دیدگاه
سرمایهگذاران و مدیران
بسیاری از سرمایهگذاران به این امر واقفند که وجود یک تیم مدیریتی خوب برای هر شرکتی تا چه میزان اهمیت دارد. اما نکته مهم این است که ارزیابی توان تیم مدیریتی هر شرکت کار آسانی نیست، چرا که اکثر جنبههای کار مدیران از جمله موارد نامشهود هستند.
محمد خان زاده*
بسیاری از سرمایهگذاران به این امر واقفند که وجود یک تیم مدیریتی خوب برای هر شرکتی تا چه میزان اهمیت دارد. اما نکته مهم این است که ارزیابی توان تیم مدیریتی هر شرکت کار آسانی نیست، چرا که اکثر جنبههای کار مدیران از جمله موارد نامشهود هستند. سرمایهگذاران میدانند که تنها با اعداد و ارقام موجود در صورتهای مالی نمیتوان به آینده یک شرکت خوش بین بود. ماجراهایی که در شرکتهای مختلفی چون شرکت انرون اتفاق افتاده است، هیچ شکی را برای سرمایهگذاران باقی نگذاشته که آنها باید به جنبههای کیفی شرکتها، مثل ترکیب هیاتمدیره و مدیران شرکتها نیز در کنار جنبههای کمی که در صورت مالی منعکس است توجه داشته باشند.
همانطور که گفته شد ارزیابی توان مدیریتی شرکت کار بسیار پیچیدهای است، اما عواملی وجود دارد که میتوان به آنها توجه کرد و یک ارزیابی کلی بهدست آورد.
۱ - تضاد منافع مدیریت و سهامداران: یک مدیریت قوی، ستون فقرات هر شرکتی است. این بدان معنی نیست که کارمندان شرکت از اهمیت چندانی برخوردار نیست، اما بالاخره تصمیمهای کلیدی و اساسی از سوی مدیریت گرفته میشود. میتوان مدیریت یک شرکت را به کاپیتان یک کشتی تشبیه کرد که اگر چه مشغول سکانداری نیست، اما مشخص میکند برای یک مسافرت سالم و بیخطر از کدام مسیرها باید حرکت کرد. از نظر تئوریکی گفته میشود مدیران شرکتهای سهامی و مخصوصا آن دسته از شرکتهایی که سهام آنها در بورسها معامله میشود، وظیفه دارند که ارزش سهام سهامداران که همان ثروت آنها باشد، را افزایش دهند، مدیران برای انجام چنین وظیفهای در شرایط تجاری دنیای امروز باید صاحب هوش تجاری بالایی باشند. شاید شما هم قبول کنید که فرض اینکه همه مدیران بهطور کامل در فکر سهامداران هستند، اندکی غیر،واقعی است. بالاخره آنها هم انسان هستند و به افزایش ثروت خودشان هم بهاندازه افزایش ثروت سهامداران بها میدهند. این امر بهویژه زمانی رخ میدهد که منافع سهامداران و منافع مدیران در یک جهت نیست. آنقدر ساده نباشیم که فکر کنیم، هیاتمدیره شرکتها همواره برای انجام عملیات نجات و دست زدن به هر کاری، در جهت حفظ ارزش ثروت سهامداران آماده است. برای حل کردن چنین مشکلی راهحلهایی مثل مرتبط کردن پاداش مدیران به عملکردهای آنان بهوجود آمده است، اما نکته اصلی که باید در ذهن داشت، این است.
مدیران برای اینکه در جهت منافع سهامداران کار کنند، به دلایل واقعی نیاز دارند نه دلایل قانونی. بهطور معمول انسانها برای انجام هر کاری دو دلیل دارند اول، دلیلی است که باید گفته شود و جامعه آن را میپسندد دلیل دیگر علت واقعی است که افراد آن را پنهان میکنند. به عنوان مثال اگر با فردی که برای نمایندگی مجلس ثبت نام میکند، مصاحبه شود یا بخواهد در مجامع عمومی سخن بگوید همواره از این که احساس وظیفه کرده و مشکلات موجود در کشور او را مجبور کرده است که برخلاف میل باطنی خود و مشغله زیادش، داوطلب نمایندگی شود، سخن خواهد گفت. ولی فرد آگاهی که رفتار و گفتار او را زیر نظر دارد به راحتی تشخیص میدهد که دلیل واقعی چیز دیگری است یا خیر.
