گفتوشنود - ریشهیابی معضل اساسی معاملهگران سهام
ترس یا طمع؛ مساله این است ...
گروه بورس- علیرضا باغانی: «ترس و طمع» دو احساس آشنا و ملموس برای هر فعال بازار سهام است که در طول فعالیت حرفهای خود بارها آن را تجربه میکند. حتی آنهایی که در بازارهای سهام ایران از جمله بورس و فرابورس به صورت غیرحرفهای فعالیت میکنند نیز در شرایط مختلف با ترس از سقوط بیشتر ارزش داراییهای خود یا اشتیاق تمام نشدنی برای سود بیشتر مواجه شدهاند. اما ترس و طمع چیست؟ از کجا نشأت میگیرد؟ و این احساسهای خاص چه تاثیری در رفتارهای معاملهگران دارد؟
در گفتوگوی پیشرو، امیر کامگار کارشناس روانشناسی بازار سهام ضمن بررسی آثار ترس و طمع در سرمایهگذاری، زوایای آشکار و پنهان این احساسات مهم و تاثیرگذار بر بازارهای مالی را مورد موشکافی قرار میدهد. او از حذف محدودیتهایی همچون دامنه نوسان و حجم مبنا به عنوان عاملی برای فاصله گرفتن سهامداران از «ترس از دست دادن سهامی خاص» یا «طمع برای بالا کشاندن افراطی قیمت یک سهم» یاد میکند. این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
آیا وجود احساسات ترس و طمع در بازار سهام را به طور کلی دارای نقش مخرب میدانید؟
همان طور که بسیاری از ما میدانیم ترس و طمع همراه با غریزه تبعیت از جمع به عنوان سه عامل روانی که از تفکر منطقی و بر مبنای شناخت فاصله میگیرند و تصمیمگیریها را احساسی میکنند، عمل مینمایند. در شاخهای از علم اقتصاد به نام عصب شناسی (neuroeconomics) گفته میشود که این دو احساس میتوانند از نظر تئوریک، نظریه بازار کارآمد (efficient market hypothesis) را به چالش بکشند و درستی و صحت آن را تا حد زیادی زیر سوال ببرند. ترس و طمع، همان طور که هرش شفرین (Hersh Shefrin) یکی از چهرههای برجسته مطالعات رفتاری اقتصاد اشاره میکند، نشاندهنده انتظارات افراطی و دائما در حال تغییر بازیگران بازارها است. ترس و طمع به شدت سود سرمایهگذاری را برای افرادی که دچار این احساسات هستند، پایین میآورند؛ اما از منظری کلیتر و اگر بتوانیم نام آن را تحلیل «فرابازاری» بدانیم، میتوانند در بلند مدت به نوسانی شدن بیشتر بازار، دامن زدن به تبعیت از جمع، کاهش بازده معاملات برای تعداد بیشتری از افراد و نهایتا سلب اعتماد و ثبات از بازار بینجامند. البته طمع هم در ذات خود نوعی ترس است؛ ترس از دست دادن موقعیتهای خوب بیآنکه معاملهگر مراقب خطرات در کمین باشد.
جناب کامگار! در بازارهای مثبت احساس طمع باعث تعویق فروش و در بازارهای نزولی، ترس باعث فروش سهام ارزان میشود. چگونه میتوان بر این احساسات در سرمایهگذاری غلبه کرد؟
راه اجتناب از دام ترس و طمع، حرکت بر مبنای شناخت علمی از بازار سهام، عدم تبعیت از جمع، ملحوظ داشتن شرایط کلی اقتصاد و سیاست، مطالعه چرخههای رونق و رکود در بازارهای گوناگون و در مکانها و زمانهای مختلف است. مطالعه چرخههای رونق و رکود و دانستن دلایل ایجاد آنها احتمالا دید بهتری به افراد راجع به زمان به پایان رسیدن دورههای صعود و نزول میدهد. این امر باعث میگردد افراد بدون اینکه دچار ترس یا طمع شوند، تنها با لحاظ شرایط بنیادی بازار و اتکا بر تجارب گذشتگان و معاملات قبلی خود و همچنین مطالعه نمودارهای تکنیکال به فعالیت بپردازند. افزون بر این موارد، تبعیت از یک «سیستم سرمایهگذاری مشخص» که شامل معیارهای دقیق برای سرمایهگذاری باشد، بهترین راه برای فعالیت در یک بازار مالی است.
