صرفنظر از نوع مجوزهای آنان ۱۰۸ شرکت است. از آنجا که تعداد داوطلبان آزمون بازار سرمایه زیاد است، ادارهای به همین نام در سازمان بورس تشکیل شده که اهدافی برای آن عنوان کردهاند و به منظور جلوگیری از اطاله کلام بطور خلاصه گفته میشود.
ارتقای سطح تحلیل و دانش تخصصی و صلاحیت حرفهای و...
تعیین استانداردهای صلاحیت حرفهای... از طریق صدور، تعلیق لغو و تمدید گواهینامههای حرفهای نظارت بر فعالیت دارندگان گواهینامه
تهیه بانک اطلاعاتی از دارندگان گواهینامه و فراهم کردن فرصت آموزشی و شغلی
مزایای دارنده گواهینامه برای سه بخش ذکر شده، جامعه، کارفرما و داوطلب
مزیت برای جامعه شامل
ارتقا و بهره دانش حرفهای
کارآیی و شفافیت بازارهای مالی
افزایش صلاحیتهای عمومی
ایجاد معیار برای افزایش سطح استاندارد و فرآیندهای کاری برای کارفرما
افزایش صلاحیت حرفهای و دانش بنگاه به شیوهای اثر بخش
صرفهجویی در وقت و اثری در گزینش برای فرد
کسب صلاحیت حرفهای
کسب مزیت رقابتی
امکان دستیابی به جایگاههای خاص شغلی
افزایش ارتباط و امکان ورود به شبکه ارتباطی
امکان معرفی و شناسایی فرد به کارفرما و جامعه
در اینجا برای قضاوت در مورد آزمونها و زوایای پیدا و پنهان سراغ چند نکته از صحبتهای آقای عطایی میروم.
وی عنوان کرده است کیفیت آزمونهای بازار سرمایه به سطح کیفیت آزمونهای بینالمللی نزدیک میشود، پس اذعان دارند کیفیتها هنوز بسیار اختلاف دارند.
تعداد گواهینامههای حرفهای از ۵ عدد به ۹ عدد افزایش یافته که باید اذعان کرد قبولی در برخی از آنها بدون قبولی در پیش شرط آنها ارزش ندارد مثلا قبولی در آزمون معاملهگری بورس کالا بدون قبولی در آزمون اصول بازار سرمایه که پیش نیاز همه آزمونهاست ارزشی ندارد. اگر چنین است چرا آزمونی برگزار میشود که شرط لازم پذیرش آن پیش شرطی است که عدم قبولی در آن آزمونهای دیگر را باطل میکند. قبولی در این قبیل آزمونها چه ارزشی دارد و چه منطقی در پس این تفکر و اقدام حاکم است؟
گفته شده که این آزمون سخت تر از آزمون دانشگاه است. آیا قبولی در رشته حسابداری یا مدیریت دانشگاه تهران یا علامه یا... سخت تر است یا قبولی در آزمونهای بورس کالا؟ از طرفی اگر هدف ارتقا و بهبود دانش حرفهای باشد، اگر هدف افزایش صلاحیت عمومی افراد باشد، اگر هدف صرفه جویی در وقت و گزینش افراد باشد آیا در این صورت آزمون مقدم بر آموزش میشود یا آموزش مقدم بر آزمون. یعنی باید ابتدا آموزش داد و بعد آزمون گرفت یا ابتدا آزمون گرفت و بعد هیچ. گواهینامههای صادر شده و این گواهینامه تنها تصویری است از سطح مهارت فردی در تست زدن در مقطعی از زمان و فرد دارای گواهینامه باید در محل کار تجربه کند تا چگونه کار کند و آزمون نمیتواند معیار صحیح و گواه قابل قبولی از نحوه کار کردن فرد باشد.
