احمد دنیانور *

خبر اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی مدتی است که جامعه را با حیرت مواجه کرده و این اتفاق و تاثیر آن در اقتصاد کشور باعث عکس‌العمل متفاوت مسوولان کشور شده است. از یک سو مدیرعامل مهم‌ترین بانک درگیر که خود و همکارانش را شایسته تقدیر و ۷ بانک دیگر را نیز درگیر ماجرا می‌داند تا سایر مدیران عامل بانک‌ها که به توصیه مشاورانشان سکوت اختیار کرده‌اند و از سویی رییس کل بانک مرکزی که بانک مرکزی را مشرف بر تمام این مسائل می‌داند و کشف این اختلاس را به دستگاه تحت امرش نسبت می‌دهد. از طرفی وزیر اقتصاد و دارایی که دستگاه تحت فرمانش را همچون عقاب تیزبین ناظر بر رفتارهای این چنینی می‌داند و از طرفی دیگر ریاست محترم قوه‌قضائیه از کشف ماجرا در آن قوه خبر می‌دهد.

خلاصه همه و همه خود و دستگاه تحت مدیریتشان را به اقدام و انجام وظایفشان به نحو شایسته معرفی می‌کنند. اما در این میان سوالی برای تولیدکنندگان و صنعتگران و فعالان بخش خصوصی واقعی به وجود آمده است.

یک چرایی بزرگ

۱- چرا در حالی که تولیدکنندگان و صنعتگران برای تامین حداقل نقدینگی خود ماه‌ها یا شاید سال‌ها اسیر بوروکراسی حاکم در بانک‌ها و در لایه‌های تو در توی ادارات و سازمان‌ها گرفتارند، چنین مبلغی در نظام سیر بانکی به یک نفر پرداخت می‌شود. همین بانک‌هایی که در پاسخ به در خواست‌ها از نبود منابع سخن می‌گفتند تازه دولت را به باد انتقاد می‌گرفتند (یعنی خودشان را) که منابع را در جامعه بی‌حساب و کتاب توزیع کرده اند. پس این منابع وجود داشت؛ ولی احتمالا در خواست‌کنندگان راهش را بلد نبودند.

۱- وقتی ریاست جمهوری از علت عدم رشد اقتصادی به دلیل عدم هماهنگی نظام بانکی یاد کرد همه دوستان بانکدار انتقاد کردند؛ در حالی که این حرف درستی بود؛ چرا که این نظام توجهی به هیچ کس قائل نیست.

۲- نویسنده در جایگاهی نیست که از مسوولان کشور سوال کند که اگر اشراف داشتید چرا اجازه دادید ظرف ۶ ماه ۲۰۰۰ میلیارد تومان دیگر اختلاس شود و این در حالی است که اولا ‌در اخبار آمده که اشتباه فرد اختلاس‌کننده باعث لو رفتن ماجرا شده، ثانیا‌ باز در خبرها از خروج این پول‌ها از کشور خبر می‌دهد و اگر نظارتی بود باید در اولین مرحله فرد گرفتار می‌شد و اجازه خروج منابع بیت‌المال از کشور داده نمی‌شد.

به عنوان یک تولیدکننده فولاد در اسفند سال ۸۹ که گرفتار کمبود نقدینگی بودم فریاد می‌کشیدم که این چه نظام اقتصادی است که برای تامین منابع مالی افراد با استفاده از خطوط ریفاینانس، شمش فولاد وارد می‌کنند و زیر قیمت می‌فروشند و فقط این را می‌دانیم که این کار آنها به تولید ما ضربه‌های جبران‌ناپذیری زدند که از خوش حادثه درآن زمان در روزنامه دنیای اقتصاد درج و مطرح شد. ولی در آن زمان توجهی به این مطالب نشد، اما مهم این است که در حال حاضر نیز این روش همچنان در بازار صورت می‌گیرد.

