گروه بنگاه‌ها، اعظم شریفی: رسیدن به اقتصاد دانش‌بنیان و توجه ویژه به این شرکت‌ها چند سالی است که مورد بحث قرار گرفته است. عملکرد شرکت‌های دانش‌بنیان با توجه به ماهیت آنها به صورت اساسی منجر به تغییر و بهبود اقتصاد می‌شود. به اعتقاد کارشناسان با وجود افزایش شرکت‌های دانش‌بنیان هنوز نیازمندی‌های این شرکت‌ها به‌طور کامل مورد توجه قرار نگرفته و دست‌اندرکاران فضای کسب‌وکار پرریسکی را شاهد هستند. هر چند با تاسیس صندوق نوآوری و شکوفایی اولین گام‌ها برای حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان برداشته شده اما برای رسیدن به اقتصاد دانش‌بنیان راهی طولانی پیش رو است. صندوق نوآوری و شکوفایی برای حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان تا پایان سال ۹۴ معادل ۵۴۴ میلیارد تومان تسهیلات مصوب کرد که توجه ویژه دولت را به این شرکت‌ها نشان می‌دهد. با این حال به اعتقاد مدیران چند شرکت دانش‌بنیان هرچند فضای کسب‌وکار برای این شرکت‌ها بهبود یافته، اما رسیدن به شرایط ایده‌آل تلاش بیشتری را لازم دارد.


ماموریت ویژه برای رسیدن به اقتصاد دانش‌بنیان

محمود قصاع

مدیر برون‌سپاری صندوق نوآوری و شکوفایی


اقتصاد دانش‌بنیان پارادایم نوین اقتصاد جهانی است که بر تمامی جنبه‌های اقتصاد ملی و جهانی اثرگذار است. این پارادایم چون خورشیدی است که در پرتو خود، مفاهیمی همچون بهره‌وری، کیفیت، رقابت‌پذیری و دیگر عوامل موثر در اقتصاد بنگاه‌ها، کشورها و جهان را نمود و ظهوری متفاوت می‌بخشد. منظور از پارادایم؛ اصل یا بنیان یا الگویی است که نشان می‌دهد شناخت و کارکرد در یک حوزه چگونه روی می‌دهد و پارادایم اقتصادی نیز اصل و قاعده‌ای بنیادی است که تبیین می‌کند یک اقتصاد چگونه کار می‌کند یا خواهد کرد. اولین پارادایم اقتصادی یا «اقتصاد کشاورزی» هزاره‌های متمادی بر جوامع متمایز و مجزا حاکم بود و به منابع خدادادی و مزیت‌های طبیعی (معدنی، گیاهی و دامی) در هر منطقه و ثروت‌های موجود در قلمرو جغرافیای ملی کشورها و صنایع دستی برای تامین حوائج بازارهای کوچک و محدود اتکا داشت. اما سه قرن اخیر شاهد توفان پارادایم «اقتصاد صنعتی» بود که علاوه‌بر توسعه سریع کشاورزی، استفاده از ابزارهای حمل‌ونقل برای جابه‌جایی گسترده مواد اولیه و محصولات و تولید انبوه ماشینی برای بازارهای گسترده و فرامحلی را رایج کرد. روندهای جاری در نیم قرن اخیر حاکی از گذار به پارادایم «اقتصاد اطلاعاتی» یا «اقتصاد دانش‌بنیان» است که متکی بر دانش فنی (فناوری) و دانسته‌ها، تجارب و مهارت‌هایی است که در انسان‌ها و اطلاعات تبلور یافته و به‌دنبال پوشش بازارهای جهانی است.

نکته مهم آن است که هر پارادایم قابلیت آن را دارد که نیازهایی را که در پارادایم قبلی، قابل ادراک یا جوابگویی نیستند، شناخته و پاسخ مناسبی برای آنها ارائه دهد. مثلا اقتصاد صنعتی می‌تواند با صنعتی کردن کشاورزی سبب توسعه سریع‌تر جامعه در حوزه کشاورزی نیز شود. بر این اساس، پارادایم معاصر «اقتصاد اطلاعاتی» یا «اقتصاد دانش‌بنیان» می‌تواند بر عقب‌ماندگی در پارادایم‌های پیشین نیز غالب و فائق آید و جوامع را به سطح جوامعی که در پارادایم «اقتصاد صنعتی» پیشرفته تلقی می‌شوند، رسانده و حتی از آنان نیز پیش اندازد.