عدهای چارهایاندیشیدهاند که اگر به مدیران اختیار خرید سهام شرکت را بدهیم آنها دلیلی واقعی برای بالا بردن ارزش سهام شرکت پیدا خواهند کرد و عدهای هم به این کار مبادرت کردند.
اما در واقعیت اتفاق دیگری افتاد. مدیران با روشهای خاص خودشان ارزش سهام شرکت را بالا بردند و از اختیار خریدهای خود استفاده کرده و سودهای بالایی بهدست آوردند. مشابه چنین برنامههایی در بورس ما در هنگام عرضههای اولیه میتواند اتفاق بیفتد. هنگامی که عرضه سهام با قیمت بالا، شروع میشود، سهامداران اصلی با استفاده از تب بازار، سهام خود را در قیمت بالا به بازار تخلیه میکنند (قیمتهایی که برای بلند مدت دوام نخواهند آورد)
سرمایهگذاران باید توجه داشته باشند که مدیرانی که در مجامع سخنرانی میکنند، آنچه را میگویند که چون مدیر هستند باید بگویند یا اینکه از دلایل واقعی صحبت میکنند.
۲ - قیمت سهام : عدهای از سرمایهگذاران بر این باور هستند که فاکتورهای کمی در ارزشیابی مدیران بیمعنی هستند و ارزش واقعی مدیران شرکت را قیمتهای سهام آن شرکت نشان خواهند داد. اگر چه این مطلب خالی از حقیقت نیست، اما بیشتر در بلند مدت صادق است تا کوتاهمدت، عملکرد بازارها در کوتاهمدت بسیار عجیب است و مدیران دارای سهام در مقطی از زمان به طور قطع نشان از مدیریت با کیفیت آن شرکتها نیست.
۳ - مدت تصدیگری: یکی از شاخصهای خوب برای ارزشیابی مدیریت شرکت مدت فعالیت مدیران آنها را شرکت است. یک مثال خوب در این زمینه مدیر شرکت جنرال الکتریک است که به مدت ۲۰ سال مدیر عامل آن شرکت بود. عدهای بر این باورند که یکی از مهمترین معیارهای سرمایهگذاری برای سرمایهگذاران بلند مدت در هر شرکتی ثبات مدیرتی بالا در آن شرکت است.
۴ - استراتژی و اهداف :از شاخصهای دیگر ارزشیابی مدیریت یک شرکت، آگاهی از این مطلب است که آنها چه چشماندازی برای شرکت ترسیم کردهاند آیا شرکت دارای برنامهریزی کلان مکتوبی برای فعالیتهای شرکت، کارکنان و سهامداران است یا خیر؟ نبودن چنین برنامهای نشانه بسیار بدی است. شرکتی که دارای اهداف از قبل تعیین شده و استراتژی لازم برای رسیدن به آنها نباشد، با توجه به شرایط دنیای امروز باید شرایط سختی را به انتظار بنشیند.
۵ - حقوق و مزایا : تعیین اینکه چه میزان حقوق و مزایا برای مدیران حداقل و حداکثر است کار سختی است. حقوق و مزایای مدیران در صنایع و شرکتهای مختلف با هم برابر نیست. مدیر عامل یک شرکت کوچک با مدیر عامل یک بانک بزرگ جهانی دارای حقوق و مزایای برابری نخواهند بود، اما وقتی که شرکت در وضعیت خوبی قرار ندارد و رو به ورشکستگی است، ولی مدیران حقوق و مزایای عالی دریافت میکنند، کار شما در ارزیابی مدیریت شرکت بسیار آسان میشود. آنچه که این مقاله میخواست بگوید در این جمله خلاصه میشود که مطالعه صورتهای مالی مهم است، اما همه داستان نیست و مقداری هم باید روی افرادی که این صورتهای مالی را پر میکنند مطالعه کرد. اما این مقاله میتواند نتیجه دیگری را نیز داشته باشد.
چه خوب است که شرکتها علاوه بر اطلاعاتی که از طریق صورتهای مالی دورهای به بازار میدهند، اطلاعاتی از کسانی که این صورتهای مالی را پر میکنند (منظور در حالت کلی مدیران شرکتها هستند) نیز به بازار بدهند. اطلاعاتی که جزئیات بیشتری از روال موجود را که تنها به ذکر نام و میزان تحصیلات آنها میپردازند، در اختیار سرمایهگذاران قرار دهد.
*ناظر بورس تبریز
ارسال نظر