محمد شهاب- مبنای نظری طرح هدفمند کردن یارانه‌ها، این است که قیمت‌های واقعی کمک به بهبود تخصیص منابع و ایجاد شرایط رقابتی در جامعه می‌کند. آنچه که سبب شد طرح هدفمند کردن یارانه‌ها توجیه اقتصادی برای عده‌ای داشته باشند وجود تئوری کلاسیکی بود که براساس این تئوری، قیمت‌ها همه کار خواهند کرد، اگر آزاد باشند. واقعیتی که در این یادداشت می‌خواهم بیان کنم بسیار دردناک است. ما اقتصاد خود را بر پایه نظری که اشتباه است به جلو می‌بریم و در برابر مشکلاتی که این اشتباه به وجود می‌آورد، اشتباهات دیگری انجام می‌دهیم. هنوز مکانیزم قیمت‌ها را نفهمیده‌ایم. هنوز نمی‌دانیم که علامت دهی قیمت‌ها چه زمانی صورت می‌گیرد و کی نتیجه مثبت دارد، با این حال از آن صحبت به میان می‌آوریم و برنامه‌های خود را بر اساس آن می‌چینیم. تصمیمی گرفته می‌شود در حالی که تمام تئوری‌های نظری آن اشتباه است. کلاسیک‌ها اگر بر قیمت‌ها تکیه کرده‌اند به این دلیل است که مقدمات لازم را فراهم کرده‌اند. آنها به صورت دستوری قیمت‌ها را واقعی نکرده بودند بلکه از طریق ایجاد شرایط رقابتی و بهبود طرف عرضه، اقتصاد خود را به جایی رسانیده بودند که قیمت‌ها خودش به صورت طبیعی عاملی جهت تخصیص بهینه منابع و کارآمدی در اقتصاد می‌گردید. اگر در اقتصادی بهره‌وری نباشد به این معنا است که تولید با مشکلات ساختاری مواجه است، مشکلاتی که نمی‌توان آن را از طریق نقدینگی و تعرفه بالا و غیره درمان کرد. حال در چنین شرایطی اعمال شوک به تولید و افزایش قیمت‌ها می‌خواهد چه معجزه‌ای کند؟ قیمت‌ها چه علامتی به جامعه می‌دهند؟ آیا قیمت‌ها به جامعه علامت نداده‌اند که بروند سوداگر شده و در بازار غیررسمی، ربا خواری کنند؟ آیا قیمت‌ها علامت نمی‌دهد که دزدی و اختلاس کنند؟ آقای دکتر پژویان شما می‌خواهید قیمت‌ها چه علامتی بدهد آیا جز تزریق ناکارآمدی در جامعه علامت دیگری هم می‌دهد؟ این واقعیت است که قیمت‌ها در زمین شوره زار علامت‌دهی صحیحی نمی‌کنند و اتفاقا جامعه را از تعادل دور کرده و در باتلاق تصمیم‌گیری‌های نادرست غرق می‌کند. زمانی قیمت‌ها را افزایش می‌دهیم باز نرخ ارز و حال صحبت از نرخ بهره و احتمالا افزایش مجدد آنها. این داستان‌ها تا کی می‌خواهد در اقتصاد ایران ادامه پیدا کند. قیمت‌ها، ارز، نرخ بهره باتلاقی شده است که ناچاریم مرتب آنها را افزایش دهیم. بیایید از اول شروع کنیم. حمایت‌هایی که به بخش تولیدی می‌شد، درست نبود. این حمایت‌ها سبب شده بود دولتی که به میزان ۳ درصد تولید ناخالص ملی، کسری بودجه دارد، نتواند از پس یارانه‌ها برآید. با شعار بهره‌وری و عدالت یارانه‌ها به تدریج قطع شد. اشتباه بعدی این است فکر می‌کنیم بهره‌وری را با پول می‌شود ایجاد کرد. بهره‌وری یعنی صاحب تحقیق و توسعه شدن که این سیاست در بهترین حالت قرار بود اقتصاد ایران را خریدار تحقیق و توسعه خارجی گرداند ، یعنی این سیاست، سیاستی در جهت تشدید وابستگی به خارج و از دست دادن استقلال اقتصادی ایران می‌باشد. از این بحث که بگذرم، صحبت این بود که ادامه دادن یارانه به تولید برای دولت عملا امکان پذیر نبود چرا که دولت از رانت‌اش به نفع استقلال و بالا بردن سطح دانش و تکنولوژی بومی استفاده نکرد. واردات گسترده کالاهای واسطه‌ای و مصرفی تنها ثمره رانت نفت در اقتصاد ایران شد. ایران در عصر اقتصاد دانش محور، اقتصاد دور از دانش شده است و همین عاملی شد که هر نوع حمایتی که دولت از تولیدکننده‌های نوزاد می‌کرد، حمایتی بود که نه تنها نیاز به حمایت‌های بیشتر خود را تثبیت می‌کرد (کمک به دولتی‌تر شدن اقتصاد) بلکه کمکی نیز به ارتقای بهره‌وری بنگاه‌ها نمی‌رسانید و همیشه آنها را نوزاد نگه می‌داشت. حال نیز کلا تولیدکننده‌ها را رها کرده است و اقتصاد ایران را در فضای رکود تورمی قرار داده است. تولید از طریق اقدامات دولت به شدت ضربه خورده بود و می‌خورد، دامنه این اشتباهات جامعه ایرانی را نیز فرا گرفته است، اخلاق را از اقتصاد ایران دور کرده است و به نوعی سیاست‌های دولت تشویقی برای فرار از تولید و تبدیل شدن افراد به سوداگر شده است. راه نجات اقتصاد ایران این است که طرف عرضه خود را دریابد. تا دیر نشده است بر تحقیق و توسعه همت گمارد، تا دیر نشده است دانش و تکنولوژی را بومی کند. ایران با تکیه بر جوانان با استعداد خود می‌تواند طرف عرضه کارآمد را رقم بزند و هر چه دارد را بومی کند، فقط لازم است که هم چون بحث انرژی هسته‌ای در این زمینه نیز جدی و مصمم وارد شود. تا دیر نشده است شوک‌های وارده بر بخش تولیدی را کاهش دهید و از بین ببرید و حمایت‌های کمی و کیفی را انجام داده و افزایش دهید.

کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه امام صادق

shahabmhz@gmail.com