در فضای اقتصاد اطلاعاتی یا اقتصاد دانش‌بنیان یکی از بازیگران اصلی «بنگاه‌های دانش‌بنیان» هستند که به‌عنوان واحدهای ساختاری اقتصاد، نقش اساسی و کلیدی دارند. این بنگاه‌ها در تمامی حوزه‌های اقتصادی نقش‌هایی بسیار متنوع و متکثر داشته و محصولات آنها خروجی قابل سنجش و شاخص کارآیی و موفقیت در این فضا است. با این مقدمه، گذار بنگاه‌ها از وضعیت پیشاصنعتی و صنعتی به وضعیت فناورانه و اطلاعاتی یا دانش‌بنیان، لازمه اصلی حرکت اقتصادی از پارادایم صنعتی به‌سوی پارادایم اقتصاد دانش‌بنیان است. برای این منظور شرکت‌ها باید نگرش خود را تغییر داده و به تصویر روشنی از آینده مطلوب و نوین خود در فضای دانش‌بنیان دست یابند تا بتوانند با توسعه فرهنگ و انگیزش سازمانی، برای حصول به این آینده برنامه‌ریزی کرده و همه تلاش و اقدامات خود را معطوف آن کنند. نگاهی به روند تکاملی اقتصاد، اثر نگرش دانش‌بنیان بر اقتصاد را ملموس‌تر می‌کند.

در پارادایم‌های پیشین ابتدا منابع طبیعی نقش کلیدی در توانمندی اقتصاد داشت و بعدها سرمایه که دارای توان گردآوری منابع بود محوریت یافت. اما اکنون نقطه کانونی اقتصاد، صاحبان دانشی هستند که بتوانند مناسب‌ترین عوامل تولید را شناسایی و در بهترین نقطه گرد آورده و به مطلوب‌ترین روش آنها را به‌کار گیرند تا سرآمدترین محصولات را ارائه کنند. در اقتصاد دانش‌بنیان سهم ارزش افزوده ناشی از سرمایه فیزیکی و مالی پایین بوده و سهم اطلاعات و دانایی و سرمایه فکری در ارزش افزوده به مراتب در جایگاهی بالاتر قرار دارد. بنابراین رشد اقتصادی حاصل از فعالیت‌های دانش‌بنیان به نسبت ساختار اقتصادهای کلاسیک مبتنی بر کشاورزی و صنعت بسیار بالاتر است. سهم بالای این بخش از اقتصاد در ایجاد ارزش افزوده ملی و تولید ناخالص داخلی کشورهای پیشرو در این حوزه همچون ایالات متحده آمریکا و آلمان قابل مشاهده بوده و روند آن نیز فزاینده است. از سوی دیگر فعالیت‌های اقتصاد دانش‌بنیان، هم مبتنی بر دانش رسمی و هم برپایه دانایی و ادراک غیرمدون افراد بوده و ساختار ایجاد ارزش افزوده مبتنی بر دانش باعث می‌شود تا فعالان این حوزه بیشتر از گروه نوآوران و دانشورزان باشند. در نتیجه در این پارادایم، طبیعتا دارندگان دانش و انسان‌های هوشمند و آگاه، به‌‌عنوان منشأ ایجاد ارزش افزوده، وزن و قدر و منزلت بسیار بالایی دارند و انسان نوآور و خلاق به عنوان مولفه اصلی این اقتصاد نقش دارد. با این وصف ساختار بازار کار در اقتصاد دانش‌بنیان تغییر کرده و عرضه و تقاضای نوآوری به عنوان عامل اصلی بازار کار و فعالیت‌ کارکنان اهمیت می‌یابد. بنابراین در اقتصاد دانش‌بنیان فعالان تحصیل‌کرده و نوآوران نقش مهمی در عرضه و تقاضای فناوری و نوآوری خواهند داشت و کنترل بازارها اغلب به‌دست این گروه است که در محدوده سنی جوانان قرار دارند. به‌علاوه باید به این نکته اشاره کرد که «اقتصاد دانش‌بنیان» جدای از اهمیت ویژه خود به‌عنوان بستر جدید شکل‌دهی فعالیت‌های اقتصادی همچون تولید محصولات، نقش مهمی در تغییر ساختار اقتصادهای ملی و جهانی خواهد داشت. به‌گونه‌ای که محصول کلاسیک کشاورزی، صنعتی و خدماتی بدون بستر اطلاعاتی و دانش‌بنیان قابل عرضه و فروش نخواهند بود. پس در مجموع می‌توان اهمیت اقتصاد دانش‌بنیان را در ایجاد ساختار نوین اقتصادی، امکان دستیابی به ارزش افزوده بالاتر از فعالیت‌های اقتصادی و توسعه بازار کار مبتنی بر افراد و شبکه‌های تحصیل‌کرده و دانشورز خلاصه کرد. بنابراین باید گفت اقتصاد دانش‌بنیان نه‌تنها به افزایش بهره‌وری و بالاتر از آن ارزش افزوده حاصل از نوآوری و فناوری منجر می‌شود، بلکه در مسیر توسعه اقتصاد دانش‌بنیان ساختار اقتصادها و فضای کسب‌وکار و رقابت، تغییر جدی ایجاد خواهد کرد. به‌‌گونه‌ای که فعالیت‌های کلاسیک اقتصادی مبتنی بر تولید و فروش کالاها و خدمات بدون اتکا به زیرساخت‌های دانشی امکان‌پذیر نیست. شرکت‌های دانش‌بنیان سلول و هسته اولیه اقتصاد دانش‌بنیان بوده و حضور آنها در اقتصاد هر کشور امکان شکل‌گیری اقتصاد دانش‌بنیان را به صورت واقعی و قابل اندازه‌گیری فراهم می‌سازد.