آقای عطایی دلایلی برای تاخیر در اعلام نتیجه آزمون عنوان کردهاند که قابل تامل است. آزمونها چهار جوابی است و بهوسیله کامپیوتر تصحیح میشود. چرا باید نتیجه با تاخیر باشد با کمک کامپیوتر به سرعت میتوان نتیجه آزمونها را اعلام کرد؛ به همین سادگی. نکتهای وجود دارد و آنهم نمرههای قبولی است. آیا نمرههای قبولی نمرههایی ثابت اند یا شناور. یعنی اگر ۲۰ حداکثر نمره باشد هرکس ۱۰ آورد قبول است یا نه نمرات براساس سطح دانش شرکتکنندگان به زیر سطح منحنی نرمال میروند و کسانی قبول میشوند که نمره میانگین به علاوه یک انحراف معیار را کسب کنند!
در هر دوره با سطوح مختلف دانش شرکت کنندگان مواجهیم و نمرات قبولی هم متفاوت خواهد بود بنابراین شرکتکننده با یک سطح ثابت و مشخص کسب نمره در هر دوره قبول نمیشود. آیا این دلیلی برای کاهش نسبت قبولشدگان به آزمون دهندگان نیست؟
نکته دیگر این است که به واسطه الزام معاملهگران در دارا بودن گواهینامه و کمبود نیروی کار دارای گواهینامه نسبت به تقاضای آن آیا این امر سبب انتظارات نابجا و خارج از عرف توسط قبولشدگان نمیشود؟ متاسفانه این امر به عنوان یک مزیت توسط خود بورس بر آن صحه گذاشته میشود. در متون مدیریت منابع انسانی سه متغیر اصلی دانش، استعداد و تجربه در جذب نیروی انسانی مورد بررسی قرار میگیرد. دانش همان مدرک تحصیلی دانشگاهی است. لیسانس حسابداری یا مدیریت مالی یا اقتصاد با مباحث علمی رشته خود آشناست. مراحلی را طی کرده تا موفق به دریافت درجه لیسانس یا فوقلیسانس شده و آزمون یکی از جنبههای ارزیابی آن است؛ اما استعداد اشاره به علاقه فردی دارد آیا همه قبول شدگان استعداد و علاقه فعالیت در این حرفه را دارند یا تنها به دلیل بیکاری گسترده در این آزمونها شرکت میکنند. عامل استعداد از طریق ابزار سنجشهای این عامل قابل اندازهگیری است که به دلیل عدم تعادل در عرضه و تقاضای نیروی انسانی فعلا اندازهگیری نمیشود و تجربه که اشاره به سابقه کار فرد در شغل مورد نظر دارد در کجای این صنعت قرار میگیرد. بخصوص اگر وقتی به مبحث اهداف آزمون نظری داشته باشیم ادعای من گویاتر خواهد شد. چگونه دانشجوی ترم آخر و فاقد تجربه تنها با قبولی در آزمون میتواند مهارت لازم برای انجام معامله را داشته باشد؟ از طرفی در بسیاری از بازارها خریداران و فروشندگان تعیین کننده نرخهای خرید و فروش هستند. فعلا خریداران و فروشندگان بازیگران اصلی بازار هستند و اگر کسی خلاف مدعای من را ادعا میکند کافیست نظری به تالارها بیندازد تا مشاهده کند غالب آنها که دارای گواهینامه و مجوز حضور در تالار هستند، فقط نقش اپراتور را ایفا میکنند نه چیزی بیشتر و قیمت را خریدار یا فروشنده تعیین میکند. از طرفی زمانی که معاملات به صورت آنلاین انجام میشود معاملات و تشخیص روند بازار و تصمیم گیریها متکی به دانش و نظر گواهینامهها نخواهد بود، بلکه متکی به مشتری خواهد بود پس باید تعریف جامعتر و مناسبتری از گواهینامهها داشته باشیم که ارزش ذاتی متکی به خود داشته باشد.
