گروه بنگاه‌ها، اعظم شریفی: با تصویب آیین‌نامه تاسیس صندوق‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر در بورس و رونمایی از ۵ صندوق، فعالیت شرکت‌ها و صندوق‌های سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر یا به اصطلاح مجامع اقتصادی، VC (Venture Capital) ها در ایران بیش از پیش رونق گرفته است. حالا بسیاری از بنگاه‌های بزرگ مالی، در کنار فعالیت اقتصادی تخصصی‌شان، سعی در راه‌اندازی صندوق یا شرکت VC دارند، با این امید که با شراکت در کسب‌و‌کارهای جدید بتوانند علاوه‌بر تاثیرگذاری در چرخه تولید و کارآفرینی، روش متفاوتی از سوددهی را امتحان کنند. با توجه به استقبال به‌عمل آمده از این نوع سرمایه‌گذاری و نیز با توجه به اینکه VC در ایران به نسبت، تجارت جدیدی به‌حساب می‌آید، این‌بار سراغ ریزه‌کاری‌های تاسیس و راه‌اندازی این شرکت‌ها رفته‌ایم. این پرونده حاصل یادداشت‌های چند نفر از باتجربه‌های VC در ایران است.

سرمایه‌گذاری روی مرز جسارت

محمود کریمی
مدیرعامل شرکت سرمایه‌گذاری کارآفرینی سیمرغ آریا/ عضو انجمن صنفی کارفرمایی صندوق‌ها و نهادهای سرمایه‌گذاری خطرپذیر ایران

در اکوسیستم نوآوری و تغییراتی که طی پنج سال گذشته در ایران شکل گرفته، واژه‌هایی مانند استارت‌آپ، شتاب‌دهنده و سرمایه‌گذاری خطرپذیر، زیاد شنیده می‌شود. فرابورس امیدنامه و اساسنامه صندوق‌های سرمایه‌گذاری جسورانه را منتشر کرده است. در فهرست اعضای انجمن صنفی کارفرمایی صندوق‌ها و نهادهای سرمایه‌گذاری خطرپذیر کشور، نام 6 شرکت خصوصی در کنار 18 صندوق پژوهش و فناوری دیده می‌شود. تعداد شرکت‌هایی که از ماموریت خودشان برای سرمایه‌گذاری جسورانه یا خطرپذیر می‌گویند بیش از این آمار باید باشد. بهانه این یادداشت جامعه‌ای بزرگ‌تر از این تعداد است؛ سازمان‌هایی که مدیران‌شان از علاقه به این حوزه می‌گویند و جلسه‌های مشورتی و مصوبه‌های هیات‌مدیره‌شان برای تصمیم‌گیری درباره راه‌اندازی یک VC یا شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیر. رایج شدن این ادبیات و راویان آن، شرکت‌های دولتی، هلدینگ‌های تولیدی و صنعتی و شرکت‌های سرمایه‌گذاری را تهییج و ترغیب به حضور فعالانه در این اکوسیستم کرده‌ است. بنگاه‌های بزرگ که چابکی خود را در گذر زمان از دست داده‌اند، ولی سرمایه‌هایشان افزایش یافته و نقش‌های پررنگی در بازار کسب‌وکار و سرمایه ایفا می‌کنند، به تاسیس شرکت VC یا صندوق VC و راه‌اندازی شتاب‌دهنده و حمایت و ایجاد استارت‌آپ‌ها تمایل نشان می‌دهند. این شرکت‌ها قبل از شروع فرآیند ثبت شرکت باید درباره چند چالش کلیدی، تصمیم بگیرند:

1- داشتن سناریوی خروج و پیش‌بینی آن پیش از ورود به سرمایه‌گذاری: اگر شرکتی با ماهیت VC قصد ورود به سرمایه‌گذاری دارد، پیش‌بینی خروج، سناریوهای متفاوت‌تری از بنگاهداری و رفتاری مشابه یک هلدینگ می‌طلبد.

