آسیب‌شناسی صنعت طلا و جواهر از زبان کارگردان «ایران دریای نور»

مسعودرضا طاهری

مجموعه مستند «ایران دریای نور» که به کارگردانی مجتبی راعی، فیلمساز و کارگردان صاحب‌سبک کشورمان درباره وضعیت صنعت طلا و جواهر کشور تهیه شده، مورد انتقاد برخی از اعضای اتحادیه طلا و جواهر قرار گرفته است.

این مجموعه که پنجشنبه، جمعه و شنبه‌شب هر هفته از شبکه چهارم سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شود، دارای ۳۶ قسمت است که هر قسمت تقریبا به موضوع واحدی از چالش‌های فراروی این صنعت می‌پردازد. تاکنون نزدیک به ۱۶ قسمت از این مجموعه پخش شده است که می‌توان آسیب‌شناسی دقیق حوزه‌های مختلف این صنعت را بزرگ‌ترین دستاورد تلاش ۵/۱ساله این کارگردان برجسته در مطالعه، تحقیق و گفت‌وگوهای مفصل با سازندگان، تولیدکنندگان و فروشندگان صنعت طلا و جواهر کشور به حساب آورد. به جرات می‌توان گفت مدت زمان صرف شده برای تولید این مجموعه نسبت به مجموعه‌های دیگر همچون مجموعه مستند فرش (اثر همین کارگردان) حکایت از تلاشی ستودنی در بالندگی یکی از پرظرفیت‌ترین و در عین حال قدیمی‌ترین صنایع پراهمیت کشور دارد.صنعتی که با وجود قدمت ۷هزار ساله آن، متاسفانه با غفلت دردناکی روبه‌رو بوده و بارزترین عوارض بیماری آن وجود طلا و جواهر ساخته شده کشورهایی همچون ترکیه در اکثر فروشگاه‌های طلا و جواهر کشور و در مقابل کاهش روزافزون قدرت رقابت تولیدکننده ضعیف داخلی است.

تلاش برخی برای جلوگیری از ادامه پخش این مجموعه مستند که بیشتر با ادله‌ای همچون دلسردی مردم نسبت به تولیدات داخلی و ضربه زدن به این صنعت و حتی به وجود آوردن خوراک تبلیغاتی برای دشمنان کشور مطرح می‌شود قبل از هر چیز خود بر وجود این ناملایمات و مشکلات صحه می‌گذارد.اما سوال اساسی اینجا است که آیا بازگو نکردن این مشکلات آن هم در زمانی که دولت نهم می‌تواند از محل توسعه استراتژیک و هدفمند این صنعت در ایجاد اشتغال بهره‌های وافری ببرد دردی را دوا می‌کند؟ باید پرسید آیا پاک کردن صورت مساله به معنی برطرف ساختن مشکلات است؟

پرداختن به حوزه‌هایی که تا پیش از این در مجموعه صدا و سیما و همچنین در مجموعه فعالیت‌های دولت‌ها در مبارزه با فساد اقتصادی مرسوم نبوده، برکاتی است که باید آن را به فال نیک گرفت به ویژه اگر کاری با سعه صدر و آسیب شناسی دقیق و بی‌پرده از واقعیت‌های موجود صورت گرفته باشد.

مهندس ضرغامی، رییس صدا و سیما در مواضع خود همواره از پرداختن به چنین مواردی سخن گفته و پشتیبانی کرده است.

در مجموعه دولت نیز یکی از اهداف دولت محترم تلاش برای پالودن اقتصاد کشور از ناهنجاری و معضلات گریبانگیر است.

تهیه و تولید مجموعه مستند «ایران دریای نور» به قول کارگردان این مجموعه، حاصل از پس پرده برون افتادن واقعیت‌هایی است که به مرور طی زمان ۵/۱ساله تولید آن، تصادفا زوایای تاریک و پنهان این صنعت و معضلات مزمن آن پدیدار گشته است.بی‌شک از آغاز هیچکس تصور چنین مجموعه‌ای را نداشته است.بی‌گمان هیچ ‌یک از دست‌اندرکاران این صنعت وجود عقب‌افتادگی صادراتی، قاچاق شمش و زیورآلات ساخته شده، فرسودگی ابزارآلات و تکنولوژی، تولید نامرغوب و بدون ارزش افزوده مطلوب و در عین حال ذوق سرشار و قدرت ریزپردازندگی هنرمند و صنعتگر ایرانی را در خلق آثار بدیع انکار نمی‌کند.