برخی معتقدند نباید با روند بازار جنگید و احساسات ترس و طمع در همراهی با بازار و واکنش مناسب کمک میکنند. نظر شما درباره این اعتقاد چیست و نقش مفید این دو احساس کجا معنا مییابند؟
این گفته که بسیاری میگویند نباید با روند جنگید حرف درستی است و حتی یک تکنیک سرمایهگذاری به نام «trend following» که به معنای «پیروی از روند» است، در سالهای اخیر رایج شده است. اما باید دانست که بین پیروی از روند و تبعیت کورکورانه از جمع فرق اساسی وجود دارد. به عبارت دیگر، رفتار جمع همیشه با روند بازار همسو نیست؛ به این معنا که ممکن است گاهی جمع در حال فروش احساساتی سهمی با قیمتهای پایین باشد و در همان حال مشاهده خط روند براساس تحلیل تکنیکال، در کوتاهمدت و هم در میانمدت و حتی بلندمدت نشانگر روند رو به رشد سهام باشد. بنا بر این، نباید رفتار جمع و چگونگی روند را با یکدیگر هممعنا و همسو دانست. نکته دیگر این است که شما میتوانید آنچه را که همگان انجام میدهند برای سودآوری بیشتر خود و اجتناب از زیان انجام دهید، اما مشروط به اینکه دلایل کافی برای انجام آنها داشته باشید. به طور مثال، میدانید که سهمی خاص به دلایل بنیادی و تکنیکال به زودی روند مثبتی را آغاز خواهد کرد؛ از طرفی هم میدانید که بسیاری با همین تفکر و پیش بینی همگام با شما به خرید این سهم اقدام میکنند. در این صورت شما در واقع در حال تبعیت از روند همراه با منطق هستید و به هیچ وجه طماع نشدهاید. به هر حال، یک بازار سهام ایدهآل یک بازی برد- برد است و همه میتوانند کمی زودتر یا دیرتر به این بازار وارد شده و از سهمی که در حال افزایش قیمت است، کسب سود کنند. بنابراین، مصادیق پیروی از روند (که معمولا با دلایل کافی همراه است) با طمع متفاوت است. در پاسخ روشن تر به سوال باید گفت ترس و طمع هیچگاه مفید نیستند، اما مفاهیم مشابهی که میتوانند مفید واقع شوند همتایان مثبت و عقلانی این دو احساس یعنی «احتیاط و اجتناب از زیان» به جای ترس، و «بی دلیل سود را متوقف نکردن» به جای طمع هستند.
به نظر شما آیا وجود محدوده نوسان چهار درصدی و صفهای خرید و فروش، حاکمیت بیشتر ترس و طمع در بورس تهران و افزایش اثر منفی این احساسات در قیمتگذاری سهام را موجب نشدهاند؟
پاسخ به این سوال بسیار دشوار است. همزمان که این سوالات از من پرسیده میشود، عده بسیاری در حال بررسی این موضوع در بازار ایران و تغییر یا حذف دامنه نوسان هستند. روشن است که حذف دامنه نوسان به معنای از بین رفتن پدیدهای به نام صف خرید یا صف فروش است که این اقدام در میانمدت، رفتار بازار را منطقیتر و سنجیدهتر خواهد کرد. هماکنون، باوجود صفهای خرید و فروش، به جای آنکه قیمتها متاثر از شرایط بنیادی و تکنیکال باشند، به شدت متاثر از تشکیل صفها هستند. یعنی صفهای خرید و فروش به آن اندازه قدرتمند شدهاند که خود به عاملی جهت تصمیمگیری معاملهگران تبدیل شدهاند. برخی هم که از این بیمنطقی بازار به خوبی مطلعند، با ایجاد صفهای خرید و فروش قیمتها را دستخوش تغییرات تصنعی و خودساخته کرده و سودهای کلانی میبرند. این در حالی است که بسیاری از اوقات در زمان بازگشایی نمادها به این علت که دامنه نوسان وجود نداشته است، پس از یک رشد شدید، پس از چند دقیقه یا چند ساعت شرایط معاملات به وضعیت منطقی بازگشته و سهامی که بالاتر از ارزش واقعی خود قیمتگذاری شده را به قیمتهای متعادل سوق داده است. بنابراین، شاید حذف سنجیده دامنه نوسان باعث کارآمدتر شدن بازار و فاصله گرفتن بازیگران بازار از ترس از دست دادن سهمی خاص یا طمع برای بالا کشاندن افراطی قیمت سهم باشد.