عملکرد شرکت‌های دانش‌بنیان با توجه به ماهیت بنیادین آنها، به صورت اساسی منجر به تغییر و بهبود اقتصاد می‌شود. با این وصف نباید در روند شکل‌گیری و توسعه این شرکت‌ها شکی راه داد؛ اما نکته اصلی ایجاد ارتباط این شرکت‌ها با بازار واقعی فناوری و نوآوری در داخل و خارج از کشور است. اگر شرکت‌های دانش‌بنیان فراوان فعلی کشور در توسعه بازار، رقابت‌پذیری مبتنی بر فعالیت بخش خصوصی و نیز فروش به مشتریان منفرد، شرکتی و دولتی داخلی موفق باشند به‌گونه‌ای که امکان توسعه صادرات این شرکت‌ها نیز فراهم آید، نشان‌دهنده این خواهد بود که مجموع فعالیت‌های زیرساختی دولت و سایر نهادهای مرتبط با زیست بوم اقتصاد دانش‌بنیان قوی و متناسب عمل کرده‌اند.

برای پررنگ‌تر کردن نقش شرکت‌های دانش‌بنیان در میان شرکت‌های موجود و با هدف کسب سهم بزرگ‌تری از اقتصاد ملی، نهادهای مختلف نقش‌های متفاوتی خواهند داشت. به‌ویژه بر مبنای تحلیل بخشی از نظام نوآوری فعلی که در ایران مشخص شده، می‌توان ماموریت‌هایی برای وزارت علوم، وزارت بهداشت، وزارت صنعت، وزارت نفت، وزارت نیرو، وزارت ارتباطات، وزارت دفاع، معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، صندوق نوآوری و شکوفایی، صندوق‌های پژوهش و فناوری، بانک‌ها و سایر نهادها تعریف کرد. شرکت‌های فعال و به‌ویژه شرکت‌های بزرگ کنونی کشور باید مسیر کاری خود را در راستای این پارادایم جدید بازتعریف کنند وگرنه محکوم به حذف از گردونه اقتصادی هستند. به‌عنوان مثال اگر شرکت‌های صنعتگر خودروسازی، پتروشیمی، دارویی، انرژی و... و حتی موسسات خدمتگر همچون بانک‌ها، بیمه‌ها، شهرداری‌ها و... بخواهند پا را از کشور فراتر گذارده در بازارهای جهانی حضور یابند چاره‌ای جز ارائه محصولات با نوآوری، کیفیت بهتر، تنوع بیشتر، دوستدار محیط‌زیست و خلاصه قابل رقابت با بهترین تولیدکنندگان جهانی ندارند و این‌کار با دنباله‌روی، ثبات محصول و مونتاژکاری سازگاری ندارد. بنابراین همه شرکت‌ها اعم از کوچک و بزرگ، جوان و دیرپا، ساده و پیچیده و با هر ویژگی دیگر باید به‌سوی فضای دانش‌بنیان و نوآوری حرکت کنند.




اقتصاد دانش‌بنیان؛ بایدها و نبایدها

محمدامین شیروانی هرندی
مدیرعامل شرکت پردازش هوشمند آرتاویژن

این روزها تقریبا در تمامی رسانه‌های گفتاری، شنیداری و حتی مجازی کشور بارها و بارها لغت دانش‌بنیان تکرار می‌شود. فارغ از بار معنایی این لغت، اقتصاد دانش‌بنیان که از لازمه‌های اصلی اقتصاد مقاومتی است، نیاز به بررسی مفهومی‌ از زاویه‌های دیگر دارد. بدون توجه به شرایط روز کشور ما، کشوری را در نظر بگیریم که می‌خواهد به‌صورت مستقل و از درون اداره شود. در این کشور به اعتقاد نگارنده نیاز به ۶ اصل اساسی برای این مهم است.


