دیدگاه «آکواریومی» به انرژیهای تجدیدپذیر - ۱۱ آذر ۹۳
مرور گزارش رسمی شرکت توانیر از تولید نیروی برق در سال ۱۳۹۲، حاکی از آن است که از حدود ۰۰۰/۷۰ مگاوات ظرفیت نیروگاهی کشور، تنها ۱۶۱ مگاوات آن تجدیدپذیر (بدون احتساب برق آبی) بوده و با توجه به این سهم اندک، بدیهی است که سهم انرژیهای تجدیدپذیر مدرن از سبد تولید ناویژه ۲۶۲ تراوات ساعت برق کشور، بسیار ناچیز و عددی نزدیک به صفر باشد. برای ارائه تصویری واقعی از عمق مهجور بودن انرژیهای تجدیدپذیر در ایران، توجه به جدول شماره ۱ خالی از لطف نیست. در مورد دادههای ارائه شده در جدول شماره ۱، توجه به موارد زیر ضروری است.
مرور گزارش رسمی شرکت توانیر از تولید نیروی برق در سال ۱۳۹۲، حاکی از آن است که از حدود ۰۰۰/۷۰ مگاوات ظرفیت نیروگاهی کشور، تنها ۱۶۱ مگاوات آن تجدیدپذیر (بدون احتساب برق آبی) بوده و با توجه به این سهم اندک، بدیهی است که سهم انرژیهای تجدیدپذیر مدرن از سبد تولید ناویژه ۲۶۲ تراوات ساعت برق کشور، بسیار ناچیز و عددی نزدیک به صفر باشد. برای ارائه تصویری واقعی از عمق مهجور بودن انرژیهای تجدیدپذیر در ایران، توجه به جدول شماره ۱ خالی از لطف نیست. در مورد دادههای ارائه شده در جدول شماره ۱، توجه به موارد زیر ضروری است.
- سرانه ظرفیت منصوبه انرژی تجدیدپذیر در جهان، حدود ۴۰ برابر ایران است.
- کشورهایی چون چین و هند، که هریک حدود ۳/۱ میلیارد نفر جمعیت دارند و به طور طبیعی نباید سرانه نصب مولدهای تجدیدپذیر آنها قابل توجه باشد نیز، با فاصله زیاد از ایران، به ازای هر شهروند به ترتیب ۹۰ و ۲۰ وات مولد تجدیدپذیر نصب کردهاند.
- اگر نخواهیم خود را با آلمان مقایسه کنیم، در ترکیه با جمعیتی برابر با ایران نیز، سرانه نصب مولدهای تجدیدپذیر، بیش از ۲۰ برابر ایران است.
با توجه به نزدیکی شرایط جمعیتی و اقتصادی دو کشور ایران و ترکیه از یکسو و سهم جدی مولدهای بادی در سبد انرژیهای تجدیدپذیر دو کشور، (حدود ۷۰ درصد برای ایران و ۸۰ درصد برای ترکیه)، روند نصب مولدهای ایران و ترکیه در شکل ۱ ارائه شده است.
مطابق نمودار ارائه شده در شکل ۱، کشور ترکیه در نصب مولدهای بادی تا سال ۲۰۰۶، شرایطی بسیار مشابهِ ایران داشته، تا اینکه از این سال به بعد، با رشدی خیرهکننده از ایران فاصله گرفته و تنها در طول ۶ سال، نزدیک به ۳ هزار مگاوات مولد بادی نصب میکند. این مهم در حالی صورت میپذیرد که نصب مولدهای بادی در ایران که از دو دهه پیش و از سال ۱۳۷۳، با نصب نخستین مولد بادی درمنجیل آغاز شده است، تا پایان سال ۱۳۹۲ تنها به عدد ناچیز ۱۱۰ مگاوات (در مقابل ۲۹۲۴ مگاوات ترکیه) رسیده است. ایجاد چنین فاصلهای عجیب و ناخوشایند، این سوال را به ذهن متبادر میسازد که شاید مشوقهای انرژیهای تجدیدپذیر و به طور ویژه انرژی بادی، در ترکیه بسیار جذابتر از ایران است. برای پاسخ به این ابهام اساسی و با وجود دسترسی به جزئیات مشوقهای انرژیهای تجدیدپذیر در بسیاری از کشورهای جهان، تنها به ارائه جدول شماره ۲ و مقایسه قیمت خرید تضمینی انرژی بادی در ایران با دو کشور ترکیه و آلمان بسنده میکنیم.