لذا از آنجا که پس از پخش هر مجموعه تلویزیونی رسم بر آن گذاشته شده که عده‌ای از کارشناسان و صاحبنظران به نقد و بررسی آن بپردازند، انتظار می‌رود که همه دست‌اندرکاران و مسوولان با حفظ روحیه نقدپذیری خود، دیدن همه ۳۶ قسمت این مجموعه را از دلسوزان صنعت طلا و جواهر کشور و به ویژه تصمیم‌گیران کلان اقتصادی کشور دریغ نکنند که به قطع و یقین ثمرات اصلی تولید اینگونه مجموعه‌ها اصولا پس از نقد و بررسی آن توسط کارشناسان حاصل می‌آید. «دنیای اقتصاد» به همین بهانه گفت‌وگویی با مجتبی راعی، کارگردان این مجموعه انجام داده است که در پی می‌آید.

دلایل اصلی مخالفت با پخش این مجموعه چیست؟

تمام مخالفت‌هایی که الان صورت می‌گیرد به خاطر آن است که آن چهار قسمت مربوط به قاچاق و دو قسمت مربوط به صادرات از این مجموعه پخش نشود.

هفته پیش جمله‌ای از یکی از قسمت‌های این مجموعه حذف شده بود و من متوجه شدم تیتراژ ما را مرتبا تکرار می‌کنند. من مطمئن هستم که برخی دنبال حذف این شش قسمت هستند.

به هر حال من زودتر از اینها انتظار این اتفاق را داشتم. ما با چند تن از دوستان جلسه‌ای داشتیم که به نقل‌از آقای میرباقری، معاون آقای ضرغامی گفته شده که این برنامه، برنامه خوبی است.

فکر پرداخت به چنین موضوعی چگونه به ذهن شما رسیده؟

دخترم در رشته صنایع دستی و گرایش جواهرسازی مشغول به تحصیل است. من وقتی متوجه شدم که علاقه‌مند است مقداری ابزارآلات برایش گرفتم. وقتی دیدم در یک کارگاه کار می‌کند به او گفتم که من می‌خواهم یک مستند در مورد این رشته بسازم. رفتم کار کنم با کارشناس برنامه (علیرضا فخر موحدی) آشنا شدم.

من یک شانس خیلی بزرگ هم آوردم که رییس شبکه چهار آقای کرمی بود. برنامه‌ای بود که برای ساخت آن یا باید به من اعتماد می‌شد یا نمی‌شد بهش قول دادیم که این کار با شرافت انجام شود و در نهایت خیلی راحت با انجام آن موافقت شد و شروع کردیم به کار کردن. الان هم فضای جامعه طوری است که این مجموعه شروع به پخش شدن کرده است به نظر من در دوره‌های گذشته امکان پخش آن وجود نداشت.

آیا صدا و سیما در مورد صحنه‌هایی که حذف شده توضیحاتی ارائه داده است؟

پخش، دلیل به شما ارائه نمی‌دهد. آنها مجموعه را از شما تحویل می‌گیرند و می‌گویند برو خانه‌ات. اما به ما به خاطر فعالیت‌های گذشته قدری بیشتر محبت می‌کنند. تلویزیون در سراسر جهان به تهیه کننده می‌گوید که در نهایت همه تصمیمات با من است. چرا چون مهمترین چیز زمان است. یک زمانی کنداکتور آن دو دقیقه وقت اضافه یا کم می‌آورد و نیاز به برخی تصمیم‌گیری‌ها در مورد اثر دارد. ممکن است در جایی دیگر دلایل و شرایط فرق کند اما همیشه تصمیم‌گیر اصلی تلویزیون است.

مثلا در ابتدای تیتراژ آخر مجموعه زمانی می‌خواستند شمایل داریوش را حذف کنند که خوشبختانه با پیگیری‌های بعدی حذف نشد البته به نظر من هم طبیعی است در همه جای دنیا اختیار را به سازنده نمی‌دهند. اما مهم این است که آنها آن توافق اولیه را خوب دنبال می‌کنند. البته همه جای دنیا همه چیز را هم پخش نمی‌کنند.

