رفتارشناسی بازار سهام (۳)
«اعتماد به نفس کاذب»
شروین شهریاری**
رفتارشناسی مالی (Behavioral Finance) شاخهای از علم فاینانس است که به بررسی رفتار بازارهای مالی با رویکرد روان شناسانه میپردازد. در این سلسله نوشتار ۹ قسمتی با بررسی الگوهای رفتاری سرمایهگذاران و ارائه نمونههای عینی، تصویر روشنتری از نحوه تصمیمگیری سرمایهگذاران در شرایط متفاوت و به تبع آن رفتارشناسی بازارهای مالی خدمت خوانندگان محترم ارائه میشود. در این مطلب، موضوع «اعتماد به نفس کاذب سرمایهگذاران» مورد بحث قرار میگیرد.
شروین شهریاری**
رفتارشناسی مالی (Behavioral Finance) شاخهای از علم فاینانس است که به بررسی رفتار بازارهای مالی با رویکرد روان شناسانه میپردازد. در این سلسله نوشتار 9 قسمتی با بررسی الگوهای رفتاری سرمایهگذاران و ارائه نمونههای عینی، تصویر روشنتری از نحوه تصمیمگیری سرمایهگذاران در شرایط متفاوت و به تبع آن رفتارشناسی بازارهای مالی خدمت خوانندگان محترم ارائه میشود. در این مطلب، موضوع «اعتماد به نفس کاذب سرمایهگذاران» مورد بحث قرار میگیرد.
مروری اجمالی بر دستاوردهای علم روان شناسی بیان میکند که پدیده اعتماد به نفس کاذب خصلتی مشترک در بین اغلب انسانهاست که نمود آن در بازارهای مالی به وفور یافت میشود. مطالعات انجام شده در این خصوص در میان مهندسان
(Kidd, 1970)، مدیران (Russo & Schoemaker,1992)، پرستاران (Baumann et al.,1991) و بانکداران (Staelvon von Holstein,1972) نشان میدهد که این پدیده تنها منحصر به سرمایهگذاران نبوده و به طور گستردهای در بین افراد در مشاغل مختلف خودنمایی میکند. در همین راستا نتایج یک تحقیق جالب (Kahnemam & Riepe,1997) نشان داد که 80 درصد افراد، احتمال تصادف خود را کمتر از میانگین واقعی رانندگان تلقی میکنند! همچنین مطالعه انجام شده توسط Baker & Emery در سال 1993 که به سراغ زوجهای آمریکایی رفته بیان میکند که با وجود احتمال واقعی 50 درصدی طلاق برای هر ازدواج در جامعه آمریکا، اکثریت زوجهای جوان احتمال طلاق در ازدواج خود را صفر ارزیابی کردند.
اعتماد به نفس کاذب نزد سرمایهگذاران بازارهای مالی نیز معمولا بدین صورت نمایان میشود که افراد در انتخاب سهام و پیشبینی بازده بازار، خود را تواناتر از سایرین قلمداد میکنند. بررسیها توسط موسسه معتبر نظر سنجی گالوپ نشان میدهد که سرمایهگذارانی که سابقه کمتری در بورس دارند غالبا اعتماد به نفس بالاتری نسبت به سرمایهگذاران باسابقه دارند.
بر این اساس، آماتورها معمولا احتمال کسب بازدهی بهتر از متوسط بازار را در سرمایهگذاریهای خود بسیار بیشتر از افراد حرفهای تصور میکنند. این اعتماد به نفس کاذب در بین سرمایهگذاران در عمل تاثیرات وسیعی در تصمیم گیری افراد دارد که یکی از مهمترین نمونههای آن در پدیدهای تحت عنوان معامله بیش از حد (Over-Trading) قابل مشاهده است که مصداق آن را میتوان در رفتار افراد دارای دسترسی به معاملات بر خط (Online Trading) جستجو کرد.
به عنوان مثال پژوهش انجام شده در سال ۲۰۰۳ (Barber&Odean) بر روی ۱۶۰۷ سرمایهگذار حقیقی که از سیستم معاملات تلفنی به معاملات برخط روی آورده بودند نشان میدهد که به رغم آنکه این سرمایهگذاران پیش از دسترسی به سیستم معاملات آنلاین به طور متوسط بازدهی سه درصدی بهتر از شاخص بازار در هر سال داشتند، اما پس از تغییر مزبور، متوسط بازدهی همین سرمایهگذاران در یک بازه زمانی طولانی مدت به دو درصد کمتر از شاخص بورس رسید.
