حاکمیت بوروکراتیسم، پوپولیسم و فرمالیسم در نظام علمی

دکتر حمید عبداللهیان* استاد گروه ارتباطات دانشگاه تهران در ابتدا لازم است اشاره کنم که درباره علل گسترش کژکارکردهای آکادمیک بحث‌های زیادی شده است از جمله آنکه آقای حسن محدثی (روزنامه ایران ۱۷ خرداد ۱۳۹۳) به درستی به آثار سوءتجاری شدن دانشگاه‌ها پرداخته‌اند. اما بحثی که در اینجا ارائه می‌شود به این عامل نخواهد پرداخت چرا که تجاری شدن دانشگاه‌ها را مفروض قرار می‌دهد. در عوض، این بحث به کاربرد روش مردم‌نگاری مشارکت‌کننده و مشاهده‌گری برای کشف پیچیدگی‌های تولید دانش در ایران می‌پردازد. این بحث به‌خصوص به کنش‌های علمی استادان و دانشجویان اختصاص دارد. قرار است با این روش، نتایج توسعه بوروکراتیسم، پوپولیسم و فرمالیسم در دانشگاه‌ها و آکادمیای ایرانی به اختصار به تفسیر در بیاید.

منظور از بوروکراتیسم در نهاد علم، همانا حاکمیت قواعد، آیین‌نامه‌ها و نیروهای بوروکرات در فرآیند تولید علم و ارزشیابی پیشرفت علمی و ارزیابی و ارتقای استادان است. تصمیم‌گیری درباره علم و کنشگران علمی در دانشگاه‌های ایران اکنون تحت تاثیر مقررات اداری صورت می‌گیرد. ماکس وبر به تاثیر اداری شدن بر روند انجام امور اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که عوامل اداری تمایل طبیعی دارند که امور را ولو به آنها مربوط نباشد در قالب آیین‌نامه‌های اداری دربیاورند و از این طریق موثر بودن خود را به اثبات برسانند.

بحث ما این است که در نهاد آکادمیا مدیران باید سعی کنند نظام آکادمیا را از افتادن به چنین دامی برهانند؛ این در حالی است که نه تنها چنین بصیرتی در مدیریت آکادمیک ایران دیده نمی‌شود بلکه این مدیریت اکنون خود را در اختیار این نظام اداری قرار داده است و جماعت‌های علمی نقش محسوسی در ارزیابی پیشرفت‌های علمی ندارند.

در یک نظام منطقی آکادمیک، این اجتماع علمی که متشکل از استادان ارشد است و نه عوامل یا فرآیندهای اداری، در خصوص مسائل آکادمیک تصمیم‌گیری مستقل از نهادهای اداری می‌کنند. آنچه در هیات‌های ممیزه دانشگاه‌ها رخ می‌دهد نیز جدای از فرآیندهای اداری که بخشی از استادان در آن دخالت دارند، نیست.

به موازات حاکمیت نظام بوروکراتیک بر ارزیابی‌های آکادمیک، مهندسی شدن نظام ارزیابی آکادمیک نیز بر روند اداری شدن آکادمیای ایرانی افزوده است. کراسبی (۱۹۹۷) [۱] اشاره می‌کند که دنیای جدید تمایل دارد همه چیز را الف- قابل اندازه‌گیری کند و ب- در قالب نمودار و شکل عرضه کند. مهندسی شدن نظام ارزیابی آکادمیک، با وضع مقررات اداری، امور ارزیابی را به دست نظام رتبه‌بندی و درجه‌بندی پیشرفت علمی سپرده است.

اگر به‌طور ساده بخواهیم بیان کنیم می‌توان گفت در چنین نظامی که تحت تاثیر مهندسی شدن و بوروکراتیزه شدن است، افرادی ارتقا می‌یابند که به جمع‌آوری نمره بپردازند. جالب آنکه در بسیاری از موارد محتوای تولیدات علمی به دور از ممیزی دقیق نظام ارزیابی آکادمیک قرار می‌گیرد.