2-‌پذیرش ریسک سرمایه‌گذاری و تصور جدی «سوخت شدن» سرمایه: دوستی می‌گفت به اندازه‌ای به تقاضای قرض دوستم پاسخ مثبت می‌دهم که اگر رفت و ندیدمش دار و ندارم را از دست نداده باشم. برای سرمایه‌گذارانی که پیش‌بینی‌های تحقق سود مشخص دارند و رفتار بنگاه سابقه‌دار یا شرکتی بورسی را می‌توانند بدانند، این میدان متفاوت است و ممکن است پیش‌بینی رشد نمایی کسب‌وکار برای آن، در نهایت یک تصور تحقق‌نیافتنی باشد.

3- صبوری شراکت با جوان‌ها و پیامدهای تفاوت تفکر و رفتاری آنها: مدیر یکی از صندوق‌های مالی باتجربه در زمینه سرمایه‌گذاری خطرپذیر می‌گفت، یکی از مدیران ارشد اجرایی کشور قصد بازدید از شرکتی جوان (که امروز بسیار نام‌آور است را داشت)، ما به عنوان شریک، بخشی از سرمایه‌های خود و اعتبارمان را در گرو مشارکت با این تیم جوان گذاشته بودیم. به تیم، خبر این بازدید را دادیم و تاکید کردیم که حتما رسمی و با کت و شلوار از 8 صبح آماده میزبانی باشند. بی‌هیچ تعارفی پاسخ دادند ما اصلا کت پوشیدن بلد نیستیم و اگر ممکن است به ایشان بفرمایید 10 به بعد بیایند، زودتر از آن دشوار است بیدار و سر حال باشیم. برای مدیران بنگاه‌های بزرگ که دقیقه‌های وقت‌شان گران‌قیمت است و معاشرت‌های‌شان با آداب حرفه‌ای و تابع قانون‌های قدمت‌دار تجارت، نه‌تنها همنشینی با جوان‌ها بلکه باور شراکت گریزناپذیر است.

4- واکندن سنگ‌ها در زمین خودی: برای سرمایه‌گذارها، سودمندی سرمایه‌گذاری می‌تواند یک ملاک و معیار کلیدی باشد اما با این معیار، نمی‌توان وارد میدان شد. لازم است تا تیم تصمیم‌گیرنده و مدیران ارشد بدانند که چه معیارهایی از نظر آنها پاسخ یک ایده و کارآفرین را «نه» می‌کند و کدام ویژگی‌ها آن را به زمین خودی نزدیک‌تر می‌کند. اگر این ابهام وجود داشته باشد، صاحبان ایده و کارآفرین‌ها سردرگم و کم‌کم روی‌گردان از این سرمایه‌گذاری می‌شوند.

5- نگاه به ریسک از هر دو سو: هرچه بیشتر و دقیق‌تر ایده‌ای را بررسی کنیم‌پذیرش ریسک آن، می‌تواند به سمت یکی از این دو تعبیر، نزدیک‌تر شود. شناسایی و تحلیل ریسک‌ها، یکی از بررسی‌های کلیدی است که در تیم سرمایه‌گذار باید انجام شود. معمولا صاحبان ایده، ریسک‌های مثبت کار پیش چشم‌شان است و جذبش می‌شوند و سرمایه‌گذار، منفی‌ها را می‌بیند و تردید می‌کند. «اگر»ها، چیزی است که تکلیف بله یا ببخشید گفتن را نزد سرمایه‌گذار روشن می‌کند.

6- فراتر از منابع مالی: زمان گرانبهای سرمایه‌گذار و خبرگان آن، نمی‌تواند با کنترل از راه دور و در حد جلسه‌های کوتاه و با گذر از سلسله مراتب سازمانی، به تیم کارآفرین جوان اختصاص یابد. نفس گرم، فوت‌های کوزه‌گری و انتقال دانش ضمنی بخشی از نیاز شکل‌گیری یک پیوند پایدار و پیش‌برنده کسب‌وکار جسورانه و نوپا است.

