ضرورت ادغام موسسات حسابرسی
ناصر محامی
حسابدار رسمی
جامعه حسابداران رسمی در شکل فعلی آن با مشکلات زیادی از درون و بیرون جامعه روبهرو است که تاثیر متقابل بر همدیگر دارند و برای غلبه بر آنها جامعه حسابداران نیازمند تحولات و تغییرات کیفی قابل توجه است. از بیرون با بحران شدید اقتصادی و محدودیت بازار و کوچک شدن اقتصاد مواجه هستیم و از درون با مشکلاتی که بعضا در نتیجه عوامل بیرونی تشدید نیز میشوند روبهرو هستیم. مشکلاتی نظیر بداخلاقیهای شدید، گرایش به سمت نقض سیستماتیک آیین رفتار حرفهای، نقض ضوابط موسسهداری و شراکت و تضییع حقوق کارکنان.
ناصر محامی
حسابدار رسمی
جامعه حسابداران رسمی در شکل فعلی آن با مشکلات زیادی از درون و بیرون جامعه روبهرو است که تاثیر متقابل بر همدیگر دارند و برای غلبه بر آنها جامعه حسابداران نیازمند تحولات و تغییرات کیفی قابل توجه است. از بیرون با بحران شدید اقتصادی و محدودیت بازار و کوچک شدن اقتصاد مواجه هستیم و از درون با مشکلاتی که بعضا در نتیجه عوامل بیرونی تشدید نیز میشوند روبهرو هستیم. مشکلاتی نظیر بداخلاقیهای شدید، گرایش به سمت نقض سیستماتیک آیین رفتار حرفهای، نقض ضوابط موسسهداری و شراکت و تضییع حقوق کارکنان.
جستوجوی راه حل مناسب نیازمند شناخت حرفه از منظر اقتصاد سیاسی و جامعه شناسی و درک جایگاه و کارکرد اقتصادی و اجتماعی آن و سپس شناخت نیروهای فشار در درون و بیرون جامعه و بالاخره آسیبشناسی حرفه و جامعه و پیدا کردن راه حل هایی منطبق بر قوانین طبیعی حسابرسی (یعنی درستکاری و شفافیت) است. طی کردن چنین فرآیندی نیازمند ابزار و ملزوماتی فراتر از مهارتها و دانش حسابرسی است، جامعه حسابداران رسمی ایران با اینکه جامعهای تحصیلکرده است، لیکن از این نظر کمتجربه است و اساسا نگاه غالب اعضای آن به مقوله حسابرسی، نگاه فنی و مهندسی است و به روشنی عمده تلاشهای فکری اعضای آن در بخش فنی و استانداردها متمرکز شده که البته به جای خود ارزشمند هستند. لیکن برای اداره جامعه و ارتقای آن نیازمند دانشها و ابزارهای دیگری هستیم که به جرات میتوانم بگویم در حال حاضر فاقد آنیم. فارغ از بحث بالا که امیدوارم فرصتی برای طرح مفصل آن در آینده بیابم، ادغام موسسات و تشکیل چند موسسه خیلی بزرگ میتواند راه حلی باشد برای بعضی از مشکلات حاد ما که در سطور قبلی به برخی از آنها اشاره کردم.