من حتی زمانی که برنامه قسمت «استاندارد و عیار» پخش شد تعجب کردم. من خودم تا همین جا هم از تلویزیون خیلی ممنونم.در ایران علی‌الظاهر بی خاصیت‌ترین شکل فیلم مستند است که همگان با بی تفاوتی به آن نگاه می‌کنند برای مونتاژ این فیلم بدون تعطیلی (پنج‌شنبه، جمعه و عید) هم کار کرده‌ایم. صبح ساعت ۹ شروع می‌کردیم و تا ۱۱ شب کار ادامه داشت.

فیلمبرداری چقدر طول کشید؟

فیلمبرداری آن ۴ مرحله بود به مرور که مونتاژ کردیم متوجه شدیم که چه چیزهایی کم داریم. دوباره می‌رفتیم فیلمبرداری می‌کردیم و باز مونتاژ می‌کردیم.

آیا از قبل متن در اختیار داشتید؟

خیلی نه اما سوال حساب شده‌ای که از قبل با هماهنگی کارشناس برنامه مشخص می‌کردیم وجود داشت که فرضا از این آدم چه سوالی باید بپرسیم. در عین حال که این سوال ما بود ما آنجا جلو دوربین تصمیم می‌گرفتیم که چه جوری گفت‌وگو را اداره کنیم. قسمت انرژی بر آن در فیلمبرداری همین بود. او نشسته بود که بگوید، نه اینکه نگوید و ما هم سوال‌هایی داشتیم ما هم خیلی دیر یاد گرفتیم. اواخر کار یاد گرفته بودم که چه جوری برخورد کنم. سوالاتم را چه جوری نگه دارم، کجا رو کنم.

اگر جلوی پخش آن گرفته شود می‌خواهید چه کار کنید؟ آیا به صورت یک فیلم در می‌آورید؟

به هر حال اگر تصمیم گرفته شود گرفته شده. آن قسمت صادرات و قاچاق خیلی جدی است. تقریبا نوک تیز این ۳۶ قسمت همانجا است. که خوب خیلی تیز است دیگر، اگر می‌خواستیم، سه فیلم سینمایی خیلی خوب از این ۳۶ قسمت در می‌آمد با جذابیت تمام تا انتها.این برنامه متعلق به تلویزیون است و حقوق آن نیز از آن شبکه چهار است. به هر حال مهم این است که این مجموعه ساخته شد و حتی اگر در آرشیو بماند بالاخره یک روزی مجموعه به درد بخوری است.

به هر جهت اینکه این مجموعه به صورت علنی پخش شود مساله خیلی مهمی است. اینکه مهمترین مساله را قاچاق بگوییم خیلی مهم نیست چون بالاخره قاچاق، قاچاق است ولی وقتی تلویزیون علنی در مورد آن صحبت می‌کند رسمیت پیدا می‌کند.شما اگر این ۳۶ قسمت را ببینید مانند آن است که ۱۰هزار صفحه در مورد صنعت طلا و جواهر خوانده باشید.

آیا با پیشرفت کار و آشنایی با مشکلات از ساخت این مجموعه پشیمان نشدید؟

در قسمت اول زمانی که متوجه شدیم این صنعت در داخل ایران نابود شده انگیزه زیادی برای ادامه کار به ما می‌داد.

من همیشه این سوال را از همه می‌پرسم که ترک‌ها (ترکیه‌ای‌ها) زمانی برای خرید عروسی‌های خود می‌آمدند از تبریز خرید می‌کردند الان چه اتفاقی افتاده که ترکیه‌ای‌ها به تمام نقاط ایران طلا صادر می‌کنند؟ این خیلی تلخ است.