چه کسانی نباید سراغ سرمایه‌گذاری خطرپذیر بروند؟

بابک ثقفی
مدیرعامل صنایع ماشین‌های اداری ایران/ سرمایه‌گذار

در کشوری که سود سپرده بانکی تا چندی پیش بالای 20 درصد بود و فرصت‌های متعدد سرمایه‌گذاری در بانک‌ها وجود داشت، سرمایه‌گذارهای سنتی غالبا رغبت زیادی به تاسیس یک صندوق سرمایه‌گذاری نشان نمی‌دادند. آنها عادت دارند پولشان را در بانک بگذارند یا مثلا صرف ساخت‌وساز مسکن کنند یا سوار موج نوسان قیمت ارز و طلا و سکه شوند و امیدوار باشند که ظرف دو تا سه سال سرمایه‌شان دو برابر می‌شود. این در شرایطی است که یک شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیر دست‌کم به دو تا سه سال زمان نیاز دارد تا تازه به مراحل رشد اولیه برسد. در این موقعیت، سرمایه‌گذارهایی که دیدگاه‌های سنتی به بازار دارند و دنبال فرصت‌های سرمایه‌گذاری کم‌ریسک می‌شوند نباید سراغ تاسیس Venture Capital بروند، زیرا دلایل ریسک زیاد است. از برخورد با صاحبان ایده‌هایی که شما در آنها شریک می‌شوید تا سرنوشت نامعلوم پروژه‌ها و ابهام در ذات موفقیت یا شکست کسب‌وکار نوپا در بازار و رفتار مشتری با آن.

خیلی وقت‌ها کسی که ایده تازه‌ای دارد و می‌خواهد آن را به کسب‌وکار تبدیل کند، خودش را مرکز تحولات اقتصادی فرض می‌‌کند، سروکله زدن با این افراد و راضی کردن و آوردن‌شان در مدار فکری کسب‌وکار موفق و منظر سرمایه‌گذار کار ساده‌ای نیست، آن هم در محیطی که خیلی از ایده‌پردازها انتظار دارند یک شبه ره صد ساله بروند. صاحبان استارت‌آپ‌های ایرانی خبرهای زیادی درباره موفقیت‌های چشمگیر نمونه‌های خارجی خوانده‌اند. آنها می‌دانند که فلان استارت‌آپ در ایالات متحده در کمتر از چند ماه 20 میلیون دلار سوددهی داشته. همین باعث می‌شود هنگام معرفی پروژه‌شان به شما بدون در نظر گرفتن فضای بازار در ایران و رقبای احتمالی داخلی و خارجی، توقع بالایی از سرمایه‌گذار داشته باشند. در حال حاضر بیشتر پروژه‌های استارت‌آپی ایرانی در فضای فناوری اطلاعات است. در این فضا هر دو طرف (چه صاحب ایده و چه سرمایه‌گذار) معمولا درک درستی از فرهنگ سرمایه‌گذاری خطرپذیر ندارند و هردو می‌خواهند در همان مرحله اول به همه چیز برسند. ما معمولا دوست داریم آخر داستان سرمایه‌گذاری خطرپذیر را بخوانیم. اجازه بدهید همین اول، آخر داستان را به شما بگویم: از هر 10 پروژه، 9 تایش را باید تعطیل کنید! اما همان یک پروژه باقی‌مانده اگر خیلی موفق باشد، کل هزینه‌های 10 طرح را به علاوه سود به شرکت شما برمی‌گرداند. البته نباید تصور عجیب و غریبی نسبت به سوددهی شرکت‌های سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر داشته باشید، این سود ممکن است به جای آن 25 درصد تعریف شده بازار، مثلا 35 درصد باشد.

سرمایه فقط پول نیست

در تعاریف جهانی، از مدیریت به عنوان هنر به‌کارگیری علم یاد شده است. مدیریت یک شرکت سرمایه‌گذاری هم از همین قاعده پیروی می‌کند. مدیران یک VC باید مهارت مدیریت کسب‌وکارهای نوپا را داشته باشند و بتوانند برای رشد پروژه برنامه‌ریزی کنند. یکی دیگر از موارد لازم در مدیریت این حوزه داشتن تواناییMentoring یا مربیگری است. این مساله هم در حال حاضر در کشور ما و در اکوسیستم کارآفرینی یک مشکل دوطرفه است. کسی که مثلا استارت یک پروژه نرم‌افزاری را زده است، فکر می‌کند می‌تواند به راحتی آن را بزرگ کند و کل بازار را در اختیار بگیرد، درحالی‌که واقعیت بازار چنین نیست. صاحبان ایده نباید به سرمایه‌گذارها به عنوان منبع پول و یک حساب بانکی در دسترس نگاه کنند. آنها باید دنبال کسی باشند که علاوه‌بر پول، ارزش افزوده‌های دیگری هم داشته باشد. مثلا بتواند تیم ایده‌پرداز را در تجارب مدیریتی یا شبکه فروش مجموعه‌اش شریک کند.