روزهای اول تشکیل جامعه بدون هیچ طرح و برنامه و مطالعه و تحلیل اقتصادی و اجتماعی، شاید برای عقب نماندن از قافله بعضا خیالی ثروت و اعتبار آتی موسسه بود که به دنبال موسسه دیگر تاسیس شد و به یکباره ظرف چندسال دهها موسسه حسابرسی که بسیاری از آنها در واقع دفاتر حسابرسی انفرادی در دل موسسه بودند متولد شدند. تولد موسسات مثل تولد هر موجود دیگری ساده ولی اداره و بزرگ کردن آن مثل تربیت و بزرگ کردن اولاد سخت و طاقتفرسا است. بهزودی انواع ناهنجاریها از کمبود کار بگیرید تا انواع تخلفات و انواع اختلافات شروع و به مرور بیشتر هم شد. امروز بسیاری از این موسسات بلای جان جامعه شده و نظارت بر کار آنان، رسیدگی به اختلافات بین شرکای آنان و حل و فصل مسائل مختلف آنها در زمینههای نیروی انسانی، روابط داخلی، رفتار حرفهای و مسائل فنی و... تقریبا بخش بسیار قابل توجهی از وقت و انرژی و امکانات انسانی و تخصصی جامعه را معطوف به خود کرده و عملا سبب روزمرگی جامعه شده و فرصت تفکر و برنامهریزی اصولی را از مسوولان جامعه گرفته است. خصوصا بعد از تصویب و اجرای مصوبه معروف «آییننامه تقویت حسابرسی» که عملا برخی شرکتها و واحدهای اقتصادی را برای دریافت وام مجبور به حسابرسی کرد، گرفتاریهای جامعه بهدلیل بداخلاقیهای مختلف از جمله فروش امضا، جعل گزارشها و صدور گزارش بدون انجام حسابرسی بسیار بیشتر شده و از این رهگذر در طول زمان حیثیت حرفه در معرض خدشه قرار گرفته است. آمارهای موجود در این موارد اسفبار است و دلسوزان را از آینده حرفه بیمناک میکند. فاکتهای موجود نشان میدهد که اکثر این تخلفات از ناحیه تعدادی از شاغلان انفرادی و موسسات حسابرسی کوچک سر زده و بهدلیل سیستماتیک و آگاهانه بودن تخلفات و تعدد آنها ابزارهای کنترلی و نظارتی و تنبیهی جامعه فاقد کارآیی لازم شده و عملا قادر به حل بنیادی مشکل نیست.
بسیاری از موسسات حسابرسی در واقع چند دفتر حسابرسی متعلق به شرکا هستند که ظاهرا موسسهای را تشکیل داده و باطنا با سوءاستفاده از مقررات جامعه بهطور انفرادی کار میکنند. برخی از این موسسات نیز متعلق به یک شریک بوده و شرکای دیگر بهعنوان شریک صوری، کارمند همان شریک اصلی هستند. در این زمینه هم ضعف مقررات و محدودیتهای اساسنامه، کمبود ابزار نظارتی و انضباطی و طولانی بودن فرآیندهای نظارت و کنترل و زیاد بودن تعداد این قبیل موسسات عملا باعث بسته شدن دست جامعه شده و بهجز سروصدا کردن و غر زدن اقدام بازدارنده چشمگیری نمیتوانیم انجام دهیم. حال اگر بخواهیم در چارچوب مقررات و اساسنامه فعلی این معضلات را حل و فصل کنیم یا گرفتاریها را کاهش داده و به سطح کنترل قابل قبول تقلیل دهیم چه باید بکنیم؟
به نظر میرسد کاهش قابل توجه تعداد موسسات و ادغام تعداد زیادی از موسسات در موسسات قوامیافته و خوشنام و معتبر میتواند یک راهحل باشد و بخشی از مشکلات درآمدی موسسات کوچک و مسائلی از قبیل تضییع حقوق کارکنان، ارتقای درجه استقلال و تنظیم روابط بین شرکا و تبدیل موسسات صوری به موسسات قابل اعتنا را حل و فصل کند. ادغام موسسات و تشکیل موسسات بزرگ حسابرسی دارای پشتوانه علمی و منطق اقتصادی و فلسفی نیز هست که در ادامه به آن میپردازم.
