دولت هزینههای زنجیره تولید فولاد را کنترل کند
حسام ادیب مدیرعامل گروه پاترون امروز صنعت فولاد ایران دچار گرفتاریهای متعددی است. کمبود تقاضا، به دلایل مختلف و به تبع آن کاهش قیمت محصولات نیمهتمام (شمش یا تختال) یا تمام شده فولادی (میلگرد، مقاطع و ورق) و نیز افزایش قیمت مواد اولیه بهویژه ضایعات که منجر به کاهش شدید سوددهی و البته عموما زیان دهی واحدهای فولادسازی کشور شده است را میتوان بزرگترین عارضههای امروز این صنعت برشمرد؛ عارضههایی که استمرارشان، بهرغم امیدواریهای قبلی، بیم روزهایی وخیمتر از این را میدهند. ایران با داشتن منابع غنی سنگ آهن، گاز و نیروی انسانی برای تولید فولاد دارای مزیت رقابتی نسبی است؛ اما صنعت فولاد همچنان با بحرانی کمنظیر روبهرو است.
حسام ادیب مدیرعامل گروه پاترون امروز صنعت فولاد ایران دچار گرفتاریهای متعددی است. کمبود تقاضا، به دلایل مختلف و به تبع آن کاهش قیمت محصولات نیمهتمام (شمش یا تختال) یا تمام شده فولادی (میلگرد، مقاطع و ورق) و نیز افزایش قیمت مواد اولیه بهویژه ضایعات که منجر به کاهش شدید سوددهی و البته عموما زیان دهی واحدهای فولادسازی کشور شده است را میتوان بزرگترین عارضههای امروز این صنعت برشمرد؛ عارضههایی که استمرارشان، بهرغم امیدواریهای قبلی، بیم روزهایی وخیمتر از این را میدهند. ایران با داشتن منابع غنی سنگ آهن، گاز و نیروی انسانی برای تولید فولاد دارای مزیت رقابتی نسبی است؛ اما صنعت فولاد همچنان با بحرانی کمنظیر روبهرو است. بررسی معضلات صنعت فولاد و صنایع بالادست آن مثنوی هفتادمن میخواهد و امکان بررسی نسبتا جامع یا ارائه راهکار در این مقال کوتاه ممکن نیست؛ اما حسب شرایط فعلی، نگارنده موارد زیر را پر اهمیت میداند.
مزیت رقابتی صنعت فولاد ایران در کجا است؟
همگان از مزیت رقابتی کشور ایران در تولید فولاد حرف میزنند. برخی محققان بینالمللی به طور کلی دستیابی به سطح عملکرد ممتاز را که منجر به مزیت رقابتی میشود، در دو عامل خلاصه میکنند: تمایز و هزینه پایین.
با توجه به آنکه در این نوشتار فرصت بررسی این دو مزیت رقابتی وجود ندارد، با این پیش فرض که مزیت رقابتی در صنعت فولاد، مخصوصا برای تولید فولاد ساختمانی، با عامل «هزینه پایین» به دست میآید بحث را به پیش میبریم.
اما قبل از آنکه موضوع «هزینه پایین» را به عنوان یک مزیت رقابتی بررسی کنیم و ببینیم که این عامل از کجا ناشی میشود یا به عبارتی باید ناشی شود، با توجه به آنکه اکثر فولادسازان کشور از عدم رشد قیمتهای فروش و در نتیجه ضرردهی واحدهایشان گلهمندند، لازم به نظر میرسد در مورد قیمتهای فروش و هزینههای تبدیل توضیحاتی ارائه شود.
این نکته صحیح است که قیمتهای فروش بالاتر سود بیشتری را احتمالا نصیب تولیدکنندگان میکند؛ اما همه میدانیم قیمت فروش خود معلول عوامل بسیاری از جمله میزان عرضه و تقاضا است. در صنعت فولاد البته کنترل قیمت فروش بهطور معمول در اختیار واحدهای تولیدی نیست؛ چراکه قیمت فولاد به صورت جهانی و در بورسها در نقاط مختلف جهان مشخص میشود. هرچند در کشور ما عواملی چون تورم و نرخ ارز به طور معمول باعث افزایش نسبی قیمتهای فروش میشوند؛ اما روند غیرافزایشی قیمتهای جهانی از یک طرف، دامپینگ چینیها و احتمالا روسها (به علت کاهش نرخ برابری روبل و دلار) و کنترل نرخ ارز توسط دولت در حداقل یک سال گذشته از طرف دیگر، باعث کاهش قیمت محصولات فولادی در ماههای اخیر در کشور شده است.