آزمون برای اندازهگیری تواناییهای بالقوه و بالفعل آزمون دهنده انجام میشود. آزمون تستی امری است ایستا نه پویا؛ زیرا این آزمون فقط در یک مقطع از زمان یک جنبه از جنبههای مختلف ارزیابی شونده را ارزیابی میکند. به خصوص در جایی که مساله انجام کار در میان باشد علاوه بر اینها آزمون به خودی خود همواره مورد مناقشه قرار داشته است تا آنجا که حتی در کشورهای پیشرفته صنعتی چون آمریکا امر آزمون و نحوه اخذ آن به دادگاهها و مراجع قانونی کشیده شده است. انسانها متفاوتند ولی آزمونها در یک مقطع زمانی ثابت اند اما آزمونها در مقاطع مختلف زمانی ثابت نیستند و دارای عنصر وحدت در اندازه گیری آنچه باید اندازه گرفته شوند نیستند. پس طبیعی است آزمون مورد مناقشه قرار گیرد. لازم است هدف از آزمون و فلسفه آزمون مشخص شود. در این زمینه باید آزمونها دسته بندی شوند. مثلا آزمون هوش، شخصیت، علمی و ...در ضمن باید مشخص شود که آزمون قبل از آموزش صورت میگیرد یا بعد از آن. این بخش از آزمون است که جنبه فلسفی آن را مشخص میکند مثلا شما آزمون میدهید که مشخص شود در چه سطحی از دانش قرار دارید و باید چه چیزهایی را یاد بگیرید یا اینکه شما بعد از طی دوره آموزشی آزمون میدهید تا مشخص شود که اولا چقدر آموزش انجام شده موثر بود و چه چیزهایی یاد گرفتید. به عبارتی باید آنچه آموزش داده شده مورد آزمون واقع و سنجیده شود تا مشخص شود شما هم چقدر در امر یادگیری تلاش کردید. ولی با همه اینها کار در این مرحله تمام نمیشود زیرا بر فرض که با موفقیت آزمون را پشت سر نهادید باید آنچه را یاد گرفته اید را در مرحله عمل به منصه ظهور بنشانید پس آزمون ممکن است فقط بخشی از توانایی شما را مورد سنجش قرار دهد. آنچه در مرحله عمل به کار میآید برگهای نیست که به شما اعطا شده بلکه خروجی و عملکرد شما در محیط کار است. این برگه امری ایستا از آموختههای ذهنی آزموندهنده در مقطعی از زمان است. بنابراین برای خروج از ایستایی در امر آموزش سازمانهای معتبر آن را امری مستمر میدانند. دائما افراد را مورد آموزش و آزمون قرار میدهند تا عنصر پویایی حفظ شود و پویایی آموزش در مستمر بودن آن است.
اما ابهاماتی در امر آزمون وجود دارد. این ابهامات و ایرادها نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا مصداق دارند. این را از زوایای مختلف و با مثال عنوان میکنم.
آیا آزمون بورس مانند آزمون دانشگاه است؟ یعنی چه؟ فرض برای دانشگاه ۳۰ صندلی خالی وجود دارد و از میان ۳۰۰ یا ۳۰۰۰ یا ۳ میلیون داوطلب فقط همان ۳۰ صندلی وجود دارد و باید ۳۰ نفر اول انتخاب شوند. فرض دیگری در نظر بگیریم. در کلاسی ۳۰ نفر مشغول به تحصیل هستند و نمره قبولی ۱۰ است. اگر هر سی نفر نمره قبولی ده را کسب کنند قبول میشوند. آیا این دو آزمون با هم یکسان هستند؟ قطعا خیر! آزمون اول رتبه بندی است و آزمون دوم اندازهگیری سطح دانش است. حال این سوال را به آزمون بورس تعمیم میدهم آزمون بورس کدام است؟ آیا آزمون رتبهبندی است؟ یعنی آیا ما با محدودیت صندلی خالی برای تصدی مشاغل مواجهیم یا آزمونی است که میزان دانش افراد را در حد قابل قبولی که ما آن را متوسط نمره یعنی میانگین که مثلا همان ده است میدانیم؟ سوال این است که هر بار که آزمون برگزار میشود آیا ما سواد افراد را با یکدیگر مقایسه میکنیم یا سواد افراد را با حداقل سواد لازم برای قبولی در انجام وظایف محوله میسنجیم؟
