مواجهه اقتصاددانان با افکار عمومی
دکتر غلامعلی حدادکشاورز عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف آیا اقتصاددانان ایران حضور فعالی در رسانههای همگانی دارند؟ این پرسشی است که مسوول صفحه باشگاه اقتصاددانان در مقابل من قرار دادهاند. پیش از پاسخ دادن به این پرسش لازم است برداشت یکسانی از جامعه مورد هدف رسانههای عمومی فراهم سازیم. من در این نوشتار کوتاه میخواهم افکار عمومی را به دو بخش تقسیم کنم: الف: شهروندانی با تحصیل دانشگاهی یا دارای نظم فکری تحلیلگری که کتاب و روزنامه مطالعه میکنند، ب: شهروندانی که شرایط لازم برای مطالعه آثار علمی و بعضا مقالات را به نسبت فنی ندارند، ولی علاقهمند به گوش دادن به رادیو و تماشای برنامههای تلویزیونی هستند.
دکتر غلامعلی حدادکشاورز عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف آیا اقتصاددانان ایران حضور فعالی در رسانههای همگانی دارند؟ این پرسشی است که مسوول صفحه باشگاه اقتصاددانان در مقابل من قرار دادهاند. پیش از پاسخ دادن به این پرسش لازم است برداشت یکسانی از جامعه مورد هدف رسانههای عمومی فراهم سازیم. من در این نوشتار کوتاه میخواهم افکار عمومی را به دو بخش تقسیم کنم: الف: شهروندانی با تحصیل دانشگاهی یا دارای نظم فکری تحلیلگری که کتاب و روزنامه مطالعه میکنند، ب: شهروندانی که شرایط لازم برای مطالعه آثار علمی و بعضا مقالات را به نسبت فنی ندارند، ولی علاقهمند به گوش دادن به رادیو و تماشای برنامههای تلویزیونی هستند. روشن است که برقراری ارتباط با گروه نخست هم میتواند به وسیله کتاب، مقالات روزنامهای و نیز برنامههای تلویزیونی و رادیویی صورت گیرد، اما اقتصاددانان ابزار ارتباطی چندان فراگیری را برای گفتوگو با گروه دوم ندارند، تنها ابزار ارتباطی اقتصاددانان با این گروه رسانه رادیو و تلویزیون است. حال اینکه اقتصاددانان چه اندازه بتوانند از این کانال ارتباطی استفاده کنند، بستگی به میزان استقبال مدیریت این رسانهها از طیفهای مختلف اقتصاددانان دارد. تجربه ما از چگونگی ارتباط اقتصاددانان با افکار عمومی نشان میدهد که اقتصاددانان بزرگی مثل فریدمن، بیکر، استیگلیتز و گروگمن در برقراری ارتباط با هر دو قشر جامعه حضور موفقی را در رسانههای جمعی داشتهاند. به طور مثال فریدمن کتاب سرمایهداری و آزادی و نیز کتاب آزادی انتخاب را برای افکار عمومی گروه نخست به رشته تحریر در آورد و کتاب دوم محصول برنامههای تلویزیونی ایشان بود. میزان کامیابی این اقتصاددان برنده جایزه نوبل در عرصه عمومی را میتوان در تیراژ بالای کتابهای او برای مخاطبان انگلیسی زبان و نیز تنوع ترجمههای صورت گرفته از این کتابها جستوجو کرد. نسخه گالینگور کتاب سرمایهداری و آزادی وی طی ۱۸ سال بیش از ۴۰۰ هزار و نسخه جلد کاغذی آن نیز چندین میلیون به فروش رفت. علاوه بر این، این اثر به ۱۲ زبان دنیا از جمله زبان فارسی ترجمه شده است. سادهتر از کتاب سرمایهداری و آزادی اثر دوم وی یعنی کتاب آزادی انتخاب است. فریدمن مفاهیم مربوط به اقتصادآزاد نظیرآگاهی نسبت به زمان و مکان، اهمیت حقوق