آیا با افزایش تجربه در بازار سهام لزوما از تاثیر ترس و طمع در سرمایهگذاریها کاسته میشود؟
قطعا تجربه در این زمینه میتواند کمک بسیار زیادی به فرد کند. گرچه در بازارهای گوناگون هر روز و هر ساعت موقعیتهای منحصر به فردی محسوب میشوند و لزوما رفتار گذشته را تکرار نخواهند کرد، اما قطعا بازار همواره تمایل زیادی به تبعیت از گذشته خواهد داشت. کما اینکه بسیاری از علوم که آنها را علوم «hard» و به اصطلاح «سخت» مینامیم (این علوم ادعای برخورداری از چارچوب علمی محکم میکنند) چیزی بیش از جمع آوری تجارب گذشته و درس گرفتن از آنها و استفاده از آنها برای پیشبینی آینده نیستند. علم پزشکی با تمام توانمندیهای امروزی یک علم تجربی به شمار میرود. یک معامله گر با تجربه میداند که بازار بالاخره پس از گذشت مدتی «به سر عقل خواهد آمد» و رفتار منطقیتری از خود نشان خواهد داد. به قول وارن بافت، «آقای بازار» همیشه حالش خوب نیست و منطقی رفتار نمیکند، اما این معاملهگر زیرک است که از بیمنطقی بازار بهره میجوید. البته شاید واژه «تجربه» عنوانی عامتر و غیردقیقتر برای مفهومی علمیتر و روشنتر به نام «کسب مهارت پس از تمرین» باشد.
تحلیلگران و سرمایهگذاران خبره در برخورد با ترس و طمع چگونه برخورد میکنند و از آثار زیان بار این احساسات اجتناب میکنند؟
البته خود این سوال به طرز جالبی دارای یک تناقض آشکار است و همین تناقض شاید بتواند موضوع را برای خوانندگان روشنتر نماید. هنگامی که میگویید تحلیلگران و سرمایهگذاران «خبره»، در واقع غیرمستقیم نشان میدهید که اصولا این افراد دچار ترس و طمع نیستند و همین است که نام آنها را «خبره» گذاشتهاند. باید به این نکته توجه کرد که یادگیری و کسب مهارت سرمایهگذاری موفق تنها یک «دانش» به شمار نمیرود، بلکه میتوان با نگاهی دقیقتر آن را در زمره «مهارتها» به شمار آورد. هنگامی که شما مهارتی را کسب میکنید بعید است که به آسانی زمانهایی را بیابید که در حال نشان دادن مهارت خود نباشید. به طور مثال، هنگامی که شما پس از سالها دوچرخه سواری یا موتورسواری، یک دوچرخه یا موتور را میرانید بسیار کم اتفاق میافتد که تعادل خود را از دست بدهید و به زمین بخورید. البته در مواقع بسیار نادری هم این اتفاق میافتد که شاید بتوان گفت باز هم نقضکننده مهارت و خبرگی شما نیست، بلکه ممکن است صرفا بازتابدهنده یک رویداد غیرمترقبه (ریسک سیستماتیک) در حین راندن دوچرخه یا موتور باشد. هنگامی که به مهارت دست یافتهاید، اصلا نمیدانید ترس و طمع چیستند. درست مانند این است که یک زبان خارجی را به خوبی فراگرفته و سالها از آن استفاده کرده باشید. فقط در شرایط استرس یا خستگی مفرط یا مواقع نادر دیگر است که ممکن است قوانین اصولی دستوری را در حین صحبت کردن آن زبان نقض یا فراموش کنید. سرمایهگذاران خبره از مرحله کسب این مهارتها گذشتهاند. آنها برای اجتناب از دام این احساسات همان کاری را انجام دادهاند که به آن اشاره شد؛ در واقع آنها با همت و پشتکار بیشتری به یادگیری اقدام کردهاند و مدام دانستهها و مهارتهای خود را تمرین کردهاند و از اشتباهاتشان درس گرفتهاند و به این ترتیب در برابر وسوسههای ترس و طمع نفوذناپذیر شدهاند.
