اکونومیست تحلیل کرد
تجربه انگلیس و اهمیت بانکهای مرکزی
مترجم: شادی آذری جهان از بانکهای مرکزی خود انتظارات زیادی دارد. سیاستمداران میخواهند که این بانکها تورم را کنترل کنند، موجب تداوم رشد اقتصادی شوند و بخش مالی را باثبات نگه دارند. گاهی بهنظر میرسد همه کارها را بانکهای مرکزی انجام میدهند: بهعنوان مثال، این ماریو دراگی از بانک مرکزی اروپا بود و نه رهبران آلمان و فرانسه که ارزان فروختن اوراق قرضه حوزه یورو را در سال ۲۰۱۲ متوقف کرد. گاهی بهنظر میرسد که سیاستمداران با انقباضی کردن سیاستهای مالی، آن هم در شرایطی که این بانکها در حال تسهیل سیاستها برای کمک به اقتصاد هستند، مقامات بانکهای مرکزی را نابود میکنند.
مترجم: شادی آذری جهان از بانکهای مرکزی خود انتظارات زیادی دارد. سیاستمداران میخواهند که این بانکها تورم را کنترل کنند، موجب تداوم رشد اقتصادی شوند و بخش مالی را باثبات نگه دارند. گاهی بهنظر میرسد همه کارها را بانکهای مرکزی انجام میدهند: بهعنوان مثال، این ماریو دراگی از بانک مرکزی اروپا بود و نه رهبران آلمان و فرانسه که ارزان فروختن اوراق قرضه حوزه یورو را در سال ۲۰۱۲ متوقف کرد. گاهی بهنظر میرسد که سیاستمداران با انقباضی کردن سیاستهای مالی، آن هم در شرایطی که این بانکها در حال تسهیل سیاستها برای کمک به اقتصاد هستند، مقامات بانکهای مرکزی را نابود میکنند. اما آیا میتوان برای درست کردن اوضاع به مقامات بانکهای مرکزی تکیه کرد؟ آنها هم مانند همه ما تحت تاثیر پیشداوریهای خود هستند. این موضوع محور اصلی سخنرانی اخیر اندرو هالدین، اقتصاددان ارشد بانک مرکزی انگلستان هم بوده است. مکانیزمهای گوناگونی برای اطمینان از عملکرد اندیشمندانه و قدرتمندانه بانک مرکزی انگلیس وجود دارد. بانک مرکزی انگلستان ملزم است که نسبت به اعمالش پاسخگو باشد. اهداف این بانک توسط پارلمان تعیین میشود و اگر نتواند اهداف تورمی را محقق سازد، رئیس آن باید طی نامهای دلایل آن را به وزیر خزانهداری توضیح دهد. در انگلستان، تصمیمات در مورد نرخ بهره توسط کمیتهای متشکل از استادان و اقتصاددانان خارج از بانک بررسی میشود تا از تکصدایی بانک اجتناب شود. معمولا دست کم یکی از اعضای این کمیته در نیمی از جلسات رای مخالف دارد و دلایل خود را به بحث میگذارد. اما آنطور که هالدین هم صراحتا بیان کرده است، این شرایط در برخی مواقع رعایت نمیشوند. اگر به گذشته نگاه کنیم، متوجه میشویم که طی سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ مشکلاتی در بخش بانکداری انگلیس بهوجود آمد. استقراض افزایش یافت و قوانین آن زمان موجب شد ماهیت خطراتی که بانکها تقبل میکردند، مبهم باقی بماند. هالدین در سخنرانی پیشین خود بر اهمیت نقش بانکها در دامن زدن به بحران تاکید داشت. اما متون به ثبت رسیده از جلسات کمیته سیاستهای پولی انگلستان نشان میدهد که یک دهه پیش از بحران مالی سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ این کمیته فقط ۲ درصد از وقت خود