VC ساختار مستقل می‌خواهد

اینکه مجموعه‌ای صرفا با پشتوانه داشتن سرمایه کافی سراغ تاسیس شرکت خطرپذیر برود، استراتژی درستی نیست. صرف اینکه شرکت شما در یک زمینه کاری خاص موفق عمل کرده‌است، نباید باعث شود که در دل همان شرکت، سازمان دیگری تاسیس کنید به این امید که در اکوسیستم سرمایه‌گذاری هم موفق خواهید شد. یک سرمایه‌دار نونگر باید سازمان سرمایه‌گذاری خطرپذیر را جدا از مجموعه سودآور کنونی‌اش ببینند. یک گروه جدید با ساختار سازمانی جدید و طرز تفکری متفاوت از آنچه تا به حال اتفاق می‌افتاده. البته می‌شود برای هدایت گروه جدید از مشاوره و کمک اعضای باتجربه، خبرگان و موسپیدان‌شرکت بهره برد و تجربه‌ها را به اشتراک گذاشت، اما اگر شما بخواهید در دل شرکت فعلی‌تان شرکت سرمایه‌گذاری هم تاسیس کنید، عملا یک پروژه تحقیق و توسعه تعریف کرده‌اید. یک VC سه وظیفه اصلی دارد. پیدا کردن پروژه در چارچوب چشم‌اندازهای شرکت، فرآیند ارزیابی و سرمایه‌گذاری در آنها و در نهایت مربیگری، رشد و خروج از پروژه. برای مدیریت کردن این سه مرحله شما نیاز به گروهی از افراد دارید که هر سه قابلیت را با هم داشته باشند و خود این مساله چالش بسیار مهمی برای مدیرانی است که می‌خواهند کاری از جنس سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر انجام دهند. ضمن اینکه بعد از گذر از این مرحله دشوار، شما باید درباره سبد کسب‌وکارهایی که قرار است انتخاب کنید هم تصمیم بگیرید. شما باید بدانید چرا مثلا دوست دارید وارد پروژه‌های اقتصادی در حوزه گردشگری بشوید و چه مزیتی در آن دارید و چه ارزش نویی به این خانواده از کسب‌وکار می‌دهید.

چرا سرمایه‌گذارهای ریسک‌پذیر بیشتر در حوزه فناوری اطلاعات فعالیت می‌کنند؟ مردم جهان به دنیای دیجیتال مهاجرت کرده‌اند و دشواری‌ها و زیرساخت‌های بهتری برای ایجاد زنجیره‌ای از کسب‌وکارها در این صنعت فراهم است. صنعت‌ آی‌تی در سال‌های گذشته در جهان صنعت روبه رشدی بوده، پس طبیعتا شرکت‌های کوچک زیادی در آن به دنیا آمده‌اند و به همین نسبت پروژه‌های نیازمند سرمایه‌گذاری در این حوزه زیادتر شده‌اند. در ذات صنعت آی‌تی کاهش هزینه برای مصرف‌کننده و افزایش دسترسی وجود دارد و اینها باعث از بین رفتن یکسری از کسب‌وکارهای موسپید و قدیمی شده است. مثلا فروشگاه‌های آنلاین به سرعت دارند مدل فروش سنتی را تغییر می‌دهند و واسطه‌گری را حذف می‌کنند تا هزینه‌ها مدام برای مشتری کاهش یابد، همین امر سرمایه‌گذارهای سنتی را از این حوزه دور کرده و به جایش VCها علاقه‌مند به حضور در دنیای آی‌تی شده‌اند.