در صنعت کفش هم این مساله وجود دارد؟

بله، اما در ایران صنعت طلا و جواهر سابقه چندهزار ساله دارد. مثلا یک کم باید با خودرو فرق کند چرا که ما تا به حال نداشتیم و تازه می‌خواهیم برویم و یاد بگیریم. در مورد کفش زمانی که «مرد نمکی» تازه پیدا شده بود. من به اتفاق دو سه نفر دیگر رفتیم که آن را ببینیم آن اوایل که هنوز زیاد چروکیده نشده بود و تازه‌تر بود دیدیم که در پوتین (پاپوش) او آناتومی پا رعایت شده بود پشت پا، بغل پا، کف پا و سایر قسمت‌ها به صورت ۵تکه دوخته شده بود مسائلی که کارخانجات سازنده ما بعد از ۸۰-۷۰ سال رعایت نمی‌کنند. در فیلم‌های تاریخی خارجی اگر دقت کنیم می‌بینیم که در نمایش دادن کفش نفرات تنها به یک تیکه تخته و چند بند اکتفا شده است در صورتی که صنعت کفش در کشور ما و تمدن ما با آنها تفاوت بسیار دارد.

از سابقه کارهای قبلی خود بگویید؟‌

بالاخره من سینمایی کار می‌کردم و تا به حال ۹-۸ تا سینمایی کار کردم و بنا هم نداشتم تا حالا بیایم مستند این جوری بسازم. رفتیم سراغ یک مستند هنری قشنگ که مسیرمان چرخید. (اینجوری یک سال و نیم از عمرمان را هم گذاشتیم پای این کار)

یکسال و نیم تقریبا طول کشید؟

بله تقریبا.

آیا به راحتی توانستید با اعضای اتحادیه صحبت کنید؟ مشکلی پیش نیامد؟

خیر به راحتی با آنها صحبت کردیم و حرف‌های خودمان را زدیم برای اینکه نه ما مشکلی با اتحادیه داشتیم و نه اتحادیه با ما. کسی با کسی مشکلی نداشت. الان هم ما نداریم. آنها دارند.

در طول کار فشاری از سوی اتحادیه برشما وارد نیامد؟‌

تقریبا کسی نمی‌‌دانست ما داریم چه کار می‌‌کنیم. چون همه چیز در ذهن من و آقای موحدی (به عنوان کارشناس برنامه) بود کسی از چیزی خبر نداشت. کار سناریو نداشت. کسی به غیر از ما و کارشناس ما نمی‌‌دانست که چه اتفاقی قرار است بیافتد.

در واقع کار که به مرور پیش می‌رفت سناریو در ذهن شما شکل می‌گرفت؟

بله اصلا بنا نبود این مجموعه آنقدر بزرگ باشد. یعنی تعداد آنقدر زیاد باشد و ما اصلا انرژی بگذاریم و حتی در جریان کار ما از یک کار سینمایی برای شهرداری تهران نیز چشم پوشیدیم و مشغول همین کار شدیم. این کار هم آرام‌آرام عمیق شد و به نظرم شانس و یا هر چه اسمش را بگذاریم خود کار یک جوری خیلی خوب پیش رفت و در جریان کار آد‌م‌های خوبی به تور من خوردند، شانس‌های عجیبی آوردم.

نمونه‌ای از این شانس‌ها را بگویید.

فرض کنید به من گفتند آقای موسوی که در دبی کار می‌کند که دسترسی به او به راحتی امکان‌پذیر نیست رفتم به دبی در مراجعه به مغازه او گفتم آقای موسوی را می‌خواهم که او خود مستقیما جلوی دوربین آمد گفت بفرمایید. در صورتی که اگر می‌خواستیم وقت بگیریم، یا مثلا آقایی به اسم فتحعلی یا تهرانی، این آدم‌های مهمی که در این مجموعه اسم‌هایشان را می‌بینید یا آقای محلاتی که توی این صنعت دارای اسم و رسم‌اند صاحب اعتبارند. ما اینها را آنقدر سهل جلوی دوربین خودمان دیدیم که خودمان تعجب کردیم. مثلا رفتیم در نمایشگاه ترکیه که گفتند آقای تهرانی هم هست. نشستیم روی صندلی در حالی که دوربین هم در دستمان بود گفت چه می‌‌خواهید بپرسید؟ بالاخره حرف زدیم و تمام شد. در حالی که در شرایط عادی این آدمی است که کارش اصولا در کشور آمریکا است. ببینید حالا چه معضلی می‌شد مصاحبه با آدمی که کارش در آمریکا باشد یا مثلا آقای حاتم که در حوزه سنگ‌های قیمتی فعالیت دارد در تایلند. آدم مهمی است.

