احسان باقری *
مطلب منتشر شده در شماره ۲۱۶۲ روزنامه دنیای‌اقتصاد مورخ ۳ شهریور ماه ۸۹ با عنوان «تجربه‌های موفق یک اقتصاددان در فقرزدایی» که به بررسی عملکرد بانک گرامین بنگلادش مربوط می‌شد حاوی نکات بسیار ارزشمندی بود که به همراه خود سوالات بسیاری را برایم آفرید.

سوال اول و اساسی آن است که چرا ما بانکی چون بانک گرامین نداریم؟ یا حتی عمیق‌تر از آن چرا بانکدارانی چون محمد یونس (موسسه بانک گرامین) نداریم؟
قبل از ورود به بحث باید به صحبت‌های محمد یونس در یکی از مصاحبه‌های انجام شده توجه کرد. او معتقد است: «تمام انسان‌ها کارآفرین به دنیا می‌آیند. برخی این فرصت را برای کارآفرینی به دست می‌آورند و برخی دیگر هیچ‌گاه از این فرصت برخوردار نمی‌شوند. یک وام کوچک می‌تواند شانسی برای کشف توانایی شخصی باشد. تمام انسان‌ها دارای یک مهارت هستند - مهارت بقا. این واقعیت که انسان‌ها زنده هستند این موضوع را ثابت می‌کند. فقط از این مهارت حمایت کنید، خواهید دید چگونه انسان‌ها آن مهارت را به کار می‌گیرند.»
موضوع خیلی ساده است. این موضوع در واقع یک جمله اخلاقی یا فلسفی صرف نیست. یک رسالت است که یک اقتصاددان برای خود برگزیده است. رسالتی که امروز نتیجه آن ۶ میلیون تسهیلات گیرنده فقیر است.
2400 شعبه و فعالیت در 78 هزار روستا. رسالتی که جدا از دستاوردهای مالی رنج‌های انسانی بسیاری را التیام بخشیده و ارزشمندترین دارایی یک انسان یعنی امید را برای ذی‌نفعان خود به ارمغان آورده است. آرمانی که یک انسان به آن جامه عمل می‌پوشاند و میلیون‌ها نفر از ثمرات آن بهره‌مند می‌شوند.
دنیا هم به استقبال این آرمان و ایده‌آل می‌رود و آن را با یکی از برترین جوایز خود (نوبل اقتصاد) پاسداری می‌کند. شاید یکی از دلایلی که ما در ایران بانکدارانی چون محمد یونس نداریم نداشتن انسان‌هایی است که آرمان‌ها و رسالت‌هایی این‌چنین بزرگ دارند، باشد.
وقتی برای همکاران بانکی از عملکرد بانک گرامین سخن می‌گفتم وجه مشترکی میان آنها بود. قریب به اتفاق با خنده‌ای می‌گفتند: تسهیلات به گدا، روستایی، فروشنده دوره گرد؟ مگر می‌شود؟ قرض‌الپس نده است لابد! این نظرات از اتفاق دیگری در میان ما حکایت داشت و آنکه ما به انسان‌ها و کرامت انسانی بدبین شده‌ایم. مگر میان فقر یا تنگ دستی و بدعهدی رابطه منطقی حکم‌فرما است؟ ما بانکداران ایرانی به دلیل فقر رسالت‌ها و اصول کاری و البته سوءاستفاده‌های تجربه شده دچار این بدبینی و عدم اعتماد شده‌ایم که برخوردهای ما با مشتریان را تحت تاثیر قرار داده و فرصت‌های بکر همکاری‌های سازنده را از ما ستانده است.
جالب است بدانیم بانک گرامین بر اساس وثیقه‌ای تحت عنوان «وثیقه فشار» که مبتنی بر فشار نیروی اجتماعی اعضای گروه‌های تسهیلات گیرنده که مشتمل بر ۵ نفر تسهیلات گیرنده است، تضامین خود را اخذ می‌نماید و برای تعهدات عمل شده پاداش‌هایی در نظر می‌گیرد. اما فرض اولیه تشکیل این بانک اعتماد و دادن فرصت به انسان‌ها است.
بانک گرامین اهداف بسیاری را دنبال می‌کند. این اهداف توسعه‌ای تنها در اعداد و ارقام سود خلاصه نمی‌شوند. هرچند که در بلندمدت سودآوری از نتایج این عملکرد عالی است و نشانه‌های آن در گسترش این بانک از هم‌اینک مشاهده می‌شود. شاید یکی دیگر از دلایلی که ما را وجود بانکی چون گرامین محروم می‌سازد به جز نبود رسالت و نگرش‌های لازم، تفکر کوتاه‌مدت و دلبستگی به دستاوردهای موردی و مقطعی است که با ذات اهداف توسعه‌ای در تناقض است.
از سوی دیگر دست یازیدن به تحولات و تغییراتی چنین گسترده و عمیق نیازمند خلاقیت، عزم و پشتکاری است که بتواند راهکارها و زیرساخت‌های لازم برای اجرای طرح‌هایی از این دست را فراهم آورد. رکود صنعت بانکداری در ورود به چنین طرح‌هایی نشانه‌ای است از نبود انگیزه (آرمان) و توانایی.
موضوع فعالیت بانک گرامین که ارائه تسهیلات به فقرا است، از نظر اهمیت موضوع دوم است. موضوع اول آن است که چرا ما بانک‌هایی از جنس گرامین نداریم.
بانک‌هایی که برای تحقق رسالت‌ها و آرمان‌های بزرگ پا به عرصه وجود گذاشته‌اند و بدیهی است که بانک ساخته همت انسان‌هایی است که ایده‌آل‌های بزرگ در سر دارند و برای تحقق آن خود را توانمند ساخته و از مکانیزم بانک برای عملی ساختن آن بهره می‌گیرند. از سوی دیگر ما به انسان‌ها اعتماد نداریم و فرصت‌های بسیاری برای یک زندگی بهتر در کنار هم را به همین بهانه و برای منافع زودگذر نادیده می‌گیرم. ما دچار رکودیم، رکود در ذهن‌هایمان! شاید برای همین است که ما محمد یونس نداریم.
*کارشناس بازاریابی خدمات بانکی
Ehsanbagheri۲@gmail.com