منظور از پوپولیسم اشاره به رفتاری عامه‌پسند است که نخبگان آکادمیک از آن برای کسب شهرت علمی استفاده می‌کنند و تولید دانش را از درجه اهمیت بنیادین و اولیه نهاد علم دور کرده یا می‌کنند. در رفتار پوپولیستی نخبگان آکادمیک، شیوه ارزیابی پیشرفت دانشجو بر اساس معیارهای آکادمیک صورت نمی‌پذیرد بلکه بر اساس معیارهای کسب محبوبیت و مقبولیت در بین دانشجویان صورت می‌پذیرد و مهم‌ترین اهرم در کسب محبوبیت به‌کارگیری نمره است.

در این شکل از فعالیت پوپولیستی، تولید علم اهمیت لازم را ندارد بلکه مبادله القاب و شهرت و گسترش آیین هواداری اهمیت پیدا می‌کند.

شرکت در مجامع علمی نیز تحت تاثیر همین نظام نمادین پوپولیستی عمل می‌کند. سرانجام آنکه منظور از فرمالیسم عبارت از قالب‌گذاری استاندارد برای فعالیت‌های پژوهشی و آموزشی است و مردود کردن یافته‌های غیرفرمالیستی است.

در نظام آکادمیک فرمالیستی، رعایت شکل تولید علمی اهمیت پیدا می‌کند و نه محتوای آن یا صداقت در جمع‌آوری داده‌ها یا صداقت در نگارش گزارش‌های علمی. به نظر من گسترش و نهادینه شدن فرمالیسم نیز یکی از تبعات حاکمیت مقررات اداری بر روند تولیدات علمی است.

بحث بر سر این سه عنصر نشان می‌دهد که در حالی که دستورالعمل علم کسب و تولید شناخت درباره جهان اطراف است این سه عنصر در مقام ضد علم عمل می‌کنند و جریان توسعه علم را از تولید دانش ناب به سمت برآوردن نیازهایی همچون شهرت فردی و دانشگاهی، ارتقا و سرمایه نمادین و موقعیت اجتماعی، به تاخیر انداختن دوره سربازی و نظایر آن هدایت می‌کنند. این بحث همچنین نشان می‌دهد که در حالی که بوروکراتیسم از بیرون از دانشگاه به نهاد دانشگاه رسوخ کرده و بر آن حاکم شده است، پوپولیسم و فرمالیسم عمدتا توسط نیروهای دانشگاهی توسعه یافته است.

به لحاظ نظری این سه عنصر، اکنون سه‌گانه ضدعلم را در دانشگاه‌های ایران تشکیل می‌دهند و مانع تولید دانش ناب و کاربردی هستند. به‌نظر من عملکرد همسان و هماهنگ سه‌گانه ضدعلم، علت اصلی توسعه خرده فرهنگ جعل و تقلب در دانشگاه‌ها و افت علمی در آنها قلمداد می‌شود.

در پایان بحث پیشنهاد می‌شود که برای رهایی از چنبره سه‌گانه ضدعلم اصلاحاتی در مدیریت آکادمیک کشور صورت بگیرد. از آن جمله می‌توان به تشکیل و راه‌اندازی جماعت‌های آکادمیک اشاره داشت که باید فاقد مقام رسمی باشند اما در عین حال از طریق اجماع در تصمیم‌گیری درباره نحوه نظام ارتقای استادان، تصمیم‌گیری غیر اداری را در مسائل آکادمیک محقق می‌کنند. به این ترتیب، تصمیم‌گیری‌های آکادمیک مطلقا در فرآیندهای اداری صورت نخواهد گرفت و عوامل بوروکراتیک مجری تصمیم‌گیری جماعت‌های علمی دانشگاهی خواهند بود.

[۱]:Alfred W. Crosby, The Measure of Reality: Quantification in Western Europe, ۱۲۵۰-۱۶۰۰, Publisher Cambridge University Press, ۱۹۹۷.

* habdolah@ut.ac.ir