اگر بخواهیم همین طوری با او مصاحبه کنیم باید برویم در تایلند او را پیدا کنیم. او را در نمایشگاه ترکیه در یک غرفه کوچولو یافتیم. از او پرسیدیم. حرف می‌زنی؟ گفت آره. صحبت کردیم.

خوب البته بعضی‌ها هم ما می‌خواستیم صحبت کنیم که آنها صحبت نکردند.

اصولا این جور آدم‌‌ها خیلی سخت مصاحبه می‌کنند و خیلی چیزها را رعایت می‌کنند.

بله دقیقا هیمن طور است. ببینید اینقدر توی این صنعت حرف زده نشده که همان کمترین میزانی را هم که اینها تصمیم می‌گرفتند حرف بزنند، خیلی زیاد به شمار می‌آید.

چون وقتی اطلاعات از چیزی صفر است یک نفر اگر ۳جمله هم بگوید سه جمله با ارزش به شما گفته است. یعنی آنقدر میزان اطلاعات در این صنف بسته است که اینها آن مقداری را هم که صلاح می‌‌دانستند بگویند. برای برنامه ما خیلی ارزشمند بود. شاید انتظار منتقدین این برنامه این بود که دوست داشتند این مجموعه به گونه‌ای دیگر تدوین شود.

تحقیقات از چه زمانی آغاز شد؟

تحقیقات این برنامه تقریبا از ماه ۷ (مهر۸۴) آغاز شد و ماه ۱۱ با آقای موحدی برخورد کردم.

ماه ۷ که رفتم دنبال این کار دیدم که اصلا هیچ کس حرف نمی‌‌زند. تصمیم گرفتم بروم پیش یک نفر و این حرفه را یاد بگیرم. به یکی از کسانی که این حرفه را یاد می‌داد گفتم من برای تفریح خودم در منزل می‌خواهم این کار را یاد بگیرم. با همین موهای سفید شروع به یادگیری کردم (این انگشتر هم خودم ساخته‌ام) آنجا چیزهایی آرام‌آرام گیرم آمد (فرا گرفتم) این قضیه ممارستی به من می‌داد چون در این صنعت چیزی به کسی یاد نمی‌دهند. بسته است. بعدها با آقای موحدی آشنا شدم و سرمقاله‌ای از مجله طلا و جواهر را مطالعه کردم که اینجا است که آدمی می‌‌تواند بگوید اگر یک سرمقاله خوب باشد اینگونه اتفاق می‌افتد. می‌توانم بگویم این ۳۶ قسمت محصول خواندن آن سرمقاله است. آن سرمقاله آنقدر حرارت داشت و آنقدر غیرت آدم را به جوش می‌آورد که زنگ زدم به مجله و نام نویسنده مطلب را جویا شدم.آرام‌آرام مسیر کار از ساخت یک فیلم هنری به سوی تولید این مجموعه تغییر یافت.

برای تهیه این مجموعه به چه کشورهایی سفر کردید؟

ما ترکیه رفتیم، دبی رفتیم و متاسفانه سفر به ایتالیا هم در جریان مشکلات اداری حذف شد وگرنه بنا بود که ایتالیا هم برویم. خیلی حیف شد نرفتیم. می‌رفتیم دیگه ته این صنعت را در دنیا در می‌آوردیم.

آیا کارگاه‌ها، فروشگاه‌ها را مورد بازدید قرار دادید یا فقط در نمایشگاه شرکت کردید؟

ما کارگاه‌ها و بازارها را دیدیم. با مقامات مسوول آنها گفت‌وگو کردیم. با رییس اتحادیه ترکیه حرف زدیم. با رییس بازرگانی ترکیه حرف زدیم.

لطفا نام ببرید مثلا رییس اتحادیه ترکیه چه کسی بود؟

آقایی بود به نام اکول که صاحب کارخانه اکول بود. طلا فروشی‌های او هم اکول نام دارد که «اگول» نیز خوانده می‌شود.