شواهد و قرائن نشان میدهد براساس تعداد شرکتکنندگان ما باید با میانگینهای متغیر نمرات قبولی در دورههای متفاوت مواجه بودیم. یعنی سواد افراد با یکدیگر مورد سنجش قرار گرفته است. آیا این ایراد دارد؟ جواب میتواند هم مثبت و هم منفی باشد. ولی به زعم اینجانب ایراد دارد. به چند دلیل. اول اینکه براساس توزیع نرمال میانگین توزیع نمرات هر دوره با دوره قبل متفاوت است و این به شدت متکی به سواد و تعداد افراد شرکت کننده است. یعنی ما همواره با امور متغیر در آزمون مواجهیم. دیگر اینکه آزمون مهارت تست زدن افراد را میسنجد نه سنجش توانایی علمی و عملی آنها را. در این مورد دو دانشجوی دختر در آمریکا در رشته روانشناسی تمامی تستهای آزمونهای استخدامی شرکتها را مورد بررسی قرار دادند و فرضیهای بنا نهادند که براساس آن اگر نکات مشترک موجود در میان آزمونها رعایت شود شرکت کننده در تمامی آزمونها موفق خواهد بود. این دو دختر دانشجو فرضیه خود را با شرکت در تمامی آزمونهای استخدامی آمریکا و قبولی در آنها به اثبات رساندند. مصداق دیگر اثبات کننده این امر این است که چگونه دانشجوی اقتصاد با دارا بودن زمینه تحصیلی در درسهای اقتصاد خرد و کلان، ریاضی و آمار و مدیریت مالی در آزمون قبول نمیشود، ولی دانشجوی زبان قبول میشود! در فلسفه این سوال مطرح است که آیا استثنا میتواند قاعده را ثابت کند؟ پاسخ منفی است. پس اگر کسی بگوید فارغ التحصیل زبان یا شیمی یا فیزیک ... در آزمون قبول شده دلیلی بر سواد پایهای آنها در رشته مدنظر نیست و اگر کسی که در رشته اقتصاد یا مدیریت مالی یا رشته مربوطه درس خوانده و قبول نشده هم دلیلی بر بی سوادی پایهای وی در رشته مدنظر نیست. اگر چنین امری رخ دهد که همواره رخ داده ابهامی جدی در مدارک اعطا شده وجود دارد و یا اینکه دانشگاه اعطا کننده مدرک تحصیلی مرتبط به فرد را زیر سوال میبرد. پس بهزعم من پاسخ معما را نباید در آزمون شوندهها جست، بلکه پاسخ را در نحوه آزمون، سوالات آزمون و تست زنی آزمون باید جست.
آزمون بورس را با آزمون جامعه حسابداران رسمی مقایسه میکنم. در آزمون جامعه حسابداران رسمی شرط شرکت در آزمون علاوه بر داشتن مدرک تحصیلی مرتبط (بر کلمه مرتبط بودن تاکید میکنم) داشتن سابقه کاری مرتبط هم از شروط لازم است. چرا برای اخذ مدرک حسابدار رسمی باید سابقه کار و سابقه تحصیلی مرتبط داشت؟ زیرا عنصر مسوولیت به میان میآید. مسوولیت برای چه؟ برای امضا و پذیرش مسوولیت صحت گزارش حسابرسی تهیه شده توسط حسابرسانی که زیر نظر وی مشغول به کار هستند، جامعه حسابداران رسمی مسوول کار را میشناسد و ممانعتی در حضور و عدم حضور افراد زیردست مسوول کار ایجاد نمیکند.