۱- بسترسازی برای اقتصاد دانش‌بنیان: مهم‌ترین عنصر در راه‌اندازی اقتصاد هر کشوری منابع انسانی و نیروی کار فعال آن کشور است. ایجاد انگیزه رشد و مسیرهای مشخص برای تمامی ‌نیروهای کار از وظایف اصلی حاکمان در یک اقتصاد دانش‌بنیان است. مسیرها باید به گونه‌ای در جامعه نهادینه شود که دانش‌آموزی که مسیر دانشگاه، علم، تخصص، خلاقیت و نوآوری را در پیش می‌گیرد، در دورنمای ذهن خود از هر جهت دارای رفاه اجتماعی بالاتر به نسبت افرادی که مسیر واسطه‌گری، دلالی و مسیر غیرتخصصی را بر می‌گزینند باشد. لازمه این امر ارزش‌گذاری حقیقی به تولیدات دانش‌بنیان و تحقیقات در کشور است. با اختصاص بودجه‌های قوی به امور تحقیقات بنیادی و تخصصی در کشور و طبیعتا قدرت گرفتن بخش خصوصی و جذب نیروهای متخصص با درآمدهای بالا و در نظر گرفتن این امر به‌عنوان یک سیاست کلی در کشور (و نه دولت‌ها) می‌توان به این امر نزدیک شد. به‌طور قطع برای نیل به این هدف و حضور بودجه‌های عظیم باید مسوولان زمینه حذف و برخورد کردن با شرکت‌های خصولتی، ایجاد سازو کار مناسب در مناقصات، درک صحیح از ارزش محصول دانش‌بنیان و جلوگیری از سوء‌استفاده افراد همیشه در صحنه سودجو را فراهم آورند.


2- استانداردسازی: یکی از سوالاتی که در طول بیش از ۱۰ ‌سال کار مداوم در شرکت‌های تولیدی و دانش‌بنیان همواره مورد توجه اینجانب قرار گرفته است، این است که با چه شرایطی دولت باید از کالای ایرانی دانش‌بنیان یا حتی غیردانش‌بنیان در برابر کالای خارجی حمایت کند؟ به نظر نگارنده کالای دانش‌بنیان به صرف نوآوری و خلاقیت و تکنولوژی استفاده شده و حتی بومی‌سازی آن به‌عنوان یک محصول شناخته نمی‌شود. ایجاد مسیر جهت رسیدن به یک کالای قابل رقابت از ابتدایی‌ترین وظایف حاکمان در اقتصاد دانش‌بنیان است. مهم‌ترین گام در تعیین این مسیر ایجاد بسترهای استاندارد در هر حوزه است. به‌صورتی که هر کالای دانش‌بنیان جهت تبدیل به محصول باید تمامی‌استانداردهای لازم در آن حوزه را به دست آورد. حمایت دولت در کاهش هزینه‌های تست‌های مرتبط با استاندارد و ایجاد بسترهای آزمایشگاهی مناسب حداقل حمایت بخش حاکم از این مسیر است. طبیعتا تنها کالایی تبدیل به محصول دانش‌بنیان و مورد حمایت کشور قرار گیرد که از هر لحاظ با معیارهای استاندارد جهانی مطابقت داشته باشد. طبیعتا این محصول چه در داخل و چه در خارج قابلیت رقابت و ورود به عرصه صادرات و در پی آن پذیرش و بازپس‌دهی حمایت‌ها را خواهد داشت.


۳- ارتباط قوی و آزاد با دنیا: وقتی سخن از تکنولوژی و اقتصاد دانش‌بنیان به میان می‌آید طبیعتا لازمه اولیه و اصلی تمام شرکت‌های خصوصی به‌عنوان ابزار و موتور این موضوع توانایی ارتباط فنی و مالی با دنیا است. هیچ کشوری در دنیا وجود ندارد که بتواند تمامی مواد اولیه در تمامی ‌زمینه‌ها را خود تولید کند. چطور ممکن است عنوان اقتصاد دانش‌بنیان مطرح شود ولی شرکت‌های خصوصی برای خرید مواد اولیه خود از سراسر دنیا دچار مشکل باشد؟ چگونه امکان‌پذیر است قطعاتی که در هر نقطه از دنیا در بازه زمانی حداکثر یک هفته و با قیمت مندرج در سایت و با پرداخت الکترونیکی و با انتخاب سریع‌ترین و ارزان‌ترین شبکه‌های حمل‌و‌نقل دنیا در دسترس است، در کشوری با ادعای اقتصاد دانش‌بنیان با میانگین زمانی بالغ بر هشت هفته و با قیمتی تا دو برابر قیمت سایت با پرداخت غیررسمی ‌و با ضعیف‌ترین و طولانی‌ترین سیستم‌های حمل‌و‌نقل به دست شرکت برسد؟ چطور ممکن است شرکت در نمایشگاه‌ها نیاز به اخذ ویزا و صرف هزینه و زمان زیادی داشته باشد؟ چطور ممکن است برای برپایی نمایشگاه‌ها در کشوری با اقتصاد دانش‌بنیان با هدف عرضه محصولات به کل دنیا، تعداد کشورهای بسیار محدودی متقاضی باشند؟ پر واضح است ارتباط قوی و سازنده با تمام دنیا در تمامی‌ زمینه‌ها جزو اولین شروط رسیدن به اقتصاد دانش‌بنیان است.