جدول شماره ۲ نشان میدهد که قیمت خرید تضمینی انرژی باد در ایران، فاصله معناداری از دو کشور ترکیه و آلمان (با فرض مبادله هر دلار آمریکا با ۳۲۰۰ تومان ایران) داشته، ولی با وجود جذابیت نسبی آن، کماکان از اثربخشی لازم برای جذب سرمایهگذاران و توسعه انرژیهای تجدیدپذیر برخوردار نیست.
واکاوای شرایط نه چندان امیدوارکننده بالا، حاکی از مشکلات ریشهای متنوعی است که شاید بتوان آنها را در چهار سرفصل زیر خلاصه کرد.
نبود برنامه و سیاستهای منسجم
چندی پیش یکی از مدیران سیاستگذار در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر، در برنامهای زنده در صداوسیمای جمهوری اسلامی، با افتخار عنوان میکرد که در حال حاضر از طیف گستردهای از انرژیهای تجدیدپذیر (خورشیدی حرارتی شیراز و یزد، زمینگرماییِ مشکینشهر، بادی بینالود و منجیل، سلولهای خورشیدی، زبالهسوزمشهد، اصفهان، شیراز و تهران، بیوگاز تهران و ...) در کشور استفاده میشود! به عبارت دیگر، مدیر مورد نظر اذعان داشت که بودجه و اعتبار ناچیز بخش انرژیهای تجدیدپذیر کشور در تکنولوژیهای غیرمعمول خورشیدی حرارتی، زمینگرمایی و ... (در مقایسه با گزینههای اقتصادیتری چون باد و سلولهای خورشیدی) صرف میشود. چنین اظهار نظری حاکی از آن است که توسعه انرژیهای تجدیدپذیر در کشور از برنامه و سیاست منسجمی پیروی نکرده و سیاستگذار و مجری ما در این بخش، بیش از آنکه به این حوزه نگاهی اقتصادی و جدی داشته باشد، به توسعه انرژیهای تجدیدپذیر با رویکردی «آکواریومی» پرداخته است. هر چند این رویکرد در جایگاه خود ارزشمند و محترم است، اما به نظر میرسد این مهم باید بیشتر دغدغه نهادهایی چون پژوهشگاه نیرو باشد تا سازمان متولی انرژیهای تجدیدپذیرِ کشور.
خطای فاحش سیاستگذاران و اقتصاددانان انرژی
در سالهای اخیر و با هدف عقب نماندن از رشد افسار گسیخته مصرف برق، برنامهریزان حوزه انرژی برای توجیه احداث نیروگاههای سیکل ترکیبی، در محاسبات دقیق خود سوخت این نیروگاهها را گاز فرض کرده و توجیه نمودهاند که احداث نیروگاههای حرارتی در هر شرایطی، از توسعه مولدهای تجدیدپذیر اقتصادیتر است. شرایطی که کارشناسان در نظر میگیرند، سناریویی است ایدهآل که در آن راندمان نیروگاه دستِکم ۴۵ درصد و سوخت آن نیز گاز فرض میشود. با چنین فرضی، قیمت تمامشده برق به ۳/۵ سنت کاهش مییابد و بدیهی است که در این شرایط، برق تجدیدپذیر توان رقابت با نیروگاه حرارتی را ندارد.
اما شرایط واقعی تولید برق در نیروگاههای کشور ما، کاملا متفاوت است و در سال ۱۳۹۲ (میانگین راندمان ۳۸ درصد و سهم ۴۶ درصدی سوخت مایع) تولید هر کیلووات ساعت برق در محل نیروگاه بالغ بر۱۲ سنت هزینه داشته است (جدول ۳).
پرسش اساسی این است که آیا فرض سناریوی ایدهآل صحیح است؟ مبنای این فرض وجود منابع گازی فراوان در کشور است، حال آنکه سهم مصرف سوخت مایع در نیروگاههای کشور در سالهای گذشته، در عمل کمتر از ۲۰ درصد نبوده است. روند توسعه میادین گازی کشور از یکسو و مصرف روزافزون گاز در بخش خانگی از سوی دیگر، حاکی از آن است که سهم مصرف سوخت مایع در نیروگاههای کشور در ۱۰ سال آینده به کمتر از ۲۰ درصد نخواهد رسید. با توجه به این مهم و حتی با فرضی خوشبینانه، نیروگاههای تجدیدپذیر را باید با سناریوی سوم جدول شماره ۳ (راندمان ۴۵ درصد و سهم سوخت مایع ۲۰ درصد) مقایسه کرد.
