یادداشت
فرهنگسازی بانکداری الکترونیک و چالشهای پیش رو
انسان موجودی است که تنها با غرایز و تجربیات خود زندگی نمیکند. انسان برای زندگی در اجتماع خود نیازمند الگوهای رفتاری است. انسان باید مهارتها، دانشها و راههای مورد قبول جامعهای را که قرار است در آن زندگی کند را بیاموزد. مجموعهای از الگوهایی که انسان نیازمند آموختن آن است فرهنگ نام دارد. در حقیقت فرهنگ طرح یا نقشه زندگی است. درک مشترکی برای هماهنگ کردن کارهای جمعی. فرهنگ ظرفی است که همه تولیدات مادی و غیرمادی را در خود جای میدهد. فرهنگ شامل چگونگی فکر کردن، عمل کردن و چیزهایی است که میسازیم و از آنها استفاده میکنیم.
احسان باقری
انسان موجودی است که تنها با غرایز و تجربیات خود زندگی نمیکند. انسان برای زندگی در اجتماع خود نیازمند الگوهای رفتاری است. انسان باید مهارتها، دانشها و راههای مورد قبول جامعهای را که قرار است در آن زندگی کند را بیاموزد. مجموعهای از الگوهایی که انسان نیازمند آموختن آن است فرهنگ نام دارد. در حقیقت فرهنگ طرح یا نقشه زندگی است. درک مشترکی برای هماهنگ کردن کارهای جمعی. فرهنگ ظرفی است که همه تولیدات مادی و غیرمادی را در خود جای میدهد. فرهنگ شامل چگونگی فکر کردن، عمل کردن و چیزهایی است که میسازیم و از آنها استفاده میکنیم. فرهنگ بانکداری الکترونیک به عنوان بخشی از این فرهنگ مادی (در مقابل دیگر بعد فرهنگ یعنی فرهنگ معنوی) امروز مورد توجه قرار گرفته است. یعنی آموزش الگویی رفتاری خاص برای زندگی در جامعه امروز. الگویی برای بهرهگیری از ابزارها و قواعد نو در نظام اقتصادی و بانکی. الگویی که برای جامعه ما دیگر یک انتخاب نیست بلکه یک ضرورت است. ضرورت از آن نظر که ابزارها و الگوهایی ساخته میشوند و انسان باید زندگی خود را با آن وفق دهد. از سوی دیگر به دلیل ساخته شدن این ابزارها و الگوها در صورت کمتوجهی بدان فرهنگ استفادهای همراه با پیدایششان شکل میگیرد که ممکن است با اهداف و فلسفه وجودی این الگوها فاصله داشته باشد. فاصلهای که نه تنها ما را از مزایای این الگوها بیبهره میسازد میتواند هزینههای بسیاری را نیز به ما تحمیل کند. در مقوله بانکداری الکترونیک به عنوان مثال وقتی کار فرهنگی و آموزشی لازم صورت نگیرد این بانکداری مترادف کارت الکترونیکی در ذهن مردم شکل میگیرد. برداشتی سطحی که هیچگاه ما را به اهداف موردانتظارمان نمیرساند. در حالی که کارت تنها کلید و شناسه ورود به این دنیای جدید است. اما کار تنها به ضرورت داشتن این الگوها و یاددادن آن ختم نمیشود. در عمل ما با مشکلات بسیاری در این راه مواجه هستیم.
مهمترین آن جامعهای سنتی است که امروز برای همسویی و هماهنگی با جهان نیازمند استفاده از الگوها و قواعد مدرن و جدید است. جامعهای که بیسوادی چه با تعریف قدیمیاش (نداشتن قدرت خواندن و نوشتن) چه با تعریف جدیدش که شامل مهارت کار با کامپیوتر نیز هست کارنامه درخشانی ندارد. جامعهای که توان استفاده از تکنولوژی کامپیوتر را ندارد از ابزارهای جانبی آن هم بیبهره خواهد بود. حتی یکی از چالشهای دنیای مدرن عدم انطباق مردم با این الگوها نه به دلیل نداشتن توانایی استفاده از آن بلکه به دلیل تحولات و سرعت خلق تکنولوژیهای جدید است.