بگذارید روشنتر بگویم. جامعه حسابداران رسمی شغل افرادی که دارای مدرک نیستند را به مخاطره نمیاندازد و آنها را بیکار نمیکند. درست چیزی که بورس عکس آن عمل میکند. اما در آزمون بورس شرط سابقه کار مهم نیست و بدتر اینکه مدرک تحصیلی مرتبط هم مهم نیست. مصادیق فراوانی وجود دارد از افرادی که فارغالتحصیل رشتههای شیمی، منابع طبیعی، کامپیوتر و حتی زبان خارجی هستند و سابقه کار هم ندارند ولی در آزمونها قبول میشوند و افراد ی که رشته تحصیلی مرتبط دارند و در دانشگاههای معتبر تحصیل کردهاند و سابقه کاری مرتبط هم دارند ولی در آزمونها قبول نمیشوند. علت چیست؟ آیا آن کس که آزمون را برقرار میکند میتواند ادعا کند که اینها که همه شرایط لازم برای قبولی را دارند و قبول نمیشوند بیسوادند؟
برای بررسی صحت هر آزمونی نکاتی مورد نظر قرار میگیرد.
یکی از آنها روایی آزمون است. روایی میپرسد آیا آن چیزی را اندازه میگیریم که باید اندازه بگیریم؟ اگر نظری به تاریخچه آزمونها و سوالات بیندازیم و سوالات را در کنار هم بگذاریم و نیز نظری به کاری که افراد در عمل باید انجام دهند بیندازیم قضاوت بهتر میشود. در آزمونها با سوالاتی از قبیل حل ماتریس و دترمینان و انتگرال یا مشتق مواجه بودهایم، ولی الان این رویه رعایت نشده آیا معاملهگر بورس احتیاج به حل مسائل دترمینان دارد؟ اگر دارد چرا این مسائل در آزمونها ادامه نیافته و اگر ندارد چرا در آن مقطع از زمان این گونه سوالات نامربوط مطرح شده؟ نکته دیگر آزمون پایایی آن است که اگر از تمامی قبولشدگان دورههای قبل بار دیگر آزمون گرفته شود آیا در همان سطح کیفی یا در حدود آن به همان نتایج خواهیم رسید؟ اثبات این فرضیه فقط با آزمون مجدد از قبول شدگان میسر است. اما موضوع اعلام نکردن سوال بلافاصله بعد از آزمون و کلید آن! اگر شما در امتحانات کنکور سازمان سنجش شرکت کنید بلافاصله بعد از امتحان سوالات و کلید آن اعلام میشود. ولی چرا در مورد آزمونهای بورس چنین نیست؟ هدف از آزمون ارائه اطلاعات صحیح به آزمونشونده برای تصحیح اشتباهاتش است یا مبهم نگه داشتن وی در این امر؟
نکته دیگر درصد قبول شدگان به آزمون دهندگان است. استنباط این است که چون معیار ثابتی برای قبولی وجود ندارد ۱۸ یا ۲۶ درصد قبول شدن در یک آزمونی که مانند صندلیهای دانشگاه محدودیت برای آن وجود ندارد بیانگر نوعی معیار ارزیابی متغیر و بیقاعده است. بهتر بود ترکیب مدرک تحصیلی شرکتکنندگان در آزمون و نیز سابقه کاری آنها نیز اعلام میشد. شواهد تجربی به زعم اینجانب حکایت از قبولی کسانی دارد که دانشجوی ترم آخر یا دانشجوی کارشناسی ارشد هستند و فاقد سابقه کاری اند. آیا میتوان تنها با داشتن مدرک قبولی یک دانشجوی بیتجربه و فاقد سابقه کاری وی را به تالار معاملات فرستاد و کار معامله را به وی سپرد؟ از طرفی آیا میتوان امنیت شغلی کسانی که سالهاست دربازار فعالیت دارند و به دلیل نداشتن مهارت در تست زنی قبول نمیشوند را به خطر انداخت؟ تجربه نشان داد قیمتها در بازارهای بورس براساس نظر خریدار و فروشنده تعیین میشود و آنچه امروز در مورد مسوولیت حرفهای کارگزار رخ میدهد مانند مسوولیت حرفهای حسابدار رسمی در تایید گزارش حسابرسی یا مسوولیت حرفهای مهندس ساختمان در تایید مستندات استحکام بنای ساختمان نیست.