با توجه به مواردی که در بالا عنوان شد، هزینه تولید برق در سناریوی خوشبینانه (نیروگاه سیکل ترکیبی با راندمان ۴۵ درصد و سهم ۲۰ درصدی سوخت مایع) به ۵/۷ سنت میرسد. محاسبات نشان میدهد با همین قیمت، از نظر سرمایهگذاری که بر مبنای تبدیل انرژی سرمایهاش بازگشت میکند، احداث نیروگاه بادی با ضریب بهرهبرداری ۲۵ درصد از احداث نیروگاه سیکل ترکیبی با ضریب بهرهبرداری ۸۵ درصدی، زودتر بازگشت میکند. از سوی دیگر فرض ضریب بهرهبرداری ۲۵ درصد، برای بخش عمدهای از تونلهای بادی شرق کشور (با ظرفیت چندین هزار مگاوات) فرض بدبینانه است و در حالت معمول، ضریب بهرهبرداری آنها را باید دستکم ۴۰ درصد لحاظ کرد.
با توجه به این مهم، پیشنهاد و راهکار عملی ما برای توسعه انرژی بادی در کشور، مناقصه عمومی تونلهای بادی و خرید تضمینی برق آنها با کفِ قیمتی ۵/۷ سنت (معادل قیمت تمام شده در سناریوی خوشبینانه نیروگاههای حرارتی) است. اما بهراستی چرا این کار را نمیکنیم؟ در پاسخ باید یادآور شد که صنعت برق برای خرید برق از نیروگاههای حرارتی، تنها هزینه تبدیل انرژی (۲ سنت) را میدهد اما در نیروگاههای تجدیدپذیر متعهد به پرداخت کل قیمت تضمینی ۴۴۰ تومانی (۱۴ سنت) برق است. بدیهی است با توجه به مشکلات نقدینگی موجود، متولیان صنعت برق به روشهایی تمایل دارند که هزینههای جاری آنها را افزایش ندهد و در این شرایط اقبال بیشتری به نیروگاه حرارتی داشته باشند، چرا که هزینه سوخت آن را بخش دیگری از اقتصاد انرژی کشور تقبل میکند. از سوی دیگر وزارت نفت نیز با این استدلال که مسوول تامین برق و توسعه انرژیهای تجدیدپذیر در کشور نیست، سالهاست سوخت نیروگاهها را تامین میکند، اما برای تسهیل سرمایهگذاری در تولید برق از منابع تجدیدپذیر دغدغهای ندارد. حاصل این نگاهِ بخشی به انرژی کشور، موجب شده که تنها در سال ۱۳۹۲ برای تامین ۲۷ میلیارد لیتر سوخت مایع نیروگاههای حرارتی، ۲۰ میلیارد دلار هزینه کنیم، اما رغبتی برای تخصیص تنها بخشی از آن (آن هم یکبار برای همیشه) برای تامین مالی توسعه انرژیهای تجدیدپذیر در کشور نداشته باشیم!
با توجه به این مهم، به نظر میرسد توسعه انرژیهای تجدیدپذیر (دستِکم انرژی بادی)، بیش از آنکه در قید افزایش قیمت جذاب ۴۴۰ تومانی فعلی باشد، در چنبره سیاستهای ناهمگون بخش انرژی کشور (وزارتخانههای نفت و نیرو) گرفتار است.
عدم توسعه فرهنگ استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر
در تمام سالهای گذشته، تلاش ما برای نهادینهسازی فرهنگ استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر، محدود به نصب مولدهای ۶۶۰ کیلوواتی بادی در ارتفاعات شهرهایی چون شیراز، تبریز، زابل، سرعین، آبیدرِ سنندج و ... بوده است. به عبارت دیگر با تمام توان و خلاقیت خود، سعی کردهایم به شهروندان کشور القا کنیم که برای تولید انرژی تجدیدپذیر، نیاز به کوهی بلند و جیبی پرپول دارند! حال آنکه در این مدت، از نصب مولدهای کوچک بادی و صفحههای خورشیدی چند کیلوواتی در میان مردم (مسجد، مدرسه، ترمینالهای مسافربری و ...) و القای این باور که استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر تقریبا در تمام نقاط کشور و با هزینهای نه چندان زیاد ممکن است، غافل بودهایم.