با توجه به فعالیت شما در ترجمه کتاب ۲۳ اصل موفقیت وارن بافت، لطفا توضیحاتی درباره روش این موفقترین سرمایهگذار بازار سهام در مواجهه با ترس و طمع ذکر کنید.
وارن بافت اسطوره تبعیت و اجرای تمام عیار مفهوم سرمایهگذاری بر مبنای ارزش ذاتی (value investing) است. بنا بر این بسیار روشن است کسی که اقدام به خرید سهامی که بسیار ارزان است، میکند و با علم به اینکه سهم خاصی ارزش واقعی دارد ترس خود را کنار گذاشته و سهام را در قیمتهای بسیار پایین تا آنجا که میتواند خریداری میکند. وارن بافت نشان میدهد چیزی به نام ترس در وجود این نابغه سرمایهگذاری وجود ندارد. اما اگر سوی طمع سکه سرمایهگذاری را نگاه کنید، خواهید دانست کسی که بر مبنای ارزش ذاتی سهام را قیمت گذاری میکند، هنگامی که قیمتها به اندازه کافی بالا میروند اقدام به فروش میکند، و بدون توجه به وسوسههای طمعانگیز به زیبایی ایده سرمایهگذاری موفق و مهارت خود را به رخ میکشد.
توصیه شما به سرمایهگذاران بورس تهران برای مدیریت احساسات خود در تصمیمگیریها چیست؟
ابتدا، باید از وجود این احساسات و تاثیرگذاری منفی آنها بر تصمیمگیریها مطلع شد و در مورد آنها بیشتر مطالعه کرد. در ادامه باید مصادیق این رفتارهای احساسی را در معاملات گذشته دید و به دقت به پیامدهای آنها توجه کرد. سپس با مطالعه چگونگی تصمیمگیری بزرگان سرمایهگذاری، سعی در مدل سازی رفتار آنها در عمل نمود. اما نکته بسیار مهمتر که در این صحبتها کمتر به آن اشاره شد، دارا بودن سیستم سرمایهگذاری است. تبعیت از یک سیستم سرمایهگذاری میتواند راهکار بسیار خوبی برای مقابله با ترس و طمع باشد. اگر یک سیستم سرمایهگذاری، از تمام اجزا و بخشهای لازم برخوردار باشد، میتواند رفتارهای احساسی را کنار بزند و تصمیمگیریها را در کانال عقلانیت و نه احساس هدایت کند. سیستمی که به طور مثال تصریح میکند «اگر قیمت یک سهم X درصد در مدت Y افزایش یافت، برای فروش آن اقدام کن»، دیگر اجازه دخالت طمع را در سرمایهگذاری نمیدهد. به طرز مشابهی، سیستمی که هنگام خرید دلایل عقلی را از شما میپرسد، اجازه نخواهد داد تبعیت از جمع و ترس از سقوط بیشتر، موقعیتهای خوب را به دلیل احساسات بزدلانه از دستان شما خارج کند.
ارسال نظر