4- دولت یکپارچه و کوچک: در یک شرکت دانش‌بنیان به‌عنوان پایه و اساس اقتصاد دانش‌بنیان پروژه‌های تحقیقاتی و خط تولید محصولات تحقیقاتی دو موتور حرکتی است. دولت دانش‌بنیان دولتی است که در تمامی‌ حوزه‌ها مسیر تحقیقات و تولید را ایجاد و بسترسازی کند. قطعا دولت دانش‌بنیان، دولتی نیست که نتایج سرمایه‌گذاری و تحقیقات شرکت دانش‌بنیان را به دلیل هزینه‌های بالای خود به یغما برد و خطوط تولید خود را با دانش فنی شرکت دانش‌بنیان پربار کند. در کشوری مبتنی بر اقتصاد دانش‌بنیان تنها یک دولت حاکم است نه اینکه برخی از بخش‌ها با در دست داشتن منابع مالی و قدرت با تاسیس شرکت‌های خصولتی رقابتی ناعادلانه را ایجاد کنند. دولت دانش‌بنیان جایگاهی برای شرکت‌های خصولتی و مدیران سودجوی آنها قائل نیست. برای رسیدن به اقتصاد دانش‌بنیان تک دولتی یکپارچه و پرقدرت و کوچک، ناظر و بسترساز مورد نیاز است.


۵- عدالت اجتماعی و احترام و اعتماد: چگونه می‌توان کشوری با اقتصاد دانش‌بنیان را تصور کرد که در آن تعداد قابل توجهی از دانشجویان پنج دانشگاه برتر آن به کشورهای توسعه یافته مهاجرت می‌کنند؟ آیا این جوانان باهوش و پر انرژی وظیفه ساختن موتورهای حرکتی کشورهای توسعه یافته را بر عهده دارند؟ قطعا ایجاد عدالت اجتماعی، بها دادن و احترام به تمام علایق و سلایق، احترام به حقوق انسانی، ایجاد بسترهای تحقیقاتی قوی و شرایط رفاهی مناسب در جامعه می‌تواند مانع خروج این افراد و حفظ این انرژی عظیم در کشور باشد.


6- دستگاه نظارت دانش‌بنیان: دستگاه نظارت دانش‌بنیان، با قدرت می‌تواند با دولت‌های موازی مقابله کرده و مانع بزرگسازی دولت اصلی شود. دستگاه ناظر تکیه‌گاه شرکت‌های خصوصی بوده و با عدالت مثال‌زدنی مانع برگزاری مناقصات از قبل تعیین شده است. در همین حال دستگاه نظارت دانش‌بنیان مانعی برای تولید محصولات غیراستاندارد و واردات بی‌‌رویه محصولاتی هم کیفیت با محصولات داخل را فراهم می‌آورد. با توجه به اصول شش‌گانه ذکر شده به اعتقاد نگارنده اقتصاد دانش‌بنیان تنها با یک دولت و یک صندوق دانش‌بنیان قابل تحقق نیست. شاید وقت آن باشد که تمام قوای کشور برای رسیدن به این اصول شش‌گانه، دولت و صندوق نوآوری را یاری کند.




کسب‌و‌کار دانش‌بنیان هنوز پرخطر است


حسین نظربلند

مدیرعامل شرکت رهروان سپهر اندیشه

از روزگار شیخ اجل سعدی علیه الرحمه، ایرانیان بازرگانان پیشتاز جهان بوده‌اند که جاده ابریشم را می‌پیموده‌اند و تحفه‌های ارزشمند را به اقصی نقاط جهان می‌رساندند و از این راه، ثروتمند می‌شدند؛ اما اینک جهان دگرگون شده است و خرید و فروش و حتی تولید، نمی‌تواند افراد و کشورها را ثروتمند کند. کافی است ارزش شرکت‌های دانش‌بنیانی چون گوگل و اپل را با مجموعه اقتصاد کشورهای جهان مقایسه کنید تا ببینید در زمانه ما، ابداع و ابتکار، مولد اصلی ثروت شده‌اند. متاسفانه اقتصاد کشور ما هنوز در روزگار شیخ اجل مانده و همان ساز و کار کهن، بر مجموعه اقتصاد ایران حکمفرما است. در اقتصاد سالم، علم، ثروت را زیاد می‌کند و در اقتصاد بیمار، باید بین علم و ثروت یکی را برگزید. اجازه دهید داستان یک شرکت دانش‌بنیان را بعد از 15 سال مرور کنیم:

- وقتی در سال 1380 اختراعمان را ثبت کردیم، شرکت‌های تولیدی حاضر نبودند در تولید آن سرمایه‌گذاری کنند. از نظر آنها تولید از مسیر مونتاژ و انتقال دانش خارجی می‌گذشت.

- وقتی در سال 1384 تولیدمان را شروع کردیم، وزارت صنایع حاضر نبود به ما پروانه تولید بدهد؛ زیرا مطابق تعریف، تولید‌کننده با زمین و سوله و ماشین‌آلات خط تولید شناخته می‌شد و شرکتی که صاحب دانش تولید بود و این دانش را با برونسپاری، در کارخانه و کارگاه دیگران اجرا می‌کرد، تولیدکننده محسوب نمی‌شد.