برای رسیدن به نتیجه، قوانین باید اصلاح شوند

در حال حاضر در ایران VCهای خصوصی و VCهای وابسته و مرتبط با دولت مشغول فعالیت هستند. همان‌طوری که مدیریت کلان کشور سال‌ها است که دنبال حلقه مفقوده صنعت و دانشگاه می‌گردد، با جدا نگه داشتن بخش خصوصی از شتاب‌دهنده‌های دولتی و دانشگاهی، حلقه مفقوده جدیدی در فضای سرمایه‌گذاری خطرپذیر به‌وجود آمده است. پول‌های ارزان‌قیمت دولتی و پیشنهادهای اغوا کننده مدیران این بخش به صاحبان طرح‌ها، بدون‌شک باعث شکست پروژه‌‌های کارآفرینی می‌شود. اختصاص پول، بدون آینده‌نگری باعث می‌شود نوع نگاه صاحب ایده تحت‌تاثیر قرار بگیرد و این تعامل با بخش خصوصی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. همزمان با اصلاح قوانین این حوزه باید دنبال فرمولی گشت که با ترکیب پول‌های ارزان دولتی و پول‌های گران‌قیمت بخش خصوصی، پای کسانی که در دنیای کسب‌وکار آزاد درآمد کسب کرده‌اند و مسیر سخت موفقیت بنگاه خصوصی را گذرانده‌اند بیش از پیش به این حوزه باز شود. مسیری که کشور ما انتخاب کرده است، بدون شک مسیر درستی است.

در دنیا VCها درصد قابل‌توجهی از رشد اقتصادی یک کشور را تضمین می‌کنند، اینکه ما در ایران سراغ صندوق‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر رفته‌ایم یعنی مسیر را درست انتخاب کرده‌ایم. در راه رفتن این مسیر صرفا باید کمی در قوانین بازنگری کرد و بخش خصوصی را بیشتر بازی داد. در حال حاضر، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، صندوق نوآوری و شکوفایی، سازمان بورس و اوراق بهادار، وزارت صنعت، معدن و تجارت، وزارت فناوری اطلاعات و ارتباطات و چندین نهاد دولتی دیگر تلاش دارند اکوسیستم نوآوری و کارآفرینی کشور را پویا و فعال کنند، در شرایطی که هرکدام قوانین مخصوص به خود را دارند. بهتر نیست چنین نهادهایی به جای اینکه مثل همیشه وارد حوزه اجرا بشوند، کمی از اجرا فاصله بگیرند و ساختارها و زیرساخت‌ها را برای نقش‌آفرینی بهتر فعالان غیردولتی این حوزه سر وسامان بدهند؟

تاسیس یک VC در استانداردهای جهانی

دکتر مهدی جهانفر
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و مشاور سرمایه‌گذاری شرکت‌های شرق آسیا در ایران

با توجه به ماهیت وجودی شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر، یعنی برگشت پر سود پول از طریق سرمایه‌گذاری در صنایع، صاحبان ثروت ترغیب به ورود به این عرصه شده‌اند. این در حالی است که تصویر عمومی از چنین شرکت‌هایی در دنیا، تصویری خبیث و در عین حال نجات بخش است. علت به وجود آمدن این تصویر، سازوکارهای آنها است. با یک گردش در سایت‌های معتبر، متوجه می‌شوید که «نحوه مواجهه با ونچرها» دغدغه خیلی جدی‌تری است تا پاسخ دادن به چنین سوالی: «ونچرها چه باید بکنند؟» علت این امر این است که در افکار عمومی صاحبان صنایع، مدیران شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر، افراد حرفه‌ای بازار هستند و به قول معروف مو را از ماست بیرون می‌کشند و نوشتن قرارداد با آنها بدون اطلاع و دانش کافی پر ریسک‌ترین اتفاق ممکن برای یک کسب‌وکار نوپا خواهد بود. به وجود آوردن چنین تصویری هم خوب است و هم بد. از این جهت خوب است که به طرز چشمگیری از حجم شرکت‌های مراجعه کننده به مجموعه‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر کاسته می‌شود. خوب هم نیست چون عدم ورود شرکت‌های خطرپذیر در صنایع مختلف باعث می‌شود صاحبان کسب‌وکار خیلی دیر و با آزمون و خطا متوجه نقاط‌ضعف احتمالی‌شان به‌خصوص در بخش بازار و فروش شوند.