علت این مساله به طور طبیعی به افزایش تعداد معاملات و از بین رفتن بخش بزرگی از سود در نتیجه پرداخت کارمزد معاملات مربوط میشود. همچنین تحقیق دیگری که بر روی 60 هزار سرمایهگذار حقیقی در سال 1998 (Barber & Odean) در ایالات متحده انجام شد بیان میکند که کارمزد معاملات به طور متوسط 4/2 درصد از بازده افراد در هر سرمایهگذاری را از بین میبرد و افرادی که بیشترین حجم معاملات را داشتهاند کمترین بازدهی (حدود 5 درصد کمتر از شاخص) را در بلند مدت کسب کردهاند.
نمودار از منظر دقیقتری آثار پدیده معاملات بیش از حد و ارتباط آن با اعتماد به نفس کاذب را بررسی میکند.
نمودار (Barber & Odean, 2000) عملکرد چند گروه از سرمایهگذاران را در یک بازه زمانی طولانی مدت (7 سال) نشان میدهد. منظور از صندوقهای شاخصی، صندوقهای سرمایهگذاری هستند که ترکیب سرمایهگذاری دقیقا مشابه سبد سهام بازار دارند.
بنابراین، عملکرد آنها به متوسط بازار بسیار نزدیک است. کلوپهای سرمایهگذاری (Investment club) نهادهایی هستند که با پذیرش سرمایهگذاران و تحلیل گران، برنامههای منظمی را جهت تبادل نظر و ارتباط آنها با یکدیگر ترتیب میدهند تا تبادل تجربیات و اطلاعات به نحو موثری انجام شود. (متاسفانه نمونه مدونی از این نوع در ایران وجود ندارد.)
سرمایهگذاران شخصی نیز افراد حقیقی هستند که عمدتا از بین فعالان حرفهای (بر اساس سابقه فعالیت در بازار سهام) انتخاب شدهاند. نتایج این بررسی در نوع خود جالب توجه است؛ نخست اینکه سود خالص هر دو گروه از سرمایهگذاران (سرمایهگذاران شخصی و اعضای کلوپهای سرمایهگذاری) از صندوق شاخصی یا به عبارتی شاخص بورس کمتر بوده است. به عبارت دیگر هیچ یک از سرمایهگذاران نتوانستهاند بازدهی بهتری از متوسط بازار در بلند مدت کسب کنند و این در حالی است که همانطور که پیشتر اشاره شد، معمولا افراد، عملکرد خود را تحت تاثیر اعتماد به نفس کاذب، بسیار بهتر از بازار برآورد میکنند. نکته دوم این است که سرمایهگذاران شخصی که نسبت به اعضای کلوپهای سرمایهگذاری طبیعتا مراودات و تبادل اطلاعات کمتری با دیگران داشتهاند عملکردی بهتر از اعضای کلوپها داشتهاند (این مطالعه شامل 166 کلوپ سرمایهگذاری در آمریکا بوده است). علاوه براین، هر دو گروه در اثر معاملات مکرر بخش قابل توجهی از بازدهی خود را از دست میدهند به نحوی که سرمایهگذاران شخصی هر چند بازده ناخالص بهتری از متوسط بازار داشتهاند (7/18 درصد)؛ اما به علت پرداخت کارمزدها، سود خالص
آنها به مراتب کمتر شده است. (4/16 درصد)؛ در بین اعضای کلوپهای سرمایهگذاری حتی وضعیت بغرنج تر است. این گروه نه تنها بازدهی ناخالص کمتری از بازار سهام داشتهاند (17 درصد) بلکه در اثر معاملات مکرر حدود سه درصد از سود خود را بابت کارمزد از دست دادهاند و در نتیجه بازدهی آنها به حدود 14 درصد کاهش یافته است. این عملکرد به خوبی نشان میدهد که تبادل بیش از اندازه اطلاعات در بین سرمایهگذاران مزبور نه تنها باعث عملکرد بهتری نشده بلکه با تشویق به خرید و فروش و تعویض مکرر سهام، تنها افزایش پرداخت کارمزد به کارگزاران و کاهش بازدهی سرمایهگذار را درپی داشته است!
بر اساس آنچه در خصوص اعتماد به نفس کاذب بیان شد، رفتارشناسی مالی به سرمایهگذاران توصیه میکند تا با شناخت این گرایش طبیعی و تلاش برای مهار آن به یک درک واقعی از میزان تواناییهای خود در بازار سهام دست یابند و با محدود کردن پیامدهای اعتماد به نفس کاذب از جمله تمایل به معاملات بیش از حد (به ویژه با استفاده از Online Trading) در راستای کاهش هزینه معاملات و افزایش بازدهی خود تلاش کنند.
در مطلب بعدی از سلسله مطالب رفتار شناسی مالی، موضوع «ظاهربینی» بررسی میشود.
*Ali.ebrahimnejad@turquoisepartners.com
**Shervin.shahriari@turquoisepartners.com
ارسال نظر