کار فرهنگی در قالب یک سیستم پاداش شکل میگیرد بدین معنی که ما الگوها و قواعدی را معرفی میکنیم، محسنات آن را برمیشماریم، مردم از آنها استفاده میکنند و از مزایای آن بهرهمند میشوند و در نهایت بهکارگیری مداوم و مستمر آن به عنوان الگویی که دیگر بدان نمیاندیشند هر روز آن را به کار میگیرند.
در این مقوله هم ما با مسائل بسیاری مواجهایم. بدین معنی که با ناهماهنگی و ناکارآمدی سیستمهای پشتیبان به عنوان مثال سیستمهای مخابراتی و فرآیندها و نرمافزارها و سختافزارهای ناکافی و ناکارآمد تجربیات مردم را به عنوان بازخوردهای این سیستم پاداش با مشکل و عدم اعتماد و اطمینان مواجه میکنیم.
در تلاشهای بعدی باید هزینه و انرژی مضاعفی برای جبران این خاطرات و عدم اعتمادها علاوه بر دیگر هزینههای مرتبط خرج کنیم.
در عین اینکه ما از داشتن یک دیدگاه جامع و بلندمدت رنج میبریم. این موضوع در مقوله فرهنگسازی نمود و تبلور بیشتری هم دارد.
چراکه فرهنگسازی بیش از هر موضوع دیگری به نگاه جامعه نیازمند است.
زیرا این الگو تحت تاثیر دیگر الگوهای فرهنگی قرار دارد و متقابلا بر روی آنها نیز اثر خواهد گذاشت.
از سوی دیگر این امر اهتمامی بلندمدت است چرا که موضوع یادگیری که پیوندی ناگسستنی با مساله فرهنگ دارد امری زمانبر است و تا زمانی که ما تغییری در دانش، نگرش و نهایتا رفتار افراد و گروهها و جامعه نبینیم نمیتوانیم از یادگیری این الگو سخن به میان آوریم.
مساله بعد نبود نگاه مشترک و حتی تخصصی در جمع صاحبنظران بانکی در خصوص این مقوله است. به عنوان مثال یکی از پیشفرضهای نهادینه کردن این الگو آموزش مفهوم شبکه است که متاسفانه با برخی سادهسازیهای نشات گرفته از عدم آگاهی، ذهنیت مردم را از این مفهوم دور میسازد.
بیشک تبلیغات بانکداری الکترونیک را به یاد دارید که تعدادی عدد با سرعت از درون سیمی منتقل میشوند و شما به مدینه فاضله بانکداری الکترونیک میرسانند!
مساله دیگر تکمیل نشدن این الگو از جنبههای گوناگون است، که البته این خود باز از مصادیق نبود دیدگاهی جامع در برخورد با مسائل است.
وقتی هنوز مسائل مربوط به امنیت، اعتماد و کارآیی و زیرساختهای این الگوها به طور کامل حل و فصل نشده است. چه طور انتظار داریم با فرض برطرف کردن تمام آنچه بدانها اشاره کردیم بتوانیم مردم را تشویق و ترغیب کنیم از الگوهایی که دارای هیچگونه پشتوانه قانونی و امنیتی نیستند استفاده کنند؟
مساله بعدی اینکه همانگونه که مسوولان و مدیران امر بدان اذعان دارند عدم توانایی کار و نداشتن باور به این الگوها است. آن هم از سوی ارائهکنندگان این الگوها یعنی کارکنان بانک! حتی بدتر از احساس خطر از رواج و بهکارگیری این الگوها برای زندگی شغلی و کاری آنها است. بدین معنی که این امر ممکن است در درازمدت به بیکاری آنها بیانجامد. با چنین فضایی چه کسی و چگونه میتواند به استفاده از این الگوها و ابزارها روی آورد.
اینها همه موضوعاتی به هم پیوستهاند که بر هم اثر میگذارند و رند شکلگیری فرهنگ اندیشی که بدان میاندیشند و در راه استقرار آن از هیچ کوششی فروگذار نیستند. بیان این مسائل به معنی ناممکن بودن و تلاش برای دلسرد کردن نیست. بیان این موضوعات درخواستی است برای نگاه جامع و بلندمدت به این مقوله و تهیه یک نقشه و حرکت حساب شده برای تحقق هدف متعالی بانکداری الکترونیک که میتواند همه جامعه را از برکات و ثمرات خود بهرهمند سازد.
ارسال نظر