شرکت‌ها یا صندوق‌های سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر مجموعه‌های عام‌المنفعه نیستند ولی به‌دلیل اینکه خود نمی‌خواهند بی گدار به آب بزنند، معمولا تمامی جوانب یک پروژه را از بعد علمی و تجربی بررسی می‌کنند و این یک نفع عمومی به همراه دارد. بر اساس همین اصل می‌توان گفت که یک شرکت سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر برای شروع کار باید هزینه بررسی هزاران پروژه که احتمالا بی جواب خواهند بود را در خود ببیند و البته از این راه کسب تجربه کند. با توجه به رشد روزافزون این‌گونه شرکت‌ها در دنیا و اطلاع‌رسانی گسترده درباره پروژه‌هایی که به واسطه رهبری آنها به موفقیت‌های چشمگیر رسیده‌اند، قوانین و ملاحظات سفت و سختی چه در مرحله تاسیس و چه در مرحله نظارت بر فعالیت‌های یک شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیر یا در اصطلاح جهانی Venture Capital وجود دارد. بر اساس تجربیات شخصی و سابقه همراهی با این مدل از سرمایه‌گذارها در ادامه این یادداشت به تشریح ملاحظات راه‌اندازی یک شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیر در کشور ژاپن می‌پردازم، به این امید که این مطالعه، به پیدا کردن یک نگاه حرفه‌ای در تاسیس و اداره شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر ایرانی کمک کند:

فقط حرفه‌ای‌ها

در ژاپن اکثر VC‌ها ماهیت غیرشخصی دارند و از دل بانک‌ها یا شرکت‌های فعال در بورس خارج می‌شوند. البته در موارد معدودی شرکت‌های کاملا خصوصی هم در این زمینه فعالیت می‌کنند. برای تاسیس یک شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیر در جایی مثل ژاپن، داشتن سرمایه به تنهایی کافی نیست و برای ورود به این وادی تیم موسس باید دانش کافی و تحصیلات مرتبط با این حوزه داشته باشند. در زبان ژاپنی ضرب‌المثلی هست که می‌گوید «بهتر است اطرافیان، شما را فردی کودن بپندارند، درحالی که شما فردی با هوش و زیرک هستید. این شما را به موفقیت نزدیک‌تر می‌کند. فاجعه زمانی اتفاق می‌افتد که دیگران شما را باهوش بدانند درحالی که واقعا فردی کودن هستید.» بر اساس همین ضرب‌المثل، سرمایه‌گذارهای ژاپنی می‌دانند که ورود به حوزه سرمایه‌گذاری خطرپذیر برای افراد مبتدی و غیر حرفه‌ای فاجعه به همراه خواهد داشت.

تحلیل حرف اول را می‌زند

داشتن یک تیم کامل و با تجربه در تمامی جهات از واجبات است و البته در جایی مثل ژاپن بسیار هزینه بر. شما باید یک تیم اقتصادی بسیار قوی و مستحکم داشته باشید که از طرح مساله مدل کسب‌وکار تا اجرایی شدن و تحلیل داده‌های بازار بتوانند شما را یاری کنند. یک تیم تکنیکال قوی و با تجربه و آگاه به مسائل تجاری سازی. در کنار این داشتن یک تیم حقوقی -مالیاتی کارآمد در سیستم اقتصادی منظم و سختگیری مثل نظام اقتصادی ژاپن ضروری است. بسیاری از VC‌های ژاپنی حتی از یک روانشناس آشنا به فضای بیزینس و تجارت هم در تیمشان استفاده می‌کنند. کار چنین فردی تحلیل شخصیتی مدیران مراجعه‌کننده به شرکت و استفاده از آن برای پیشبرد روند مذاکرات است.