- وقتی در سال 1385 برای شرکت در مناقصات، نیازمند ضمانتنامه بانکی شدیم، به ناچار، کارت بازرگانی گرفتیم تا از بانک به‌عنوان یک بازرگان و نه یک تولیدکننده، ضمانتنامه بگیریم.

- وقتی در سال 1387، دیدیم هیچ یک از حمایت‌های مالی تولید، شامل حال ما نمی‌شود، مجبور شدیم به‌رغم میل باطنی، برای غلبه بر دستورالعمل‌های دست و پاگیر، سوله‌ای بخریم و دستگاهی مستقر کنیم و شرکت تولیدکننده شویم.

- 8 سال است یک شرکت تولیدی هستیم. 8 سال است در پارک علم و فناوری مستقر هستیم و 2 سال است به‌عنوان شرکت دانش‌بنیان به رسمیت شناخته شده‌ایم. هر چه جلوتر رفته‌ایم، موفقیت‌ها بزرگ‌تر شده‌اند و مشکلات هم همراه با آنها سترگ‌تر.


خبر خوب: دولت، تلاش کرده عرصه را برای تولید ثروت بر اساس دانش هموار کند

- شما می‌توانید به‌عنوان دانشجویان فارغ‌التحصیل، با صرف مبلغی ناچیز، در مراکز رشد مستقر شوید و کار روی ایده خودتان را شروع کنید. (ما ۱۵ سال قبل باید آشنایی پیدا می‌کردیم و در دفتر کار او میزی می‌گرفتیم.)

- شما می‌توانید در پارک‌های علم و فناوری مستقر شوید و از امکانات پشتیبانی آنها (مالی، اداری، حسابداری و...) استفاده کنید. (ما ۱۵ سال قبل ناچار بودیم از همان آغاز، انرژی و هزینه زیادی را صرف ملزومات مالی و پشتیبانی کنیم.)

- شما می‌توانید در فضای شتاب‌دهنده‌ها و سرمایه‌گذاران خطرپذیر، سرمایه و مشاوره مورد نیازتان را جذب کنید. (ما ۱۵ سال قبل باید روی حمایت خانواده و دوستان حساب می‌کردیم.)

- در این سال‌ها، خیلی چیزها تغییر کرده است. حالا شما می‌توانید بروید و بگویید نه تاجر و نه صاحب خط تولید، که مالک دانش هستید. می‌توانید بروید و از حمایت‌های مالی صندوق نوآوری و شکوفایی و صندوق‌های دانشگاهی استفاده کنید و ضمانتنامه و وام و... بگیرید.

اما هنوز، راه درازی در پیش است. هنوز هم راه ثروتمند شدن از تجارت می‌گذرد و خطوط دانش و ثروت، متنفرند؛ زیرا شما محتاج بازار هستید.


خبر بد: بازار، خرید محصول ایرانی را دوست ندارد:

- دولت به‌عنوان بزرگ‌ترین خریدار، مملو از بوروکراسی است که متاسفانه غالبا به‌رغم همه دستورالعمل‌ها و مقررات موجود، در نهایت به سمت خرید محصول خارجی یا مونتاژ غش می‌کند.

- مردم بین جنس بی‌کیفیت وارداتی چینی و جنس با کیفیت وارداتی اروپایی، جایی برای خرید جنس معمولا با کیفیت متوسط ایرانی ندارند.

- شما دانش‌بنیان هستید و محصول شما، حتما به اندازه کافی پخته نیست. شما حتما در طراحی و تولید محصول خطا دارید و مصرف‌کننده، حتی اگر فراخوان تویوتا برای رفع خطای محصولش را نشان بلوغ بداند، تلاش شما برای رفع نقص محصولتان را عیب می‌شمرد.

- اگر از خوان اول بگذرید و کمی‌بزرگ شوید، از کودکی عبور کنید و کمی‌روی پای خودتان بایستید، با دولت و مردمی طرف می‌شوید که باور ندارند شما توانسته‌اید با دانشتان رشد کنید. تا آخر یا انگ رانت‌خواری بر پیشانی شما است یا تهمت مونتاژ بودن. هزار بار هم که شاهد بیاورید که نه به رانتی متصل بوده‌اید و در جهان نوآوری کرده‌اید، حرف شما را باور نمی‌کنند.