حذف ارز مبادلهای برای واردات محصولات فولادی و نیز مجوزهای دولت برای صادرات محصولات فولادی نیز منجر به افزایش قیمتها نشده است. چنانچه این روند ادامه داشته باشد، نمیتوان به افزایش قیمتها در آینده نزدیک امیدوار بود. تعیین نرخ ارز ۲۸۵۰ تومانی در بودجه سال آینده هم نوید افزایش قیمت را به صنعت فولاد نمیدهد. این در حالی است که نرخ ارز به نسبت تورم افزایش نیافته و این مهم در کنار افزایش هزینههای تبدیل باعث زیاندهی بیشتر صنعت فولاد میشود.
نکته دیگر آنکه هرچند افزایش تعرفه گمرکی واردات محصولات فولادی باعث افزایش قیمتها و به تبع افزایش سود دهی فولاد سازان خواهد شد، اما از طرف دیگر باعث آسودگی کاذب فولادسازان و کاهش امکان رقابت با تولیدکنندگان خارجی برای صادرات محصولاتشان خواهد بود و این، با توجه به انتظاراتی که از صنعت فولاد برای رقابتپذیری داریم دلخواه نیست. در هر صورت میتوان گفت به طور کلی قیمت فروش نمیتواند و نباید موضوع اصلی در سوددهی یا رقابتپذیری صنعت فولاد باشد بلکه مساله چیز دیگری است.
جدا از قیمت فروش محصولات که مورد توجه تولیدکنندگان است، موضوع هزینههای تبدیل نیز باید بررسی شود. هزینههای تبدیل نیز در ایران با توجه به هزینه پایین انرژی از طرفی و بهرهوری اندک از طرف دیگر وضعیتی نه چندان ممتاز یا اسفناک دارد و در حدود کشورها و تولیدکنندگان بزرگ و کوچک جهان است. از طرف دیگر با توجه به سیاستهای دولت نمیتوان انتظار داشت که هزینههای تبدیل از جمله هزینه انرژی همین مقدار پایین باقی بماند. قطعا یارانههای انرژی در سالهای آینده کمتر و کمتر خواهند شد و چنانچه مسوولان و مدیران فکری به حال بهرهوری کارخانههای فولاد نکنند، هزینههای تولید در ایران روز به روز افزایش خواهند یافت و سوددهی این صنعت و قدرت رقابتپذیری آن کاهش مییابد.
«هزینه پایین» تبدیل، از جمله هزینه نیروی انسانی، انرژی، نگهداری و تعمیرات و... در بسیاری از نقاط جهان از عوامل رقابتی بودن صنعت فولاد است اما چنانچه ذکر شد این بخش از هزینهها در ایران در حال حاضر قابلیت رقابت را به صنعت نمیدهند.پس یکی از مسائلی که میتواند به مزیت رقابتی منجر شود، «هزینه پایین» تبدیل است. اما عامل مهم دیگری که میتوان انتظار داشت منجر به مزیت رقابتی و کاهش هزینهها و به تبع افزایش سودآوری فولادسازی در ایران شود، قیمت مواد اولیه یعنی ضایعات یا آهن اسفنجی برای فولادسازی است. پرداختن به موضوع ضایعات یا قراضه از موضوع این نوشتار خارج است اما خلاصه اینکه ایران هم مثل بسیاری از کشورها، ازجمله ترکیه، به دلایل گوناگون امکان خودکفایی در تامین ضایعات مورد نیاز خود را ندارد. همچنین تامین ضایعات از طریق واردات پیچیدگیهای خاص خود را دارد و لذا کمبود ضایعات منجر به افزایش قیمت آن و عدم تناسب قیمت آن با محصولات نیمه تمام فولادی شده است.
اما ایران سنگ آهن فراوان و گاز کافی جهت احیای آن و تولید آهن اسفنجی ارزانقیمت، بهعنوان ماده اولیه فولادسازی دارد. بنابراین به سادگی میتوان گفت کشور ایران با داشتن این منابع میتواند مزیت رقابتی مهمی در زمینه تولید فولاد داشته باشد. لذا با در نظر گرفتن قیمتهای فروش فعلی و نیز عدم رقابتی بودن تولیدکنندگان داخل در بخش هزینههای تبدیل، حداقل بخشی که میتواند منجر به ایجاد سود برای فولادسازی و رونق تولید فولاد در کشور شود پایین بودن قیمت آهن اسفنجی است. پس ایران به طور بالقوه دارای مزیت رقابتی در تولید فولاد است اما اینکه تا چه حد این پتانسیل به فعل تبدیل میشود موضوع دیگری است.