فقط پول مهم نیست

آرامش و امنیت روانی و اطلاعاتی درهمهِ کسب‌وکارها فاکتور بسیار مهمی است. برقراری روابط سالم در داخل شرکت و آرامش و امنیت روانی بین افراد تیم به‌صورت پایدار و راضی نگه داشتن آنها مهم‌ترین دغدغه است. بخصوص که شرایط با ورود به کسب‌وکارهای جدید سخت‌تر هم می‌شود زیرا شما باید مدیریت روانی صاحب کسب‌وکار دیگری را هم به عهده بگیرید و این کلید طلایی موفقیت است. در نگاه VC‌های ژاپنی، بیشتر از سوددهی احتمالی یک پروژه، مدیر کسب‌وکار و تیم همراه او مهم هستند. به‌عنوان مثال به آنها محض تغییر سبک زندگی مدیر یک کسب‌وکار بعد از ورود VC به آن شرکت با او وداع می‌کنند! شاید برای همین باشد که قبل از ورود به یک کسب‌وکار گروهی مامور زیر نظر گرفتن صاحب ایده می‌شوند. آنها این اصل را در انتخاب مدیران سازمانی خود نیز به‌کار می‌برند. برای مثال در زمان مصاحبه استخدام یا جلسه مذاکره درباره یک پروژه جدید، حتی برند ساعت یا اتومبیل طرف مذاکره را چک می‌کنند. این کار به اصطلاح به سرمایه‌گذارها «دید» می‌دهد و کمک می‌کند تصویر روشن‌تری از طرز تفکر و شیوه کار کردن با چهره‌های جدید به دست بیاورند.

۵ راز در یک سرمایه‌گذاری پر خطر

جاش لینکنر
رئیس شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیر دیترویت

وقتی من در سال ۲۰۱۰ دست به‌کار جدید بردم خوب می‌دانستم که دارم وارد حساس‌ترین ماجرای زندگی‌ام می‌شوم: در نوامبر آن سال من یک شرکت سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر راه انداختم. ما در ۱۷ شرکت، سرمایه‌گذاری داشته‌ایم و بیشتر از ۱۵۰ فرصت شغلی به وجود آورده‌ایم. ما تاثیر بسزایی در مساله فناوری منطقه شهری محل زندگی‌مان داشتیم و کلا با سرمایه‌گذاری ما بود که هسته شهر از لحاظ فناوری به سر و سامان رسید که البته این مساله با توجه به فعالیت دو ساله من بد هم نیست. در طول این مدت کار برای ما راحت نبود و همیشه با شماری از مشکلات و دردسرهای تازه روبه‌رو بودیم. البته خیلی از چاله‌های سر راه ما با استفاده از تجربه‌ها و اندرزهای دیگران رفع شدند. راه انداختن هر تجارتی در همان نقطه آغاز نیازمند مدیرانی است که قبل از شروع کار درباره پیچ و خم کار به شما راهنمایی بدهند و درباره تجربه‌های خودشان حرف بزنند. اینها هم تجربه‌های من هستند.

تصمیم‌گیری‌های تجاری همیشه بر پایه مسائل مالی نیستند

به جای توجه به منابع مالی و فاینانس ما بیشترین توجهمان را روی خاص بودن طرح پیشنهادی متمرکز کرده‌ایم. در واقع ما دنبال یک چاشنی خاص برای غذای پیشنهادی مشتری‌هایمان هستیم. فکر می‌کنید در این رقابت تنگاتنگ برای راه‌اندازی یک شرکت چه ملاکی مهم‌تر است؟ برای ما از همه مهم‌تر شخصیت طرف است. در واقع قضاوت درباره اینکه آیا طرف مقابل ما می‌تواند شرکت را به نقطه اوج برساند یا نه بیشتر از هر مساله دیگری اهمیت بیشتری دارد. اینکه آیا طرف حساب شرکت می‌تواند در سختی‌ها راه صحیح را انتخاب کند بیشتر از هر مورد دیگری برای ما در زمان انتخاب و تصمیم‌گیری مهم است و در وهله دوم اینکه آیا محصولی که عرضه می‌شود یک ابداع است یا نه و آیا قابلیت تاسیس یک شرکت مشترک برای آن وجود دارد یا نه؟ در واقع ما دنبال الگوی «ما فقط» هستیم نه الگوی «ما نیز هم»! در نهایت بعد از این حرف‌ها ما به گرایش بازار و ظرفیت آن هم فکر می‌کنیم. اینکه شرکت پیش رو تا چه اندازه قابلیت در دست گرفتن بازار را دارد و در کجای بازار تقاضا جا می‌گیرد. وقتی یک مدیر و اعضای گروهش بتوانند مرحله اول آزمون‌های ما را پشت سر بگذارند ما تازه وارد مرحله محاسبات مالی می‌شویم و درباره دارایی‌ها و... پای میز مذاکره می‌نشینیم.

سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر هنوز مشتری‌های خودش را دارد

وقتی شما یک رستوران باز می‌کنید، همه توجه‌ها به این است که صاحب رستوران، یعنی شما چطور و با چه ترفندی می‌تواند مشتری‌ها را به سمت کسب‌وکارش بکشاند. طوری که آنها اصلا فکر غذا خوردن در خانه هم به سرشان نزند. این مساله در مورد جذب مشتری برای یک آرایشگاه یا پتانسیل خریداران یک خط تولید لباس هم صدق می‌کند. ما همیشه حساب و کتاب‌ها را در دفترچه بزرگی همان ابتدای کار انجام می‌دهیم و تا به نتیجه خوبی نرسیم دست به کاری نمی‌زنیم. مشتری‌های بالقوه باید همان‌طور سمت یک کار تازه جذب شوند که نوجوان‌های امروزی برای هر آلبوم تازه خواننده محبوبشان سر و دست می‌شکنند. مانند صاحب یک رستوران تازه‌کار، شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطر‌پذیر (VC) هم باید در زمینه کیفیت محصول اطمینان داشته باشند. در این رابطه بازاریابی، روابط عمومی و رسانه‌های اجتماعی نباید نادیده گرفته شوند، حتی در عرصه‌ای که سرمایه‌گذاری در آن محدود است.

همه اعضای شرکت باید در دسترس باشند

معمولا مدیران استارتاپ‌ها مشتاق هستند تا به کارمندان ما نزدیک‌تر شوند. فرقی هم ندارد در چه پست و مقامی باشند. آنها با پشتکار و سماجت دنبال این هستند که با همه اعضای شرکت‌های VC تماس داشته باشند و با آنها ارتباط بگیرند. همیشه باوری در میان کارآفرینان - من اسمشان را گذاشته‌ام جنگجویان خیابانی- وجود دارد که اعضای شرکت‌های سرمایه‌گذاری هیچ وقت قابل دسترس نیستند و رسیدن به آنها ممکن نیست. برای همین آنها دست به دامان آنالیزورها و تحلیلگرهایی می‌شوند که در بیشتر اوقات نمی‌توانند پاسخ روشنی برای سوال‌های سخت روسا به آنها ارائه بدهند. برای داشتن یک تجربه موفق همه اعضای شرکت سرمایه‌گذاری باید درهای اتاق را به روی مشتری‌ها باز بگذارند. بهترین ارتباط‌ها از همین گوشه اتاق‌ها و در میان صحبت‌های دو طرف به میان می‌آید.

پول درآوردن برای یک VC سخت است

برای رسیدن به موفقیت در یک پروژه سرمایه‌گذاری، شما نیاز به شرکایی خارج از مجموعه اداری خودتان دارید. سرمایه‌دارهایی که عضو هیات‌مدیره شما می‌شوند و پول‌هایشان را به شرکت می‌آورند. شما با شریک کردن دیگران در سرمایه‌گذاری، باعث شده‌اید که آنها بتوانند در زمینه‌های تخصصی یا مورد علاقه خودشان پول تزریق کنند. این پروسه فرق چندانی با تلاش استارتاپ‌ها برای جذب سرمایه‌گذار ندارد. در واقع شما برای شریک کردن سرمایه‌گذارهای جدید همان قدر سختی می‌کشید که صاحبان یک استارتاپ برای راضی کردن شما!

تجاربتان را به اشتراک بگذارید

اگر شما هم به دنبال راه‌اندازی یک شرکت سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر هستید یا می‌خواهید یک ماجراجویی تازه و متفاوت را آغاز کنید، مطمئن باشید که بهترین نصیحت‌ها را قبل از شروع کار و رسیدن به عمق آن از طرف من دریافت کرده‌اید. حتی اگر کار را هم شروع کرده باشید باز هم از من چیزهایی شنیده‌اید که زمانی دوست داشتم کسی به من بگوید. یادتان باشد، تجربه‌هایتان را با دیگران تقسیم کنید. چرا که فقط با این کار است که دیگران همیشه مدیون شما باقی می‌مانند!

منبع: فوربس.