مسوول اداره بازرگانی که گفتید چه نام داشت؟

درست یادم نیست. رییس

۳ کارخانه تولیدی نیز بودند. آقای عزت یوسف یکی از آنها بود تعداد زیادی کارخانه دیدیم. چون همزمان با نمایشگاه وارد ترکیه شده بودیم بیش از ۵۰ کارخانه را در نمایشگاه دیدیم و با بیش از ۲ الی ۳ کارخانه در کارگاه‌های آنها آشنا شدیم. کارگاه‌هایی که بیش از ۶۰۰ پرسنل دارد. آنها همه کسی را به کارگاه‌های خود راه نمی‌دهند اما ما توانستیم بالاخره وارد این کارگاه‌ها شویم.در دبی با آقای «معاذ برکت» صحبت کردیم. او رییس شاخه خاورمیانه شورای بین‌المللی طلا است. در چهارمین کنفرانس بین‌المللی طلا و جواهر آقای تمجید عبدا... را دیدیم در این کنفرانس تنها یک نفر از ایران شرکت داشت اگر چه آنها ۱۸-۱۷ نفر را دعوت کرده بودند ولی کسی نرفته بود.

دعوت‌شدگان چه کسانی بودند؟ از اعضای اتحادیه هم بوده‌اند؟

بله از اعضای اتحادیه و تولیدکنندگان ایرانی دعوت کرده بودند.مشکل اینجاست که ما خودمان بی تفاوتیم. متاسفانه اعضای اتحادیه ما آنجا نمی‌روند چون نیازی به حضور در آنجا نمی‌بینند.

برداشت شما از این بازدیدها چه بود؟ چه پتانسیلی دیدید؟ چه توانمندی‌هایی اینجا وجود دارد که آنجا نیست؟ چقدر امکان ایجاد اشتغال هست؟

ما از سال ۱۳۰۶ قوانین داریم و از سال ۱۳۴۵ اتحادیه داریم. ۸۰ سال است که قوانین داریم. ۴۰ سال است که اتحادیه داریم چرا امروز ما با روند رو به اضمحلال این صنف روبه‌رو هستیم. به نظر من این صنعت در ایران قطعا رو به اضمحلال است. برداشت من این است. تنها این روند رو به اضمحلال برای یک عده فوق‌العاده سودآور است برای عده‌ای که تعداد آنها زیاد نیست و آنها از این روند راضی‌اند. چون هر چه این روند بیشتر پیش می‌رود. از نظر اقتصادی برای آنها بهتر است.

یک عده هم آنقدر آگاه نیستند که بدانند باید کاری بکنند. تولیدکننده‌ها خیلی‌هایشان اینجوری‌اند. آنقدر اینها مشکلاتشان وسیع شده که تقریبا به نظر من دیگر به آن فکر نمی‌کنند. فقط می‌خواهند نان شبشان را به دست بیاورند.

از سویی چون این صنف سال‌ها رابطه‌ای با دنیا نداشته است، متوجه موقعیت خود در جهان نیست. اصلا نمی‌دانند که اوضاع این صنعت در جهان چگونه است. نمی‌دانند ما کجای دنیای قرار داریم. چون اطلاع‌رسانی بین خودشان نداشتند نمی‌دانند در چه وضعیتی قرار دارند. رتبه دقیق نداریم. این صنف، صنفی است که از نظر کار کارشناسی بسیار ضعیف است. از قبل هم «پدر و پسری» اداره می‌شد و بعدها فرزندان جربزه پدران را نداشته‌اند لذا اهل کارهای بزرگ نبوده‌اند. هیچ‌گونه کار اصولی و تئوریک هم در درون این صنف انجام نشده است. حتی جزوه‌ای که نقش‌های قدیمی ایرانی را در خود جای داده باشد در این صنف پیدا نمی‌شود.

در صنعت طلا و جواهر هیچ‌گونه منبعی که نشان دهد این صنعت چگونه صنعتی بوده است وجود ندارد. تقریبا تخصص را تا حد ممکن از هم پنهان می‌کنند. این معضل سطح تخصص را در این صنف کاملا پایین آورده است.

متاسفانه نوع رابطه تشکیلاتی که بین این صنف وجود دارد به مرور سازندگان را نابود می‌کند.