آیا واقعا کشور ایران دارای مزیت رقابتی تولید آهن اسفنجی ارزان است؟
با وجود آنکه طبق بخشنامهای از سوی معاون امور معادن و صنایع معدنی وزارت صنعت، معدن و تجارت، قیمت گندله ۲۳ درصد و آهن اسفنجی ۵۰ درصد قیمت شمش فولاد خوزستان تعیین و ابلاغ شده، اما میدانیم که قیمت آهن اسفنجی با نرخ بالاتری به فولادسازیها ارائه میشود. در اینجا نقش کنترلی دولت و مخصوصا وزارت صنعت، معدن و تجارت و نیز ایمیدرو میتواند بسیار
پر رنگ باشد. با قیمت آهن اسفنجی فعلی هیچ واحد فولادسازی در حاشیه سود معقولی نبوده، بلکه اکثر کارخانههای ذوب و ریختهگری در وضعیت زیانده هستند. نمیتوان انتظار داشت صنعتی که زیانده است دارای جذابیت سرمایهگذاری هم باشد. از طرفی فرآیند پرداخت وام از سوی بانکها جهت سرمایهگذاری در صنعت فولاد یا صنایع بالادست آن و نبود نقدینگی در صنعت فولاد باعث شده سرمایهگذاری لازم جهت ورود بخش خصوصی به صنایع بالادست چون معدن، تولید کنسانتره، گندله و آهن اسفنجی هم صورت نگیرد. در این شرایط چنانچه تغییری صورت نپذیرد، جز اینکه شاهد تضعیف شدید صنعت فولاد کشور باشیم چیز دیگری متصور نیست.
راهکار نجات صنعت فولاد کشور چیست؟
تولیدکنندگان فولاد، بهخصوص بخش دولتی و حتی خصوصی باید فکری به حال بهرهوری پایین خود کنند. جدا از پایین بودن سطح تکنولوژی در بخشهایی از صنعت فولاد، مخصوصا در کارخانههای متعلق به بخش خصوصی، تفکر مدیریت سنتی، نبود آموزش کافی در سطح مدیران، بهرهمند نبودن از دانش و تجربه کافی جهت مدیریت واحدهای فولادسازی عارضه صنعت ما است.
جدا از مساله بهرهوری که منجر به کاهش هزینههای تبدیل میشود، لازم است فکری به حال قیمت مواد اولیه فولادسازی کرد. انتظار میرود ایران با داشتن منابع کافی و ارزان قیمت، بتواند با «هزینه پایین» به رقابت در عرصه تولید فولاد بپردازد.
به اعتقاد نگارنده، فقدان یک نهاد قدرتمند و تصمیمگیر در کنترل زنجیره تولید فولاد از معدن گرفته تا صنایع پایین دست با هدف کنترل هزینهها و ایجاد مزیت رقابتی به خوبی احساس میشود.
تا چند سال پیش بخش نورد و صنایع پایین دست از سوددهی مناسبی برخوردار بودند. کمکم این سود دهی از بین رفت و به بخش ذوب و ریختهگری منتقل شد. امروز در بخش ذوب و ریختهگری سودی وجود ندارد و صنایع بالادست سوددهی خوبی دارند. دلیل این وضعیت شاید سادهتر بودن صنایع پایین دست و نیاز به سرمایهگذاری کمتر در این بخشها بود. اما با توسعه سرمایهگذاری در این بخشها، میزان عرضه افزایش یافت و عرضه مواد اولیه به پای تقاضا نرسید.اما حرکت سرمایهگذاران به سمت صنایع بالادست مستلزم حمایت دولت و تسهیل سرمایهگذاری است. در وضعیت کنونی که نقدینگی در صنعت فولاد بسیار کاهش یافته، نمیتوان به آینده سرمایهگذاری در صنایع بالادست چندان خوش بین بود. از طرف دیگر لازم است دولت با کنترل قیمت مواد اولیه و پرداخت مدبرانه یارانهها اولا در بهبود وضعیت صنایع فولادسازی و پایین دست اقدام کرده، ثانیا آنها را به سوی بهرهوری بیشتر و حذف آرام آرام یارانهها سوق دهد. بیتحرکی و سکون دولت در عدم وضع تعرفههای گمرکی، عدم کنترل قیمت آهن اسفنجی، عدم پرداخت یارانه حساب شده و عدم حمایت از سرمایهگذاری، نتیجهای جز نابودی صنعت فولاد ندارد.
حرف آخر اینکه: دولت باید کنترل دقیق روی عوامل موفقیت بخشهای مختلف زنجیره فولاد، از معدن گرفته تا صنایع پایین دست داشته باشد تا با تقویت تولید، راه را برای بهرهمندی از مزیتهای رقابتی کشور ایران باز کند. مسکن فوری، کاهش قیمت آهن اسفنجی و نجات بخش فولادسازی کشور است. در گام بعدی حمایت از سرمایهگذاری در بخش تولید آهن اسفنجی از سنگ آهن و استفاده از تمام پتانسیلهای این بخش به صورت مدبرانه لازم و بایسته است. همه اینها مستلزم داشتن یک نهاد مشخص و تصمیمگیر برای بخش دولتی و خصوصی، توامان است.
ارسال نظر