نکته دیگری که در آزمونها قابل طرح است منابع امتحان است. این گفته که امکان معرفی منابع مشخصی برای آزمونها وجود ندارد صحیح نیست. تقریبا تمامی کسانی که در این آزمونها شرکت میکنند میدانند که تقریبا اغلب منابع این آزمون به جز زبان و اقتصاد کالایی چه کتابهایی هستند و توسط چه کسانی به تحریر در آمده اند که از یادآوری نام جلوگیری به عمل میآید و اگر به نوبت چاپ و شمارگان چاپ این منابع رجوع شود صحت ادعای اینجانب به مورد صدق یا کذب گذاشته میشود.
در مورد آزمون زبان و آزمون اقتصاد کالایی منبع مشخصی نه به عنوان منبع دانشگاهی و نه به عنوان منبع خارج از متون آکادمیک وجود ندارد و عنوان هم نمیشود که این امر مشکل را دو چندان میکند. از طرفی در تمامی آزمونهای علمی چه در سطح داخل و چه در سطح بینالمللی نه تنها سرفصل آزمونها بلکه نمونه و نوع آزمونها به دقت به اطلاع کلیه داوطلبان میرسد؛ زیرا هدف یادگیری و جهتدهی برای یادگیری آنچه که آزموندهنده باید یاد بگیرد است.
در ادامه عنوان میکنم اطلاعات درست و شفافی از ترکیب آزمون دهندگان مدارک و مدارج تحصیلی آنان و سابقه کاری آنها و نیز رشته تحصیلی آنها و نحوه امتیازدهی و نوع قبولی به طور عمومی اعلام نمیشود و این ابهامی جدی در امر آزمون کارگزاری است. نباید فراموش کنیم که در صورت صحت و روایی هر آزمونی جنبههای دیگری برای جذب نیروی استخدامی لازم است و فقط دارا بودن یک مدرک برای حصول موفقیت در صنعت کارگزاری کافی نیست و این وظیفه جداناپذیر بورس است که به آن توجه کند. امنیت شغلی شاغلین فعلی که کار خود را بدون مدرک بدرستی انجام میدهند به خطر افتاده و درستی انجام کارها و وظایف محوله توسط آنها معیاری مناسب برای قضاوت درباره این قبیل افراد فاقد مدرک است. فراموش نشود گواهینامه صادره گواهینامههای حرفهای است یعنی برگهای که صلاحیت فرد را از نظر صادرکننده برای انجام معامله در تالارهای بورس تایید میکند؛ در صورتیکه در مجامع صنفی و صنعتی زمانی برای شخصی گواهینامه صادر میشود که حتما سابقه فعالیت حرفهای را در زمینه تخصص مربوطه داشته باشد و اگر چنین نباشد خطرات و ریسک زیادی را به کارفرما، شغل، خود شخص و جامعه تحمیل میکند که این امر هم اکنون در صدور گواهینامههای حرفهای توسط بورس محلی از اعراب ندارد. بازار سرشار از افرادی است که در کار خود مهارت لازم را کسب کردهاند؛ ولی گواهینامه ندارند واز طرفی با افراد زیادی با توقعات نابجا مواجه میشویم که تنها به دلیل مهارت در تست زنی گواهینامه دارند ولی توانایی انجام کار را ندارند و متاسفانه خود بورس در بخش اهداف بر ایجاد مزیت برای گواهینامه صحه گذاشته نه بر ابزاری که مهارت آنان را در انجام مطلوب امور سنجش کند. این تقابلی است منطقی که نتیجه تقابل در منطق الزاما استنتاجی مطلوب نخواهد بود.
* کارشناس بازار سرمایه
ارسال نظر