اجازه دهید صریح باشم، فضای کسب‌و‌کار دانش‌بنیان، از 15 سال قبل، خیلی بهتر است؛ اما هنوز در مقابل فعالیت تجاری متداول سودآور نیست و با توجه به حجم ریسک بالا، در مقابل فعالیت تولیدی متداول، بسیار پرخطر است. اگر می‌خواهید کسب‌و‌کار دانش‌بنیانی راه بیندازید که کپی کسب‌و‌کارهای خارجی نیست و با توجه به بی‌مرز بودن دانش، می‌توانید آن را هر جای جهان راه‌اندازی کنید، قطعا حمایتی که در کشورهای توسعه یافته از شما می‌شود، به مراتب از آنچه در ایران خواهید دید، بیشتر است. اما آنچه برای تصمیم شما تعیین‌کننده است، نه سهولت و صعوبت راه، که زیبایی و درخشندگی مقصدتان است. در حاشیه یک نشست بین‌المللی، یکی از دانشجویان ایرانی مقیم آلمان که در شرف فارغ التحصیلی بود، سوالی پرسید: «برای راه انداختن کار به ایران بازگردم یا همین جا بمانم؟» پاسخم به آن پرسش، چکیده تجارب 15 سال کارآفرینی دانش‌بنیان است: «اگر می‌خواهید ماشین مسابقه فرمول یک برانید و از رانندگی با سرعت چندصد کیلومتر لذت می‌برید، در غرب بمانید؛ اما اگر به هیجان رالی در کوه و صحرا علاقمندید و دست و پنجه نرم کردن مداوم با چالش را دوست دارید، قطعا باید در ایران، یک کسب‌و‌کار دانش‌بنیان راه بیندازید. حجم چالش‌هایی که با آنها مواجه خواهید شد، قطعا میل شما به هیجان را ارضا خواهد کرد.»


اقتصاد دانش‌بنیان شرط لازم توسعه پایدار

علی صادقی

مدیر طرح و برنامه شرکت سازگان ارتباط

به‌طور کلی دانش را می‌توان به‌عنوان یکی از نیروهای بسیار موثر در تحولات اقتصادی و اجتماعی به‌شمار آورد که در واقع یک کالای عمومی محسوب می‌شود زیرا می‌توان دانش را بدون کاهش و استهلاک، با دیگران به اشتراک گذاشت. در عین حال، این یک مشخصه‌ منحصربه‌فرد برای این کالای عمومی محسوب می‌شود که بر خلاف سایر کالاهای فیزیکی (مثل سرمایه، دارایی‌های مادی و منابع طبیعی)، استفاده از آن، از کمیتش نمی‌کاهد و می‌توان از آن بارها استفاده کرد. شرکت دانش‌بنیان همان‌طور که از نامش پیداست به شرکت یا موسسه خصوصی یا تعاونی اطلاق می‌شود که به‌منظور هم‌افزایی علم و ثروت، توسعه اقتصاد دانش‌محور، تحقق اهداف علمی و اقتصادی (شامل گسترش و کاربرد اختراع و نوآوری) و تجاری‌سازی نتایج تحقیق و توسعه (شامل طراحی و تولید کالا و خدمات) در حوزه فناوری‌های برتر و با ارزش‌افزوده فراوان به‌ویژه در تولید نرم‌افزارهای مربوط تشکیل می‌شود. در واقع سرمایه اصلی شرکت‌های دانش‌بنیان، علم و دانش می‌باشد؛ بر خلاف شرکت‌هایی از جنس دیگر که سرمایه‌های فیزیکی، نیروی کار و زمین را محور فعالیت‌های خود قرار می‌دهند.

شرکت‌های دانش‌بنیان با کاربردی کردن دانش و استفاده‌ موثرتر از آن در گسترش ظرفیت‌ها و ارتقای درجه بهره‌برداری از منابع سعی در به حداکثر رساندن میزان بهره‌وری دارند. در این میان آنچه بیش از پیش مورد توجه قرار می‌گیرد بهره‌وری نیروی انسانی است. مطالعات انجام شده نشان می‌دهد بیشترین افزایش تولید ناخالص ملی در نتیجه بهبود اثربخشی و کیفیت نیروی انسانی به‌وجود می‌آید تا به‌کارگیری کار و سرمایه اضافی؛ بنابراین با توجه به نقش بی‌بدیل بهره‌وری در رشد اقتصادی و توسعه پایدار لازم است که اهمیت دانش بر رشد بهره‌وری تولیدات و صنایع مختلف در سطح کلان شناخته شود. یکی از مهم‌ترین مسائلی که کشورهای در حال توسعه با آن مواجه هستند، نبود حلقه واسط میان دانش و صنعت است. این مشکل در ادبیات علمی به مشکل تجاری‌سازی مشهور است. تجاری‌سازی فناوری، فرآیندی پیچیده و متاثر از عوامل متعدد زیرساختی، فناوری، کسب‌و‌کار، اجتماعی و.. است؛ عواملی که هرکدام می‌تواند از یکسو عامل موفقیت تجاری‌سازی و از سوی دیگر مانع موفقیت آن باشد. از طرف دیگر به بازار رسانیدن یک محصول می‌تواند تضمین‌کننده موفقیت و بقای سازمان‌ها باشد به همین دلیل در سازمان‌های تحقیقاتی نیز پژوهش بدون تجاری سازی یک محصول معنایی ندارد. بنابراین تا فناوری و ابتکار، توسعه نیافته و به تولید انبوه نرسد نمی‌توان گفت فرآیند تجاری‌سازی تکمیل شده است. بخش زیادی از عوامل رشد و موفقیت تجاری‌سازی فناوری در لایه سیاست‌گذاری و زیر ساختی است. هر چند این دو لایه تمامی عوامل رشد و موفقیت تجاری سازی فناوری را در بر نمی‌گیرد، اما اصلاحات در این دو لایه کمک شایانی به ترمیم بقیه عوامل می‌کند.