اعتماد ناکافی سرمایهگذاران به تحقق وعدههای وزارت نیرو
با وجود نرخ خرید تضمینی ۴۴۰ تومانی فعلی، باید پذیرفت که اعتماد سرمایهگذاران به خوشحسابیِ بدهکارترین وزارتخانه کشور، چندان منطقی به نظر نمیرسد؛ چراکه اگر غیر از این بود، چنین نرخ جذابی، باید خیلِ عظیمی از سرمایهگذاران را روانه تونلهای بادی شرق کشور میکرد!
با وجود نقد تلخ، اما واقعبینانه ارائه شده در سطرهای بالا و به منظور پرهیز از اتهام سیاهنمایی، در ادامه مسیرِ برونرفت از شرایط حاضر را مرور و تاکید میکنیم که طیِ مسیر، تنها به ترتیب گامهای زیر ممکن است و جابهجایی و حذف هر یک از آنها (به ویژه چهار گام نخست) ما را در دورِ باطل دودهه پیش گرفتار میکند.
- تعیین تکلیف و اعلام روند و شیوه اصلاح قیمت برق در سالهای آتی (از طرف سیاستگذار به برنامهریز).
- تعیین سهم اقتصادی انرژیهای تجدیدپذیر در سبد تولید برق (با توجه به قیمت برق تعیین شده در گام نخست).
- تمرکز بر تکنولوژیهای تجدیدپذیر اقتصادی باد، خورشید و زبالهسوز (با توجه به معضل مدیریت پسماند در شهرهای بزرگ و مناطق شمالی کشور) و تعیین سهم هر یک از آنها در سبد انرژیهای تجدیدپذیر کشور (با توجه به سهم کلی تعیین شده در گام دوم).
- تعیین عمق منطقی ورود به تکنولوژی ساخت و تولید مولدهای تجدیدپذیر بادی و صفحههای خورشیدی با توجه به برنامه و اهداف میزان نصب آنها (تعیین شده در گام سوم).
- توسعه مشوقهای کاربردی و مؤثر، با هدف جذب سرمایههای خرد و کلان در نصب انرژیهای تجدیدپذیر.
- جریانسازی فرهنگ انرژیهای تجدیدپذیر در میان جامعه با روشهایی خلاقانه و جذاب و نه تکراری و غیراثربخش.
بدیهی است که ۶ گام بالا، تنها با وجود نهادی توانمند و متعهد- مسوول سیاستگذاری برنامههای توسعه انرژی تجدیدپذیرـ به سرانجام میرسد. تشکیل شرکت سانا در سال ۱۳۷۹، حاکی از آن است که سابقه نهادسازی ما از بسیاری از کشورهایی که در حال حاضر فرسنگها از ما جلوترند، بیشتر است؛ اما به نظر میرسد که ۲۰ سال توسعهنیافتگی در انرژیهای تجدیدپذیر، نیاز به تغییر اساسی در ساختار کلان صنعت برق کشور دارد.
با وجود تحلیلهای ناخوشایند بالا، ما همچنان به آینده امیدواریم؛ چرا که در مکتب بزرگی چون مهندس محسن خلیلی عراقی (مدیر عامل شرکت بوتان و رئیس کنفدراسیون صنعت ایران) آموختهایم که هر «حقیقت مستند و مکتوبی»، روزی مجال و فرصتی برای طرح و اجرا پیدا میکند و از مهندس محمدرضا فخرِ نبوی (مدیر عامل پیشین برق منطقهای خراسان) یاد گرفتهایم که رمزِ بلوغِ تمامِ هستی و کائنات، پدیده «تکرار» است و تکرار جوهرهای دارد که باور به آن، طرحریزی و اجرای آرزوها و برنامههای جسورانه و به ظاهر نشدنی را، ممکن و شدنی میکند.
این دو آموزه ساده، اما ژرف و ارزشمند، ما را بر آن میدارد که نقدها و آموختههایمان را در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر و ضرورت توسعه آن در کشور، «بارها و بارها» و به شیوههای گوناگون، «تدوین و منتشر» کنیم. امید که مفید و موثر واقع شود.
ارسال نظر