مالکیت و حاکمیت قانونی در درک افراد از بهرههای حاصل از مبادله و صیانت از آزادی فردی، ناکامی سیاستهای دولت در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده، شکنندگی سیاستهای دولت در مقابل رفتارهای فرصتطلبانه گروههای دارای منافع خاص و خطر دخالت دولت در اقتصاد برای آزادی انسان را به زبان ساده برای مخاطب علاقهمند به صورت متقاعدکنندهای معرفی میکند. همین نقش را دیگر اقتصاددانان پیشگفته نیز در رسانههای خود برای تحلیل بودجه یا ارائه راهحل برای برونرفت از بحرانهای مالی اخیر ایفا کردهاند. در ایران نیز اقتصاددانان با همین محدودیتهای نوع مخاطب روبهرو هستند، از این رو نحوه برقراری ارتباط و حضور در افکار عمومی اقتصاددانان ایران نیز باید در این دو عرصه بهطور جداگانه مورد ارزیابی قرار گیرد. به باور من اقتصاددانان ایران نیز حضور فعالی در برقراری ارتباط با افکار عمومی داشتهاند. مثالهای آشکاری از این حضور را میتوان برشمرد. در دوره مسوولیت دولت اصلاحات و پیش از آن حضور دکتر غنینژاد در برنامههای تلویزیون برای عموم ونیز انتشار آثار ارزشمند علمی برای مخاطبان گروه نخست بسیار آگاهی بخش بود. در برهه انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۴ حضور اقتصاددانان منتقد سیاستهای آزادسازی در جهت دادن به رای مخاطبان تاثیرگذار به نظر میرسید. آگاهی بخش بودن حضور استادان بنام اقتصاد ایران در برنامه تلویزیونی پایش و اثرگذاری آن گفتوگوها در روشن ساختن جامعه از شرایط اقتصادی که مردم در آن قرار گرفتهاند انکارناپذیر است. با این حال اقتصاددانان مسلط به شرایط اقتصادی جامعه دسترسی بسیار محدودی به رسانههای جمعی ایران دارند. به طور مشخص باید به خاطر آورد که وبلاگ رستاک به عنوان یک رسانه آگاهی بخش با هزینه شخصی استادان گرداننده آن اداره میشد و طیف محدودی از روزنامهها تمایل به انعکاس نظرات اقتصاددانان را داشتند. ولی این تمام ماجرا نیست، بلکه از طرف رسانههای جمعی نیز نوع برنامهسازیها چندان انعطافپذیر نیست. رادیو و تلویزیون بنا به سنت قدیم خود تمایل دارند یک برنامه زنده یا ضبط شده طولانی با کارشناسان داشته باشند. از سوی دیگر، برنامهسازان این رسانهها انتظار دارند، یک کارشناس دارای اطلاعات فراگیر از تمام مشکلات کشور در قلمروهای مرتبط با موضوع برنامه داشته و راهحلهای مشخصی نیز برای آنها ارائه بدهند. روشن است این وضعیت بسیار خوشبینانه بوده و کمتر کسی حاضر به شرکت در این قبیل برنامهها خواهد بود. راهحل عدم حضور اقتصاددانان در رسانههای جمعی دیداری و شنیداری مصاحبههای کوتاه با پرسشی مشخص درباره یک موضوع با افراد مختلف تهیه و از کنار هم قرار دادن آنها یک برنامه طولانی تهیه شود. جمعبندی من از حضور اقتصاددانان و میزان اثر بخشی این نوع حضور این است که هر جا که اقتصاددانان فرصت حضور را یافتهاند، چه به صورت نوشتاری یا به شکل حضور در برنامههای رادیویی و تلویزیونی، به خوبی ایفای نقش کردهاند. حتی در برهههایی که برای آنها امکان حضور وجود نداشته با هزینه شخصی وارد عرصه افکار عمومی شدهاند.
ارسال نظر