احیای اقتصاد، آهسته و پیوسته
پل کروگمن اقتصاددان برنده نوبل آمار اشتغالزایی اقتصاد آمریکا در ماه نوامبر، آمار واقعا خوبی بود، در واقع اولین آمار خوبی است که در چند ماه گذشته منتشر شده است. اقتصاد ایالات متحده در این ماه بیش از ۳۰۰ هزار شغل ایجاد کرده و حداقل دستمزد هم که مدتها راکد بود با افزایش مواجه شده است. بهبود دیگر شاخصها مانند نرخ ترک کار کارگرانی که به امید یافتن شغل جدید هستند نیز تداوم داشته است. ما هنوز تا «اشتغال کامل» فاصله زیادی داریم، اما رسیدن به آن وضعیت دیگر ناممکن به نظر نمیرسد. از این خبر خوب درسهایی باید گرفت.
پل کروگمن اقتصاددان برنده نوبل آمار اشتغالزایی اقتصاد آمریکا در ماه نوامبر، آمار واقعا خوبی بود، در واقع اولین آمار خوبی است که در چند ماه گذشته منتشر شده است. اقتصاد ایالات متحده در این ماه بیش از ۳۰۰ هزار شغل ایجاد کرده و حداقل دستمزد هم که مدتها راکد بود با افزایش مواجه شده است. بهبود دیگر شاخصها مانند نرخ ترک کار کارگرانی که به امید یافتن شغل جدید هستند نیز تداوم داشته است. ما هنوز تا «اشتغال کامل» فاصله زیادی داریم، اما رسیدن به آن وضعیت دیگر ناممکن به نظر نمیرسد. از این خبر خوب درسهایی باید گرفت. این خبر از سیاستهایی که هفت سال باعث کاهش درآمد و استخدام شد پشتیبانی نمیکند، بلکه حقایقی را درباره حرفهای بیهودهای که درباره علل کندی رشد اقتصاد گفته میشود، آشکار میکند.
اول بیایید درباره دلایلی که برای خوشحال نبودن وجود دارد، صحبت کنیم. اوضاع بالاخره برای کارگران آمریکایی بهتر شده، اما این بهبود پس از سالها رنج حاصل شده، سالهایی که در آن بیکاری درازمدت به سطحی رسید که از دهه ۱۹۳۰ تجربه نشده بود. میلیونها خانواده خانه خود، پسانداز خود یا هر دو را از دست دادند. بسیاری از فارغالتحصیلان جوان آمریکایی وارد بازار کاری شدند که میلی به مهارتهای آنها نداشت تا این جوانان شغلی شایسته خود نداشته باشند.
و این رکود طولانی تنها خانوادهها را نترسانده، بلکه آسیبی کلان به چشماندازهای درازمدت کل اقتصاد زده است. برآوردها از پتانسیل اقتصاد در سالهای گذشته بهطور پیوسته رو به کاهش بوده و بسیاری از پژوهشگران حالا معتقدند که این رکود پتانسیلهای آینده را نیز درگیر خود کرده است. پس ما هفت سال وحشتناک را پشت سر گذاشتهایم و حتی یک گزارش بسیار خوب هم نمیتواند این سالها را به ما بازگرداند.
اغلب ادعاهایی میشنوید مبنی بر اینکه هیچ کس احیای «آهسته» را پیشبینی نمیکرده و این خود ثابت میکند که جریان اصلی اقتصاد کلان در مسیر اشتباه بوده است. اما حقیقت این است که بسیاری از اقتصاددانان، شامل خود من، احیای آهسته اقتصاد را از همان اول پیشبینی کرده بودند. هر رکودی با رکود دیگر فرق دارد و معلوم بود که احیا از رکود اخیر زمان بر خواهد بود. اما این هم به آن معنا نیست که تقدیر ما تحمل رکودی ۷ ساله بود. ما میتوانستیم احیای بسیار سریعتری را تجربه کنیم، اگر دولت سرمایهگذاری دولتی را جمع و جور میکرد و پول بیشتری به دست خانوادهها میداد. محرکهای اوباما کوتاه و زودگذر بودند تا جمهوریخواهان به فکر کاهش هزینه دولت و استخدام دولتی بیفتند.
البته باید توجه داشته باشید که احیای اقتصاد در زمان اوباما بسیار قویتر و سریعتر از زمان جرج بوش بوده و سرعت این احیا در سالهای گذشته حتی با اجرایی شدن اصلاحات بیمه پزشکی بیشتر هم شده است. اما خوب به این نکته هم توجه داشته باشید که من نمیخواهم اقتصاد دوره اوباما را کاملا موفق بخوانم. ما به رشد سریعتر اشتغالزایی نیاز داشیم، چراکه رکود عمیقتر از دوره بوش بود و نرخ بیکاری برای دورهای طولانی بالا مانده بود. ولی نکته بسیار مهم این است که حالا میتوانیم با اعتماد به نفس بگوییم که ضعف احیا در دوره اوباما ربطی به سیاستهای باراک اوباما نداشته است. آنچه اکنون آشکار است این است که فلج شدن دولت به خاطر کار سیاستمدارانی بوده که خود در ایجاد رکود موثر بودهاند.
ارسال نظر