تجربه کشورهای پیشرفته نشان داده است که تغییر در سیاست‌های علم و فناوری در کشورهای مختلف یک جهش ناگهانی را در توسعه و تجاری‌سازی فناوری‌ها به همراه داشته است. بر این اساس با ایجاد بسترهایی مناسب برای دانش و تجاری‌سازی آن، علاوه‌بر ایجاد ارزش‌های اقتصادی برای این نوع سازمان‌های دانش‌بنیان، بستر رشد اقتصادی و فنی جامعه نیز فراهم خواهد شد. شناسایی، ایجاد و حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان به‌عنوان یکی از سیاست‌گذاری‌های حوزه علم و فناوری، یکی از مولفه‌های موثر و کارآمد در حل مشکل تجاری‌سازی فناوری می‌باشد به‌طوری‌که این نوع از شرکت‌ها با استفاده از دانش خود می‌توانند با تولید محصول جدید، افزایش کیفیت محصول فعلی، انطباق بیشتر محصول با نیازها و سلیقه مصرف‌کنندگان یا تجاری‌سازی نتایج تحقیق و توسعه ارزش افزوده فراوانی ایجاد کرده و فرآیند تجاری‌سازی محصول را تکمیل کنند. بنابراین با ایجاد شرکت‌های دانش‌بنیان و استفاده از دانش نیروی انسانی و مهارت در تجاری‌سازی ایده‌ها، در فرآیندی دانشی و با بهره‌وری بالا می‌توان به ارائه محصولات تجاری و رقابت‌پذیر پرداخت و اقتصادی دانش‌بنیان که مزیت رقابتی هر اقتصاد می‌باشد را پایه‌ریزی کرد. بدین ترتیب باید با پرورش اقتصاد دانش‌بنیان به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مولفه‌های اثر‌گذار در توسعه پایدار اقتصادی گامی موثر در دستیابی به این مهم برداشت.


دانش‌بنیان بودن را عملی کنیم

الهه پورفخرایی

رئیس هیات‌مدیره شرکت ویستاژن‌آنزیم

هدفمندی اولین قدم برای رسیدن به کامیابی است. هدف اقتصاد دانش‌بنیان در رشد اقتصادی کشور بسیار باارزش است. زمزمه واژه اقتصاد دانش‌بنیان مانند آوازی‌خوش در شکوفایی استعداد جوانان ایرانی طنین‌انداز است. محققانی که به جای درآمدهای آنچنانی در کشورهای بیگانه سختی‌های کار در کشور را به جان خریده‌اند.کارآفرینی و تولید، واژه‌هایی پررونق، ولی غریب در فرهنگ ایرانی است! واژه دانش‌بنیان بیشتر به شعاری تبلیغاتی شبیه است که بر تن اقتصاد دولتی کشور و واردات بی‌رویه محصولات خارجی با درآمدهای آنچنانی گروهی اندک، بسیار سنگین است. واقعیت تلخ این است که عدم باور مسوولان و مردم به کالای ساخت ایران بزرگ‌ترین مشکل شرکت‌های دانش‌بنیان است. اهمیت کاربردی بودن محصول باید جایگزین اهمیت فناوری پیشرفته شود، بسیاری از کالاهای وارداتی که میلیاردها دلار ارز از کشور خارج می‌کنند اغلب فناوری پیشرفته‌ای ندارند. تسهیلات باید با دوره تنفس بالاتر و دوره بازپرداخت طولانی‌تر ارائه شود که تولیدکننده به جای ورود سریع محصول خود به بازار به‌خاطر نگرانی درآمدی برای پس دادن وام، پس از تکمیل و تست‌های عملی، بازار مناسبی به دست آورد و با حمایت مردم بتواند کالایی با کیفیت وارد بازارهای جهانی کند. لازم است نگاه ما به واژه دانش‌بنیان به جای یک بیان تزئینی به یک واقعیت عملی تبدیل شود تا فارغ‌التحصیلان دانشگاهی به جای آرزوی استخدام در ارگان‌های دولتی بتوانند با ورود به شرکت‌های دانش‌بنیان، باری از دوش دولت بردارند. خواهش می‌کنم از امروز تصمیم بگیریم از تولیدکنندگان حمایت کنیم و کالای ساخت داخل بخریم، اگر روزی مردم ژاپن از تولیدات خود حمایت نمی‌کردند امروز اقتصادی با این کیفیت وجود نداشت. یک روز باید شروع کرد و امروز همان روز است.