تصمیم‌گیری‌ها در این صنف به فروشنده‌ها منتقل شده است. قدیم فروشنده‌ها و سازنده‌ها یکی بودند. یعنی در انتهای مغازه سازنده می‌ساخت و در جلو مغازه می‌فروخت. الان همه تصمیم را فروشنده‌ها می‌گیرند. این همانجایی است که فروشنده‌ها احساس می‌کنند راه سهل‌تر و سودآورتر فروش طلای ترکیه است. بنابراین تولید کم‌کم از ذهن کسانی که برای این صنف تصمیم می‌گیرند حذف شده است. تولیدکنندگان چون درگیر کارهای تولیدند و از مسوولان و روابط عمومی‌ها به دورند به آرامی برای امرار معاش به کار ادامه می‌دهند. بنابراین عملا از چرخه تصمیم‌گیری و چرخه اطلاعات حذف شده‌اند. فروشنده‌ها همه تصمیمات را می‌گیرند. آنها هم بیشتر برای منافع مادی خودشان تصمیم می‌گیرند. ارتباط سازندگان با بنکداران بیشتر منتهی به حذف سازنده است و دور از عدالت است و الان گفتن این حرف که سازنده‌های ما پس از ۴۰ سال عصرها با موتور مسافر جابه‌جا می‌کنند برای برخی از مسوولان این صنف سخنی عادی شده است. درک فاجعه از این وضعیت دشوار شده است باید از آغاز ببینیم. چه اتفاقی پیش می‌آید که استانداردسازی در تولیدات به خطر می‌افتد فکر می‌کنم اولین اصل این است که دولت در درجه اول نقش خود را در دفاع از حقوق مردم در قبال قشر سازنده طلا و جواهر فراموش می‌کند.

پس از این فراموشی زمینه برای تولید کالای غیراستاندارد فراهم می‌آید. اگر دولت بیایید دستگاه جدیدی بیاورد که بتوان بدون تخریب یک محصول درصد عناصر مختلف آن را مشخص کند هم سازنده‌ها و هم خریداران می‌توانند با پرداخت مبلغ کمی کالای خود را استاندارد کنند و یک کالا با این روش دارای یک گواهی خرید با تعیین دقیق عناصر متشکله آن می‌شود.اگر این اتفاق بیافتد هم سازنده و هم خریدار کالای خود را می‌تواند استاندارد کند.این روش خیلی از مشکلات موجود در این صنف را برطرف می‌کند و نیازی به دادگاه ویژه نیز ندارد.مثلا تشخیص میزان نیکل از طلا در تمامی کارگاه‌های سنتی ایران تقریبا در محصولات ساخته شده غیرممکن است.

تولیدکننده ایرانی در این عرصه اگر به تولید باکیفیتی دست یابد ترجیح می‌دهد که نام کالای خود را به نام یکی از مارک‌های تجاری خارجی منسوب کند تا سود بیشتری به دست بیاورد.یا اصولا نامگذاری نمی‌کند که خریدار فکر کند این کالا یک کالای ترک است.فروشنده نیز اگر به اصل این ماجرا پی ببرد جنس ایرانی را با کارمزد کم از تولیدکننده خریداری می‌کند و با نام جنس خارجی با کارمزد هر گرم ۶هزار تومان به خریدار با نام جنس ترکیه‌ای می‌فروشند بنابراین اگر تولیدکننده جنس خوب هم تولید کند باز ضرر می‌کند و این فروشنده است که سود می‌کند.

بنابراین شما می‌بینید که تلاش می‌کنیم یک مجموعه مستند یک صنعت رو به اضمحلال را مطرح کنیم و همه را صدا کنیم که بیایند کمک کنند تاجلوی این اتفاق را بگیریم و بعد تعجب می‌کنیم که فروشنده‌ها که عضو اتحادیه هستند به ما معترض می‌شوند. و به ما می‌گویند شما نباید این کار را می‌کردید.

واقعیت این است که ما وقتی در این صنعت ۷هزار سال قدمت داریم پس از نشان دادن یک دستبند طلا متعلق به ۵۰۰سال قبل از میلاد مسیح هیچکس باور نمی‌کند که این دستبند اینقدر قدمت داشته باشد.