را صرف بحث با بانکها میکرد. اما پس از بحران مالی، بانک مرکزی انگلیس وارد میدان شد و نقدینگی لازم برای بانکهایی را که دچار بحران شده بودند، تامین کرد. به علاوه این بانک نرخ بهره را به پایینترین سطح در ۳۰۰ سال گذشته کاهش داد و ۳۷۵ میلیارد پوند (۵۹۰ میلیارد دلار) از اوراق قرضه دولت بریتانیا را خریداری کرد. با توجه به ابعاد وسیع مداخلات بانک مرکزی انگلیس، ضروری بود تا این بانک پیشبینیهای درستی نیز ارائه کند. اما همانطور که هالدین هم میگوید، بانک مرکزی انگلیس در این کار موفق نبود. هالدین در سخنرانی خود چنین گفت: «از زمان بحران، اشتباهات بانک مرکزی انگلیس در پیشبینی تولید و تورم مانند اشتباهات ناظران خارجی، یکجانبه، پی در پی و مرتبط با هم بود.» هالدین این پدیده را با عنوان تمایل به غرور مفرط توصیف میکند. پیش از سال ۲۰۰۷، یعنی طی دورهای که به نام «اعتدال بزرگ» شهرت یافت، پیشبینیهای بانک مرکزی انگلیس بسیار دقیق از کار در آمد. این موجب شد که اعتماد به نفس این بانک در زمینه قدرت پیشبینیاش بیش از حد افزایش یابد. مهمترین اتفاقی که پس از آن برای اقتصاد انگلستان رخ داد این بود که نرخ تورم به مدت چهار سال متوالی از هدف ۲ درصدی بانک تجاوز کرد و این در شرایطی بود که این بانک بارها پیشبینی کرد که نرخ تورم ظرف ۱۸ تا ۲۴ ماه به هدف تعیین شده خواهد رسید. طی این دوران بانک مرکزی انگلیس هیچ اقدامی برای کاهش نرخ تورم انجام نداد و دلیلی که مطرح میکرد این بود که سیاست انقباضی موجب آسیبهای جدی به اقتصاد میشود. هنوز هم دشوار است بگوییم که این بانک چیزی بهعنوان «هدف» در این زمینه برای خود تعریف کرده باشد. مردی را تصور کنید که ظرف چهار سال گذشته مدام به همسرش گفته است هدف «وفاداری» را برای خود تعیین کرده است اما طی این مدت نتوانسته است آن را محقق کند حالا هم ابراز امیدواری میکند که ظرف دو سال آینده بتواند آن را محقق کند. در این صورت این ازدواج عمر کوتاهی خواهد داشت. هالدین به نوبه خود تلاش میکند راهحلی برای این مشکل بیابد و یک «انقلاب فرهنگی» ایجاد کند. از این پس بانک مرکزی انگلیس به جای استفاده از تحقیق علمی برای تایید نظرات خود، «از تحقیق و تحلیل در سطح عموم جامعه بهره خواهد برد که مانند همیشه هم میتواند حامی سیاستهای حاکم بر بانک باشد و هم میتواند آن را به چالش بکشد».اما در عین حال این روش خطرات خود را دارد. از یکسو هر جملهای که از بانک مرکزی گفته شود، در بازار بهعنوان علائم تغییر در سیاستهای آینده تلقی خواهد شد. از سوی دیگر، ممکن است بانک مرکزی به ایدههای نو نیاز داشته باشد تا پیشبینیهایش درست از کار درآید. بزرگترین امید تازه برای سیاستهای پولی، «هدایت پیشنگر» است، یعنی چشماندازی که بانک مرکزی برای نرخ بهره دو سال آینده اعلام کند، نه فقط برای یک ماه آینده. اما اگر نگاه بانک مرکزی به تحولات آینده فقط از زاویه نمایش فراز و فرودهای روانی در آینده باشد، آنگاه هدایت پیشنگر نیز بیفایده خواهد بود.
ارسال نظر