۳- نظام بانکی کشور به‌رغم اینکه پرسنل زحمت‌کش و فاضل آنها سعی در کمک و مساعدت دارد، ولی با دستورالعمل‌ها و مقررات و برنامه‌هایی که در سطح کلان اجرا می‌شود چنان به تولید بی‌توجه شده که وقتی بانکی سود بالا می‌دهد در مجمع تشویق می‌شود. این در حالی است که در هر جای دنیا و برابر استانداردهای جهانی اگر بانکی بیش از سود پیش‌بینی شده معقول در مجمع سود داشته باشد او را بازخواست می‌کنند که از دوش چه کسی این سود را نصیب حال خود کرده‌ای؛ ولی اینجا سود بالاتر بانک‌ها نشانه افتخار است و شایسته پاداش و تشویق میلیاردی برای مدیران.

۴- نکته بسیار مهم اینکه بد شانسی اختلاس کننده این بود که ۲ماه زود گرفتار شد اگر وی موفق می‌شد بانکش را تاسیس کند اصلا چنین مشکلی پیش نمی‌آمد؛ چرا که با این بانک و از جیب مردم این مشکلات را حل و فصل می‌کرد. اتفاقا ده سال قبل فردی با سه میلیارد تومان سی درصد سهام یک بانک را در اختیار می‌گیرد. امروز سرمایه وی به ۱۷۰۰ میلیارد تومان رسیده یعنی ظرف حدود ده سال ۵۶۷ برابر شده و تازه این آخر ماجرا نیست ایشان و شرکت‌هایشان از همین بانک ۱۲۵۰ میلیارد تومان هم تسهیلات اخذ کرده است. ملاحظه بفرمایید با پول ملت چه کارها که نمی‌شود کرد فقط کافی است یک بانک بزنید آقای الف.خ مشهور کمی ‌بد آورد؛ والا او می‌توانست با بانک خصوصی‌اش ماجرا را حل و فصل کند و اگر نه او فرد کم عقلی نبود که چنین اشتباهاتی مرتکب شود و آینده را ندیده باشد او تنها فهمید که کسی با او کاری ندارد. کارخانه ۶۰۰ میلیاردی را با پرداخت ۱۲ میلیارد تومان می‌شود خرید. ۴۰ درصد سهام کارخانه فولاد اکسین به ارزش ۱۴۰میلیارد تومان را با پرداخت ۲ میلیارد تومان می‌شود خرید و سرمایه‌های ملی را این چنین با خطر مواجه کرد و کسی با او کاری ندارد، باید این را بدانند که ۳ هزار میلیارد پایان ماجرا نیست. شرکت‌ها و کارخانه‌هایی که ایشان به حیطه مالکیت خود در آورده بیت‌الناس است که در اختیار ایشان است و کار همچنان مانده است.

۵- بانک مرکزی و مدیران بانک‌ها راحت باشند؛ چون از آنها استنطاق نمی‌شود وگرنه باید همه در برابر ملت پاسخگو می‌بودند. به خصوص در برابر تولید‌کنندگان که برای اداره مجموعه‌هایشان گاه تا سر حد سکته پیش می‌روند و باید التماس کنند تا قطره‌ای نقدینگی برای افزایش یا حفظ تولیدشان به آنها تزریق شود. گرفتار تحریم اقتصادی، کاهش امکان استفاده برق و گاز، نبود نقدینگی، قوانین دست‌وپا گیر کار و امور اجتماعی و صدها مشکل دیگر.

۶- حالا روی سخنم با کسانی است که مدعی‌اند نظارت داشته‌اند. برای اینکه حجت تمام شود، به عنوان یک تولید‌کننده عرض می‌کنم قوانین فعلی کشور به خصوص قوانین بانکی در راستای حمایت از تولید نیست و با این دست و پای شکسته راه به جایی نمی‌بریم، تولیدکنندگان با مقاومتی اثر بخش و تلاش طاقت فرسا و جانکاه قدم‌های کم رمقی را بر می‌دارند، به داد تولید و صنعت برسید و حرف آنها را بشنوید. اتخاذ تصمیم توسط کارشناسان و حداکثر استادان دانشگاه خیلی نمی‌تواند در واقعیت کاربرد داشته باشد و انتظار آن می‌رود از نظرات فعالان اقتصادی نیز استفاده کنید. این روشی است که در بسیاری از کشور‌های موفق دنیا مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ چرا که آنها جوانی، عمر و سلامتی‌شان را برای کسب این تجربیات گذاشته‌اند.

*عضو هیات مدیره انجمن تولیدکنندگان فولاد ایران