بنابراین باید دید چه اتفاقی در این صنعت افتاده که ما اینچنین وضعیتی داریم. ما صاحب این صنعت بوده‌ایم.

به نظر من منفعت‌طلبی‌های فردی جای عرق ملی را گرفته البته در بین فروشندگان و دست‌اندرکاران قطعا افراد خوبی نیز وجود دارند که عرق ملی دارند و هم افراد خوبی هستند، هم ایمان دارند و هم پاک هستند طبیعی است که من نمی‌خواهم همه را با یک معیار بسنجم.

اما عرق ملی در بخشی‌از این صنف تبدیل شده به منفعت‌طلبی فردی. بنابراین دوست دارند محصولات ترکیه و ایتالیایی را با قیمت بیشتر و سود بیشتر بفروشند.می‌توان تولیدات ترکیه را تقریبا در تمامی طلافروشی‌های ایران پیدا کرد. سوال اینجا است که تا به کی باید این روند ادامه یابد که برخی مسوولان می‌گویند: «خوب البته قدغن است اما همه‌جا هست.»

... اگر روزی عرق ملی در این صنف به وجود بیاید دیگر کسی که کالای قاچاق می‌فروشد نمی‌تواند به شغل خود افتخار کند آن موقع فضایی ایجاد می‌شود که تصمیمات را کسانی بگیرند که به عرق ملی و ایرانی که شیعه است و اسلامی است اهمیت می‌دهند به نسل آینده این کشور اهمیت می‌دهند آن موقع می‌توانند رشد را شروع کنند.

اگر این فراهم نباشد حتی با اصلاح قوانین فایده‌ای نخواهیم برد.الان مشکل ما این است که ما نمی‌توانیم منافع ملی‌مان را از منافع فردی ترجیح دهیم. الان یکی از انتقاداتی که به برنامه ما شده این است که این برنامه خوراک برای رادیوهای بیگانه فراهم ساخته است.اگر بخواهیم اینگونه فکر کنیم هرگز نباید هیچ امر انتقادی را مطرح کرد. چون ممکن است که یک رادیوی بیگانه‌ای آن را بازگو کند و اگر یک رادیوی بیگانه این را بازگو کرد ما نباید دیگر انتقادی بکنیم.معیار ما نباید آنها باشند اما اکنون معیار آنها شده‌اند. به همین دلیل نامه‌ای نوشته می‌شود که به همین دلیل جلوی پخش برنامه ما را بگیرند.این برنامه به هیچ‌وجه قصد تسویه‌حساب ندارد بلکه در جریان تولید این مجموعه نورافکن تلویزیون بر روی صحنه‌هایی افتاده که بازگو شده است.بنابراین خیلی به دور از انصاف است که به من بگویند تو با ما قصد تسویه‌حساب داشتی. چرا که من نه طلافروشم نه تولیدکننده و نه قاچاقچی بلکه به عنوان فردی که در آینده نیز سروکاری با این صنف نخواهد داشت، از میان این صنف عبور کرده‌ام. این مجموعه چراغ روشنی است که به جاهایی افتاده و جاهایی روشن شد بنابراین چه ربطی به تسویه‌حساب دارد. چرا اتحادیه اینقدر تلاش می‌کند که یک آسیب‌شناسی را به شکل مسائل فردی وانمود کند. ما قصد تضعیف اتحادیه را هیچگاه نداشته‌ایم اگر اسمی از اتحادیه به میان آید باید ما را متهم به تضعیف اتحادیه کنند؟

... آ‌خرین حرف من این است که یک قشری که منفعت‌طلبی می‌کنند مخالف پخش این مجموعه هستند والا آنهایی که انصاف دارند باید صبر کنند تا این ۳۶ قسمت تمام شود و بعدا همه‌جا می‌توانند نظرات خود را بگویند. چرا که بخش عمده‌ای از این صنف مایلند که این برنامه پخش شود.پیشنهاد این است که صبر کنند تا این برنامه تمام شود بعد بیایند انتقادات خود را مطرح کنند در اینجا از ریاست سازمان صدا و سیما نیز که با نظر مساعد به پخش این برنامه توجه نموده‌اند تشکر می‌کنم.