اصل اقتصادی صرفهجویی در مقیاس (economy of scale principle)
صرفهجویی در مقیاس یعنی صرفهجوییهای ناشی از بزرگی اندازه واحد اقتصادی. مثلا برای یک کارخانه بزرگ در و پنجرهسازی دارای صرفه است که برای تهیه شمش از ضایعات مواد و کسب درآمد اضافه از فروش آنها کارگاه ذوب ضایعات تاسیس کند ولی انجام این کار برای یک کارگاه کوچک در و پنجرهسازی مقرون به صرفه نیست، چراکه کم بودن حجم ضایعات به او اجازه این کار را نمیدهد. یعنی در نتیجه بزرگ شدن موسسات انجام برخی فعالیتهای ضروری حرفهای نظیر سرمایهگذاری در آموزش و تحقیقات، استقرار سیستمهای کنترلهای داخلی، سرمایهگذاری در تکنولوژیهای جدید حسابرسی، اعطای بورس به دانشجویان مستعد و... که تماما اقدامات بنیادی برای تحکیم حرفه هستند، مقرون به صرفه و امکانپذیر میشوند.
ارتقای کیفیت
مبحث گذر از کمیت به کیفیت از نظر فلسفی، یعنی تغییرات قابلتوجه کمی لزوما به تحولات کیفی منجر میشود. مثلا افزایش مداوم فقر در جامعه موجب تحول کیفی از فقر به فلاکت میشود. ادغام چندین موسسه با یکدیگر و تشکیل یک موسسه بسیار بزرگتر میتواند بسیاری از مولفه های کیفی موسسه داری را دچار تحولات بنیادی کند.مثلا در یک موسسه بزرگ در میانمدت شخصیت موسسه بر شخصیت شرکا غالب شده و موسسه به سمت استقلال از نفوذ شرکای خاص میرود یا بهطور کلی در یک موسسه بزرگ مقررات و قواعد بر ذهنیات شرکا غلبه یافته و رفتار موسسه به سمت تبعیت از تصمیمات ارکان صلاحیتدار موسسه گرایش پیدا میکند و تمایلات فردی شرکا که بعضا منشأ بسیاری از مشکلات موسسات و شرکا است، کماثر و بیاثر میشود.
مطابقت با قوانین بنیادی و طبیعی حسابرسی
قانون طبیعی حسابرسی درستکاری و قانون طبیعی موسسهداری شفافیت است. درستکاری مفهومی است که دربرگیرنده اصولی نظیر استقلال، بیطرفی و صداقت بوده و بدون رعایت آنها امکان انجام حسابرسی وجود ندارد، علاوه بر درستکاری بهعنوان کانتکست وشرط بنیادی حسابرسی، برای اداره موسسات باید شرایط شفافیت بهعنوان شرط اول موسسهداری در سه سطح همارز (همارزش و موازی) رابطه موسسه با کارکنان آن، رابطه بین شرکای موسسه و رابطه موسسه با صاحبکاران فراهم آید، وگرنه موسسهداری امکانپذیر نخواهد بود. پتانسیل بالفعل برای تامین چنین شرایطی تنها در موسسات بزرگ فراهم است و تنها موسسات بزرگ هستند که امکان عملی فراهمکردن چنین شرایطی را دارا هستند. برای جامعه حسابداران رسمی نیز امکان اداره با کیفیتتر جامعه با عضویت تعداد معدودی موسسه بزرگ منضبط و پاسخگو که دارای امکانات مناسب سختافزاری، نیروی انسانی و توان مالی کافی هستند سهلتر و موثرتر است لیکن مساله به اینجا ختم نمیشود. موسسه بزرگ در شرایط اقتصادی کشور ما چه موسسهای است؟ موسسه بزرگ دارای چه مشخصه و چه معیارهایی است؟ چگونه میتوان موسسه بزرگ را تعریف کرد؟ چگونه میتوان با خطر انحصار مقابله کرد؟ این امر نیازمند مطالعه و تحقیق است. امیدوارم اعضا حرفه و جامعه دانشگاهی قدری از توجه خود به مسائل صرفا فنی بکاهند و به انجام تحقیقات در این زمینه و آسیبشناسی حرفه و جامعه حرفهای بپردازند.
ارسال نظر